وجه مشخصه شخصیت وسواسی (Obsessive-Compulsive Personality Disorder باختصار OCPD) انعطاف ناپذیری، کمال پرستی، مطلق گرایی و کنترل کردن، ثانویه به توجه بیش از حد به جزئیات و نظم و ترتیب به قیمت از دست دادن زمان، دور شدن از هدف و یا صدمه زدن به رابطه با دیگران است. علاوه بر وسواس این افراد به عنوان افرادی یک دنده، خسیس، تنگ نظر، حالت حق به جانب گرفتن و ناسازگار نیز در جامعه شناخته می شوند.
برای این افراد اکثر چیزها بایستی طبق یک قائده و نظم و ترتیبی انجام شود (نوعی اجبار) و معمولاً استثناء و راه دومی وجود ندارد (از آداب شستشو گرفته تا نحوه ی رانندگی، پختن، تزئین، روابط بین فردی و...). در صورت توجه به زندگی شخصی این افراد می توان آنها را بسیار تمیز و منظم یافت. بطوریکه حتی می توانند چشم بسته وسیله ی مرد نظر خود را بیابند (نحوه ی چیدن کمد، قرار داشتن هر چیزی در نقطه و مکان خاصی و...).
این وسواس و اجبار هم در افکار (obsession) هم رفتار (compulsion) وجود دارد. آنها تقریباً هیچگاه بطور ناگهانی تصمیم برای کاری (نظیر رفتن به مسافرت و یا انجام کاری) نمی گیرند و هر چیزی بایستی از قبل برنامه ریزی شده باشد (حتی محل های توقف و خوردن نیز بایستی مشخص شده باشند) و هر نوع تغییر یا اتفاق غیرمنتظره آنها را بر هم ریخته یا فلج می کند.
کمال پرستی و اصرار برای انجام کارها بر اساس نظم و انضباط در بسیاری از موارد بر راندمان آنها اثرات سوئی می گذارد. برای مثال اگر چنین فردی لیست خرید خود را گم کند زمانی که برای پیدا کردن آن لیست صرف می کند بیش از دوباره نوشتن لیست خرید است (در ذهن او اصلاً چرا بایستی گم شود کار می کند نه چیز دیگری). به این دلیل و نیز بخاطر انعطاف پذیری این افراد در روابط بین فردی نیز دچار مشکل هستند. در رابطه با دیگران آنها معمولاً بسیار کنترل کننده و حالت ریاستی دارند و بجز افرادی که در موقعیت و جایگاه بالایی قرار دارند نسبت به سایرین از بالا به پایین نگاه کرده و حالتی تحقیرآمیز دارند.
این افراد در کارهایی که از یک نظم و دقت بالایی برخوردار است موفق هستند ولی در مواردیکه نیاز به تصمیم گیری سریع حل مشکل دارد و یا هر نوع تغییر در نظم و ترتیب کار شدیداً به هم ریخته و ناتوان می شوند. آنها درخت را می بینند ولی جنگل را نه. این افراد کار دیگران را اصلاً قبول ندارند و لذا معمولاً کار خود را به دیگران نمی سپارند. همچنین برای اطمینان خاطر پیدا کردن و به ظاهر برای جلوگیری از اتلاف وقت در بسیاری از موارد کار را به خانه می آورند تا در وقت فراغت آن را کامل و یا دوره کنند.
این افراد حتی در ابراز احساسات خساست بخرج می دهند. زیرا فقط نیمه خالی لیوان (نواقص) را می بینند و نه نیمه پر لیوان را و لذا دلیلی برای تعریف، تمجید و ابراز احساس نمی بینند و به همین دلیل در روابط احساسی با افراد خانواده و محیط کار نیز مشکل دارند (معمولاً روابط صمیمانه ندارند) در ذهن آنها بایستی برای هر کاری منفعت و فایده ای وجود داشته باشد و تفریح و سرگرمی بخودی خود تقریباً چیزی بی مورد و هدر دادن وقت است و به همین دلیل در زمان پیاده روی با دوست خود وارد بحث های (به خیال خود) مفید می شود و یا در موقع بازی تنیس بجای لذت بردن از هوا، محیط، ورزش، همراهی و بدست آوردن آرامش سعی می کند تا ضربات پشت دست خود را قوی کند و یا پیک نیک را به کلاس درس برای دیگران تبدیل کند. باز به دلیل همین خساست ولی با این استدلال اینکه ممکن است یک روزی به کار آیند یا عتیقه شوند آنها تقریباً اکثر چیزهای کهنه و یا غیر قابل استفاده را نگه داشته و دور نمی ریزند (گاهی خانه یا انبارشان همچون یک سمساری است). همچنین این افراد از لحاظ مسائل اخلاقی، اجتماعی، مذهبی و سیاسی دیدی بسیار خشک و بسته داشته و معمولاً تندرو هستند.
چرایی شخصیت وسواسی از دیدگاههای مختلف
شیوع شخصیت وسواسی حدود 1% کل جمعیت بالغ بوده و در مردان 2 برابر زنان است (همگی در مورد آمریکا و در مورد ایران اطلاعات دقیقی در دست نیست). هنوز علت این اختلال بدرستی شناخته نشده است ولی نظریه های زیر در مورد علت و چرایی آن ارائه شده اند:
روانکاوانه: از دیگاه سایکودینامیک این افراد در دوران کودکی در رابطه مسئله دستشویی رفتن تحت فشار بوده و آن را بدرستی طی نکرده اند.
شناختی رفتاری: این افراد در دوران کودکی والدین بیش از حد حمایت گر یا کنترل کننده داشته و معمولاً والدین (یکی یا هر دو) در ابراز عشق و محبت خساست به خرج داده اند و با فرزندشان همچون یک بزرگسال رفتار کرده اند و به کودک خود اجازه نداده اند که با آزمون و خطا خود و توانمندی های خود را بیازماید و پیدا کند. خطا و اشتباه در ذهن والدین چنین فردی غیرقابل قبول بوده و کودک زمانی مورد تأیید و محبت قرار می گرفته که همه چیز را به نحو احسن انجام می داده است و بهترین، برترین و بالاترین بوده باشد. کودک در چنین شرایطی برای کسب محبت و رضایت والدین وارد یک جنگ درونی برای کنترل امیال، احساسات و هیجانات (به ظاهر بد یا خطرناک) خود می شود که در بزرگسالی در درون دچار خشم شده و در برون بدنبال تأیید و احترام دیگران (از طریق انجام درست و منظم کارها) می گردد. الگوهای فکری زیر در ضمیر این افراد شکل گرفته اند:
*هر چیزی باید بطور کامل و احسن انجام شود؛
*برای انجام درست هر کاری من نیاز به نظم، ترتیب و قواعد خاصی دارم. در غیر اینصورت شکست خواهم خورد؛
*نقص و اشتباه و خطا غیرقابل تحمل است و زمانی ارزشمند خواهم بود که کامل و بهترین باشم؛
*جزئیات بی نهایت مهم هستند؛
*من تماماً مسئول خود و دیگران هستم؛
*دیگران معمولاً مسئولیت ناپدیر، بی کفایت و یا سهل انگار هستند؛
*دیگران بایستی همچون من کارها را انجام دهند؛
*راه و روش من در انجام کارها عموماً بهترین است.
ابعاد پنج گانه شخصیتی: در این افراد تمامی ابعاد پنج گانه شخصیتی در سطح نسبتاً بالایی قرار دارند (به ابتدای فصل مراجعه کنید).
تشخیص و درمان شخصیت وسواسی
شخصیت وسواسی از طریق مصاحبه با متخصص تشخیص داده می شود و در درمان آن معمولاً از روش های شناخت رفتار درمانی و تکنیک های insight - oriented psychodynamic استفاده می شود (برای مطالعه ی کامل به کتاب « اختلالات شخصیتی و چگونه خود را تغییر دهیم » از همین مجموعه مراجعه کنید).
ویژگیها و تشخیص وسواسی براساس DSM-IV-TR
1)درگیری و اشغال فکر با جزئیات، قواعد، فهرست، ترتیب یا برنامه به حدی که هدف اصلی مخدوش و زایل شود.
2)توجه بیش از حد به جزئیات ساده که موجب اختلال در انجام امور و پروژه ها می شود.
3)کاستن از روابط و اوقات فراغت و خرج آن برای کار و راندمان و عدم توجیه اقتصادی آن.
4)خشکی و انعطاف ناپذیری اخلاقی در زمینه ارزشها و اصول اخلاقی که با استانداردهای مذهبی یا فرهنگی شخص تناسب نداشته باشد.
5)جمع آوری و حفظ چیزهای کهنه یا غیرقابل استفاده، خصوصاً که ارزش مادی یا معنوی (احساسی عاطفی) نداشته باشند.
6)اصرار در تکمیل و انجام کارها بر اساس ترجیحات یک نفر
7)خساست با خود و دیگران
8)یک دندگی، لجاجت و انعطاف ناپذیری
.....
*برای تشخیص بایستی حداقل 4مورد از ویژگیهای فوق وجود داشته باشند.
توجه: نبایستی OCPD را با اختلال وسواسی (OCD) که یک بیماری روانی است اشتباه گرفت.
سناریو:
جرج مردی 39 ساله شریک و مدیر بازرگانی یک شرکت تولیدی است که بدلیل درماندگی و احساس اینکه تمامی درها به رویش بسته شده اند برای مشاوره نزد یک روانشناس آمده است. او اظهار می کند که یک زندگی زناشوهری ناموفق داشته که در 4 سال اخیر رو به بدتر شدن گذاشته است. او توضیح می دهد که همسرش پرتوقع بوده و خواستار محبت و وقت بیشتری از او است و این را به ضعف او نسبت می دهد.
از نظر شغلی نیز او به تازگی دچار مشکل شده است و شریک 10 ساله اش خواستار افتتاح یک شعبه در شهر دیگری است و او چنین پیشنهادی را بر این حمل می کند که شریکش قصد دارد تا او را مجبور کند سهمش را واگذار کند. او می داند بایستی در مورد دو موضوع مهم زندگی اشتراکی و شغلش تصمیمی بگیرد ولی نمی تواند.
منبع مقاله :
ساداتیان، اصغر؛ آذر، ماهیار؛ (1389) آمادگی و شرایط لازم برای ازدواج، تهران: ما و شما، چاپ اول.