برآوردِ «ابن حوقل»؛ جغرافی دان معروف اسلامی از وسعت کشورهای مسلمان

یکی از ارمغان های نیکوی اسلام، همان فرهنگ و تمدن فراگیر اسلامی است که جهان بشریت را از آن بهره مند ساخته است. پیش از آن، تمدن و فرهنگ یونانی، رومی، ایرانی، هندی و چینی با بهره گیری از روح ادیان الهی، سهم خود را در مسیر تاریخ انجام داده بودند، اما هنگام ظهور اسلام، همه آن فرهنگها و تمدنها در حال نابودی بودند. در این زمان، صاحبان زر و زور و تزویر برای کتمان حقایق و غارت و استثمار ملتها به سوزاندن کتاب خانه ها، بستن مدارس، تفتیش عقاید و شکنجه دانشمندان مشغول بودند. در این رهگذر، «ثیودوسیوس»؛ امپراتور بیزانس، کتاب خانه اسکندریه را نابود کرد. در سال 489 امپراتور «زینو»، مدرسه معروف «ادیسا» را که در قرن دوم میلادی مرکز نشر علوم یونانی بود، تعطیل کرد. امپراتور «ژوستی نین»، مدرسه افلاطونی آتن و مدارس دیگر را از بین برد و تحصیل دانش در ایران، هند و چین در انحصار گروه یک روز، دیگران بر آستانه مکتبهای فلسفه، طب، اخترشناسی، حقوق، هنرهای زیبا، تاریخ و جغرافیا و.. اسلام، پیشانی شاگردی می ساییدند و از خرمن فرهنگ و تمدن ما بهره می گرفتند. اینک بعضی افراد ما چشم به راه آن سامان دوخته و دگر باخته شده اند! به راستی آن اقتدار و این انکسار را چگونه می توان تفسیر کرد؟
خاصی قرار گرفت. ارباب کلیسا، میلیونها دانشمند و اهل تحقیق را به اشکال گوناگون نابود کردند.
در چنین شرایطی که جهان در تاریکی جهل فرو رفته بود، اسلام با برنامه های انقلابی و فرهنگ پرورش، شالوده یک فرهنگ و تمدن گسترده را ریخت. این تمدن پهناور، بیشتر از نصف کره معمور آن روز را در بر می گرفت؛ به گونه ای که پیمودن طول و عرض سرزمین پهناور اسلامی، نیازمند هشت ماه راه پیمایی بود.(13)
مرکزیت این تمدن قرآن بود، نه شام و عراق. در قلمرو قرآن، نه مرزی وجود دارد، نه نژادی، نه شرقی و نه غربی. در مصر، یک خراسانی حکومت می کرد و در هند یک ترک. «غزالی» در بغداد، کتاب رد بر فلسفه می نوشت و «ابن رشد» در اندلس به آن پاسخ می داد.
در حوزه وسیع دنیای اسلام، اقوام گوناگون عرب، ایرانی، ترک، هندی، مغولی، آفریقایی و حتی اقوام دیگر در هم آمیختند. اسلام، میراث و آداب بی زیان اقوام گوناگون را پذیرفت و به آنها جهت داد. مسلمانان از هر نژادی در هر جایی از قلمرو اسلامی، خود را در وطن می یافتند. در بین مسلمانان نه اختلاف جنسیت مطرح بود و نه اختلاف تابعیت؛ همه جا یک دین بود و یک فرهنگ. یک شیخِ ترمذی یا بلخی در قونیه و دمشق مورد تکریم و احترام عامه بود و یک جهان گرد اندلسی در دیار هند، عنوان قاضی می یافت. زادگاه او همه جا بود و هیچ جا؛ در هر جا از آن نشانی بود و در هیچ جا رنگ خاصی بر آن قاهر نبود. اسلامی بود، نه شرقی و نه غربی. با این همه، رشد اسلام در طی سه چهار قرن متوالی چنان سریع بود که فقط به یک معجزه شگرف می مانست.(14)
بدین سان فرهنگ و تمدن اسلامی، از راه اسپانیا و دیگر مناطق اسلامی که با کشورهای اروپایی هم جوار بودند و به وسیله رفت و آمدهای تجاری و علمی اروپاییان با مسلمانان و نیز جنگهای صلیبی، به اروپا راه یافت. فرهنگ اسلامی، غریبان را به دنباله روی از فرهنگ و تمدن انسانی وادار کرد، به گونه ای که در خوردن و خوابیدن و لباس پوشیدن و غیره از آنها تقلید می کردند. این تأثیر تا جایی بود که بر اساس نوشته «کریستی» در زمان ملکه ویکتوریا، استفاده از ظروف و فنجانهای قهوه و چای با تصاویر و گل و برگهایی که مخصوص مشرق بود، «مد» گشت و بر سر هر میزی این گونه ظروف دیده می شد. حتی در موزه بریتانیا، یک صلیب برنجی مذهّب ایرلندی وجود دارد که متعلق به قرن نهم است و در وسط آن با خط کوفی، جمله «بسم اللّه» نوشته شده است.(15)
پی نوشت
13. کریمرز؛ استاد زبان فارسی و ترکی دانشگاه لیدن، این برآوردِ «ابن حوقل»؛ جغرافی دان معروف اسلامی را که در قرن چهارم می زیسته است، مخصوص به عصر او می داند و اضافه می کند که در قرنهای بعد، وسعت کشورهای اسلامی بیش از این مقدار بوده و در هر صورت کشور اسپانیا به حساب نیامده است (میراث اسلام، ص 178).
14. کارنامه اسلام، عبد الحسین زرین کوب، امیر کبیر، 1376، بخش چهارم، صص 21 23.
15. میراث اسلام، صص 35 71، به نقل از: تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان