نگاهی به کتاب الأخلاق

علم اخلاق، به معنای عاّم آن، یا حکمت عملی که سه رکن رکین: اخلاق (تهذیب نفس)، تدبیر منزل و سیاست مدن را در دامان خویش می پرورد، از علومیاست که در یکی دو قرن اخیر، اقبال و بختیاری شایانی نداشته است.

الاخلاق

شؤون الحکمة العملیة

الجز الاول

لمؤلفه المحقق

علم اخلاق، به معنای عاّم آن، یا حکمت عملی که سه رکن رکین: اخلاق (تهذیب نفس)، تدبیر منزل و سیاست مدن را در دامان خویش می پرورد، از علومیاست که در یکی دو قرن اخیر، اقبال و بختیاری شایانی نداشته است.

گر چه پیش از آن نیز احیأ گران و مصلحان فرهیخته ای چون غزالی و فیض کاشانی، قدّه، از فربهی فراوان پاره ای از علوم، که در نتیجه، رویگردانی و بی اهتمامی به پاره ای دیگر، از جمله حکمت عملی، بویژه علم اخلاق را به دنبال داشته است، شکوه بسیار کرده اند.

شاید بتوان گفت که پس از کتاب ارزشمند جامع السعادات، تألیف محقق نراقی (1209 - 1208 ه ق) که در آن به علم اخلاق، به معنای خاصّ آن، پرداخته و از مباحث تدبیر منزل و سیاست مدن، سخنی به میان نیاورده است، مجموعه دیگری که درباره حکمت عملی به طور کامل سخن رانده و اطراف آن را کاویده باشد، در دسترس نداریم.

از طرفی، با نضج گرفتن مکاتب مختلف اخلاقی در طول یک قرن گذشته و نیز اخذ و اقتباس عالمان دینی از مکتب یونانی، لزوم توجّه به اخلاق استخراج شده از متن کتاب و سنّت، هر چند بیشتر خود را می نماید. اخلاقی که بدون تردید قدرت ایجاد تغییرات اساسی در ساختار جوامع بشری را داراست.

این ضرورتها، زمینه تألیف کتاب حاضر را به وجود آورده است. آیت الله استاد مظاهری که از دیر باز، با نگاهی عمیق و مستمر به علم اخلاق و مسائل اخلاقی می نگریسته اند و اخلاق را یکی از دغدغه های همیشگی خود می دانند، برای پر کردن خلأی که از آن سخن گفتیم، کوششی بلند را آغاز کرده است که ثمرات آغازین آن در منظر صاحب نظران و علاقه مندان به اخلاق گرفته است.

 

ویژگیهای مهمّ این اثر

 

.1 کتاب جز مجموعه های تلفیقی در علم اخلاق است که اسلوبهای مختلف فلسفی عرفانی و روایی را به هم آمیخته است. پاره ای از کتابهای اخلاقی موجود متأثر از شیوه فلسفی و برخی عرفانی صرف بوده، ناگزیر از جنبه ای قوی و از دیگر جنبها ضعیف هستند. مؤلف در این کتاب می کوشد تا از هر شیوه ای در جای مناسب خود، بهره برداری کند و در تمام جنبه های این علم بحث کند. از این روی، هم به اخلاق نظری و مباحث لازم آن می پردازد و هم به اخلاق عملی و شیوه های آن. مقصود از اخلاق نظری، تعریف فضیلتها و رذیلتها و بیان ریشه های هر یک و استدلال بر خوبی آن و بدی این است. در اخلاق عملی، امّا، سخن از پیراستن نفس از رذیلت و آراستن آن به فضیلت است و کمک به پویندگان این طریق و آموختن شیوه های حرکت به روندگان این مسیر خطیر و مشکل.

.2 از مهم ترین اشکالات کتابهای اخلاقی، عدم تفکیک میان اخلاق و اخلاقیات و فضیلتها و رذلیتهای هر یک از آن دوست.

نویسنده این کتاب، ظاهراً، نخستین کسی است که این طور کامل در نوشته خود رعایت کرده و خود نیز به آن چنین اشاره می کند:

«مقصود از فضیلت و رذلیت اخلاقی، صفات نیک و بد است و مراد از فضیلت و رذیلت در اخلاقیات، اعمال و رفتار ناشی از این صفات و به تعبیر دیگر اعمال نیکو و زشت است. و ما بحث از اخلاق را بر بحث از اخلاقیات مقدم می داریم؛ زیرا اخلاق، به منزله معدن و کان برای اخلاقیات است و اخلاقیات از آن نشأت می گیرد. خداوند متعال می فرماید: «قل کل یعون علی شاکلته» بگو هر کسی بر طینت خود می تند. از کوزه برون تراود آنچه در اوست.»

3.در حالی که بیشتر کتابهای اخلاقی، تنها به اصلاح نفس و تهذیب اخلاق پرداخته اند، این کتاب متکفّل بحث از تدبیر منزل و سیاست مدن نیز خواهد بود. این مباحث، امّا، در بخش اخلاقیات خواهد آمد.

از این روی، کتاب، آنچنانکه نویسنده وعده کرده است، کتاب اخلاق به معنای عام خواهد بود.

.4 مرحوم نراقی و پاره ای دیگر از معلّمان علم اخلاق، کتابهای خود را با پذیرش و توجّه به نظریه حد وسط ارسطویی، تألیف کرده اند. این نظریّه از میراثهای کهن سنّت می نویسد، در این فضلیت است، نه افراط یا تفریط در آن و هر فضیلتی، حقیقتی است یگانه که همه مراتب آن مطلوب و خواستنی است و از این روی، می توان فضیلتی بدون ضدّ هم داشت.

.5 مرحوم نراقی و پاره ای دیگر، کتابهای خود را بر اساس قوای سه گانه؛ یعنی قوه عاقله، قوه شهویه و قوه عضبیه تنظیم کرده اند، نویسنده اثر حاضر، این تقسیم بندی را نیز نپذیرفته و آن را مورد مناقشه و بحث قرار می دهد.

.6 از جمله اشکالات کتابهای اخلاقی متأخر، تکیه بیشتر نویسندگان آنها به اخبار و احادیث مرسل و نقل آنها، بی کمترین دقتی در استواری محتوا یا سند آنهاست.

مرحوم مظفّر در مقدمه خویش بر جامع السعادات، بااشاره به این ضعف می نویسد:

... این ضعف، اختصاص به کتاب جامع السعادات ندارد، بلکه شیوه و دأب نویسندگان این گونه کتابها، بیان اندیشه بوده است و بس. از این روی اگر مضمون حدیثی را درست می پنداشته اند، بی توجّه به سند آن و این که آیا از دیدگاه عرف اهل حدیث مقبول است یا خیر، آن را نقل می کرده اند به تعبیری که بیان کردیم شاید این تسامح روا باشد، اما باید توجه کرد که این روش به امانت نقل در مهم ترین میراث دینی ما؛ یعنی سنّت و اقوال معصومین، لطمه زده می شود. حال آن که با اندکی کاووش و تحقیق می توان از این ضعف بر کنار شد. بویژه آن که در احادیث صحیح اهل بیت آنچه جوابگری جوانب مختلف اخلاق مطلوب باشد، وجود دارد و حتی می توان گفت: تنها احادیث کتاب شریف«کافی» برای این مباحث کافی است.»

 

جامع السعادات، ج 1، ق.

 

از این روی نویسنده دانشمند کتاب حاضر، در نقل روایات، تنها به احادیثی اعتماد می کند که از طرق شیعه امامیه به دست ما رسیده است.

.7 مهم ترین ویژگی و امتیاز کتاب حاضر را می توان در تأکید و اهتمام بر استقصأ آیات و آمیختن مباحث اخلاقی با کلمات الهی و اولیای خداوند، علیهم السلام، دانست.

حقیقت آن است که اخلاق را باید از متن دین واز سر چشمه های اصلی آن و از قلوبی که با وحی خداوند آشنا و زنده بوده اند استخراج کرد و جست و جوی اخلاق در میراث یونانیان و دیگران، نه شکر وسپاس نعمت قرآن و سنّت است و نه راه به سر منزل آرامی می برد و نه مشکلات اخلاقی آدمی را سامان می دهد.

این حرکت نویسنده محترم می تواند زمینه مناسبی برای پژوهشهای گسترده تر در این حوزه را فراهم کند. حوزه ای که کارهای جدّی و تلاشهای ادامه دار در آن کم شده است و به حقّ جای کار و فعالیت بسیار را در خود دار است.

 

شیوه تألیف:

 

کتاب، مشتمل بر مقدمه ای است که طی آن، در پنج فصل، امّهات فلسفه اخلاق و مباحث مقدّمی علم اخلاق بیان می شود.

فصل اوّل در تعریف علم اخلاق، فصل دوّم در بیان موضوع علم اخلاق، فصل سوّم در فوائد علم اخلاق، فصل چهارم در دلائل وجوب تهذیب نفس و فصل پنجم در کیفیت تزکیه است.

آنگاه نویسنده بحث خود را در بخش اوّل کتاب، که بحث از فضائل و رذائل اخلاقی است، آغازیده است و در هر فصلی، فضیلتی را به همراه ضد یا اضداد آن فضیلت، مورد پژوهش قرار داده وجوانب آنرا کاویده است. فرق میان فضائل مختلف و شیوه های اکتساب آن و نیز راههای معالجه و درمان رذیلتهای اخلاقی نیز در هر فصل بیان گشته وآن گاه در پایان هر فصل، بخشی ویژه ای به آیات و روایات مربوط که در ضمن بحث نیامده اختصاص داده شده است.

 

اظهار نظر اندیشه وران درباره این کتاب:

 

استاد دکتر ابو القاسم گرجی، در نامه ای به مرکز مطالعات وتحقیقات اخلاقی، که اثر حاضر را نشر داده است، می نویسد:

«... کتابی است بس ممتع و سودمند. امید است تشنگان زلال علوم و معارف اسلامی، سیراب و به کمال مطلوب، نایل آیند.»

ایشان، آن دو نکته را یاد آور می شود، بدین شرح:

«.1 علم اخلاق، به قوم و ملت خاصی اختصاص ندارد: شیعه، سنّی، معتزلی، اشعری، حتی مسلمان، کافی ذمی، حربی همه و همه در معاشرتها با یکدیگر، به آداب و رسومی پایبندند که همان آداب و رسومی پایبندند که همان آداب و رسوم اخلاق نام دارد. بنابراین، نمی توان گفت مبنای اخلاقی، حکم حسن و قبح عقلی است. مهم ترین کتاب اخلاقی: احیأ العلوم، که همه، حتی شیعه را تحت تأثیر خود قرار داده، ساخته و پرداخته غزالی، یکی از دانشمندان اشعری است که به حسن و قبح است، چنانکه اشاعره پنداشته اند؛ چرا که بسیاری از نویسندگان اخلاق و علوم تربیتی خارجیان اند که اساساً به این قبیل مسائل اعتقاد ندارند، پس مبنای مورد قبول همه چیز دیگری است و همین رکن اساسی علم اخلاق است که نویسنده اخلاق، باید آن را بررسی کند. متأسفانه اینجانب، تا کنون بر اثری بر خورد نکرده ام که این مسأله را به خوبی بررسی کرده باشد، حتی آثاری که احیاناً، کتاب سال هم شناخته شده اند.

2.به نظر این جانب، شایسته ترین افرادی که حق استفاده از آثار دانشمندان ایرانی، که با امکانات این سر زمین آثار خود را پدید آورده اند، دارند، همان مردم مسلمان این مرز و بوم اند. مخصوصاً در مورد مسائل اخلاقی و نظیر آن. و چون افراد عربی دان از جمعیت 60 ملیون نفری این مملکت بسیار اندک اند، لذا برای استفاده هر چه بیشتر آنان، اخلاقاً مناسب است آثار دانشمندان این سر زمین به فارسی تدوین شود و یا لااقل، به موازات عربی، ترجمه فارسی آن، منتشر شود. خصوصاً با توجه به این که آثار عربی دانشمندان شیعه، در بین مردم عرب، که بیشتر آنان هم اهل سنت اند، چندان مطلوبیت تدارد، لذا می بینیم که کتب چاپ شده در ایران، به زبان عربی، در تیراژ پنج هزار نسخه، مدتها درفروشگاهها می ماند و به فروش نمی رسد، در حالی که کتب چاپ شده در کشورهای عربی ولو از اهل سنت، در تیراژ ده متقابل آن، به زودی به فروش می رسد و نایاب می شود. و حتی خود ما شیعیان هم، برای تهیه آن، سر و دست می شکنیم و از گرانی هم نمی نالیم. خلاصه، برای این مسأله که از قدیم الایام مرسوم بوده و تا کنون هم در میان دانشمندان معمول است، باید فکری بشود. در این باره سخن بسیار است و وقت کوتاه.»

استاد دکتر جعفر شهیدی نیز در نامه ای به این مرکز، می نویسد:

«آنچه مسلمانان عصر رسول الله (ص) و صدر اسلام را بدان پایه بلند رساند، تخلق آنان به اخلاق اسلامی بوده موجب انحطاط آنان در این زمان گردیده است، رها کردن خوی و خلق اسلامی است و این وظیفه شخصیتهای بزرگی، چون حضرت آیت الله مظاهری است که در این تاریکی، چراغ راه رهجویان باشند....»

آن گاه به نکته ای اشاره می کند، بدین شرح.

«... باید به عرض برسانم که بیشتر مشتاقان این علم ویا آنان که باید از آن سوی بردارند( در کشور ما) از عربیت بهره درستی ندارند. چه خوب است که پس از انتشار هر مجلّد، خلاصه ای از آن، به فارسی چاپ شود.»

حجة الاسلام و المسلمین آقای دکتر سید محمد باقر حجتی نیز در نامه ای به نام مرکز می نویسد:

«... ساختار این سفر قیّم، به گونه ای است که می تواند مطالعه کننده را در راه هموار و سهل و آسانی قرار دهد، تا اخلاق اسلامی را که در لا به لای این نوشته پر ارزش قابل لمس می باشد، در زندگانی فردی و اجتماعی خود پیاده کند. این بنده در آرزوی پدیده ای به سان چنین کتابی به سر می برم که بدون اغلاق و رهیده از دشوار نویسی، به منصه ظهور بر آید که به فضل الهی، این آرزو، با نگارش چنین اثری که ان شأ الله ادامه خواهد یافت، برآورده شده است.»

ایشان آن گاه، به کاستیهای کتاب اشاره می کند:

«... این کتاب، به نظر حقیر، باید مرغوب تر از این به چاپ برسد و در انتخاب حروف متنوع، اعمال ذوق قزونتری مبذول گردد.

دیگر این که کتابی چنین سودمند، لازم بود فهارس متنوعی از قبیل اعلام، اشخاص و گروهها و امکنه و نوشتارها بر پایان آن اضافه می شد و عبارات عربی و آیات آن، مشکول و معرب به طبع می رسید که ان شأ الله در چاپهای بعدی این مجلّد و نیز مجلدات دیگر، این نکات مرعی خواهد شد.»

استاد بهأ الدین خرمشاهی در نامه ای به این مرکز، درباره این اثر نوشته است:

«در این مطالعه چند نکته، اعم از مثبت و منفی، به خاطر رسید که جسارتاً عرضه می دارم:

.1 درمورد رفع اشکال خلود اهل النار (ص 67) مسأله به خوبی و در کمال ایجاز طرح شده است، ولی پاسخ آن شافی و وافی نیست. این مسأله، معرکه آرأ متکلمان و مفسران فریقین( بنده درترجمه ای که بر قرآن دارم) در مسأله ما نحن فیه، در شرح آیات 81 و 82 سوره بقره، مطلب کوتاهی نوشته ام که عیناً نقل می کنم:

به خلود عذاب دوزخیان و ثواب بهشتیان، بارها در قرآن مجید تصریح شده است.

شایع ترین تعبیرات قرآنی در این باره«هم فیها خالدون» یا «خهالدین فیها»(فیها یعنی جهنم یا جنة که هر دو مؤنث اند) که در حدود 30 بار به کار رفته است. ابوالفتوح رازی بر آن است که اصحاب وعید(معتزله) نمی توانند به این آیه وامثال آن استناد کنند که عذاب و عقاب الهی جاودانه است. زیرا خلود، معنای دوام دارد، اما معنای مدام ندارد. ولی اجماع امت (شیعه) بر این است که در مورد عذاب، خلود به معنای دوام متناهی است، امّا در مورد ثواب، خلود به معنای دوام متناهی است، امّا در مورد ثواب، خلود به معنای دوام نامتناهی است. معتزله بر آنندکه مرتکب کبیره(فاسق) مخلّد (جاویدان) در آتش است و مؤمنان صالح جاودانه در بهشتند(1). اشاعره بر آنند که فقط کافران جاودانه در آتش اند ومؤمنان جاودانه در بهشتند وفاسقان(مرتکبان کبیره) سر انجام به بهشت می روند.(2)

شیعه امامیه بر آن هستندکه عقاب وثواب هر دو جاوید است. منتها فقط کافر، مخلد در عذاب است و صاحب گناه کبیره، سر انجام در پر تو عفو و عنایت الهی، از عذاب رهایی خواهد یافت و مؤمنان جاودانه در بهشتند.(3)

این مختصر از اشارات بنده در توضیح مسأله خلود بود که طبعاً فقط بیان مواضع بود، نه شرح ادله تفصیلیه که باید به کتابهای مورد استناد بالا و سایر مراجع مراجعه کرد. این که حضرت آیت الله خواسته اند با قول به این که کیفر گناهکاران در واقع تجسم و باز تاب (عادلانه؟) اعمال خود آنهاست، فقط تعبیر دیگری از صورت مسأله است، نه پاسخ و رفع شبهه. چرا باید بازتاب عمل محدود یک گناهکار، عذابی نا محدود باشد؟ حتی خلود کافر که گویی مجمع علیه مذاهب اسلامی است، خود ناعادلانه به نظر می رسد؛ چه کافر و لو این که هیچ علل و اسباب دیگری جز اراده او دخالت نکرده باشد، فرضاً 40 - .50 سال کفر ورزیدن است، چرا باید برای گناه و کبیره ولو مستمر و 40 - 50 ساله، عذابی میلیاردها ساله و ابدالآ باد تحمل کند؟

تا آن جا که بنده اطلاع دارم، هیچ کس از متکلمان اسلامی، این شبهه را حل و این مسأله را به نحوی عقل پسند توجیه نکرده است. تنها راه حل ممکن، رفتن از این راه است که خلود را به معنای جاودانگی نگیریم، که زبان و گفتارهم راه می دهد.

.2 یک اشکال کوچک که در کتاب اخلاق به نظرم رسید که باید چاپی باشد این است که کلمه مقدسة قرآن یا القرآن، در سراسر کتاب به صورت القرآن یعنی مد و کلاه الف آمده است.

.3 در ص 346 در فصل آیات فی التفکر فی الموت، چند اشکال دیده می شود: سه آیه اوّل، حاکی از تفکر در موت نیست، بلکه تهدید الهی درباره چاره ناپذیری میراثی آدمیزاد است. چهارمی نیز به خوب مردن مؤمنان اشاره دارد. حال آن که آیات دیگری در قرآن مجید درباره موت هست که بسیار فکرانگیز است، از جمله: «الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا».

و آیات دیگر که خود حضرت آیت الله استحضار ذهنی بهتری به آیات قرآنی دارند. نیز می توان به فهرست محمد فواد عبد الباقی و نیز فهرست موضوعی قرآن مجید تدوین جناب فانی و این جانب، ذیل کلمه موت مراجعه کرد.

.4 دیگر این که بخش روایات فی التفکر فی الموت نیز (ص 347)ناقص است و فقط از یک منبع متأخر، یعنی «بحار الانوار» نقل و استفاده شده است و مهمترین حدیث درباره مرگ اندیشی، که از ارکان عرفان اسلامی است، یعنی «موتوا قبل ان ان تموتوا» که رکن رکین سیر و سلوک است، از قلم افتاده است و حدیث دیگری که به همان اهمیت است(و شاید علوی باشد، نه نبوی)«الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» و نیز « اذکروا هادم اللذات و کفی بالموت واعظا». فصل مشابه این فصل در کیمیای سعادت یا احیأ علوم الدین بسیار قوی تر و غنی تر است.

اصولاً به نظر رسید که با این که به آثار و امهات متون اخلاقی اشاره شده، ولی از احیأ و محجة و تهذیب الأخلاق ابن مسکویه و تهذیب الاخلاق یحیی بن عدی و اخلاق ناصری کمتر استفاده شده است. دلیلش شاید این باشد که آنها بیشتر در اخلاق نظری و نظریه اخلاق هستند و اخلاق فلسفی، تادر رفتارشناسی و اخلاق روایی. نمی دانم آری به مصداق «که هر که بی هنر افت نظر به عیب کند» این چند نکته را عرض کردم. امّا چون با علاقه واشتیاق به این اثر مراجعه و فصلهایی از آن رامطالعه کرده ام، نکته های مثبت و هنرهای آن نیز از دید ناقص بنده دور نمانده است:

یکی از جنبه های ارزشمند و مثبت این کتاب اشاره و استناد فراوان به آیات بینات قرآنی است که کمتر سطر و صفحه ای از آن خالی است.

دوم این که این کتاب، تبویب خوبی دارد.

سوم آن که نثری شیوا و زود یاب و مفهوم دارد.

این عبارت و اظهار نظرهای پراکنده را بر بنده ببخشید.»

استاد دکتر سید جلال الدین مجتبی در نامه ای به این مرکز، درباره این اثر می نویسد:

«این کتاب مزایای و محّسناتی دارد، مانند: روشن بودن مطالب و اسلوب نگارش آن و این که دارای مدخل و مقدّمه و توضیحات لازم در اهمیت و فایده علم اخلاق است، که آشکار است و ذکر آنها لزومی ندارد. امّا:

.1 در مقدّمه کتاب به نظر می رسد جاداشت در کنار تعریف اخلاق و علم اخلاق، در فلسفه اخلاق؛ یعنی مبانی تصوری و تصدیقی آن سخنی، هر چند، اختصار به میان می آمد؛ زیرا این مبحث امروز مورد توجه بسیار است و بخصوص در مغرب زمین، بحث، بیشتر پیرامون این موضوع است و نویسندگان اخلاقی ما نیز آن را از نظر دور نداشته اند. زیرا اگر چه علم اخلاق فلسفی و دینی تا اندازه ای از هم متمایز است، به این معنی که در اخلاق دینی اصول و مفاهیمی هست که در اخلاق فلسفی نیست، لیکن روی هم رفته، علم اخلاق، مورد مناقشه نیست و تقریباً ثابت و مورد قبول همگان است. امّا در فلسفه اخلاق، نظریه های مختلف عرضه و اظهار شده و می شود واین نظریه ها مورد نقض و ابرام است.

.2 در طبقه بندی فضایل و رذایل، در کتاب مبنای صریحی دیده نمی شود. مؤلّف محترم، مبنای نظریه های علمای گذشته اخلاق را نقد و بررسی کرده اند( از ص 38 تا 42) مانند این که فضایل و رذائل به قوای ثلاثه نفس (فکریه و شهویه و غضبیه) نسبت داده شده است و حد وسط در این قوای ثلاثه، فضایل و افراط و تفریط آنها رذایل است، این مورد قبول استاد مظاهری نیست. ممکن است حق با ایشان باشد و لزومی به چنین اسناد و نسبتی نباشد و اثبات آن هم ممکن نباشد، امّا از آن جا که در هر علمی مبنایی برای تقسیم و طبقه بندی مسائل و مطالب آن اگر چه به عنوان «اصل موضوع» در نظر گرفته می شود ، در علم اخلاق نیز ظاهراً چنین اصل و مبنایی لازم و درخور است. مثلاً نویسنده کتاب جامع السعادات که مبنای فوق الذکر را اختیار کرده در همه جا به خوبی از عهده توجیه برآمده و به اصطلاح آن را جا انداخته است وشاید همین را بتوان دلیل صحّت فرض او شمرد.

این که نویسنده محترم کتاب« الاخلاق» در بیان حدّ وسط و افراط و تفریط(ص 40) ذکر فرموده اند که «فما قیل ان التهوّر افراط الشجاعة والجبن تفریطها، لیس بشئ مقبول» این جانب، هیچ فیلسوف و نویسنده اخلاقی را نمی شناسسم که چنین قولی اظهار کرده باشد.

تصور می کنم همه را اعتقاد بر این است که افراط و تفریط (که رذایل اند) ضدّ حدّ وسط (که فضیلت است) می باشد و ارسطو که پیشرو این نظریه و بیان کننده آن است به آن تصریح نموده و توضیح کافی داده است (اخلاق نیکو، خوشی) و نویسنده ای آلمانی (هارتمان برلنی) آن را به صورت نموداری نشان داده است (تاریخ فلسفه کاپلستن جلد اول ترجمه اینجانب، و نیز در کتاب کلیات فلسفه ترجمه اینجانب در مقاله علم اخلاق، در بیان نظریه اخلاقی ارسطو آمده است که فضیلت میانگین افراط و تفریط نیست).

.3 مطلب دیگری که در کتاب جامع السعادات آمده این است که رذایل به عنوان بیماری تلقّی شده که نیاز به معالجه دارد و مانند طب جسمانی باید به معالجه آن پرداخت. از این جهت، ابتدا آن بیماری (یعنی رذیلت هر یک از قوای ثلاثه یا دو یا سه قوه با هم) بیان شده و یک طریق معالجه آن رذیلت، کسب و تحصیل فضیلت و ترجمه به فواید و محاسن فضیلت ضدّ آن ذکر شده و آن گاه فضیلت به شرح در آمده است.

امّا نویسنده محترم، ابتدا فضیلت و سپس رذیلت را بیان می فرمایند و دلیل این نحوه بیان ذکر نشده است. شاید مبنی بر این باشد که اخلاق فطری است و مربوط به جنبه «نفخت فیه من روحی» است، پس فضایل که هدف آن جنبه الهی است، باید ذکر و بیان شود. چنانکه می دانیم استاد شهید آیة الله مطهّری در تبیین احکام اخلاقی پس از بیان چند نظریه در فلسفه اخلاق، این نظریه را اظهار داشتند که انسان دارای دو جنبه علوی (جنبه الهی و ملکوتی) و سفلی (مادی و دنیوی و خاکی و حیوانی) است و همین را ملاک تشخیص فضایل و رذایل قرار داده اند. اگر این اصل مورد قبول باشد، شاید بتوان آن را مبنای علم اخلاق قرار داد و ظاهراً استاد مرحوم در توجیه و توضیح آن موفق بوده اند.

.4 آخرین نکته و پیشنهاد این است که این کتاب به زبان فارسی ترجمه شود تا بسیاری از افراد از آن بهره مند شوند، نه عدّه محدودی که زبان عربی می دانند و شاید بیشتر تینان به خواندن کتب اخلاقی چندان توجه و عنایتی نداشته باشند. از مزایای این کتاب این است که بر خلاف کتاب جامع السعادات که در آن بسیاری از روایات از احیأ علوم الدین غزالی (که از طریق اهل تسنّن نقل کرده) اقتباس شده است، اما در این کتاب روایات از طریق اهل بیت (ع) آورده شده است. توفیق بیشتر مؤلف را از خدای تعالی مسألت دارم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان