در شفاعت به مفهوم قرآنی همه کوششها بر محور ایجاد تحول مطلوب فکری و فرهنگی و تربیتی در کسی است که در اندیشه شفاعت شدن است؛ از این رو می کوشد تا با رساندن خویش به نمونه ها و الگوهای کمال و جمال و با تجدیدنظر در باورها و اعمال خویش، خود را درخور بخشودگی و شفاعت سازد. شفاعت با این تفسیر و با این ویژگی، دیگر نه تنها هیچ یک از آن ره آوردهای ویرانگر و انحطاط آفرین را ندارد، که ره آوردهای مثبتی را نیز به ارمغان می آورد.
به باور ما دیگر چنین شفاعتی نه تنها بر انگیزاننده روحیه نومیدی و تنبلی نیست، که برانگیزاننده روح امید و نشاط برای جبران و اصلاح و خودسازی است. دیگر نه تنها به سوی قانون شکنی و بیداد تشویق نمی کند، که تشویق گری است به سوی ترک ستم کاری و بیداد و نقض حقوق بشر و در پیش گرفتن عدالت و رعایت حقوق دیگران.
دیگر چنین شفاعتی نه تنها با پرستشهای ذلت بار انواع بتها و ارواح، سر آشتی ندارد، که اوج توحیدگرایی و یکتاپرستی است، و همه دلها و جانها و اندیشه ها را به سوی خدا و یاری خواهی و توفیق طلبی از او و تقرب به سوی او توجه می دهد، و شفاعت گر و وسیله و واسطه فیض را با آن شرایط و ویژگیهای قرآنی چیزی بسان علل طبیعی و فراطبیعی، از سوی خدا می نگرد و بس.
دیگر چنین شفاعتی نه تنها رنگ و بوی روابط استبدادی و اقتدارگرایانه و وصف و حال جامعه های عقب افتاده و دنباله ور را نمی پراکند، که یک شاهراه تربیتی و یک وسیله مؤثر برای اصلاح قانون شکنان و اصلاح ستیزان است.
مهم ترین اثر معجزه آسای شفاعت دانش روان شناسی و علوم اجتماعی بیانگر آن است که قانون شکنان و مجرمان بزرگ، از یک سو به ناراحتی و عذاب وجدان گرفتار می گردند، و از دگر سو به بلای یأس و نومیدی از رحمت و بخشایش خدا و نجات از عذاب آخرت؛ در این صورت اگر همه راههای تجدید نظر و بازگشت و جبران و اصلاح و نجات به روی آنان بسته شود، و به آنان تفهیم شود که دیگر تربیت پذیری و تجدیدنظر و قانون گرایی و رعایت مقررات خدا و حقوق مردم برای آنان سودبخش نیست، آیا در آن صورت در عمل، آنان را به جنایات دهشتناک تری سوق نمی دهیم؟ و آیا برای آنان جز ادامه همان بی راهه، چاره ای می ماند؟
آیا حس انتقام جویی، آنان را از خانه و جامعه و نظامی، که اینان، خود را قربانی آن می نگرند، تحریک نکرده و با این سبک، آنها را به کانون خطر و بحران و تباهی و خشونت تبدیل نساخته ایم؟ به باور خردمندان و روان شناسان چرا.
درست به همین دلیل است که در نظامهای تربیتی و قانون گزاری دقیق علمی و دینی، برای خطرناک ترین مجرمان هم، روزنه امیدی برای تجدید نظر و بازگشت و اصلاح می گشایند.
اصل شفاعت نیز مهم ترین اثر معجزه آسایش این است که با روح نومیدی و یأس به مبارزه بر می خیزد، و ایمان به آن، روزنه ای به سوی روشنایی و نجات و امید به آمرزش و بخشایش می گشاید، تا فرد یا جامعه و حکومت، به تجدید نظر و جبران و اصلاح بیندیشد و امکان و فرصت یابد تا به عنصر و جریانی سالم و سودمند راه گشاید و به کانون خطر و بحران تبدیل نگردد.
آخرین نکته پیامبر و امامان راستین، به خواست و تدبیر حکیمانه خدا و لطف و مهر او، هم دارای آگاهی گسترده و دانش وصف ناپذیر از جهان، جهان آفرین، انسان، خویشتن، و راههای رشد و اوج، و علل سقوط و تیره روزی فرد و جامعه و فروپاشی قدرتها و مرتبط با عالم غیب و حقیقت جهان هستند، و هم به ادب و تربیت الهی آراسته اند که بر کششهای گوناگون دنیای وجود خویش امیر هستند، و دنیای جسم و جان خود را به خِرد و وجدان و فطرت توحیدی و کششهای عالی و کمال طلب سپرده اند؛ به گونه ای که نه تنها به قانون شکنی و حق کشی و خودکامگی، دست نمی یازند، که در اندیشه و منطق و منش و عمل، به بی راهه و اشتباه نیز نمی روند و نمی برند؛ از این رو پیش از حکم خدا و مذهب، به حکم خرد و دانش و وجدان بشری، تعاون و هماهنگی با چنین کسانی لازم، و پیروی از آنان واجب است؛ با این وصف آنان تنها بندگان آگاه و فرمانبردار و پرمعنویت و پراخلاص خدا هستند.
آنان خود تصریح می کنند که هر چه دارند، از آن خداست و هر کاری انجام می دهند در پرتو قدرت بی کران و با إذن و اجازه اوست و در خدمت راهیابی به رشد و شکوفایی بندگان خداست و بس.
آنان از مقام شفاعت بهره ورند و قدرت انجام کارهای اعجازآمیز بسیاری را دارند. می توانند بیماران را شفا دهند، نابینایان را بینا، و مردگان را زنده کنند و از گذشته و آینده، گزارشی درست و بی کم و کاست و برابر با حقیقت ارائه دهند، اما به خواست خدا و در پرتو قدرت او و به اذن او، نه مستقل از سرچشمه هستی؛ چنان که پرستشگران ارواح، برای آنها می پندارند.
«هنگامی را به یادآور که فرشتگان گفتند: ای مریم! به یقین خدا تو را به کلمه ای از جانب خود نوید می دهد، که نام آن مسیح، عیسی بن مریم است. و او در این جهان و آن جهان، آبرومند و از مقربان بارگاه اوست؛
و در گاهواره و در میان سالی، در پرتو قدرت خدا و وحی الهی، با مردم سنجیده و فرزانه سخن می گوید، و از شایستگان بارگاه خداست.
مریم با دریافت این نوید، شگفت زده و نگران گفت: پروردگارا، چه گونه برای من فرزندی خواهد بود، با اینکه هیچ بشری به من دست نزده است؟!
فرشته نویدرسان گفت: کار خدا این چنین است؛ خدا هر چه بخواهد، می آفریند؛ و هنگامی که به کاری فرمان دهد، تنها به آن می گوید: باش! پس، بی درنگ موجود می شود. آن گاه فرشته نویدرسان افزود: خدا به فرزندت فرمان بعثت می دهد و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل می آموزد؛ و او را به عنوان پیامبری، به سوی فرزندان اسرائیل می فرستد که به آنان بگوید: من از جانب پروردگارتان برای شما نشانه و معجزه ای آورده ام: من برای شما از گِل، پدیده ای بسان پرنده می سازم؛ آن گاه در آن می دمم؛ پس، به فرمان خدا پرنده ای می شود.
همچنین من به اذن خدا، نابینای مادرزاد و گرفتار به بیماری پیسی را بهبود می بخشم و مردگان را زنده می سازم؛ و از آنچه می خورید و آنچه در خانه هایتان ذخیره می سازید، به شما خبر می دهم. به یقین در این قدرت نمایی های شگرف اگر ایمان داشته باشید نشانه ای از قدرت خدا برای شما است.
و نیز من در حالی به نزد شما آمده ام که تورات را که پیش روی من است؛ تصدیق می کنم؛ و آمده ام تا برخی از آنچه را که بر شما حرام شده است برایتان روا سازم؛ و من از جانب پروردگارتان برایتان نشانه ای بر راستگویی خود آورده ام؛ پس، ای فرزندان اسرائیل! از خدا پروا و از من اطاعت کنید.
بی گمان، خدای یکتا، پروردگار من و پروردگار همه شماست؛ پس، تنها او را بپرستید که راه راست این است و بس.»(31) با این بیان، هنگامی که ما با آموزشهای قرآن و عترت، به مفاهیمی چون شفاعت، توسل، قدرت و اختیارات و عملکرد پیامبر و امامان معصوم، می نگریم و می اندیشیم، دیگر نه تنها چنین مفاهیمی، موانع رشد و اوج و توحید و اخلاص نخواهند بود، و نه تنها نوعی از «آنیمیسم» یا پرستش ارواح و یا قائل شدن قدرت عجیب و غریب برای ارواح انسانی در میان نیست، که هر کدام نوعی از حق گرایی و جلوه ای از جلوه های خداشناسی و توحیدگرایی خالص است؛ چرا که ما این شفاعت و توسل و شفاعت کننده و وسیله را، به دستور خدا، با اذن او، با شرایط مقرر از سوی او، در راه انجام دادن فرمان او، و برای رسیدن به خشنودی او می جوییم و بس.
31- سوره آل عمران (3) آیات 45 51.