روزهای حساسی را پیش رو داریم چرا که همه دنیا نظاره گر تصمیم و خرد جمعی ایرانیان است تا ببینند خروجی 'تصمیم' آنان در 12 اسفند به چه صورت خواهد بود و چگونه نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی را برای چهار سال آینده ، تعیین می کنند.
جمله تاریخی امام راحل را مبنی بر اینکه '
مجلس در راس امور است' هر فردی در ایران شنیده و می داند اما گاهی دچار فراموشی می شویم و در یک بازی کوتاه مدت و در جریانات جبهه ای که فقط تاریخ مصرفشان به روزهایی اندک برمی گردد و پس از شکل گیری ساختار مجلس در افکار عمومی به محاق می روند، غرق می شویم و چه بسا نتوانیم آنگونه که باید، برای آینده و سرنوشت کشورمان خوب بیندیشیم و خوب انتخاب کنیم.
باور اغلب کارشناسان سیاسی و اجتماعی این است که یکی از ضعفهای مفرط در ساختار سیاسی کشورمان همانا نبود احزاب منسجم، شناسنامه دار، فعال و ملموس از نظر شهروندان می باشد هرچند ممکن است برخی بخواهند در رد این گفته با رو کردن آمارهایی از احزاب و تشکلهای موجود، آن را به چالش بکشانند ولی واقعیت آن است که در ایران حزب به معنای واقعی کلمه که دارای فعالیت برنامه مدار و پیوسته در جامعه باشد و به افکار عمومی آگاهی و خط دهد، وجود ندارد و آنچه که هست شاید تنها بر روی کاغذ و درحد تابلو صدق کند.
واژه جبهه در یک ساختار سیاسی زمانی نمود می یابد که همچون ایران کنونی ما در غیاب احزاب توانمند و فعال، به سرعت برای یک پروسه ای سیاسی نظیر انتخابات وارد عمل می شویم و تشکیلاتی باری به هر جهت و با تاریخ مصرف کوتاه به نام جبهه را ایجاد می کنیم تا به سلامت از خوان انتخابات گذر کنیم.
نظیر این جبهه ها را در انتخابات ادوار گذشته مجلس و حتی ریاست جمهوری نیز داشته ایم ولی سوال این است که اکنون رنگ و نمود جبهه های شکل گرفته و خلق الساعه آن روزها، آیا در جامعه برای مردم همچنان ملموس است و آیا می توان به عنوان یک ارگانیسم زنده و فعال در عرصه سیاسی کشور به آن نگریست؟ پر مسلم است که جواب منفی خواهد بود.
اگر ساختار اجتماعی مردم کشورمان که عمده ترین شاخص آن را قوم ها و طوایف و ایلات تشکیل می دهند در کنارخصیصه عدم مطالبه گری در نظر بگیریم و آن را در کنار خلاء احزاب توانمند چیدمان کنیم، بنابراین باید پذیرفت که در این سالها از سوی آگاهان سیاسی و اجتماعی کشورمان اهمال شده زیرا نتوانسته ایم چارچوبی مشخص مبتنی بر مکانیسمهای فراگیر انتخاب، ویژگیهای یک نامزد شایسته، حدود و اختیارات یک نماینده، وظایف ذاتی وی و ده ها مساله دیگر را برای مردم حل کنیم.
و آنها همچنان در این معادله چند مجهولی سرگردانند تا مگر اراده ای از آستینی برون آید و در یک همفکری خودجوش! جبهه هایی را شکل دهند تا برای اندک روزهایی هم که شده، ذهن مردم را وارد دنیا و فضای انتخاباتی نماییم و غافلیم از اینکه مردم ما همیشه یک پای ثابت انتخابات بوده اند و برای آمدن آنها در پای صندوقهای رای نیازی به تغییرات آنی ساختارها نداریم بلکه آنچه مهم است ترسیم نقشه راه برای یک شهروند و یک روستایی یا عشایری است که چگونه انتخاب کند و چگونه مطالبه نماید و در یک کلام چگونه این باور که حق گرفتنی است را در وی نهادینه نماییم.
بی تعارف باید گفت که از ماههای گذشته تنور تبلیغات انتخاباتی از سوی برخی از نامزدهای احتمالی( آن روزها) در شهرها و بخصوص شهرهای کوچک و روستاها و آنجایی که سنت، طایفه و قبیله حکمروایی می کند، گرم شده بود و در نبود یک مکانیسم و آموزشهای لازم، این مردم بودند که حیران بدنبال این و آن می رفتند و در دریایی از وعده ها و مدینه فاضله ای که آقایان برایشان ترسیم کرده بودند، غرق شده و دست و پا می زدند!
قول معروفی می گوید با چاقو هم می توان میوه پوست گرفت و هم می توان آدم کشت! ما هم باید بدانیم که مساله انتخابات مجلس مساله چهار سال مدیریت و نظارت عالیه امور کشور است همان اموری که امام راحل، مجلس را صدرنشین آن می داند لذا نباید مجالی فراهم کرد که افرادی با تطمیع، خریدن رای، وعده های فراتر از حدود اختیارات و بخصوص وعده های اجرایی که ذاتا کار یک نماینده نیست، مردم را بفریبند و به هر قیمت که شده بخواهند بر کرسیهای بهارستان تکیه زند.
مردم ما چه گناهی کرده اند؟ آنها بارها و بارها در جنگ تحمیلی، انتخابات، راهپیمایی ها و آیینهای ملی و عمومی ثابت نموده اند که به کشور و سرنوشت آن علاقه مند هستند ولی در انتخاب 'راه' همچنان سرگردانند زیرا در این سالها هرگز نتوانسته ایم با برگزاری کرسیهای گفتمان آزاد، تحلیلهای جامعه شناختی، استفاده از ظرفیتهای رادیو و تلویزیون و سایر رسانه ها به آنها آموزش دهیم که 'چگونه' انتخاب کنند و چه کسانی را برگزینند و راس امور کشور را به چه افرادی واگذارند تا هر دوره سیکل باطل 'انتخاب و فراموشی' دامن آنها را نگیرد.