ماهان شبکه ایرانیان

خلأ فرهنگی و آیین های وارداتی

بسیاری از صاحب نظران، ورود آیین ها و فرهنگ های بیگانه و استقبال بخشی جامعه از آن ها را ناشی از خلأ فرهنگی در کشور می دانند؛ برخلاف عده ای که اعتقاد دارند: نفوذ آیین هایی غیربومی و وارداتی، ناشی از تهاجم فرهنگی است. به نظر می آید که این موضوعات به علت خلأ فرهنگی جامعه در این زمینه، مورد استقبال قرار گرفته اند.

خلأ فرهنگی

بسیاری از صاحب نظران، ورود آیین ها و فرهنگ های بیگانه و استقبال بخشی جامعه از آن ها را ناشی از خلأ فرهنگی در کشور می دانند؛ برخلاف عده ای که اعتقاد دارند: نفوذ آیین هایی غیربومی و وارداتی، ناشی از تهاجم فرهنگی است. به نظر می آید که این موضوعات به علت خلأ فرهنگی جامعه در این زمینه، مورد استقبال قرار گرفته اند.

نیچه در مورد فرهنگ، سخن زیبایی داشته و می گوید: «یگانگی سبک های هنرمندانه در نمودهای زندگی یک قوم، فرهنگ است». شما در یک جامعه و میان یک قوم و ملت، صدها مظهر هنری مشاهده می کنید، که مواد و مصالح مختلف در آن به کار رفته و زیبایی های مختلفی در آن دیده می شود. کثرت و صنعت در آنها بسیار و متفاوت است، اما امری باطنی در همه آنها مشترک است و چشم نافذ فرهنگ بین و فرهنگ شناس، این باطن را درک می کند.

فرهنگ شناس - که عمق یک فرهنگ را درک می کند - کسی است که به هر جلوه از هنر یک سرزمین توجه کند و بتواند فرهنگ آن سرزمین را در جلوه ببیند و درک کند به عنوان مثال، هنگامی که موسیقی می شنود، همان احساسی را داشته باشد که یک اثر خوشنویسی را مشاهده می کند، یا به نگارگری و فرش و معماری نظر می کند.

در هر قومی که از فرهنگِ خود تهی نشده باشد، اشخاص و مردم بی آن که با هم قراردادی داشته باشند، مانند نوازندگان یک گروه هم نوازی، همه در یک دستگاه می نوازند، حتی اگر سازهای مختلفی در دست داشته باشند. در جامعه ای که فرهنگ قومی و نیرومندی بر آن مسلط باشد، همه هنرمندان تحت تأثیر آن روح مشترک، زنده در فضایی مشترک کار می کنند و فرهنگ مانند ریشه به رفتارهای آنان غذا می رساند و به آن رفتارها تعین، حرکت و جهش می بخشد.

امروزه در جامعه ما، این اتصال و ارتباط با فرهنگ ضعیف شده، نمی توان ملتی مثل ملت ایران را با این تاریخ چند هزار ساله و این دین و اعتقاد، یک باره از فرهنگ تهی کرد و فرهنگ دیگری را از قوم و ملت دیگری آورد و به جای آن نشاند و به مردم گفت که غربی شوید. گرفتاری ما این است که نه غربی شده ایم - که نمی توانیم بشویم و نباید بشویم - و نه مسلمان شرقی و ایرانی باقی مانده ایم.

نه در مسجد گذارندم که رندی

نه در میخانه کاین خمار، خام است.

خلأ فرهنگی به این معناست که جایی از فرهنگ خالی مانده است، هم چون کبوتری که لانه اش را ترک می گوید و لانه خالی می ماند. بریدگی از فرهنگ و آیین گذشته ای که قرن ها با ایران و ایرانی بوده است، باعث شده که این فرهنگ در حد اعلا ضعیف شود، اما در عین حال یک فرهنگ جدیدی هم جایگزین نشده است. البته ایرانی به فرهنگ دنیای صنعتی غرب روی آورده، ولی اصل و ماهیتِ فرهنگ غرب را نگرفته و تنها از ابزار آن استفاده می کند. بنابراین، جامعه ایرانی از یک فرهنگِ گذشته بریده شده و فرهنگ جدیدی هم به دست نیاورده است، که این وضعیت، خلأ فرهنگی ایجاد کرده است. این فضای خالی مانده، ما را به حالت معطّل فرهنگی دچار کرده، که نه کاملاً فرهنگ گذشته با ماست و از اصالت آن برخورداریم و نه فرهنگ دنیای صنعتی غرب را واجد شده ایم، که در این میان، آن چه که مانده را خلأ فرهنگی می نامیم.

 در حال حاضر در ایران سه دهه سیاست های فرهنگی، از جمله بیش از حد در حوزه فرهنگ به شمایل مذهبی، باعثِ حذف بخش عمده ای از پتانسیل و قدرت فرهنگی در تأثیرگذاری بر روی حرکت جامعه گردیده است.

به ثمر نرسیدن سیاست های فرهنگی - به دلیل عدم آگاهی به ظرافت های فرهنگی سیاست گذاران و مجریان فرهنگی - باعث رشد دادن فرهنگ عامه، مردم به سمت اقشار مسن جامعه و دوری از جوانانِ جامعه گردیده است، که این امر یک نوع خلأ فرهنگی در جامعه ایجاد کرده، که این خلأ باعث مکش کردن فرهنگ های دیگر به درون جامعه می شود. البته گستره نفوذ فرهنگی از خارج به داخل به دلیل خلأ موجود در جامعه می باشد.

بسته بودن مرزهای فرهنگی جامعه در دوران قبل از شروع جهانی شدن، باعث می گردید که فرهنگ انحصاری شده و از داشتن هرگونه رقیبی مصون بماند، ولی با فرو ریختن مرزهای فرهنگی و جغرافیایی توسط رسانه ها، ارتباط جمعی دو سویه و چند سویه، فرهنگ تمامی جوامع با یکدیگر به رقابت پرداخته اند، که می توان نتیجه گرفت که در قرن حاضر ما با یک رقابت فرهنگی مواجه هستیم.

فروریزی مرزهای فرهنگی، فرهنگ های مختلف را به آسانی در دسترس جامعه های مختلف قرار داده و در این دنیای شبکه ای شده به جریان می اندازد.

 همه حوزه های استحفاظی فرهنگی درهم می ریزند و هر فرهنگی، حتی فرهنگ غربی و آمریکایی به ناچار در فضایی رقابتی قرار می گیرد، که در نتیجه، پیوند فرهنگی با مکان را تضعیف کرده و نظام های معنایی را از لنگرگاه های محلی خود آزاد و در فضای جهانی شناور می کند. در چنین شرایطی، رخدادی چون خلق نیازمندی های جدید فرهنگی و فضاهای نوظهور هویتی دور از انتظار نیست. فضاها و ابعادی که اگر به درستی پیش بینی و تغذیه نگردند، خالی می مانند و محلی برای شکل گیری خلأهای فرهنگی و هویتی می گردند.

 در مقابلِ این تحول، نوعی خاص گرایی فرهنگی شکل گرفته که از آن به بنیادگرایی فرهنگی نیز تعبیر شده است. این خاص گرایی فرهنگی دارای خصوصیاتی است که در زیر بدان اشاره می شود:

- ضدیت با فرآیند جهانی شدن و نفی آن؛

- تأکید بر مکان، محل، سرزمین معین و بعضاً مقدس؛

- تأکید بر تمایز، تفاوت و مبارزه با نسبت گرایی و پلورالیسم؛

- تأکید به خلوص و ناب بودن؛

- مبارزه با فردگرایی، اومانیسم، ترویج جماعت گرایی و ایجاد هسته های مقاومت.

  پویایی فرهنگ

 اگر انسجام فرهنگی به وجود نیاید، پویایی فرهنگی به وجود نخواهد آمد و اگر پویایی فرهنگی به وجود نیاید، آن فرهنگ خواهد مرد.

 از نشانه های یک فرهنگ پویا این است که در اقتباس از دیگران به انتخابی اصولی، اصلح و مؤثر دست می زند؛ البته این ویژگی خود به تحولات تاریخی و اوضاع مناسب اجتماعی بستگی دارد. گاه دو قلمرو فرهنگی از لحاظ جغرافیایی در تماس نزدیک اند، اما نه بر هم می آمیزند و نه یکی بر آن دیگری حکم فرما می شود. هم چنین، وقتی آحاد یک جامعه با ارزش هایی مواجه شدند که آنان را از تحجر، خرافات و نیز تیرگی های ناشی از جور و ستم زمامداران خودسر می رهاند، با الهام از آن ارزش ها که نویددهنده، و مشوق شکوفایی و رویش هستند، به ابداعات فرهنگی دست می زنند و کژتابی های گذشته را کنار می گذارند.

 پویایی فرهنگی (Dynamism Cultural) در ایرانِ امروز، ملازم با نوآوری اجتماعی است، که از ذات فرهنگی خلاق و نوآورانه هریک از ما سرچشمه می گیرد. از لحاظ پویایی شناسی، هیچ جامعه ای - چه ابتدایی، چه متمدن - از دگرگونی برکنار نیست، ولی در برخی از جامعه ها، مرتبه ها تندتر از جامعه های دیگر حرکت می کنند. جامعه های ایستا بر خلاف جامعه پویا بر اثر عوامل گوناگونِ تاریخی و جغرافیایی در جریان تولید اقتصادی و فرهنگی، از تحولِ اساسی باز می مانند، چنین جوامعی، رویه ای ثابت دارند و سنت ها با قهر و غلبه تمام بر مردم حکومت می کنند، تولید اقتصادی با شیوه کهن صورت می پذیرد، انگاره های حکومت، باورهای دینی و نهادهای اجتماعی تغییرناپذیرند و تحرک اجتماعی تقریباً محال است و اخلاق اجتماعی اسیر عرف است. در چنین جامعه ای، سال خوردگان و دین پروران، خزانه تمام سنت ها به شمار می روند و اینان جامعه را می گردانند. محیطهای اجتماعی هیچ گونه تحرک تازه ای بر اشخاص وارد نمی کنند و آنان را به نقادی و ابتکار نمی کشانند و هرکاری به وجه ثابت وقوع می یابد. جامعه، امید و انتظار بهبود ندارد و زندگی، به صورت یکنواخت و تیره است. روح استغنا و استقلال طلبی فرهنگی و اجتماعی در چنین شرایطی، به ویژه در میان جوانان که همواره در جستجوی پویایی فرهنگی و یا تحول فرهنگی می باشند، شروع به تضادآفرینی می نماید؛ حال آنکه علی رغم برداشت بسیاری از افراد، آنان عداوت و مخالفت جدی با اصول بنیادی و پذیرفته شده پیشین ندارند، بلکه تنها به صرف علاقه به خلاقیت و نوآوری و نوآزمودن، که در بطن هر نسلِ جدیدی نهفته است، علاقه مند به روز رسانی و چالش پذیری آنچه که به آنان توصیه می گردد، هستند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان