فرهنگ رسانه ای
فرهنگ مجموعه معتقدات، باورها، هنجارها، ارزش ها و سنت های نهادینه شده در یک جامعه انسانی است که روح و روان جامعه را شکل می دهد. هویت یک جامعه، عملکردها و ارزش های آن، بر مبنای ارزش های فرهنگی آن جامعه سنجیده شده و قوت و ضعف جامعه نیز بر همین مبنا شناخته می شود. رسانه ها منبع بنیادین و فراگیر پیام های فرهنگی اند. آن ها در آموزش چگونگی رفتار ما و این که درباره چه موضوعاتی تفکر، احساس، عقیده، ترس یا تمایل داشته باشیم، سهیم هستند.
بُعد دیگر فرهنگ رسانه ای، سنجش مجدد روندهای توسعه دوره تحصیل سواد رسانه ای در مطالعات فرهنگی و اجتماعات آموزشی و دانشگاهی به صورت گسترده و نیز برای دانشجویان و بزرگسالان است. نیاز واقعی این است که بزرگسالان فهم بهتری نسبت به این که رسانه ها چگونه کار می کنند، بیابند. در این میان، به معانی تاریخ مند سانسور و آزادی بیان، بیشتر توجه می شود و این که چگونه این مفاهیم توسط علایق و منافع بنگاه های غول پیکر رسانه ای برای محافظت از آزادی بی حصر آن ها به کار می روند؛ بدون این که توجهی به تخریب های اجتماعی و فرهنگی آن صورت پذیرد. پیش از آن که به تغییراتی پراهمیت نیاز یابیم، عموم مردم باید یاد بگیرند که پاسخگویی و مسئولیت پذیری بیشتری از بنگاه های غول پیکر رسانه ای بخواهند که اکنون برای استفاده از طول موج های عمومی هرجا که بخواهند، آزاد هستند. این آزادی، زمانی که سایر صنایع هر روز بیش از گذشته، نسبت به تخریب محیط زیست مسئول شناخته می شوند، معافیت چشمگیری دارد.
نقش رسانه ها در تهاجم فرهنگی
فرهنگ رسانه ای موادی را برای افراد فراهم می کند که از طریق آن ها، معانی و هویت هایی را خلق کنند و مطالعات فرهنگی روش های خاصی را که افراد از محصولات فرهنگی استفاده می کنند، آشکار می سازد.
ظاهراً جامعه ای که دچار فقر فرهنگی است یا به دلایلی از لحاظ فرهنگی فقیر نگه داشته شده، به صورت جدی تأثیرپذیر است و به گونه های متعدد، شاهد تهاجمات فرهنگی مستقیم، مداخله جویانه و غیرمستقیم قرار می گیرد. کشورهای مداخله گر همیشه تلاش کرده اند تا ارزش ها و هنجارهای خود را به دیگران تحمیل کنند و از این طریق، در پی تسخیر جوامع برآیند. زمانی که یک جامعه، به ارزش های جامعه دیگران گرویده و با کمال افتخار آن را بپذیرد، خود به خود زمینه نفوذ در آن کشور را مساعد می سازد و کم کم سرتسلیم به خواسته های آن کشور، فرود می آورد.
امروزه جوامع و کشورهای قدرتمند، همواره در پی مستعمره ساختن جوامع کوچک اند؛ زیرا در شیوه استعمار نوین، روح و روان جامعه هدف قرار می گیرد. کشورهای قدرتمند با درک قدرت رسانه ها، امروز در صدد ابزار قرار دادن آن ها هستند و قصد دارند با استفاده از رسانه ها به خواسته های خود که همانا استعمار یک جامعه است، تحقق عینی بخشند.
اطفال و جوانان کشور ما، قربانی رهبران برخی رسانه هستند که آن ها نیز به شرق یا غرب وابستگی دارند. همچنین بیشتر تلویزیون ها، لباس ها و غذاهای خارجی را برای مردم معرفی می کنند که این خود زمینه ترویج فرهنگ بیگانه را فراهم می آورد.
این در حالی است که کشورهای مهاجم در جهت دستیابی به اهداف و خواسته خود، همواره در جستجوی ابزار نوین در جهت اهداف خویش اند، تا با استفاده از این ابزار بتوانند به سادگی به هدف خود نایل آیند. یکی از این ابزارها، تهاجم فرهنگی است. این امر، خطرناک ترین ابزار برای استعمار به شیوه نوین است؛ یعنی کشورهای مهاجم با حمله به روح و روان جامعه هدف، در صدد آن هستند تا هویت خود را احیا کرده و آن را ترویج کنند؛ به این معنا، هرگاه ارزش های نهادینه شده در یک جامعه، جای خود را به ارزش های دیگران بدهد و بحران هویت را ایجاد نماید، افراد آن جامعه با پذیرش ارزش های دیگران و پشت کردن به سنت ها و باورهای خود، زمینه پیروزی کشور مهاجم را مساعد می سازند.
تهدیدات جنگ نرم
به نظر می رسد آنچه شاکله چالش های اخیر نظام سلطه با کشورهای آزاد را به وجود می آورد، در حیطه نرم افزاری قابل پیگیری است. جنگ نرم (soft war)، مفهوم جدیدی است؛ حال آن که با توجه به معنای وسیع آن، از سابقه ای دیرپا برخوردار است. شاید مراد کسانی که آن را نو و بدیع می پندارند، برخی ابزارها یا اشکال آن باشد که در گذشته مورد استفاده نبوده است؛ خاصه آن که نبرد اطلاعاتی امروز را محصول دنیای نو می دانند. امروزه در جریان تعریف از جنگ نرم، آن را نوع جدیدی از نبرد می شناسند که در حوزه رسانه اتفاق می افتد. در تعریف جنگ رسانه ای گفته می شود: جنگ رسانه ای (media war) استفاده از رسانه ها برای تضعیف کشور هدف و بهره گیری از توان و ظرفیت رسانه ها، اعم از مطبوعات، خبرگزاری ها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات، به منظور دفاع از منافع ملی است. در این نبرد، هدف اصلی، کاهش آستانه تحمل ملی و کاستن از پایداری مردم کشور هدف است و در عین حال، با ایجاد جاذبه فکری، تغییر ذائقه، باورها و هنجارهای حاکم مد نظر است. جنگ رسانه ای، یکی از مهم ترین جنبه های جنگ نرم و جنگ های جدید بین المللی است.
ابزارهای ارتباطی و الکترونیکی، تأثیرات عمیقی بر شکل دهی افکار عمومی دارند. از این رو، در جریان جنگ غیرسخت، رسانه ها نقش اصلی را به عهده دارند. در این مقطع تاریخی، هم رسانه و هم سایر اشکال و ابزارهای نبرد نرم، از اهمیت خاص برخوردار است. مارشال مک لوهان درهمین خصوص می گوید:
جنگ هایی که در آینده رخ خواهد داد، به وسیله تسلیحات جنگی و در میدان های نبرد نخواهند بود؛ بلکه این جنگ ها به دلیل تصوراتی صورت می پذیرد که رسانه های جمعی به مردم القا می کنند.
رسانه ها به شیوه های گوناگون می کوشند تا فضای ذهنی گروه های هدف را در جهت اهداف و خواسته های حاکمان شکل دهند. استعمار، صرف نظر از شیوه های کهن، با بهره مندی از رسانه ها و اقدامات فرهنگی، می کوشد نظام هنجاری گروه هدف را به سوی هدف مطلوب خود تغییر دهد. تغییر در علایق جوانان، مدل های پوشش و آرایش، ادبیات و منابع مطالعاتی، چگونگی صرف اوقات فراغت، رواج مکتب های خاص هنری، تغییر در موسیقی رایج، و نیز ایجاد گسست و بیگانگی با سنت های فرهنگی و فرهنگ سنتی میان نسل جوان، از آثار تغییر در نظام ارزشی جوامع محسوب می شود. بدیهی است که هویت ملی، دینی و اجتماعی ملت ها، از جمله کانون هایی است که می تواند، هدف فعالیت های رسانه ای قرار گیرد. شیوه های تبلیغی، از طریق ابزارهای انسانی و فنی از قبیل رسانه های تصویری و نوشتاری، همچون چاپ و نمایش، شبکه های ماهواره ای و اینترنت، تأثیرات شگرفی بر فرآیند شخصیتی جوانان بر جای می گذارند.
در همین جهت، امپراتوری رسانه ای وابسته به صهیونیسم جهانی، بیشترین سهم را دارد و این ابزار را در راستای جهانی سازی به کار می گیرد. با نگاهی گذرا به حجم انبوه چاپ مطالب خاص، با توسل به انگاره های مطلوب غرب در قالب انتشار کتاب، مجله و روزنامه و از طرفی کاربرد اخبار، اطلاعات و تحلیل ها از سوی پایگاه های خبری وابسته و نیز صرف هزینه بسیار در این خصوص، می توان به اهمیت موضوع پی برد. در جهان کنونی کسی نمی تواند نقش مؤثر فناوری ماهواره ای بر ساختار ارتباطات و اطلاعات را در سراسر دنیا انکار کند. در عرصه کاربرد فضای مجازی، این اهمیت را پررنگ تر می یابیم. صرف نظر از تولید فیلم و سینما، تولید بازی های رایانه ای، از ابزارهای پرنفوذی هستند که به علت تأثیرگذاری بالا و ایجاد انگیزه بسیار و جذابیت فوق العاده، کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان را هدف قرار داده اند. به همین دلیل، کارگردانان و برنامه ریزان جنگ های رسانه ای به آن توجه و امعان نظر دارند. اگر رادیو و تلویزیون در عصر جنگ جهانی دوم از اهمیت فوق العاده ای در راستای عملیات روانی برخوردار بود، دیری نپایید که صنعت نوین بازی های رایانه ای، جای خود را در عرصه پدیده های صنعتی جدید باز کرد و به عنوان ابزار نوین عملیات روانی شناسایی شد. تقریباً از اوایل دهه 60 میلادی، بشر به فکر بازی های رایانه ای افتاد. این گونه کاربرد از رایانه، به تدریج در دهه های گذشته سیر صعودی یافت. عمده ترین دلیل استفاده از این ابزار در بستر فرهنگ و سیاست، حاکمیت فضای دوقطبی و جنگ سرد بود.
امروزه این بازی ها، بخشی از عملیات روانی استراتژیک را شامل می شوند که عمدتاً به تشریح خط مشی ها، اهداف و مقاصد سیاسی نظام های سیاسی می پردازند و بیش از همه، در راستای استراتژی های قدرت های بزرگ، به کار می روند. در دو دهه اخیر، پس از فروپاشی شوروی، ایالات متحده در راستای نظم مطلوب خود و حاکمیت دموکراسی امریکایی و ارزش های مد نظر خویش، جهت تحقق استراتژی نرم، به ابزارهایی از این دست، توجه جدی کرده است. برای ایالات متحده بسترسازی لازم و ایجاد فضای مناسب برای تجاوزات نظامی و تحقق راهبردهای پیش دستانه در مواجهه با آنچه به عنوان مقابله با تروریسم از آن یاد می کند، از طرق مختلف، به ویژه ابزار فوق صورت می پذیرد. استفاده از ابزارهای نبرد نرم، خود به خود زمینه هرگونه استفاده از زور را با استفاده از شیوه های پیچیده و ابزارهای نظامی سلب می کند؛ به گونه ای که به صورت غیرمستقیم طرف مقابل را به تأیید و انجام اعمال ناخواسته ای مغایر بینش قبلی حاکم وامی دارد و در جهت اهداف خود به کار می گیرد.
با پشت سر گذاشتن جنگ سرد و با بسط نظریات تئورسین های نظام لیبرال سرمایه داری، همچون فوکویاما هانتینگتون و الوین تافلر و پیگیری پروژه دموکراتیزاسیون آمرانه، بسیاری کشورهای اسلامی، از اهداف مهم این استراتژی قلمداد می شوند. از این رو، در کنار کاربرد سایر حوزه های جنگ نرم، به بازی های رایانه ای جدید توجه جدی شده است. کاربرد نمادهای اسلامی و دینی، همچون استفاده از صدای عربی و فارسی، استفاده از صدای پس زمینه، مانند پخش آیات قرآن یا صلوات و... در این صنعت زمینه های القائات لازم را برای کاربران فراهم می سازد.
خطوط اصلی جنگ نرم
1.بدبین کردن مردم نسبت به هم و ایجاد اختلاف در جامعه؛
هدف: سوء استفاده از تفرقه و نفوذ میان مردم؛
مصداق: بهانه جویی و سعی در ایجاد اختلاف در قضایای پس از انتخابات؛
مانع: وجود وحدت میان ملت.
2.خدشه در نشانه های امید و القای یأس در جامعه؛
شاهد: خدشه در انتخابات دهم؛
مایه های امید: استحکام زیرساخت های کشور، پیشرفت های چشمگیر علمی، سی سال تجربه نظام، نسل جوان حاضر در میدان و وجود سند چشم انداز 1404؛
مصادیق: القای بی توجهی به سند چشم انداز، بی اهمیت جلوه دادن پیشرفت های علمی، گسترش تلقیبدبینانه نسبت به نظام؛
نتیجه: از پویایی افتادن جامعه، انزوای افراد نخبه، جوان و پرنشاط؛
3.انصراف ذهن مردم از دشمنی دشمن؛
مصداق: معرفی تقصیرهای درونی به عنوان تنها عامل مؤثر، تشویق عوامل بلوا توسط دشمن؛
گروه هدف: نخبگان و خواص.
مدیریت رسانه برای مقابله با تهدیدات جنگ نرم
تسلط بر رسانه ها و خبرگزاری ها، قدرت بسیاری به بازیگران صحنه های سیاسی و دولتی داده است؛ به گونه ای که با به کارگیری اهرم های خبری و اطلاعاتی، می توانند نسبت به تغییر باورها و نگرش های جمعی یا شکل دهی به افکار عمومی، ملی و فرا ملی اقدام کنند. سوء استفاده گروهی به عنوان امپراتور رسانه ای آن ها را نسبت به شکل دهی استبداد اطلاعاتی، توانمند ساخته است. این مدیریت رسانه ای، امکاناتی فراهم می سازد تا سیاستمداران به رسانه ها دسترسی یابند و زمینه ای ایجاد می کند که نمایش حضور عمل آن ها در رسانه ها به حداکثر رسانده شود. این امر، نه برای آن است که یک سیاستمدار یا حزب او در معرض دید مردم باشد، بلکه هدف قرار دادن تعریف آن سیاستمدار یا حزب از مسائل و مشکلات سیاسی و بیان مسئله و راه حل های آن، در معرض دید همگان است. امروزه در فرایند جهانی شدن، جهت دهی خواسته ها و افکار عمومی جهانی و شکل گیری عقیده ها، گرایش ها و رفتارها امکان پذیر است. به همین دلیل، برخی اندیشمندان، به شکل جدی، بر خطرهای ناشی از شکل گیری امپراتور فرهنگی رسانه ای، از رهگذر فرایند جهانی شدن تأکید کرده اند؛ امپراتوری بزرگی که می تواند هویت های ملی، فرهنگی، دینی و اعتقادی ملت ها را تهدید کند. برخی نیز خطر بروز یک جنگ جهانی فرهنگی ـ اطلاعاتی را گوشزد کرده اند. احتمال چنین جنگی در پی گسترش فناوری های رسانه ای در سراسر جهان و مقاومت ملت ها، قومیت ها، فرهنگ ها و دین های گوناگون، در برابر هجوم رسانه های جهانی، روز به روز نزدیک تر می شود.
اعتمادسازی، یکی از کارویژه های مهم رسانه در جهت تقویت مدیریت مؤثر بر بحران است؛ به ویژه این امر از سوی دستگاه های رسانه ای رقیب بسیار متداول است. آن ها می کوشند با تولید اخبار و اطلاعات جذاب، متنوع و جدید، فضای خبری سایر کشورها، خاصه آن ها را که دچار بحران شده اند، تحت تأثیر قرار داده و اعتمادشان را جلب کنند. از این جهت، اعتمادسازی رسانه ای، زمینه مهمی در مدیریت بحران است.
«مدیریت بحران» تدبیری است که یک جامعه یا دولت، برای استفاده از تمامی منابع موجود و قابل تصور، به منظور حفظ ثبات مورد نظر خود در پیش می گیرد. یکی از منابعی که در این خصوص همواره مورد توجه سیاستگذاران جامعه است و در صورت بروز بحران، برای مهار اوضاع از آن بهره می گیرند، رسانه ها هستند. رسانه می تواند افکار عمومی را از طریق انتقال اطلاعات صحیح و مناسب مدیریت کند و از سوی دیگر، مخالفان را به تسلیم وادار سازد. برای این منظور، می توان از مقابله فیزیکی با مخالفان، تهدید لفظی، رشوه دادن، توضیح نکته های مبهم و قانع کردن عامل های بحران ساز، می توان نام برد.
سه شیوه اول، تأثیر کوتاه مدتی دارند؛ به گونه ای که وقتی نیروی تهدید یا رشوه برداشته می شود، بحران به نقطه آغازین یا حتی پیش تر باز خواهد گشت. تهدید و ایجاد محدودیت، از معمول ترین راهبردهای مورد استفاده در مدیریت بحران هستند. اگر تهدید جدی باشد، تأثیر معجزه آسایی خواهد داشت؛ اما اشکال عمده ای که بر این شیوه وارد است، آن است که هیچ کس دوست ندارد، تهدید شود. طرف مورد تهدید نیز به طور متقابل تهدید را به کار خواهد بست. بدین ترتیب، مشکل های دیگری پدید خواهد آمد و دیگر به دشواری می توان از شیوه های بهتر و اثرگذار تر استفاده کرد. فقط هنگامی می توان از تهدید بهره گرفت که راه دیگری وجود نداشته باشد و این کار باید با احتیاط انجام گیرد. در زمان استفاده از تهدید، باید مطمئن شد که اثر آن تنها روی طرف مقابل است.
یکی دیگر از راهبردهای پیچیده، «توضیح نکته مبهم و نفوذ در دل ها» است. در چنین شرایطی رسانه وارد عمل می شود و جایگاه مهمی در این زمینه می یابد. اگر بپذیریم که ثبات و امنیت ملی، تابع مستقیمی از رویکرد افکار عمومی، رضایت یا نارضایتی مردم و واکنش آن ها هنگام بحران است، به میزان نزدیک بودن رابطه رسانه ها با مدیریت بحران پی خواهیم برد. رسانه، موتور محرک افکار و باورهای مردم است و کلید جهت دهی و سرعت حرکت این موتور را به میزان بسیاری در اختیار دارد.
در نگاه یوهان گالتونگ و مارک سومی، به مقوله هایی توجه می شود که برای شکل گیری آن ها، حضور اثربخش رسانه ها ضروری است و به برنامه ریزی نیاز دارد. آن ها در تعریف امنیت، توجه به اصولی چون: «تکامل تدریجی»، «تقویت ضریب مقاومت و آسیب پذیری»، «خود ترمیمی»، «صرفه جویی»، «همزیستی»، «عدالت»، «پیوستگی منافع»، «مشارکت»، «آینده نگری» و «برنامه ریزی» را ضروری می دانند.
در واقع، امنیت، وضعیتی است که در آن، میان خواسته های شهروندان و کارآمدی نظام سیاسی، توازنی وجود دارد که موجب ایجاد «رضایت» و «اطمینان» نزد شهروندان می شود. بنابراین، بسیاری از اصولی که گالتونگ و همکارانش در حوزه امنیت بر آن ها تأکید می کنند، یک پیکار فرهنگی به شمار می رود که در حوزه رسانه ها قابلیت پژوهش، برنامه ریزی، تصمیم گیری، برنامه سازی و الگودهی دارد. ژرفا، پیامد و بزرگی یک بحران، در گرو شیوه تعامل رسانه با بحران مشخص می شود؛ یعنی زمانی که رسانه صرف تهیه خبر، تفسیر و برنامه سازی از واقعه می کند، چگونگی پوشش خبری بحران از سوی رسانه ها می تواند تأثیر بسیاری بر روند آتی بحران و خسارت های ناشی از آن بگذارد.
در رویارویی با این بحران ها، اولین اقدام لازم و حیاتی دسته بندی حقیقت و واقعیت است. رسانه باید با دقت و ظرافت ویژه ای، نسبت به جداسازی و اطلاع رسانی واقعیت های موجود، شایعه ها و همچنین مواردی که به عنوان جنگ روانی به کار گرفته می شود، اقدام کند. نباید فراموش کرد که بیشتر تصمیم های حساس در ساعت ها و روزهای اول ایجاد بحران گرفته می شود. همچنین باید بی درنگ عامل های چندگانه بعدی را که در شدت گرفتن یا ادامه یافتن بحران دخالت دارند، شناسایی کرد و تصمیم مناسب را به کار بست. مخاطبان اصلی پیام نیز باید شناسایی شوند؛ چرا که ضروری است برنامه ریزی و انتقال پیام، متناسب با خواسته آن ها انجام گیرد.
گرچه هیچ بحرانی به طور کامل مشابه بحران های دیگر نیست، ولی شباهت های قابل توجهی میان شان وجود دارد؛ از جمله می توان به تصمیم گیری سریع، وجود راه حل های محدود، برخورد با گروه هایی با هدف های متضاد، لزوم واکنش سریع و نیز وخیم بودن پیامدهای تصمیم های اشتباه اشاره کرد. بنابراین، هرگاه جوامع دیگری دچار مشکل می شوند، باید از خود پرسید، «آیا ممکن است این مشکل برای ما نیز به وجود آید؟» به همین دلیل، باید مراقب تغییر رفتارها، دیدگاه ها و رویدادهای غیرمنتظره بود و آن ها را پیش بینی کرد. به این منظور، باید به کارکنان سطوح میانی و حتی پایین رسانه ها نیز آموزش داد که نشانه های بحران را شناسایی کرده، اتفاق هایی را که ممکن است از دید مدیران ارشد پنهان بماند، گوشزد کنند؛ زیرا که نقش رسانه ها در این مرحله نقشی مهم، حیاتی و قابل توجه است. از سوی دیگر، رسانه ها با پیگیری و گوشزد کردن ضعف ها می توانند تا حدود بسیاری از رشد بحران آمیز آن ها جلوگیری کنند.
راهکارهای رسانه های داخلی در برابر رسانه های غربی
ـ باورپذیری جنگ نرم و تلاش در راستای خروج از وضعیت انفعالی؛
ـ هوشیاری و شناسایی تکنیک های جنگ نرم و معرفی ماهیت آن توسط رسانه های داخلی؛
ـ تلاش برای ایجاد وحدت، همبستگی و همگرایی بیشتر رسانه های داخلی؛
ـ همکاری و هماهنگی رسانه های داخلی در انتقال و انعکاس حرف های اساسی نظام؛
ـ وحدت کلمه در خصوص منافع ملی و مصالح نظام؛
ـ موضع گیری و اقدام به موقع و یکپارچه در مقابله با جنگ نرم؛
ـ فرصت سازی از موقعیت به وجود آمده بر ضد طراحان جنگ نرم؛
ـ تکرار و پافشاری بر حُقه و ترفندهای جنگ نرم؛
ـ تمرکز و افشای جنگ نرم پیش از شروع آن؛
ـ قدرت نمایی رسانه های داخلی در مقابله با هجمه خبری جنگ نرم؛
ـ افزایش قدرت نفوذ رسانه های داخلی بر فضای خارج کشور؛
ـ تلاش گسترده برای اثرگذاری بیشتر در داخل کشور؛
ـ بسترسازی برای آگاهی بخشیدن مخاطبان اصلی جنگ نرم؛
ـ پرهیز از انحراف یا جوزدگی رسانه های داخلی در مقابله با بحران های زودگذر؛
ـ بررسی کارکردهای رسانه های نوین در خصوص جنگ نرم؛
ـ ایجاد بصیرت در نخبگان و خواص؛
ـ مشاهده اهداف و حضور واضح دشمن؛
ـ مشاهده ابعاد دشمنی دشمن و خطوط اصلی آن؛
ـ تدبیر و اتحاد مردم در مقابل مخالفان انقلاب و استقلال کشور.
منبع: ماهنامه پگاه حوزه، شماره 290.
پی نوشت ها:
1.استریت، جان (1384). رسانه های فراگیر، سیاست و دموکراسی. (ترجمه حبیب الله فقهی نژاد). تهران: روزنامه ایران.
2.اسمیت، آنتونی (1364). ژئوپولتیک اطلاعات. (ترجمه فریدون شیروانی). تهران: سروش.
3.افتخاری، اصغر (1382). اثبات گرایی پیچیده: روایت نوین آمریکایی از اثبات گرایی سنتی. مطالعات راهبردی، (20)
4.تافلر، آلوین (1372). تغییر ماهیت قدرت. (ترجمه حسن نورایی بیدخت و شاهرخ بهار). تهران: مرکز ترجمه و نشر.
5.تافلر، آلوین، تافلر، هایدی (1376). به سوی تمدن جدید. (ترجمه محمدرضا جعفری). تهران: سیمرغ. تزو، سان (1364).هنر جنگ. (ترجمه حسن حبیبی). تهران: قلم.
6.سلطانی فر، محمد (1384). رسانه ها، بحران های نوین و جنگ های پست مدرن. پژوهش و سنجش، 12.
7.ضیایی پرور، حمید (1383). جنگ نرم، جنگ رسانه ای. تهران: مؤسسه فرهنگ مطالعاتی و تحقیقات بین المللی.
8.فرقانی، محمدمهدی (1381). تحکیم صلح، نیازمند اعتمادسازی رسانه ای است. رسانه، 4.
9.کازینو، ژان (1364). قدرت تلویزیون. (ترجمه علی اسدی). تهران: امیرکبیر.
10.کاظمی، سیدعلی اصغر (1366). مدیریت بحران های بین المللی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
11.محسنیان راد، مهدی (1381). آسیب شناسی توجه به صلح در رسانه. رسانه، 13.
12.مسعودی، امید (1382). روش های جدید خبری در جنگ دوم خلیج فارس. سنجش و پژوهش، 10.
13.مولانا، حمید (1375). رسانه ها و انگاره سازی. رسانه، (1375). (مترجم غلامرضا تاجیک). 7.
14.مهاجرانی، محمد (1381). رسانه های بحران ساز. تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی.