ماهان شبکه ایرانیان

کانت و انتظار بشر از دین

اندیشههای فلسفی کانت بر اروپا و همهی فیلسوفان پس از او، تأثیر چشمگیری گذاشت. فیلسوفانی همچون: هگل، مارکس، سارتر، راسل، پوپر و جانهیک و بسیاری از مکتبهای فلسفی و کلامی همانند: اگزیستانسیالیسم، پوزیتویسم، فنومنولوژی و پلورالیسم از مدرسهی کانت، درسهای فراوان آموختند

 

 

 

دیدگاه کانت در قلمرو دین و انتظار بشر از دین چیست؟

شناخت دیدگاه کانت در باب انتظار بشر از دین به درک زمانه و فلسفهی وی بستگی دارد. کانت در زمانهای به صحنهی مبارزهی علمی پا نهاد که بحرانهای تازهای دامنگیر فلسفه، علم و دین شده و علوم طبیعی و ریاضیات که راه تکامل میسپرد، در دام شبهههای شکگرایان جدید گرفتار آمده بود. در چنین زمانهای بود که مسایل مابعدالطبیعه مورد بیمهری قرار گرفت و هواداران اصالت تجربه به ویژه هیوم، با انکار جوهر مادی و نفسانی و تردید در اصل علیت، پایهی مکتبهای عقلگرایی فلسفه را در اروپا لرزاندند و علم تجربی نیز همپای فلسفه متزلزل شد. فیزیک نیوتنی به درماندگی افتاد و از همه مهمتر، در جبرگرایی، قلمرو اخلاق نیز دچار بحران شد. در این میان، کانت طرح نظام نوین فلسفی را درانداخت و به پندار خود، تا اندازهای توانست در کاهش آشفتگیها و بحرانهای معرفتشناسی در علم اخلاق و الهیات، کامیاب گردد.

اندیشههای فلسفی کانت بر اروپا و همهی فیلسوفان پس از او، تأثیر چشمگیری گذاشت. فیلسوفانی همچون: هگل، مارکس، سارتر، راسل، پوپر و جانهیک و بسیاری از مکتبهای فلسفی و کلامی همانند: اگزیستانسیالیسم، پوزیتویسم، فنومنولوژی و پلورالیسم از مدرسهی کانت، درسهای فراوان آموختند. مارتین هایدگر; فیلسوف معاصر آلمانی در این باره میگوید: «کانت بر زندگی همهی ما سایه افکنده است.»[1] امیل بریه; تاریخ نگار برجستهی فرانسوی نیز مینویسد: «به جرأت میتوان گفت از پایان قرن هجدهم تا کنون هیچ اندیشهای در فلسفه نبوده که مستقیم یا غیرمستقیم از فلسفهی کانت، نشأت نگرفته باشد».[2]

کانت از زمان آشنایی با فلسفهی هیوم، اندکی در ادراکهای عقلی تردید کرد و در برابر واکنش جزمگرایان و شکگرایان، واکنش سومی به نام فلسفه انتقادی یا نقّادی[3] را وارد میدان اندیشه ساخت. وی در فلسفهی ذهنشناسی، بر این نکته پای میفشارد که پیش از رسیدن به معرفت، باید تواناییها، قلمرو و ابزار ذهن و شیوهی پیدایش معرفت را شناخت. کانت بر این باور بود که ذهن تنها میتواند نمودها را بشناسد نه بودها را; زیرا خارج پیرو ذهن است، نه ذهن پیرو خارج. به دیگر سخن، معرفت، آمیختهای از مادهی خارجی و آن صورت ذهنی است که خود، به ماده میافزاید. کانت از آن به معرفت استعلایی یاد میکند و فلسفهی خود را نیز ایدهآلیسم استعلایی[4]مینامد.

گفتنی است صورتهای یاد شده تنها بر دادههای تجربی و حسی انطباق میپذیرد. بنابراین، ذهن همچون آینه تنها جنبهی اثرپذیری ندارد، بلکه عناصر ماتقدم به نحو پیشین در پیدایش شناخت، نقش مستقیم دارند. پس به نظر کانت، از در هم آمیختن عناصر ماتقدم و صورتهای خارجی، پدیداری به نام فنومن یافت میشود که بر نومن خارجی، انطباق کامل ندارد. وی با طرح عناصر ذهنی و ماتقدمی چون: علیت، جوهر، ضرورت و مانند اینها که هیوم از تبیین آنها ناتوان بود، قضایای علوم طبیعی و ریاضیات محض را ممکن ساخت.[5] بدین ترتیب، مفاهیم علوم ماوراء طبیعی و الهیات مانند مفهوم خداوند چون نامحسوساند، با عقل نظری شناختناپذیر دانسته شد. افزون بر آن، وی اصل علیت را نیز ساختهی ذهن بشر دانست و گفت که با کمک آن نمیتوان به وجود خدا پی برد. سپس نتیجه گرفت صور استعلائیه، مانند مفهوم خدا نیز چون با پدیدارها سر و کار دارند، به وسیلهی عقل نظری، قابل درک و اثبات نیستند.

کانت پس از عقل نظری، به سراغ عقل عملی و اخلاق رفت. وی با پیش کشیدن الزام اخلاقی که وجدان آن را میپذیرد، خدا را به عنوان اصل موضوعی پذیرفت. در نگاه کانت، پذیرش نظام اخلاقی جهان و وجود قوانین اخلاقی، به وجود قانونگذاری بستگی دارد که مبدأ و ضامن آن قوانین باشد. به همین دلیل، وظیفهی دین تنها در راهنمایی و روشنگری اخلاق و ضمانت اجرای قوانین اخلاقی و تضمین پاداش عادلانه، خلاصه میشود و کشف جهان طبیعت و برآوردن نیازهای فردی و اجتماعی بر عهدهی علم خواهد بود. با این انتظار محدود از دین، قلمرو علم و دین به طور کامل از هم جدا میشود و هیچ گاه تعارضی میان آنها پدید نمیآید.

به گفتهی باربور «از نظر کانت، سرآغاز دین و دیانت در حوزهی کاملاً متفاوتی است; یعنی در احساس الزام اخلاقی انسان نه مسایل نظری متافیزیک، بلکه مسایل عملی اخلاق نقش دارد که وجود خداوند را به عنوان اصل مسلم میپذیرد ... کانت تا آن جا پیش میرود که خداوند را یک اصل مسلم نظام اخلاقی میداند و عقاید دینی را مسلماتی میشمارد که آگاهی ما از الزام اخلاقی، آنها را ایجاب میکند. وقتی عمل ما در میل به انجام وظیفه، ریشه داشته باشد، تأیید ضمنی این اعتقاد است که جهان یک نظام اخلاقی است. وجود یا حضور قوانین اخلاقی نیز به وجود مقنن بستگی دارد که همانا مبدأ و ضامن آن قوانین است. تلاش اخلاقی مستلزم قبول یا وجود نوعی همبستگی بین فضیلت و نیک فرجامی است و ما طبعاً به مسلم گرفتن وجود «موجودی» رهنمون میشویم که با تضمین ثواب عادلانهی فضیلت در حیات دیگر، عدالت را برقرار میسازد... بدین سان عقل عملی، وجود خداوند و اختیار را تصدیق میکند، حتی اگر عقل نظری نتواند وجود آنها را اثبات کند. کانت میگوید: تجربهی اخلاقی، اندیشهی وجود حقیقی خداوند را موجه میسازد، ولی مبنایی برای دعاوی معرفت دینی فراهم نمیکند.[6]

بنابراین، کانت قلمرو دین و انتظار بشر از دین را در باورمندی به خداوندی خلاصه میکند که ضمانت اجرایی اخلاق و قوانین حقوقی را فراهم میآورد. بدین ترتیب، انتظار او از دین تنها در تبیین این گستره معنا مییابد و به همین دلیل است که متون دینی و فهم عالمان دین از گزارههای دینی را بیهوده میداند و تنها برای دین عقلی و طبیعی یا دئیسم، جایگاه منطقی در نظر میگیرد.

چالشهای معرفت شناسی کانت در زمینه ی گستره ی دین چیست؟

مهمترین بحث دربارهی دیدگاه کانت، نقد معرفت شناختی است که تفصیل آن به نوشتن رسالهای جداگانه نیاز دارد. اینک به طور گذرا بدان میپردازیم.[7]

1. پیآمد نظریهی معرفت شناختی کانت، نفی واقعگرایی در معرفت یا ناتوان شمردن بشر از دستیابی به واقعیتهاست; زیرا با فرض پذیرش مجموعهای از مفاهیم ذهنی، واقعنمایی آنها را نمیتوان اثبات کرد. در این صورت، دانش ما به آن مفاهیم ذهنی آمیخته خواهد شد و از واقعیت، تصویری خالص نخواهیم داشت; زیرا از ورای مفاهیم دینی خود نمیتوانیم به واقعیتبرسیم.

2. این ادعا پذیرفتی نیست که تنها مواد زمانی و مکانی به صورتهای ذهنی در میآیند و حقایق مجرد و ماوراء طبیعی و متافیزیکی از این صورتهای ذهنی و قالبهای ما تقدّم بیرون هستند; زیرا با علم حضوری، رابطهی علّی و معلولی و با علم حصولی، رابطهی خالق هستی و عالم طبیعت، قابل تصور و درک است. از نظر معرفتشناسی اسلامی، عقل نظری از ادراک کلیات و انطباق آن بر مصداقهای ماوراء طبیعی، ناتوان نیست.

3. انحصار دین در ضمانت اجرایی اخلاق شاید با دین مسیحیت کنونی سازگار باشد، ولی با ادیان ابراهیمی واقعی به ویژه دین اسلام که در بردارندهی شریعت و مسایل فردی و اجتماعی، سیاسی و حکومتی، دنیوی و اخروی، اقتصادی و اخلاقی است، سازگار نیست. به دیگر سخن، رویکرد کانت با روش درون دینی اسلام، مقبولیت پیدا نمیکند.

4. دخالت دین در قلمرو اخلاق تنها در ضمانت اجرایی آموزههای اخلاقی و تضمین پاداش عادلانه، خلاصه نمیشود. عقل عملی و وجدان آدمی تنها میتواند کلیات و پارهای از جزئیات اخلاقی را درک کند و بسیاری از مسایل جزئی و مصداقهای اخلاقی از مدار درک عقل و شهود انسان، بیرون است که اختلاف عقول عاقلان و شهود شاهدان این ادعا را تأیید میکند. بنابراین، دین در بیان مصداقها و مسایل جزئی اخلاقی، حضور جدّی دارد و انسان در این موارد، نیازمند دیناست.

5. بر خواننده پوشیده نیست که کانت، به دلیل بیاعتبار دانستن کتاب مقدس مسیحیت و با دیدن تعارضهای فراوان علم جدید با دین تحریف شدهی مسیح، هیچ گرایشی به دین وحیانی نداشت و تنها کارکرد دین را در دین طبیعی و دئیسم میدانست. از این رو، گرچه کانت منکر دین نشد، ولی دین آسمانی و تشریعی را نیز نپذیرفت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان