این که می گویند علی علیه السلام قرآن ناطق است یعنی چه؟
بر اساس روایات فراوانی که ذکر شده است حضرت علی(ع) و همچنین فرزندان او لسان و کتاب ناطق الهی و قرآن ناطق هستند.
ابوبصیر گوید: درباره آیه «هَذَا کِتابُنا ینطقُ عَلَیکُم بالحق» از امام صادق(ع) پرسش کردم، ایشان فرمودند: «قرآن سخن نمی گوید: لیکن محمد و اهل بیت او - علیهم السلام - ناطق به کتاب - یعنی قرآن - می باشند.[1] امام صادق(ع) در حدیثی دیگر فرمود: «امیر المؤمنین(ع) می فرماید: من علم خداوند و زبان گویای خداوند هستم.[2] همچنین تعبیرهای «لِسانُهُ النّاطِقُ»، ما زبان ناطق خداوند هستیم،[3] «أنَا الکِتابُ النّاطِقُ»[4] «النّاطِقُ بِالقُرآنِ»[5] «النّاطِقُ عَنِ القُرانِ»[6] و نظایر آن که درباره امام علی(ع) و دیگر پیشوایان معصوم(ع) در روایات آمده است، می فهماند که آنان مفسر واقعی قرآن، مظهر علم الهی و عالم به کلیه علوم مربوط به قرآنند چنان که به مناسبت های مختلف روایات گوناگونی درباره تفسیر، تأویل و غیر آن اظهار فرموده اند. از این روست که شیعیان به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) قرآن ناطق می گویند و اطلاق این گونه تعبیر بر آن بزرگواران صحیح می باشند.
در روایات اهل سنت نیز آمده است که: «مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»[7] کسی که علم کتاب «و آگاهی بر قرآن» نزد اوست) علی بن ابی طالب است که به تفسیر، تأویل، ناسخ، منسوخ، حلال و حرام قرآن عالم بود.[8] از آن حضرت نیز نقل شده است که فرمود: «فَوَالذی نفسی بِیَدهِ ما نَزَلت آیة الّا وَ أَنَا أَعلَمُ بِها أَینَ نَزَلَتَ وَ فیمَن نَزَلَت»[9] قسم به کسی که جانم به دست اوست هیچ آیه ای نازل نشده است، مگر این که من می دانم کجا نازل شده و درباره چه کسی نازل شده است.
آن حضرت در حدیث دیگری می فرماید: «پیامبر به من هزار باب علم آموخت، که از هر بابی هزار باب دیگر گشوده می شد، تا این که به علم گذشته و آینده تا روز قیامت آگاه شدم».[10] همچنین در روایت آمده است: «حضرت علی(ع) شب تا صبح برای ابن عباس تفسیر باء بسم اللَّه را می گفت و فرمود: «لو شئت لاوقرت من تفسیر الفاتحه سبعین بعیرا»[11] اگر بخواهی از تفسیر فاتحه هفتاد شتر بار می کنم و در جای دیگر فرمود: «أَنَا تَرجُمان وَحیِ اللَّهِ»[12] من ترجمان وحی الهی می باشم.
رسول خدا نیز درباره آن حضرت می فرماید: «أَنتَ بابُ عِلمی وَ الإِیمانُ مِخالِط لَحمَکَ وَ دَمَکَ کَما خالَطَ لَحمی وَ دَمی»[13] تو علم منی و ایمان با گوشت و خون تو درآمیخته، همان سان که با گوشت و خون من در آمیخته است. بنابراین کسی که این گونه به کتاب خدا آگاه باشد و قرآن و ایمان با تمام وجود او آمیخته باشد، قولًا و عملًا چیزی جز قرآن از او صادر نخواهد شد و اطلاق قرآن ناطق بر او بدین لحاظ می باشد.
[1]. ( بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 23، ص 197- 198، ح 29، مؤسسه الوفا، بیروت ؛ تأویل الایات الظاهره، سیدشریفالدین استرآبادی، ص 559- 560، انتشارات جامعه مدرسین، قم)
[2]. (التوحید، شیخ صدوق، ص 164، انتشارات جامعه المدرسین؛ بحارالانوار، ج 24، ص 198، ح 25، مؤسسه الوفا، بیروت)
[3]. ( الکافی، کلینی، ج 1، ص 144، ح 1، دارالکتب الاسلامیه ؛ التوحید، شیخ صدوق، ص 152، ح 9، انتشارات جامعه مدرسین، قم)
[4]. ( بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 39، ح 5، ص 272، مؤسسه الوفاء، بیروت) «أنا کلام اللَّه النّاطق»( همان، ج 79، ص 199)
[5]. ( عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 54، ح 20، انتشارات جهان)
[6]. ( همان، ج 2، ص 121، ح 1)
[8]. ( ینابیع المودّه، القندوزی، ج 1، ص 308، ح 11، دارالاسوه ؛شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی، ج 1، ص 405، ح 427، نشر مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه)
[9]. ( شواهد التنزیل، همان، ج 1، ص 40- 42، ح 35)
[10]. ( ینابیع الموده، ج 1، ص 231، ح 70)
[11]. ( ینابیع الموده، همان، ج 3، ص 209، باب 69)
[12]. ( احقاق الحق، التستری، ج 4، ص 332، دارالکتاب الاسلامی، بیروت ؛ به نقل از المناقب المرتضویه، محمدصالح الحنف الترمذی، ص 135، طبع بمبئی)
[13]. ( ینابیع الموده، ج 1، ص 392، ح 4)