ماهان شبکه ایرانیان

شایعه های سپر بلا

بر اساس اسطوره ای قدیمی در بین یهودیان رسم بود که در روز عید کفاره، طی تشریفات و مراسم خاصی توسط مقام معنوی برای راندن گناهان قوم و طلب بخشایش از یهوه بزی را در صحرا رها می کردند

شایعه های سپر بلا

بر اساس اسطوره ای قدیمی در بین یهودیان رسم بود که در روز عید کفاره، طی تشریفات و مراسم خاصی توسط مقام معنوی برای راندن گناهان قوم و طلب بخشایش از یهوه بزی را در صحرا رها می کردند. ( بز بلاگردان یا حامل گناهان که در تورات بز طلیقه یا بز عزازیل نیز گفته می شود. ) کاهن بزرگ دست های خود را بر سر بز می نهاد و گناهان بنی اسرائیل را اعتراف می کرد، تا گناهان به بز منتقل شود و آن چهارپا با حمل گناهان قوم به بیابان سپر بلا یا بلاگردان جمع گردد. در اساطیر رومی هم نام ماموریوس همان مفهوم سپر بلا یا بلاگردان که دافع بلاست را می رساند.
آدم و حوای ایرانی یعنی « مشی » و « مشیانه » نیز، مطابق با تفسیرهایی که در متون وجود دارد، سی روز گیاه خوار بودند و سی روز دیگر از شیر بز استفاده می کردند و پس از آن یک بز سیاه را می کشتند، آن را کباب می کردند و سه پاره از گوشتش را در آتش می انداختند یک پاره ی دیگر را به آسمان هدیه می کردند.
استفاده از بز بلاگردان به عنوان سپر بلا نقش مهمی در تشفی خاطر مردم پریشان احوالی داشت که از حل مشکلات خود عاجز بودند. لذا در هر جامعه ای بز بلاگردانی وجود دارد تا با حواله ی ناراحتی های خود به او بار مسئولیت خویش را کم کنیم. هیتلر عامل مشکلات نژاد برتر را یهودیان می دانست. صدام مجوسان- ایرانیان - را، و جرج بوش مثلث شرارت سوریه، کره ی شمالی و ایران را عامل مشکلات کشورشان معرفی کردند.
این که هنوز در عراق پس از چند سال که از سرنگونی صدام می گذرد گاه شنیده می شود که علت مشکلات عراقی ها ایرانی ها هستند، شاید به این دلیل باشد که این داستان غیرواقعی صدام هنوز در عراق طرفدارانی دارد. شاید راست می گویند که دیکتاتورها حتی پس از فروپاشی قدرت شان تا مدت ها در اذهان رعایای خود به رغم نفرتی که از آن ها وجود دارد، ادامه ی حیات می دهند و حکمفرمایی می کنند. شاید این مردم زیر یوغ، ناخواسته الگوی رفتار خود را از دیکتاتور الهام گرفته اند.
به قول نویسنده ی کتاب جامعه شناسی نخبه کشی در ایران: « برخورد تحلیلی دقیق، کار فکری سنگینی می طلبد و این از فرهنگ فرسوده، ناتوان و غیر مولد برنمی آید. پس بهترین چاره، پیدا کردن « بز بلاگردان » است و چه بهتر که همه ی گناه یک هزار سال عقب افتادن و کم کاری در زمینه های مختلف را به گردن استبداد و استعمار بیندازیم ».
از آن جا که دیدگاه برگرفته از بز بلاگردان ریشه هایی قدیمی در بطن جان آدم ها دارد، طبیعی است شایعه هایی نیز که از این آبشخور مایه می گیرند از شانس انتشار زیادتری برخوردار باشند. شایعه هایی که سرچشمه ی مشکلات و معضلات را در کارشکنی های اقلیت ها، هزار فامیل و... می جوید از جمله مثال های بارز این گونه از شایعه است.
در آمریکا پس از آن که به طور رسمی برده داری ملغی شد اشکال تلطیف شده تری از تمایلات نژادپرستانه دیده می شد. از جمله دیده شد که هر موقع داستان دزدی مرد جوانی از یک فروشگاه را برای کسی
تعریف می کنند، معلوم نبود چطور در میانه ی نقل قول داستان، کم کم « مرد جوان » به « مرد جوان سیاهپوست » تبدیل می شد. در آمریکا هنوز بسیاری یافت می شوند که سیاهان را مشکل اساسی این کشور می دانند.
در سال 2006 تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی با کشورهای مکزیک، پرتغال و آنگولا هم گروه بود. به رغم این که همگان از تفاوت سطح فوتبال ایران با مکزیک و پرتغال باخبر بودند؛ بسیاری نتیجه ی بازی ها را برنتافتند. مردم به شدت ناراحت بودند و کسی را می جستند تا همه ی دق دلی های شان را بر سر او خالی کنند. ناگهان سپر بلا پیدا شد! کاپیتان کهنه کار تیم ملی، علی دایی پر افتخارترین فوتبالیست ایرانی، عامل همه ی بدبختی ها معرفی شد. روزنامه ها او را به شدت مورد حمله قرار دادند. می گفتند: « دایی از جان فوتبال این مملکت چه می خواهد!؟ »، « چرا نمی رود و نمی گذارد جوان ترها و تازه نفس ها وارد گود بشوند؟ »
این حرف ها حتی توسط مفسران و کارشناسان هم دنبال شد. طوری که دایی روی برگشتن به کشور را نداشت و مدت ها پس از آن که تب مسابقات جام جهانی فروکش کرد به کشور برگشت.
منبع مقاله :
آتش پور، سید حمید؛ (1388)، اعتیاد به کار( روان شناسی معتادین به کار )، تهران: نشر قطره، چاپ اول
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان