نیاز روح به نیایش‏

دانشمندان و فلاسفه الهی معتقدند غیر از موادی که جسم انسان را تشکیل می‏دهد، حقیقت و گوهر دیگری در آدمی نهفته است که از جنس ماده نیست، اما بدن آدمی تحت تأثیر مستقیم آن قرار دارد.

دانشمندان و فلاسفه الهی معتقدند غیر از موادی که جسم انسان را تشکیل می‏دهد، حقیقت و گوهر دیگری در آدمی نهفته است که از جنس ماده نیست، اما بدن آدمی تحت تأثیر مستقیم آن قرار دارد.

به عبارت دیگر روح یک صفت ماواری طبیعی است که ساختمان و فعالیت آن غیر از ساختمان و فعالیت جهان ماده است، گرچه دائماً با جهان ماده ارتباط دارد ولی ماده و یا از خواص ماده نیست.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است که:

 «هِیَ مِنَ المَلَکُوتِ مِنَ القُدْرَةِ»[1]

 «روح از عالم ملکوت و از قدرت خداوند است.»

اگر روح انسان با ویژگی‏هایش را بپذیریم در می‏یابیم که روح به عنوان قسمتی از سرشت انسان، واقعیت دارد. این واقعیت، اقتضائات و لوازمی دارد که یکی از آنها و بلکه مهم‏ترین آنها شناخت خدا و رابطه و انس و الفت با خدای متعال است بلکه نیازمندی‏های روحی در درجه اول اهمیت قرار دارد. زیرا حقیقت انسان، روح اوست و نیاز روح به نیایش و انس با خدا نیازی قطعی و ضروری است چون روح آدمی نشأت گرفته از روح الهی است:

 «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی»[2]

 «پس از روح خود در او دمیدم.»

استاد شهید مطهری گوید:

فطرت دل یعنی انسان به ساختمان خاصّ روحی خود متمایل و خواهان خدا آفریده شده است. در انسان خداجویی و خداخواهی و خداپرستی به صورت یک غریزه نهاده شده است، همچنانکه غریزه جستجوی مادر در طبیعت کودک نهاده شده است.[3]

آلکسیس کارل گوید:

نیایش در روح و جسم ما تأثیر می‏گذارد. این تأثیر با کیفیت، شدت و تواتر نیایش بستگی دارد.[4]

امام خمینی هم در این باره چنین می‏گوید:

این دعاهایی که در ماه‏ها هست، در روزها هست، خصوصاً در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را چنان تقویتِ روحی می‏کند که اگر کسی اهلش باشد راه را برای انسان باز می‏کند؛ و نور افکن است برای اینکه بشر را از این ظلمت‏ها بیرون بیاورد و وارد نور بکند؛ که معجزه آساست. به این دعاها عنایت کنید. گول بعضی از نویسنده‏ها و مثل امثال کسروی را نخورید که ادعیه را تضعیف می‏کردند؛ این تضعیف، تضعیف اسلام است؛ نمی فهمند، اینها بیچاره‏اند، نمی‏دانند در این کتاب مفاتیح الجنان چه چیزهاست. همان مسائل قرآن است با لسان دیگری که لسان ائمّه علیهم السلام می‏باشد.[5]

آیا برای شما خصوصاً در ایام جوانی که دوران رشد استعدادهای روحی و جسمی است به دفعات گوناگون این احساس رخ نداده است که در درون خود گمشده‏ای داشته‏اید و ممکن است سال‏های طولانی به دنبال او بوده‏اید و نمی‏دانسته‏اید چیست؟ و یا حالت قبض (گرفتگی) داشته‏اید و حس کرده‏اید که روح و جسم شما کسل است. چه بسا در پی پیدا شدن این گمشده درونی، تصوری غلط داشته‏اید که با رسیدن به مسائلی همچون همسر، فرزند، پول، مقام و... این کاستی جبران می‏شود. اما پس از مدتی دیده‏اید که اینچنین نشد و این حالت برطرف نگشته است؛ در نتیجه از او دل کنده و به جای دیگری دل سپرده‏اید و همین طور هر چند صباحی به دنبال چیزی بوده‏اید، به این خیال باطل که درون شما نیازمند اوست. حقیقت این است که سال‏های طولانی از عمر ما به تخیّلات سپری می‏شود و به قول کلیم کاشانی:

افسانه حیات دو روزی نبود بیش            

آن هم کلیم با تو بگویم چسان گذشت‏

یک روز صرف بستن دل شد به این و آن            

روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت‏

آری ما باید نیاز درونی و همیشگی خود را بیابیم و به دنبال آن باشیم.

مهم آن است که احتیاجات درونی و روحی خود را فراموش کنیم و توجه بیش از اندازه به زرق و برق‏ها و زخارف دنیا آنچنان ما را به خود مشغول نسازد که از نیازهای روانی خود غافل شویم. آنچه دل را برای همیشه آرام می‏کند و روح و جسم انسان را سالم و شاد نگه می‏دارد، یاد و نام خدا و دعا و نیایش به درگاه باری تعالی است. تنها و تنها در سایه ارتباط و انس با اوست که می‏توان ضمیری مطمئن و روحی آرام طلب کرد. تنها گمشده درونی ما همان چیزی است که روح ما با آن بسیار آشناست و آن همان چیزی است که در عهد ازل با آن پیوند بسته‏ایم.

هم‏اکنون در جامعه‏های غربی که به رفاه فوق العاده رسیده‏اند و هر نوع وسایل لذّت‏جویی برای ایشان فراهم شده است، در بین عده‏ای از نویسندگانشان این احساس جدی وجود دارد که گمشده خود را نیافته‏اند.

از این رو فریاد آنان به رساترین وجه بلند است که: گمشده واقعی انسان و جامعه انسانی چیست و چگونه می‏توان به آن رسید؟

بدیهی است که اگر ممکن بود این گمشده را در امور مادی پیدا کرد، آنان تا کنون به آن رسیده بودند. یکی از دانشمندان می‏گوید:

امروز جدیدترین علم یعنی روانپزشکی همان چیزهایی را تعلیم می‏دهد که پیامبران الهی تعلیم می‏دادند. چرا؟ به علت اینکه پزشکان روانکاو دریافته‏اند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانی و تشویش و هیجان و ترس را که موجب نیمِ بیشتری از ناراحتی‏های ماست، برطرف می‏سازد.

 «بِذِکْرِکَ عاشَ قَلْبی وَبِمُناجاتِکَ بَرَّدْتَ أَلَمَ الْخَوْفِ عَنّی»[6]

 «ای مولای من! دلم با یاد تو زنده است و هراسم به مناجات با تو تسکین می‏یابد.»

امام علی علیه السلام در نهج البلاغه خطاب به خداوند متعال چنین عرض می‏کند:

 «اللَّهُمَّ إِنَّکَ انَسُ الآنِسینَ لِأَوْلِیائِکَ»[7]

 «پروردگارا! تو مهربان‏ترین دلدار و بهترین تسلی‏بخش برای اولیایت هستی.»

پی نوشت ها:



[1] . بحار الانوار، ج 58، ص 42

[2] . سوره حجر، آیه 29

[3] . اصول فلسفه و روش رئالیسم، ص 73

[4] . نیایش، آلکسیس کارل، ترجمه علی شریعتی، ص 67

[5] . صحیفه نور، ج 12، ص 240

[6] . اقبال الاعمال، ص 73

[7] . نهج البلاغة، ص 349

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر