خاستگاه شهادت در افق شعر انقلاب اسلامی

تجلی مفهوم شهادت و فرهنگ شهادت و ایثار در هنر و ادبیات ایران زمین نه تنها با عاشورا و حماسه حسینی پیوند خورده که گسترش این مفهوم نیز بر محمل بال این حماسه جاویدان تحقق یافته است

خاستگاه شهادت در افق شعر انقلاب اسلامی

تجلی مفهوم شهادت و فرهنگ شهادت و ایثار در هنر و ادبیات ایران زمین نه تنها با عاشورا و حماسه حسینی پیوند خورده که گسترش این مفهوم نیز بر محمل بال این حماسه جاویدان تحقق یافته است. تعزیه، کتیبه نویسی، نقالی و پرده خوانی، نوحه خوانی در دستگاه های موسیقی، در حوزه هنر و شعر، نوحه سرایی و داستان در حوزه ادبیات آنجا که محملی برای گفتمان سازی و یا انتقال فرهنگ شهادت و ایثار قرار گرفته اند بدون تردید در افق حماسه حسینی تنفس کرده اند.

همان گونه که امام حسین (ع) سید الشهدا لقب گرفته است، فرهنگ شهادت و ایثار و مفهوم شهادت نیز در هنر و ادبیات ما حول مغناطیس و جذبه حماسه او به اشراق و شهود رسیده است.

ستون شهادت و ایثار در خیمه گاه مفهومی هنر و ادبیات، در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی، دستخوش تحول و تکاملی فرخنده شد و در پرتو افقی که انقلاب فراروی آن گشود، شاهد به بار نشستن فصلی شکوهمند در باب شهادت در دفتر هنر و ادبیات ایران زمینیم و باید هم این گونه می شد چرا که انقلاب اسلامی با تأسی به حماسه حسینی شکل گرفت و در مراحل مختلف پیروزی و همچنین دفاع مقدس، لحظه لحظه آن تکرار کربلا بود و حماسه عاشورا.

با این وصف پرداختن به تمامی دستاوردهای هنر و ادبیات انقلاب در مفهوم شهادت، مجالی بس فراخ می طلبد و ناگزیریم بخش بخش به آن بپردازیم و از آنجا که شعر یکی از آیینه های درخشان نشان دهنده این تحول شگرف است با این بخش شروع می کنیم و برای نشان دادن ابعاد این تحول ابتدا مروری گذرا خواهیم داشت به نگاه شعر فارسی در سیر تاریخی به حماسه حسینی.

عاشورا و حماسه حسینی در طول تاریخ شعر فارسی همواره مضمونی چشمگیر و غالب بوده و نقطه پرگار و عطف شعر آیینی فارسی قلمداد می شود. این مضمون ژرف، از شعر پیشاهنگ و طلایه دارانی چون کسایی مروزی در اولین دهه های تولد شعر فارسی تا آخرین شعرهایی که همین روزها شاعران معاصر خلق می کنند، چون پرچمی سربلند، همواره در اهتزازی سرخ بوده است.

شعر فارسی در طول تاریخ شکوهمند خویش از منظر های مختلف به حماسه حسینی و فرهنگ شهادت و ایثار نگریسته و به توصیف و تبیین و روایت آن پرداخته است، که می توان این نگاه های متفاوت را که در طول تاریخ روندی تکمیلی داشته ذیل چند عنوان تقسیم بندی کرد.

1- در اولین روایات و توصیفاتی که در شعر فارسی از عاشورا می شود، غلبه با بیان مصیبت و ظلمی است که بنی امیه بر امام حسین (ع) و یارانش روا داشته اند، جنایات کوردلان بنی امیه آنقدر فجیع و سبعانه و ناجوانمردانه بوده که ناخودآگاه شعر عاشورایی از همان ابتدا به سمت توصیف و بیان مظلومیت شهیدان کربلا سوق پیدا می کند و این رویه تا قرن ها، سنت شعر عاشورایی می شود به گونه ای که یکی از دوره های طولانی رویکرد شعر عاشورایی را، رویکرد بیان ماتم و مصیبت فراهم آورده است، این رویکرد از آغاز جریان شعر عاشورایی تا ترکیب بند محتشم کاشانی که در واقع قله این رویکرد را شکل می دهد ادامه می یابد:

کشتی شکست خورده طوفان کربلا

در خاک و خون تپیده میدان کربلا[1]

2- در ادامه، عمان سامانی در مثنوی متفاوت گنجینه الاسرار توانست نگاه دیگری به عاشورا و حماسه حسینی و شهادت و ایثار داشته باشد و چشم اندازی عرفانی از آن به تصویر کشد، این نگاه را عمان سامانی مطرح و کمال این رویکرد به حماسه حسینی نیز در شعر خود عمان سامانی به ثبت رسید:

گه دلم پیش تو گاهی پیش او است

رو که در یک دل نمی گنجد دو دوست

حایل ره، مانع مقصد مشو

بر سر راه محبت سد مشو

هرچه غیر از او است، سد راه من

آن بت است و غیرت من بت شکن[2]

3- وقوع انقلاب اسلامی و نگاه تازه و متفاوتی که شعر، تحت تاثیر آموزه های انقلاب نسبت به مفاهیم مذهبی پیدا کرد موجب شد تا به بسیاری از ابعادی که در حوزه شعر های آیینی تا آن روزگار موجب غفلت واقع شده بود برای اولین بار به صورت شفاف نگریسته شود.

از وجوه مغفول مانده عاشورا که در جریان شعر انقلاب به آنها پرداخته شد، مهم ترین وجه، وجه حماسی آن بود، البته این حماسه با آمیزه ای از عرفان اسلامی توانست چشم انداز تازه ای از حماسه حسینی و فرهنگ شهادت و ایثار را به تصویر کشد، این رویکرد هم در نگاه کلی به عاشورا توانست این افق تازه را فراروی شعر آیینی بگشاید و هم در توصیف تک تک حماسه سازان عاشورا از اباعبدالله الحسین (ع) گرفته تا قمر بنی هاشم، حضرت زینب(س)، قاسم بن حسن، حضرت علی اکبر، حر بن یزید ریاحی، حبیب بن مظاهر و. . .

در شعر هایی که نگاه کلی به حماسه حسینی دارند، به طورطبیعی وجود نورانی امام حسین (ع)محور قرار می گیرد. در شعر خط خون سیدعلی موسوی گرمارودی که از پیشگامان این رویکرد تازه است نگاه حماسی شاعر به عاشورا موجب شده که چون بسیاری از شعرهای دیگر آیینی، حماسه حسینی تنها یک واقعه دردناک که در گذشته روی داده و باید آن را در روایت های تاریخی جست قلمداد نشود، در این رویکرد، حماسه حسینی معیاری است جاودان که تا هستی در گردش است، موضع عاشورا ممیز حق از باطل است و گویا این حجت نه تنها برای انسان ها در تمامی اعصار که دربرگیرنده تمام کائنات است، خون امام حسین (ع) و یارانش هستی را از پستوی انفعال بیرون کشیده و به موضع گیری وادار کرده است:

شمشیری که بر گلوی تو آمد

هر چیز و همه چیز را در کائنات

به دو پاره کرد:

هر چه در سوی تو: حسینی شد

و دیگر سو: یزیدی![3]

نگاه معرفتی شاعر به موضوع، مانع از آن شده که توصیفات صرفا در فضای حماسی تنفس کند و تمامی هم و غم شاعر این باشد که از امام حسین (ع) و یارانش قهرمان و پهلوان بسازد، این گونه است که تجربه انقلاب اسلامی و آموزه بزرگ آن که درآمیختن حماسه و عرفان است در این شعر تجلی می یابد و شاعر رویارویی امام حسین(ع) با یزیدیان را نه مصاف، که منظومه بزرگ هستی می بیند و قرار گرفتن بر مداری که خداوند مقرر کرده است و در نهایت آن را طواف معشوق می داند و به تعبیری انجام همان حجی که برای پرداختن به این جهاد، آن را ناتمام رها کرد:

تو کلاس فشردۀ تاریخی.

کربلای تو،

مصاف نیست

منظومۀ بزرگ هستی است،

طواف است. [4]

خط خون شعری است حماسی با آمیزه عرفان در بیان عظمت عاشورا، شاعر در جای جای شعر با تعابیر و ترکیبات جاندار و مطنطن، زنگ عظمت و شکوه حماسه حسینی را در گوش جان مخاطب می نوازد، تعبیر «آفتاب جرقه نگاه توست» و یا «ابدیت آینه ای پیش قامت رسای تو در عزم» و همچنین« چندان تناوری و بلند که به هنگام تماشا کلاه از سر کودک عقل می افتد» بیشتر ناظر به بعد حماسی عاشورا و شخصیت اباعبدالله است و به موازات آن تعابیر معرفتی چون « هر کس، هر گاه، دست خویش از گریبان حقیقت بیرون آورد خون تو از سر انگشتانش تراواست» و یا « تو، تنهاتر از شجاعت در گوشۀ روشن وجدان تاریخ ایستاده ای به پاسداری از حقیقت» حماسه حسینی با معرفتی عاشورایی درهم می آمیزد و بدین گونه در گستره شعر انقلاب، تلفیق حماسه و عرفان را در شعر آیینی و تجلیگاه آن - شعر عاشورایی - به تماشا می نشینیم:

هر کس، هر گاه، دست خویش

از گریبان حقیقت بیرون آورد

خون تو از سر انگشتانش تراواست. [5]

از دیگر شاعرانی که باید او را در گشودن افق حماسه در شعر عاشورایی و فرهنگ شهادت و ایثار از پیشگامان شمرد، علی معلم دامغانی است با مثنوی «خورشید بر نیزه»، البته گونه پرداخت حماسی معلم به عاشورا منظری متفاوت دارد و او تلاش می کند که با هدف مواخذه قرار دادن تاریخ چه در روزگار امام حسین (ع) و وقوع واقعه عاشورا و چه در سرتاسر زمان پس از عاشورا تا به امروز، خون غیرت را در رگ تاریخ به جوش آورد و با این رویکرد موجب برانگیخته شدن جان های بی تفاوت نسبت به رسالتی شود که قیام اباعبدالله و خون به ناحق ریخته او و یارانش بر دوش آنها نهاده است، او کماکان فریاد « هل من ناصرا ینصرنی » اباعبدالله را بی پاسخ می بیند و یا حداقل بی پاسخی شایسته، معلم با تعابیری چون: بی درد مردم، نامرد مردم، ننگ سلامت، برپابودن در زمانی که حسین ازپا افتاده است و برجای ماندن هنگامی که زینب به اسیری رفته است، زنجیر خاییدن، صبر مرگ کردن و در برگریز باغ زهرا برگ کردن، این مواخذه تاریخی را پیرنگ این شعر قرار می دهد:

روزی که در جام شفق مُل کرد خورشید

بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید

بی درد مردم ما خدا، بی درد مردم

نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم

از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم

زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم

از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند

دست علم دار خدا را قطع کردند

نوباوگان مصطفا را سر بریدند

مرغان بستان خدا را سر بریدند

در برگ ریز باغ زهرا برگ کردیم

زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم[6]

ترکیب حماسی «راز رشید» عنوان شعری از شادروان سیدحسن حسینی است در رثای قمر بنی هاشم، عباس بن علی (ع) که در کنار چند شعر عاشورایی دیگر مجموعه شکوهمند «گنجشک جبرئیل» را شکل داده اند. مجموعه «گنجشک جبرئیل» نقطه عطفی در شعر آیینی و عاشورایی معاصر است، چرا که علاوه بر نگاه خلاقانه و مضمون آفرین شاعر، این اولین باری است که مجموعه ای به تمامی در قالب های نو، با سوژه های آیینی و با این تکنیک بالا و پشتوانه فرهنگی و تاریخی و مذهبی سروده می شود، رازی رشید که بر لب فرات آشکار، و در باران متواتر پولاد افشا شد، رازی رشید که درک او، کوه را از کمر شکست، درآمیختن این تعابیر و تصاویر حماسی با معارفی عمیق چون پیمان برادرانه ای که به محکمی آیه های جهاد است، جلوه ای دیگر از نگاه عرفانی حماسی شعر برآمده از آموزه های انقلاب اسلامی را به تماشا گذاشته است:

 به گونه ماه

نامت زبانزد آسمان ها بود

و پیمان برادری ات

با جبل نور

چون آیه های جهاد،

محکم

تو آن راز رشیدی

که روزی فرات

بر لبت آورد

و ساعتی بعد

در باران متواتر پولاد

بریده بریده

افشا شدی

و باد

تو را با مشام خیمه گاه

در میان نهاد

و انتظار در بُهت کودکانه حرم

طولانی شد

تو آن راز رشیدی

که روزی فُرات

بر لبت آورد

و کنار درک تو

کوه از کمر شکست[7]

در شعر شاعران انقلاب آنگاه که نگاه شاعر بیان حزن و ماتم بوده است نیز، رگه هایی از حماسه در لابه لای شعر خودش را به رخ می کشد و در واقع حزن با عرفان و حماسه درهم می آمیزد و فضایی تازه و بدیع در گستره شعر عاشورایی و نگاه به مفهوم شهادت خلق می کند.

یکی از زمینه های مساعدی که توانسته است در جذب ظرفیت عرفانی حماسی شعر عاشورایی انقلاب اسلامی به طرز چشمگیری نقش ایفا کرده و آن را به جلوه برساند موضوع حضرت زینب (س) است. نگاه شاعران تا پیش از رویکرد شعر انقلاب به حضرت زینب(س) بیشتر به دنبال بیان رنج و مصائبی بود که برآن حضرت رفته است، از تحمل پرپر عزیزان در پیش چشم در روز عاشورا گرفته تا رنج و مرارت های طاقت فرسای اسارت و کاروانسالاری قافله اسیران شام، تعابیری چون بانوی قامت خمیده، گیسو سپید، ستمکش، ازجمله تعابیری است که ادبیات مرثیه ای ما به شدت از آن مشحون است و تصویری که از پیام آور عاشورا حضرت زینب(س) ارائه می شود این گونه است و به ندرت به اثری برخورد می کنیم که به ابعاد دیگری چون نقش اساسی آن حضرت در روشنگری پیرامون قیام امام حسین(ع) و بیان حقیقت عاشورا اشاره کرده باشد.

در شعر آیینی انقلاب اسلامی، تعریف درخور و شایسته ای از نقش حضرت زینب(س) در ماندگاری حماسه حسینی ارائه شده است، تصویری که در کل ادبیات آیینی قبل از این دوره جای آن خالی است، در این نگاه به پا خاستن حضرت زینب (س) چون شعله و بانگ رسای ستم سوز آن حضرت در واقع کامل کننده پیروزی ابا عبدالله است.

این نگاه به حماسه زینب (س) در شعر «سر نی» سروده قادر طهماسبی به اوج می رسد و حق مطلب به طرز هنرمندانه ای ادا می شود، در این تلقی، با رسالتی که زینب بر دوش گرفت و به تمامی از پس آن انجام آن برآمد قیام اباعبدالله کامل شد و در گذر تاریخ تداوم یافت. ردیف «می ماند اگر زینب نبود» در پایان هر بیت یک بار دیگر نقش جاودان آن حضرت را در تداوم حماسه حسینی و رسیدن پیام عاشورا به گوش زمان و تاریخ را گوشزد می کند و نیز این نکته که بدون زینب (س) گویا قیام اباعبدالله ناتمام می ماند:

سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ

پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود

چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان

در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود

زخمه زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوت

از طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود

در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ

در گلوی چشم ها می ماند اگر زینب نبود

ذوالجناح دادخواهی، بی سوار و بی لگام

در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب

پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود[8]

پی نوشت

[1] دیوان محتشم کاشانی /مهرعلی گرکانی/تهران انتشارات محمودی

[2] سامانی عمان، گنجینه الاسرار، انتشارات سروش تهران

[3] شعر امروز/ انتشارات الهدی/1372/ص544

[4] شعر امروز/ انتشارات الهدی/1372/ص544

[5] شعر امروز/ انتشارات الهدی/1372/ص544

[6] رجعت سرخ ستاره/ انتشارات سوره مهر/1385/ص77

[7] رستاخیز حماسه/ انتشارات جهاد دانشگاهی/1386/ص 651

[8] رستاخیز حماسه/ انتشارات جهاد دانشگاهی/1386/ص25

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر