از نظر اسلام مال و ثروت به خودی خود نه خوب است و نه بد. بلکه اگر نردبان صعود انسان به کمال گردد خوب و اگرموجب دل بستگی آدمی گردد و سد راه شود ناپسند خواهد بود. پس به نوع برخورد انسان به ثروت و هدف از ثروت اندوزی دارد.
ثروت باید وسیله ای باشد برای استفاده همگان، پر کردن خلاء های اقتصادی؛ مرهم نهادن بر زخم های جانگاه محرومان و برای رسیدگی به نیاز ها و مشکلات مستضعفان. علاقه به چنین ثروتی با چنین هدفی، علاقه به دنیا نیست، بلکه علاقه به آخرت است. اسلام ثروتی را نکوهش می کند که مانع رسیدن به کمال باشد و موجب دل بستگی انسان شود.
در مورد جمع آوری اموال، انسان ها به سه دسته تقسیم می شوند:
دسته اول کسانی هستند که اصلا دوست ندارند مال جمع آوری کنند، و از دنیا و اموال آن به مقداری که گرسنگی [و نیاز] آنها برطرف شود و پوششی برای خود داشته باشند اکتفا میکنند. سرانجام چنین کسانی چنین ترسیم شده است: «فاولئک الآمنون الذین لاخوف علیهم ولا هم یحزنون» یعنی آنها مومنانی هستند که پاداششان محفوظ است و در جوار حضرت حق ونسبت به پاداش خویش هیچ ترس و غمی ندارند.
دسته دوم کسانی هستند که جمع آوری مال و ثروت را دوست دارند، ولی فقط به دنبال جمع اموال از راه حلال هستند، و هیچگاه به سوی حرام دست درازی نمی کنند؛ و از سرمایه خود در راه خیر استفاده می کنند. سرانجام این گروه چنین ترسیم شده است: «فاولئک الذین إن نوقشوا عذبوا و إن عفی عنهم سلموا» یعنی اگر در این راه مرتکب اشتباه و خطایی شده باشند، چه در اموال و چه درمصرف آنها، عذاب می شوند، و اگر بخشیده شوند در امان هستند. به عبارت دیگر اگرچه اموال آنها از راه حلال بوده ولی حسابرسی دقیق و سختی دارند.
گروه سوم کسانی هستند که مال اندوزی می کنند و فرقی بین حلال و حرام نمی گذارند. اگر انفاق کنند از روی اسراف است و اگر امساک کنند از روی بخل و خساست.
سرانجام اینها توسط معصوم(علیه السلام) چنین ترسیم شده است: "فأولئک الذین ملکت الدنیا زمام قلوبهم حتی أوردتهم النار بذنوبهم" یعنی دنیا قلب و دل اینها را تسخیر کرده، و سرانجام به خاطر گناهانشان وارد جهنم می شوند.(همان، ج9، ص23)
نمی توان گفت اسلام در برابر مال و ثروت موضع منفی دارد و با آن صد در صد مخالف است.قرآن مجید در آیة 180سورة بقره از«مال» به«خیر» تعبیرکرده است.
در حدیثی از امام باقر(ع) می خوانیم:«نعم العون الدنیا علی طلب الآخرهْْ؛ دنیا (مال) کمک خوبی برای رسیدن به آخرت است»
اسلام ثروتی را می پسندد که در آن نیکی به همگان باشد (احسن کما احسن الله إلیک).
اسلام ثروتی را مدح می کند که در آن«لا تنس نصیبک من الدنیا؛ فراموش نکردن بهره دنیوی» تحقق یابد. بالاخره اسلام ثروتی را می پسندد که مایة فساد در زمین و فراموش کردن ارزش های انسانی و گرفتار شدن در سابقة جنون آمیز«تکاثر» (زیاده خواهی) نگردد و انسان را به«خود برتربینی» و«تحقیر دیگران» و حتی رویارویی با پیامبر و بزرگان دین نکشاند.
یکی از یاران امام صادق(ع) به آن حضرت گفت : چکار کنم من دنیا را دوست دارم و به آن علاقه مندم! می ترسم دنیا پرست باشم. امام (ع) فرمود:«با ثروت دنیا چه می خواهی انجام دهی؟» گفت: هزینة خود و خانواده ام را تهیه کنم و به خویشاوندان کمک کنم. در راه خدا انفاق کنم و حج و عمره به جا آورم. امام (ع) فرمود:«لیس هذا طلب الدنیا هذا طلب الآخرهْ؛ این دنیا طلبی نیست ، بلکه طلب آخرت است».
اسلام ثروتی را نکوهش می کند که مانع رسیدن به کمال باشد و موجب دل بستگی انسان شود. در چنین حالتی است که خداوند می فرماید: بگو اگر پدران و فرزندان و همسران و اقوام شما واموالی که جمع آوری کرده اید و تجارتی که از کسادی آن بیمناک هستید و خانه هایی که به آن دل بسته اید در نزد شما محبوب تراند از خدا و رسول وجهاد در راه خدا پس منتطر امر خدا باشید.
در این صورت ثروت اندوزی باعث طغیان و سرکشی گردد. از این رو در بعضی از متون اسلامی از ثروت و برخی از ثروتمندان مذمّت شده است. مذمّت از قارون ثروتمندِ مغرور شاهد گویایی بر این موضوع است.
سرمایه داران و ثروتمندان در آخر الزمان
با استناد به برخی روایات، خداوند مجرای به دست آوردن روزی برخی از اقشار جامعه را در دست برخی دیگر قرار داده که یکی را ثروتنمد و دیگری نیازمند می خوانند. در دورة آخرالزمان مسیر رسیدن روزی نیازمندان دچار آفات ذیل می شود:
میزان ثروت مبنای تکریم و احترام می شود، مردم از ثروتمندان و نه متخصصان و عالمان تبعیت می کنند، سرمایه داران نه تنها ثروت خود را از نیازمندان دریغ می کنند، بلکه هرچقدر می توانند اموال آنان را نیز به سرقت می برند، فقرا به سبب ذلت و حقارتی که علاوه بر نیازمندی خود در جامعه می بینند، آخرت خود را به متاع قلیلی از دنیا می فروشند و مبتلا به محرمات و معاصی می شوند، برای تمسخرو تحقیر صدقه می دهند، گاه فقیری حتی روز جمعه میان دو نماز دستش را به گدایی دراز می کند امّا احدی چیزی به او نمی دهد و... .
کسبه، فروشندگان و خریداران
کسی از مردم نیست که در طول شبانه روز داد و ستد و خرید و فروش نکند. شرع مقدس در این عرصه نیز مانند دیگر عرصه ها قواعد و قوانین جامع و اثر گذاری وضع کرده تا انسان ها بتوانند زندگی مناسبی را تجربه کنند. در دوره آخرالزمان با اعوجاجات زیر این مناسبات نیز از حد اعتدال خارج شده، به ورطة افراط و تفریط می افتد:
مردم نه تنها از مال حرام اجتناب نمی کنند که به دست آوردن آن را نوعی سود و زرنگی می شمارند، در مقابل کسی را که به دنبال کسب حلال باشد ملامت و تمسخر می کنند، رشوه و ربا حلال و سهل شمرده می شود و آن را به نام های دیگر می خوانند و مبنای تجارت تجار قرار می دهند. برای داد و ستد رشوه، ربا،قمار، کم فروشی و... با هم مسابقه می دهند،بخشی از درآمدها و نیازهای فروشندگان با کم فروشی تامین می شود،عیب اجناس را پنهان می کنند و در تجارت به وفور دروغ می گویند که البته در نتیجه آن دچار ضیق معیشت می شوند، تعداد تجار بسیار است و سود به دست آمده اندک، زنان با شوهران خویش و دیگر مردان در کسب و تجارت به رقابت می پردازند.امید که با طلب حقیقی از خداوند متعال و توسل واقعی به پیشگاه با عظمت اهل بیت(ع) پس از آگاهی از حداقل آسیب ها را از این انحرافات ببینیم.
شهوت مال
در رابطه با مدیریت مال و ثروت از دیدگاه قرآن کریم به آیة شریفه: «والذین یکنزون الذهب والفضة ولاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم» (توبه / 340) می رسیدیم.
در این آیه کریمه، قرآن کریم گروهی از مردم را به تصویر می کشد که در جنبه مالی گرفتار انحراف می شوند. اینان گمان می کنند تنها هدف زندگی شان این است که با هر وسیله ای و از هر جایی از هر راهی – حلال یا حرام – مال بیندوزند. وقتی به مقداری از مال و ثروت دست یافتند به شیوه های گوناگون به زیاد کردن آن می پردازند. بدین ترتیب تمام فکر آنان مال و ثروت می شود. تمام عقل آنان را مال و ثروت فرا می گیرد و می کوشند بدون اینکه در راستای خدمت به مسائل حیاتی زندگی یا حل مشکلات گوناگون باشد، مال جمع کنند. هدف از آنان فقط ارضای عقده طمع-ورزی و شهوت مال اندوزی است.
خداوند می فرماید: «ولا ینفقونها فی سبیل الله» منظور از راه خدا انجام مسؤولیت در قبال زندگی است. این مسؤولیت بر حسب موقعیت و شرایط مردم در بین ایشان تقسیم شده است تا هر کسی به توسعه و پیشرفت زندگی بپردازد و توانمندی های خود را برای پیشرفت زندگی و رساندن آن به جایگاه های عالی تر بکار بندد.
ارزش مال و ثروت
سؤال دیگر مطرح می شود: مصداق این آیه در زندگی ما چیست؟ چگونه به این آیه رنگ واقعیت ببخشیم؟ چگونه به عنوان مسلمان، با این آیه تعامل به خرج دهیم؟ چگونه از مال در زندگی خود استفاده کنیم؟ خصوصاً وقتی که ثروتهای هنگفتی را در گاو صندوق ها و بانکها ذخیره کرده ایم؟ به تعبیر دیگر: این آیه شامل چه کسانی می شود؟ آیا این ها کسانی هستند که مال جمع می کنند و حقوق شرعی آنان را می پردازند و سپس برای تقویت جایگاه اقتصادی خود در جامعه آنان را ذخیره می کنند. زیرا جایگاه اجتماعی افراد متناسب میزان ثروت آنهاست یا اینکه ذخیره کردن آنان فقط جنبه فردی دارد و می خواهند که نیازهای فعلی یا آتی خود را وقتی باز نشسته شدند برآورده کنند؟ یا اینان کسانی هستند که به جمع آوری مال می پردازند و از روی مال دوستی و بخل ورزی آن را ذخیره می کنند و حقوق شرعی آن را نیز نمی پردازند؟
خداوند می فرماید: «وأنفقوا ممّا جعلکم متخلفین فیه» (حدید/7) ، «وآتوهم من مال الله الذی آتاکم»(نور/33). ابوذر این صحابی گرانقدر پیامبر(ص) از طریق مخالفت با انحراف و فساد و سؤ استفاده ها مالی قدرتمندان، می خواست همین فضا را در جامعة اسلامی ایجاد کند. چرا که بعضی از اطرافیان خلیفه سوم دچار انحراف و فساد و سؤ استفاده های مالی شده بودند. زیرا شیوه توزیع ثروت توسط حکومت به گونه ای بود که حاکم فکر می کرد هر طور که بخواهد می تواند در مال و ثروت مسلمانان تصرف کند و آن را در اختیار نزدیکان خود قرار دهد. این مسأله مردم را به سمت ثروت اندوزی و نگریستن به ثروت به عنوان یک ارزش اجتماعی برای برتری جویی – آن هم به ضرر کلیه هدفهای جامعه اسلامی- می کشاند.
فردی نزد امام صادق(ع) آمد و به ایشان عرض کرد: «به خدا سوگند! ما دنبال دنیا هستیم – در حالی که شما همیشه به ما سفارش می کنید که دنیا را وانهید - و دوست داریم آن را بدست آوریم – هیچ کسی پیدا نمی شود که دنیا را دوست نداشته باشد – حضرت فرمود: دوست داری با این مال چه کنی؟ گفت: نیاز خودم و خانواده ام را برآورده کنم و آن را صدقه بدهم و حج و عمره به جای آورم. حضرت فرمود: این دنیا طلبی نیست بلکه آخرت جویی است.» چرا که تو از دنیا برای تحقق مسؤولیت های الهی خود استفاده می کنی.
تاثیرات حرام خواری و مال اندوزی از راه حرام
آنان که به دستور یزید به جنگ امام حسین (ع) برخاستند، به «حرام خواری» آلوده بودند.این حرام خواری، چشم ودل واندیشه ی آنان را در هم نوردیده ونقش حقیقت و صداقت را از ذهنشان زدوده بود . . .
امام حسین (ع) در روز عاشورا کوشید تا با نصیحت و موعظه، لشکر عبیدالله بن زیاد را از زشتکاری شان آگاه کند و از ادامه ی راهی که در آن لغزیده اند، باز دارد؛ اما آنان با غوغا و جنجال، مانع رسیدن صدای امام (ع) به گوش خود شدند. امام رو به آنان کرد وفرمود:
«ادعوکم الی سبیل الرشاد فمن اطاعنی کان من المرشدین ومن عصانی کان من المهلکین و کلکم عاص لامری غیر مستمع قولی فقد ملئت بطونکم من الحرام وطبع علی قلوبکم ویلکم الا تنصتون الا تسمعون؛ شما را به راه رشد فرا می خوانم؛ هر که اطاعتم کند، رستگار است وهر که نافرمانی ام کند، در زمره ی هلاک شدگان قرار می گیرد. همه ی شما فرمان مرا سرپیچی می کنید، به سخنم گوش فرا نمی دهید؛ البته (حق دارید، چرا که) شکم هایتان ازحرام پر شده است، درنتیجه خداوند بردل های شما مهر زده است (و هرگز حقایق رادرک نمی کنید) . شما چرا ساکت نمی شوید، چرا گوش نمی دهید ونمی شنوید؟!»
غذای حرام و روی گردانی از حق
غذای حرام، آدمی را از حق وراه درست جدا می کند ونور درک حقایق را از او می ستاند.
درمورد نقش وتأثیر غذای حرام برجان واخلاق فرد، به داستانی که در «مروج الذهب» آمده است، توجه نمایید:
فضل بن ربیع نقل میکند که شریک بن عبدالله روزی وارد بر مهدی (خلیفه عباسی) شد، مهدی به او گفت: باید یکی از سه کار را انجام دهید، شریک سؤال کرد: کدام سه کار؟ گفت: یا قضاوت را از سوی من بپذیر، یا تعلیم فرزندم را بر عهده بگیر و یا غذایی (باما)بخور! شریک فکری کرد وگفت: سومی از همه آسان تر است. مهدی او را نگه داشت وبه آشپز گفت: انواعی از خوراک مغز آمیخته با شکر وعسل برای او فراهم ساز.
هنگامی که «شریک» از خوردن آن غذای بسیار لذیذ [وحرام] فارغ شد، آشپز رو به خلیفه کرد وگفت: این پیرمرد بعد از خوردن این غذا، هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!
فضل بن ربیع می گوید: مطلب همین گونه شد وشریک بن عبدالله بعد از این ماجرا، هم به تعلیم فرزندان آنها پرداخت وهم منصب قضاوت را از سوی آنها پذیرفت.
غذای حرام و عدم قبولی عبادات
برای قبولی نماز، شرایط زیادی لازم است، از جمله حضور قلب وپاکی دل؛ اما غذای حرام، پاکی قلب وصفای دل را از انسان می گیرد. درحدیثی از پیامبراکرم (ص) آمده است:
«من اکل لقمه حرام لم تقبل له صلوه اربعین لیله، ولم تستجب له دعوه اربعین صباحاً وکل لحم ینبته الحرام فالنار اولی به و ان اللقمه الواحده تنبت اللحم؛ هر کسی لقمه ای از غذای حرام بخورد، تا چهل شب نماز او قبول نمی شود وتا چهل روز دعای او مستجاب نمی شود وهر گوشتی که از حرام بروید، آتش دوزخ برای آن سزاوارتر است وحتی یک لقمه نیز باعث روییدن گوشت می شود.»
پرهیز ازغذای حرام واستجابت دعا
در روایات متعددی آمده که یکی از شرایط استجابت دعا، پرهیز از غذای حرام می باشد. شخصی نزد پیامبر(ع) آمد وعرض کرد: دوست دارم دعای من مستجاب شود.حضرت فرمود:
«طهر ماکلک و لاتدخل بطنک الحرام؛ غذای خود را پاک کن واز غذای حرام پرهیز نما».
نیز فرمود:«من احب ان یستجاب دعاوه فلیطیب مطعمه و مکسبه؛ کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود، طعام وکسب خود را از حرام پاک کند».