بسیاری از یافته ها و نتایج قابل توجهی که در مطالعات آتش پور ( 1384 ) و رابینسون وکلی( 1998 ) به آن ها استناد خواهیم کرد، نشان از این دارند که بین تیپ رفتاری A و اعتیاد به کار رابطه ی معناداری دیده می شود. اما تأکید ما بر این موضوع است که اگر چه این هم پوشی دیده می شود، در عین حال به لحاظ تشخیصی می توان اختلاف مهمی را میان افراد تیپ A و معتادین به کار ملاحظه کرد. الگوی تیپ A واجد رفتارهایی است که در اکثر موارد تشخیصی عمومیت دارند، مانند: سرعت در انجام دادن امور زندگی، خصومت، رقابت گرایی، کمال گرایی و درگیری با محیط. در صورتی که معتادین به کار به طور اخص نسبت به عملکرد و کاری که در دست انجام دادن دارند، وسواس اجباری قابل توجهی را نشان می دهند. علایم و نشانه های مرتبط با تیپ رفتاری A که برای ادامه ی بحث ضروری است در زیر آورده شده است.
تیپ رفتاری A: علایم و واقعیت ها
یکی از اولین مطالعات انجام شده در زمینه ی تیپ A، متعلق به دو متخصص قلب به نام های « فریدمن » و « روزنمن » بوده است. در مطالعات آن ها مشخص شد که مردان تیپ A، نسبت به همتاهای مورد تحقیق این دو محقق، 6 برابر بیش تر دچار بیماری های قلبی می شوند. بر اساس یافته های موجود، ویژگی های رفتاری تیپ A را می توان شامل موارد زیر دانست:
- مکالمه: تند
- کلمات: دادن پاسخ های تک کلمه ای یا جمله ها را سریع خاتمه دادن
- لحن کلام: شدید و هیجانی
- کیفیت کلام: محکم و کوتاه، همراه با جا انداختن بعضی کلمات
- مدت واکنش: کوتاه، همراه با پاسخ های آنی
- رفتارهای قابل توجه: آه کشیدن فراوان همراه با ناآرامی، آماده و گوش به زنگ بودن، کشیدگی در چهره و ابروهای درهم، خنده ی خشک، ور رفتن با انگشت ها و فشار دادن آن ها
- قطع کردن حرف دیگران: فراوان دیده می شود.
- برگشت به موضوع پس از قطع شدن: اغلب دیده می شود.
- تلاش برای تمام کردن سؤالات طرف مقابل: اغلب دیده می شود.
- تلاش برای تسلط برطرف مقابل: اغلب دیده می شود.
- به عجله واداشتن طرف مقابل: اغلب دیده می شود.
- رضایت از کار: وجود ندارد و فقط برای طی کردن مدارج و موقعیت های کاری صورت می گیرد.
- انگیزش و جاه طلبی: بالاست.
- احساس فوریت: بالاست.
- بی حوصلگی: زیاد و بالاست.
- شایستگی: بالاست. تلاش برای برنده شدن بر هر رفتاری اولویت دارد.
به رغم نزدیکی و مشابهت ویژگی های تیپ A و معتادین به کار، تمامی کسانی که دارای تیپ شخصیتی A هستند، لزوماً معتاد به کار نیستند، علاوه بر این، نظریه های متفاوتی در خصوص سبب شناسی و درمان رفتار تیپ A با رفتارهای مرتبط با اعتیاد به کار وجود دارد. در خصوص بسیاری از جنبه های روان شناختی و رفتاری تیپ A، باور غالب این است که به همان نسبت که متأثر از عوامل محیطی است، از عوامل ژنتیکی و وراثتی نیز تأثیر می پذیرد. در حالی که اعتقاد بر این است که اعتیاد به کار نتیجه ی تربیت دوران کودکی است.
مفهوم اعتیاد به کار از مطالعات مربوط به اعتیاد و الکل و مواد مخدر و ادبیات مربوط به آن منبعث شده است. مفهوم سازی فرض شده در این رابطه آن را به عنوان نشانه ای از نظام بدکنش خانواده معرفی کرده است. دیدگاه اصلی در چنین تفکری این است که به طور کلی هر نوع اعتیاد، از نظام آشفته ی خانواده به وجود می آید، بسط می یابد و انتقال پیدا می کند ( منظور انتقال به دوران های بعدی رشد است )، که می توان آن را نمودی از عملکردی ناقص در خانواده دانست. رفتارهای اعتیادطلبانه، محصول درونی خانواده اند و درگذر از مراحل رشد و طی تعاملات درون گروهی و به واسطه ی پویایی های درون خانواده به نسل های بعدی منتقل می شوند ( هر چند شکل آن ها از نسلی به نسل دیگر ممکن است تغییر یابد ). بنابراین از طریق عملکرد خانواده، قواعد، باورها و الگوهای رفتاری بیمارگونه و اعتیادآمیز، چون اعتیاد به الکل یا اعتیاد به کار، می توانند چرخه ای « درون محصولی » پیدا کنند. بدین معنا که الگوهای مورد نظر در
خانواده آموخته می شوند. با توجه به این الگو، اعتیاد به کار در واقع یک پاسخ اعتیادی یاد گرفته شده به سیستم ناقص و عملکرد آشفته یا آسیب ساز خانواده ی پایه ( یا اولیه ) است، و به این ترتیب یک الگوی درمانی غیر پزشکی را می طلبد؛ یعنی بیش از هر چیز باید آن را از لحاظ روان شناختی و خانوادگی مورد درمان قرار داد. برای مثال 12 گام تدوین شده در نظام معتادین بی نام ( یا الکی های بی نام )، نظام های حمایتی و درمان سیستمی خانوادگی هستند که در این رابطه باید جدی تر مورد تأکید قرار گیرند. در مقابل، رفتارهای تیپ A، به عنوان الگویی زیست / روان شناختی که الگوی پاسخ های طبیعی بسیاری از افراد شناخته می شود، مستلزم به کارگیری روش های دیگری است. روش های مربوط به درمان جنبه هایی از تیپ A که می توانند برای سلامتی افراد خطرساز باشند، توسط « آقایی و آتش پور » در کتاب استرس و بهداشت روانی ( 1381 ) معرفی شده اند. این روش ها و راهبردهای تعدیل کننده و کمک کننده عبارتند از:
- راهبردهای کاهش استرس، از قبیل ریلکسیشن ( تکنیک های آرام سازی ذهن و بدن )، بازسازی تفکر و واکسینه کردن
- اصلاح رفتار
- طب رفتاری
در هر حال منشأ رفتارهای تیپ A، خواه مربوط به عوامل ژنتیکی باشد و خواه مربوط به یادگیری، هنوز شناخته است. احتمال تعامل عوامل محیطی و وراثتی، آن چنان که تأکید شد، بسیار قوی است. کالبد بسیاری از تحقیقات انجام شده در این زمینه بر الگوهای تربیتی والد / فرزندی و تأثیر محیطی آن در کنار عوامل وراثتی، بنا شده است.
شواهد تجربی قوای ای وجود دارد که والدین دارای شخصیت تیپ A، شیوه های رفتاری خود را از خلال پویایی های خانواده به فرزندان شان منتقل می کنند. اما به نظر می رسد اساس و ساختار زیربنایی رفتارهای تیپ A را در فرزندان، باید به گذشته های دور، سال های پیش از مدرسه و حتی پیش تر از آن، یعنی زمان تولد و عوامل وراثتی تأثیرگذار، نسبت داد. در یکی از مطالعات انجام شده در خصوص رابطه ی رفتارهای مادران تیپ A و بچه های آن ها، مشخص شد که به طور معنی داری بچه های این مادران تیپ A بوده اند، در حالی که همین مقایسه با مادرانی دیگر که آن ها را تیپ B نام می گذاریم، نشان داد که بچه های این نوع مادران همانند مادران خود، تیپ B بوده اند. ارتباط مورد نظر حتی در رابطه با پدران و پسران آن ها بارزتر بوده است.
تیپ B: ارگانیسمی ماندگار
بارزترین خصوصیات تیپ رفتاری B عبارتند از:
- کندی در مکالمه
- مکالمه همراه با مکث و توقف های زیاد
- لحن کلام ملایم با کیفیتی یک نواخت و دارای مدت واکنش های طولانی و مکث پیش از پاسخ گویی در زمان پاسخ
- به ندرت آه کشیدن
- آرام و راحت بودن
- به ندرت حرف دیگران را قطع کردن
- به ندرت عجله و شتاب داشتن
- به ندرت تلاش برای تسلط بر دیگران و امور داشتن
- رضایت از کار بالا بدون داشتن احساس فوریت یا اول بودن در هر کاری
- آرام بودن و فقدان تنش های زاید
به علت خصوصیاتی که بر شمرده شد، افراد تیپ B را ارگانیسم های ماندگار لقب داده اند. در هر حال مطالعات انجام شده در مورد افراد تیپ A نشان می دهند والدینی که دارای اهداف بالایی برای فرزندان خود هستند تأثیر بارزی بر آن ها دارند و آرزوهای شان برای منحصر به فرد بودن، نفوذ چشم گیری بر رفتارهای فرزندان شان دارد. این مسئله همان گونه که تأکید شد در پسران دارای پدر تیپ A بارزتر است. والدین تیپ A، انتظار عملکرد بالایی از فرزندان خود دارند و رفتارهای استقلال طلبانه و خودمختار را بیش از سایر والدین طلب و تشویق می کنند. تحقیقات دیگر نشان داده اند فرزندانی که دارای پدرانی با استرس شغلی بالا هستند، سطح بالاتری از پرخاشگری را در تعاملات خود نشان می دهند. همین وضعیت در ارتباط با مادرانی که دارای تیپ A هستند نیز دیده شده است. علاوه بر این، ملاحظه شده است که فرزندان این مادران، حس رقابت شدیدتری در مقایسه با همسالان شان داشته اند. مضافاً این که جو غیر حمایتی خانواده و فقدان پیوندهای خانوادگی مثبت نیز با خشم و خصومت کودکان بی ارتباط نیست. محیط های خانوادگی که والدین شان انگیزش پیشرفت بالایی را نشان می دهند، یا والدینی که عملکرد کودکان خود را با دیگران مقایسه و ارزیابی می کنند، به ارتقا و رشد جنبه هایی از رفتارهای تیپ A مانند رقابت، پرخاشگری و خصمانه عمل کردن دامن می زنند. این گونه والدین، به تسلط بر اطرافیان، داشتن کنترل بر مسائل زندگی، دستور دادن و انتقاد از کودکان شان اعتقاد بارزی دارند. چنین کودکانی در مقایسه با همتاهای خود، رقابت، خشم و استرس بیش تری دارند، زیرا والدین شان برای موفق شدن آن ها، فشار زیادی وارد می آورند.
اگر چه کودکان تیپ A تلاش زیادی به خرج می دهند، اما بیش از سایر کودکان در انجام وظایف خود موفق نیستند. داده های دیگر نشان داده اند که مشکلات قلبی را می توان از همان اوایل عمر تشخیص داد، که خود بی ارتباط با رفتارهای اجتماعی نیست. عملکردها و شیوه های خصمانه ی اجرایی در مورد کودکان، بی توجهی نسبت به آن ها، مزاحم قلمداد کردن آن ها و لحن خصمانه و خشونت بار، پیش زمینه ی تیپ رفتاری A ی رقابت جو و متخاصم را به وجود می آورند. از سوی دیگر مشخص شده است که درک طرد شدن ( از سوی خانواده ) و فقدان عواطف گرم در والدین تیپ A، باعث رشد پیش رس رقابت جویی، تلاش برای پیشرفت، شتاب زدگی و احساس فشار زمان می شود. احساس فشار زمان با این موضوع مرتبط است که فرد دایماً تلاش می کند چندین کار را در یک زمان انجام دهد، زیرا تصور می کند وقت کافی برای انجام امور ندارد. برخی محققین دریافته اند که پدران و مادران پسران تیپ A، توجه کمی نسبت به فرزندان شان نشان می دهند، در صورتی که والدین کودکانی که به عنوان تیپ B شناخته شده اند، این گونه عمل نمی کنند. زیرا والدین تیپ A در تعاملات بین فردی و درون خانواده بیش تر به خود مشغول هستند و علاقه ی کمی نسبت ه اعضای خانواده نشان می دهند. در واقع کودکان آن ها، تلاش بسیاری انجام می دهند تا خود را اثبات کنند. آن ها برای کسب توجه و محبت بیش تر والدین و احساس اعتماد به نفس، دایماً مجبورند انجام وظایف مختلفی را به عهده بگیرند.
منبع مقاله :
آتش پور، سید حمید؛ (1388)، اعتیاد به کار( روان شناسی معتادین به کار )، تهران: نشر قطره، چاپ اول