یار یمنی

از دلباختگان و جاودانه های تاریخ صدر اسلام که به عنوان الگو و نمونه تربیتی و دینی، و یکی از یاران با صفای علی علیه السلام؛ که در جنگ صفین نیز حضور چشمگیری داشته؛ کسی نیست جز مرد یمنی

از دلباختگان و جاودانه های تاریخ صدر اسلام که به عنوان الگو و نمونه تربیتی و دینی، و یکی از یاران با صفای علی علیه السلام؛ که در جنگ صفین نیز حضور چشمگیری داشته؛ کسی نیست جز مرد یمنی. وقتی شدت علاقه به مرحله عشق برسد عاشق واقعی جز معشوق نمی بیند و چیزی را درک نمی کند. برای این گروه از عاشقان دوری و نزدیکی وجود ندارد. معشوق و محبوب را در همه حال خلوت و جلوت می بینند و زبان حالشان همواره گویای این جمله است که«در یمنی پیش منی» یعنی هرجا باشی در دل و جان، جای داری و هرگز غایب نبودی تا حضورت را آرزو کنم.

نقطه مقابل این جمله حال کسانی است که به ظاهر اظهار علاقه و ارادت می کنند ولی قلبا و روحا فرسنگ ها از واقعیت دوستی و محبت دور هستند.

جمله معروف؛ «در یمنی پیش منی، پیش منی در یمنی» در بین بزرگان دین و علمای اخلاق، درباره شخصیت نمونه اویس قرن است. وی از معدود یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد که در زهد و تقوی به درجات بلندی نائل شد.

شاعری در این زمینه چنین سروده است:

گر در یمنی چو با منی پیش منی

ور پیش منی چو بی منی در یمنی

من با تو چنینم،ای نگار یمنی!

خود در عجبم که من توام،یا تو منی!

وی پس از تلاش های فراوان در راه احیای دین و دفاع از ولایت مولای متقیان علی علیه السلام، در جنگ صفین جانفشانی کرد. و او کسی نیست جز «اویس قرنی یمینی»

آری! اویس قرن، صحابی و دلباخته ای که موفق به دیدار حضوری پیامبر صلی الله علیه و آله نشد. اما وجودش مالامال از عشق به محبوب خویش بود. سرانجام در رکاب علی علی علیه السلام در سال 37 ق. در جنگ صفین به شهادت رسید. در اینجا به مناسبت شهادت دلباخته اول شخص اسلام پیامبر صلی الله علیه و آله و یار شفیق کارزار صفین علی علیه السلام مطالبی کوتاه؛ پیرامون این شخصیت واله و الهی و همچنین تکریم و تجلیل از مقام مادر؛ تقدیم می گردد.

ورقی از زندگی اویس قرنی

براساس منابع موجود، اویس در یمن متولد شده است[1] اما تاریخ دقیقی از تولد او به دست نیامده است.[2] اویس از راه شتربانی روزگار را با مادر پیر و نابینا و ناتوان خود سپری می کند و از این طریق امرار معاش کرده و به امور مادر مهربان و سالخورده ی خود رسیدگی می کند. وقتی از مادر اجازه طلبید که به مدینه به قصد زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله مشرف شود، مادرش گفت که رخصت می دهم به شرط آن که بیشتر از نیم روز توقف نکنی.

اویس به مدینه سفر کرد و چون به خانه ی حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد، از قضا آن حضرت در خانه نبود. به ناچار به خاطر قولی که مادر از او گرفته بود، مدینه را به قصد یمن ترک کرد. چون پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مراجعت کرد، فرمود: این نور کیست که در این خانه می نگرم. گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به این سرا آمد و باز شتافت. فرمود: این نور را در خانه ما هدیه گذاشت و برفت، اویس هیچ گاه پیامبر صلی الله علیه و آله را ندید.

آن حضرت در مورد او فرمود: «تفوح روائح الجنة من قبل القرن واشوقاه الیک یا اویس القرن؛ بوهای بهشت از جانب قرن می وزد، ای اویس قرن! چه قدر به تو علاقه دارم»»[3] سپس فرمود: هر که او را ملاقات کرد، از جانب من به او سلام برساند. اویس را، از زهاد هشتگانه شمرده اند. همه علمای شیعه و سنی او را موثق دانسته و در تقوا و زهد و فضل او سخنانی گفته اند.

مقام و جایگاه اویس قرن

جایگاه و منزلت والای اویس حکایت از دیانت، تقوا، رضایت، امانت، به ویژه وفای به عهد و حقوق مادر دارد. رضایت مادر و تکریم و احترام به مادر وی را معروف به یار یمنی کرد. و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در وصف جایگاه و منزلت اویس فرمود:«انی لاَجِدُ نَفسَ الرَّحمنِ مِنْ جانِبِ الیَمَن»[4] هم چنین در وصف مقام بلند و معنوی اویس فرمود: «یدخل فی شفاعته مثل ربیعة و مضر» افراد زیادی مانند قبیله ربیعه و مضر به وسیله شفاعت اویس وارد بهشت خواهند شد.

دعبل شاعر نامدار شیعی نیز با تفاخر تمام به مقام شفاعت اویس اشاره کرده و چنین سروده است:

اویس ذوالشفاعة کان منا

فیوم البعث نحن الشافعونا

اویس از منظر بزرگان

سید حیدر آملی، از عرفای قرن هشتم هجری می نویسد: به دلیل قدر و منزلت اویس قرنی رحمه الله و هم چنین آگاهی کشفی و ذوقی او بر اسرار الهی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که از جهت ظاهر و یا باطن از طرف یمن، رایحه های شریف اویس را استشمام می کرد، چنین می فرمود: من نسیم و رایحه ی رحمانی را از طرف یمن می بویم.[5] شعرا نیز در مدح و منزلت او اشعاری را سروده اند. مولوی، عارف و شاعر مشهور قرن هفتم، به این کلام دل نشین خاتم النبیین صلی الله علیه وآله که «انی لاجد نفس الرّحمن من قبل الیمن» اشاراتی دارد:

گفت بوی بوالعجب آمد به من

همچنان که مر نبی را از یمن

که محمّد گفته بر دست صبا

از یمن می آید بوی خدا

بوی رامین می رسد از جان ویس

بوی یزدان می رسد هم از اویس

از اویس و از قرن بوی عجب

نبی را مست کرد و پر طرب

چون اویس از خویش فانی گشته بود

آن زمینی آسمانی گشته بود

آن هلیله پروریده در شکر

چاشنّی تلخیش نَبوَد دگر[6]

سالکان و عارفان، اویس را سید التابعین و خیر التابعین نامیده اند. در حالات عرفایی اویس می گویند: بعضی از شب ها را می گفت: امشب شب رکوع است و به یک رکوع شب را به صبح می آورد. شبی را می گفت: امشب شب سجود است و به یک سجده شب را سپری می کرد. گفتند: اویس این چه زحمت است که بر خود می بینی؟! گفت: کاش از ازل تا ابد یک شب بود و من او را به یک سجده می گذراندم.

حقوق مادر، و فای به عهد

در اینجا رفتار علمی و تربیتی اویس قرن بهانه ای است که از مقام و منزلت مادر تجلیل شود. مطلب ذیل در بیان مقام و جایگاه رفیع مادر ارائه می شود:

احسان به پدر و مادر بعد از پرستش خداوند است. حکمت این که بعد از امر به عبادت خداوند، نیکی به پدر و مادر در قرآن ذکر شده است، به چند جهت است:

اوّل نعمت های خداوند، بالاترین نعمت ها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم، پدر و مادر، سبب وجود فرزند هستند. اویس قرن به خاطر تجلیل و احترام به مادر و قولی که به مادر خویش داده بود و از راه دوری آمده بود، حاضر نشد منتظر بماند تا پیامبر از سفر برگردد و محبوب خویش را از نزدیک زیارت کند. و این عمل پسندیده مورد تأیید و تمجید پیامبر قرارگرفت و حکایت اویس در تاریخ ماندگار گردید. حکایت واقعی و جالب اویس در دیدار با پیامبر مثال زدنی است.

هنگامی که اویس در یمن بود، شتربانی می کرد و مادر پیری داشت که تحت تکفل او بود. او با اینکه علاقه شدیدی به وجود گرامی رسول الله صلی الله علیه و آله داشت، هیچ گاه نتوانست پیامبر را از نزدیک زیارت کرده و به نظاره آن سیمای ملکوتی بنشیند. در یکی از روزها که اشتیاق دیدار سرور کائنات در وجودش به شدت شعله ور گردید، از مادرش اجازه خواست تا به سرزمین حجاز آمده و حضرت رسول صلی الله علیه و آله را زیارت نماید، مادرش به او گفت: پسرم! به دیدار آن حضرت برو و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه نبود، بیش از نصف روز در آنجا توقف نکن! اویس با زحمت فراوان فاصله بین یمن و مدینه را پیمود و به شهر پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، اما با کمال ناباوری شنید که: پیامبر صلی الله علیه و آله در شهر مدینه حضور ندارد.

چون بیش از نصف روز فرصت نداشت و به والاترین هدف خود که فیض حضور پیامبر صلی الله علیه و آله بود، نائل نشد، به مسلمانان حاضر در مدینه اظهار داشت: سلام مرا به حضرتش برسانید و بگوئید که مردی به نام اویس از یمن به زیارت شما آمده بود و چون از مادرش اجازه توقف بیشتری نداشت، با کمال ناراحتی به وطن خود مراجعت نمود بعد از مدتی، پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه بازگشت و فرمود: نسیم بهشتی از سوی منطقه قرن می وزد، آه! چه قدر به دیدار تو مشتاقم، ای اویس قرنی! [ای مسلمانان!] هر کس او را دید سلام مرا به او برساند. عبدی می گوید: پس از جستجوی زیاد به دیدار اویس قرنی رسیدم و به او گفتم: دلم می خواهد سخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم نقل کنی. تا نام رسول خدا صلی الله علیه و آله را شنید، آهی عمیق کشید و اشک در چشمانش حلقه زد، و در حالی که بغض گلویش را می فشرد، گفت: «افسوس! هزار افسوس! عمری برای او سوختم و عاقبت به دیدارش نرسیدم.[7]

قدر و جاهی را که در اسلام دارا شد اویس

از کمال طاعت و خدمت برای مادر است

امر او را داد رجحان بر ملاقات نبی

چون رضای مصطفی هم در رضای مادر است

از سخنان اویس قرنی است:«کن فی امر الله کانک الناس کلهم» یعنی در امتثال اوامر الهی به طوری کوشش کن که گویا همه مردم تو هستی.

آرامگاه اویس

اویس قرنی سرانجام در جنگ صفین در 18 ماه صفر سال 37 ق. در رکاب حضرت علی علیه السلام، پس از چهل و چند زخم نیزه و شمشیر و تیر، نزد محبوب واقعی خویش شتافت.

در سوریه در محلی به اسم رقه، قبر چند تن از شهدای صفین مشخص شده، که یکی از این قبور مطهر، قبر اویس قرنی است.[8] مرقد اویس قرنی و چند مزار دینی در سوریه با کمک وزارت اوقاف آن کشور و جمهوری اسلامی ایران احیا و بازسازی شده است.

 

پی نوشت:


[1] در معنای «قرن» که آیا نام منطقه ای است که میقات اهل نجد است و یا نام یکی از اجداد اویس؛ اختلاف است.

[2] ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج 1، ص 471.

[3] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 42، ص 155؛ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال،ص 239.

[4] احادیث مثنوی، ص 73.

[5] سید حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، مترجم سید جواد طباطبایی، ص462.

[6] مولوی، مثنوی معنوی، ص 369.

[7] پیامبر و یاران، ج1، ص 345؛ حقوق متقابل والدین و فرزندان، ص 228.

[8] مجله حضور، تابستان 1374، شماره 12.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر