یکی از اموری که اسلام بسیار در مورد آن سفارش کرده، غیرتمندی و دفاع از حریم خانواده است. طبیعتاً انسان هرقدر غیرتمندتر باشد، میزان دفاع او از حریم خانواده بیشتر خواهد بود. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «کَانَ إِبرَاهِیمُ أبِی غَیُوراً وَ أَنَا أَغیَرُ مِنهُ وَ أرغَمَ؛[1] ابراهیم (پدرم) غیرتمند بود و من از او غیرتمندترم و خدا بینی مؤمن بی غیرت را به خاک می مالد».
غیرتمندی به درجه ایمان بستگی دارد. حضرت رسول فرمودند: «غیرت مرد عین ایمان اوست»[2].
امام حسین علیه السلام چون جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و برتر از پیامبران گذشته است، طبعاً باغیرت ترین فرد زمانه خویش است و چون از درجه ایمان بالایی برخوردار است، غیرتش افزون بر دیگران است.
آنچه پیش رو دارید نگاهی است به غیرتمندی امام حسین علیه السلام و پاسداری از حریم خانواده، با تذکر این نکته که روش ما در بررسی و بیان این بحث سیر زمانی و تاریخی است، یعنی سعی می کنیم گام به گام با دوران تاریخی زندگانی ابا عبدالله علیه السلام حرکت کنیم.
غیرت در روایت
در منابع اسلامی و روایات از غیرت تعبیرهای بسیار دقیقی شده است که هر یک نشان دهنده اهمیت بالای غیرت در زندگی خانوادگی و اجتماعی است.
غیرت عین ایمان است.
رسول اکرم, فرمود: «إِنَ الْغَیرَةَ مِنَ الإِیمَان؛[3] غیرت از ایمان است.»
محبوب خداوند
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَکَ وَ تَعَالی - غَیُورٌ یُحِبُ کُلَ غَیُورٍ، وَ لِغَیرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ: ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا؛[4] از آنجا که خدای بلندمرتبه غیور است، هر باغیرتی را دوست دارد. به خاطر غیرت خداوند است که فحشای ظاهری و باطنی حرام شده است.»
هر که می خواهد شود محبوب حق
در غیوری بر همه گیرد سبق
غیور است محبوب پروردگار
که بی غیرتی آورد ننگ و عار
هر آن کس کند حفظ ناموس خویش
ز دربار ایزد برد بهره بیش
نشانه شجاعت و عفت
علی علیه السلام فرمود: «ثَمَرَةُ الشَّجَاعَةِ الْغَیْرَة؛[5] غیرت میوه شجاعت است.»
و نیز: «قَدرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدرِ هِمَّتِهِ...وَ شَجَاعَتُهُ عَلَی قَدرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدرِ غَیرَتِه؛ ارزش مرد به اندازه همت اوست و شجاعت او به اندازه غیرتش و عفتش به اندازه غیرتش.»
شجاعت نشانی ز غیرت بُوَد
غیوران همه پاک طینت بُوَد
تعریف غیرت
غَیرت نفرت طبع ناشی از بخل بر شرکت دیگری در امری است که سخت آن را دوست داری. شرکت ناپذیری در آنچه که مورد علاقه تو باشد. شریک رانی در امری که آن را دوست داشته باشی.»[6]
غیرت صفتی نفسانی است در انسان که هرگاه احساس کند محبوب او (اعم از دین، ناموس، اموال...) به خطر افتاده است، در مقابل آن عکس العمل نشان می دهد، از ارزش موردنظر دفاع می کند یا لااقل ناراحتی و غصّه در او ایجاد می شود.
حسن بن ابی الحسن بصری گوید: جماعتی بودیم در عهد حکومت معاویه که برای مأموریتی به بلاد خراسان می رفتیم. فرمانده ما مردی بود از تابعین. روزی نماز ظهر را پشت سر او خواندیم. پس از نماز به منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی گفت: ای مردم! حادثه ای بزرگ در اسلام رخ داده که از زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله تا کنون اتفاق نیفتاده بود. معاویه حُجر بن عُدَی را با یارانش به قتل رسانده. حال اگر مسلمانان غیرت دارند، وظیفه شان روشن است و اگر غیرت ندارند از خدا می خواهم مرا هر چه زودتر قبض روح کند که دیگر در چنین دنیایی زنده نمانم. حسن گوید: هنوز عصر نشده بود که صدای شیونی شنیدیم. معلوم شد وی دار فانی را وداع گفته است.»[7]
دفاع از ناموس
معاویه پس از شهادت امام علی علیه السلام و قرارداد صلحی که با امام حسن علیه السلام بست، تلاش می کرد در بنی هاشم راه های نفوذی بیابد و پیوند خویشاوندی برقرار کند، از این رو به فرماندار خود مروان در مدینه نوشت ام کلثوم، دختر عبدالله بن جعفر را برای یزید خواستگاری و مراسمی در مسجد مدینه بر پا کند. مروان سران بنی امیّه را در مسجد جمع کرد و در یک سخنرانی کوتاه از یزید آلوده دامنِ شرابخوار تعریف و نکاتی را بیان و اظهار امیدواری کرد که این گونه ازدواج ها عامل پیوند و دوستی شود.
عبدالله جعفر، همسر حضرت زینب سلام الله علیها در جواب گفت: «ازدواج این دختر به من ارتباطی ندارد. باید دایی او حضرت امام حسین علیه السلام تصمیم بگیرد.» امام حسین علیه السلام در همان اجتماع مسجد و بعد از سخنرانی فریبکارانه مروان به پا خاست و اظهار داشت: «سپاس خداوندی را که ما اهل بیت پیامبر را برای تدوام دین خود و برای رهبری انسان ها برگزید و قرآن و وحی را بر ما نازل کرد. ای مروان! تو سخنرانی کردی و ما شنیدیم. اینکه گفتی مهریۀ اُم کلثوم براساس رأی پدرش عبدالله بن جعفر است، هر مقدار که بخواهد تعیین کند. سوگند به جانم، هرگز از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله در ازدواج دختران و زنان خاندانش عدول نخواهیم کرد که«بیست اوقیه، معادل480 درهم»است. و این که گفتی قرض های پدرش را خواهیم پرداخت، راستی در چه زمانی زنان بنی هاشم قرض های ما را می پرداختند؟ و اینکه گفتی این ازدواج پیوند بین دو قبیله ایجاد می کند، ما بنی هاشم با شما سران بنی امیه در راه دین خدا دشمنی کردیم و جنگیدیم و هرگز برای رسیدن به دنیا با شما صلح نخواهیم کرد. فامیل بودن ما نتوانست ما را به وحدت برساند، حال چگونه با ازدواج می توان به وحدت رسید؟ و اینکه گفتی در شگفتم از یزید که چگونه از این دختر خواستگاری می کند؟ بدان کسانی از این دختر خواستگاری می کنند که از یزید و پدر یزید و جدّ یزید برترند. و اینکه گفتی همانا یزید همتای کسی است که همتایی ندارد!. کسی که تا کنون همتای یزید بوده، امروز نیز خواهد بود و چیزی بر آن اضافه نشده است.
آنگاه فرمود:
«تمام جمعیت حاضر در مسجد گواه باشید که من دختر (خواهرم) ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر را به عقد پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر در آوردم و مهریه او را چهار صد و هشتاد درهم قرار دادم و برای تأمین زندگی، زمین خود در مدینه (وادی عقیق) را به این دختر بخشیدم.»[8]؛
در این جریان، با جوشش غیرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام، هم از اهل بیت علیه السلام و ناموس خاندان عصمت به خوبی دفاع شد و امام، او را از حریم آلوده یزید و معاویه نجات داد، هم یزید و بنی امیه رسوا شدند.
نمایش پاسداری از حریم خانواده
مدینه شبی را به یاد می آورد که کاروان حیا با تمام شکوه و جلال خود به سوی مکه روانه شد. شبی از شب های ماه رجب بود که کاروانی مجلل در حالی که جوانان بنی هاشم و در رأس همه سید جوانان اهل بهشت، بانوان حرم را احاطه کرده بودند، از مدینه بیرون رفت.
راوی چنین نقل می کند: «چهل محمل را دیدم که با پارچه های حریر (ابریشم) و دیباج زینت شده بودند. در این وقت امام حسین علیه السلام دستور داد بنی هاشم زن های محرم خود را سوار بر محمل ها نمایند. ناگهان جوانی که قامت بلندی داشت و بر گونۀ او علامتی بود و صورتش مانند ماه می درخشید، از منزل امام حسین علیه السلام بیرون آمد و فرمود: «بنی هاشم کنار روید.» آنگاه دو زن در حالی که دامانشان بر اثر حیای از مردم به زمین کشیده می شد و صورتشان پوشیده بود و دور آن دو را کنیزانشان احاطه کرده بودند، از خانه امام حسین علیه السلام خارج شدند. آنگاه آن جوان به سوی یکی از محمل ها رفت و زانوی خود را تکیه قرار داد و بازوی آنها را گرفت و بر محمل سوار کرد. من از بعضی پرسیدم: آن دو بانو کیستند؟ جواب دادند: یکی از آنها زینب«س» و دیگری ام کلثوم دختران امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. پس پرسیدم: این جوان کیست؟ گفته شد: او قمر بنی هاشم، عباس فرزند علی علیه السلام است.
سپس دو دختر صغیر را دیدم که گویا امثال آنها آفریده نشده است. پس یکی را همراه زینب«س» و دیگری را همراه ام کلثوم سوار کرد. نام آن دختران را پرسیدم. گفته شد که یکی سکینه و دیگری فاطمه دختران حسین علیه السلام هستند. آنگاه بقیه بانوان به همین جلالت و عظمت و حیا و متانت سوار شدند و حسین علیه السلام ندا داد: کجاست عباس قمر بنی هاشم! عباس عرض کرد: لبَّیک لبَّیک ای آقای من! فرمود: اسبم را بیاور. اسب آقا را حاضر کردند و حضرت بر آن سوار شد و بدین سان کاروان حیا، عفت و متانت مدینه را ترک گفت.»[9]
شاید این پرسش مطرح شود که امام حسین علیه السلام با آن همه غیرت و تأکید بر پاسداری از حریم خانواده، چرا اهل و عیال را همراه خویش به کربلا برد که اسیر دشمن شوند؟ آیا بهتر نبود که آنان را در مدینه می گذاشت تا امنیت بیشتری داشته باشند؟
پاسخ این است:
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ور نه این بی حرمتی را کی روا دارد حسین(ع)[10]
این امر علاوه بر اینکه دستور الهی بود «إِنَ اللَّهَ قَد شَاءَ أَن یَرَاهُنَّ سَبَایَا؛[11] به راستی خداوند خواسته است آنها را اسیر ببیند»، اهداف ذیل را نیز مد نظر داشت.
1- مظلوم و غریب بودن اهل بیت علیه السلام در شهر مدینه، بردن اهل بیت علیه السلام این غربت را تقلیل می داد.
2- جلوگیری از برنامه ایذایی امویان علیه اهل بیت علیه السلام و اهانت به حریم آنان با هدف تحت فشار گذاشتن امام حسین علیه السلام. بردن اهل بیت علیه السلام در واقع حمایت از آنان بود.
3- ارائه عملکرد اهل بیت علیه السلام به عنوان الگوهای تربیتی حماسی حسینی در تمام مراحل قیام به جهانیان
4- ارائه الگو به جامعه آن روز مبنی بر لزوم سهیم بودن تمام اعضای خانواده در قیام که خود نوعی تکریم خانواده است.
5- رعایت اعتدال بین خود و دعوتگران و یاران و خانواده های آنها که این خود نوعی تکریم خانواده شمرده می شود.
غیرت دینی یکی از ریشه های قیام عاشورا
امام حسین علیه السلام و یاران غیرتمندش براساس غیرت دینی و دفاع از ارزش ها قیام کردند. حضرت در سخنان حماسه ای روز عاشورا خطاب به دشمنانش که غیرت و عزت را زیر پا گذاشتند فرمود: «أَلَا وَ إِنَ الدَّعِیَ ابنَ الدَّعِیِّ قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ بَینَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَی اللَّهُ ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَت وَ حُجُورٌ طَهُرَت وَ أُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّةٌ مِن أَن نُؤثِر طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَی مَصَارِعِ الکِرَام؛[12] آگاه باشید بی نسب پسر بی نسب، مرا میان دو چیز مخیّر قرار داده است: بین شمشیر (جنگیدن) و خواری. خواری از ما خانواده اهل بیت علیه السلام دور است و خدا آن را برای ما نمی پذیرد و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامن های پاک و پاکیزه و انسان های غیرتمند و نَفَس های خویشتندار بر ما روا نمی دارند که اطاعت از فرومایگان را بر مرگ کریمانه مقدم بداریم».
حضرت در این جملات اولاً اشاره می کند که خدا و رسولش و مؤمنان از او توقع دارند که زیر بار بی غیرت ها نرود. ثانیاً به اصالت خانوادگی خویش اشاره می کند که مقتضای آن داشتن غیرت دینی و دفاع از ارزش هاست. ثالثاً با نشان دادن غیرت دینی و حفظ اصالت خانوادگی در واقع بالاترین تکریم را به خانواده خویش و شخص مادرش فاطمه زهرا«س» روا داشت. رابعاً به دیگران نیز درس غیرت دینی و تکریم از خانواده و محافظت از اصالت آن را ارائه داد.
به خاطر همین غیرت دینی بود که در جواب مروان فرمود: «مِثلِی لَا یُبَایِعُ بِمِثلِه؛[13] شخص غیرتمند و تربیت شده در دامن زهرا سلام الله علیها همانند من هرگز با فرد بی غیرت و فاسقی چون یزید بیعت نمی کند».
در این جمله نیز راز عدم بیعت خویش با یزید را غیرت دینی و اصالت خانوادگی و محافظت از این اصالت می داند.
تاکتیک نظامی برای حفظ حریم حَرَم
پس از فرود آمدن به سرزمین کربلا، 30 هزار نفر در مقابل 72 تن صف کشیدند. امام حسین علیه السلام دستور داد تمام خیمه ها را در کنار تپه ای و متصل به هم نصب کنند و خیمه های بانوان را در وسط قرار دهند و اطراف آن را خندق بکنند و از آتش پر کنند مبادا دشمن از پشت سر به خیام حرم و اهل بیت علیه السلام حمله کند. سپس فرمود:
«قَومُوا فَاحْفِرُوا لَنا حَفیرةً حَوْلَ مُعَسکِرنا هَذا شِبهَ الخَندقِ وَ اَجّجوا فِیه نَارَاً حَتّی یَکُونَ قِتالَ هؤلاءِ الْقَوم مِن وَجهٍ وَاحِدٍ فَاِنَّهُم لَوقَاتَلُونا وَ شَغَلَنا بِحَربِهِم لَضاعَتِ الْحَرَم؛[14] به پا خیزید و اطراف لشکریان (و خیمه ها) شبیه خندق حفر کنید و داخل گودال را از آتش پر کنید تا جنگ ما با آنها از یک طرف باشد، زیرا اگر آنها با ما درگیر شوند و ما نیز مشغول جنگ با آنها شویم، اهل حرم در امنیت نیستند و مورد حمله قرار می گیرند.
حضرت تصریح می کنند که این تاکتیک نظامی برای حفظ و پاسداری از حریم خانواده است تا با آغاز جنگ، حق پاسداری از حریم آنان ضایع نشود و در اوج جنگ نیز حق خانواده نادیده گرفته نشود.[15]
یاری طلبیدن برای دفاع از حریم خانواده
حضرت تا آنجا که توان داشت خود از حریم خانواده خویش دفاع کرد و در حال ناتوانی از دیگران درخواست کمک کرد تا ندای او در تاریخ بماند که برای حفظ پاسداری حریم خانواده خویش از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
«هَل مِن راحِمٍ یَرحَمُ آلَ الرَّسُولِ الْمُحَنّارِ هَل مِن نَاصِرٍ یَنصُرُ الذَّریة الاَطهارِ هَل مِن بَحیرٍ لِاَبناءِ البَتُول، هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ الرَّسُولِ؛[16] آیا رحم کننده ای هست که به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله برگزیده ترحم کند؟ آیا یاری کننده ای هست که فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله را یاری دهد؟ آیا کسی هست که به فریاد فرزندان [زهرا] بتول برسد؟ آیا دفاع کننده ای هست که از خانواده رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع کند.»
این استغاثه امام در دل دشمن اثر نگذاشت، از این رو امام علیه السلام مقابل اجساد مطهر یارانش آمد و فرمود: «ای حبیب بن مظاهر و ای زهیر بن قین! و ای مسلم بن عوسجه! ای دلیران و ای سواران روز کارزار! چرا شما را ندا می کنم کلام مرا نمی شنوید؟ چرا شما را فرا می خوانم و جواب نمی دهید! شما خفته اید و من امیدوار که سر از خواب بردارید: «فَهذهِ نِساءُ آل الرَّسُولِ فَقَد عَلاهُنَّ مِن بَعدِکُمُ النُّحُول فَقُومُوا عَن نَومَکم اَیُّها الکِرامُ وَ اَدفَعُوا عَن آل الرَّسول الصفاةَ اللّئامَ؛[17] پس اینان زنان آل رسولند که پس از شما یاوری ندارند. از خواب برخیزید ای کریمان و در برابر این عاصیان پست از آل رسول دفاع کنید.»
و حتی هنگام آوردن قنداقۀ علی اصغر تلاش کرد از دشمن برای نجات او آب درخواست کند و در همان حال نیز برای یاری از حریم خانواده از آزاداندیشان و غیرتمندان کمک خواست«آیا حق طلبی هست که به ما کمک کند؟ آیا کسی هست که از قیامت بترسد و از ما دفاع کند؟ آیا کسی در بین شما هست که آبی برای این طفل بیاورد؟ او طاقت تشنگی را ندارد.»[18]
استفاده از روح غیرت برای دفاع از حرم آل الله
در لحظه های خونرگ غروب عاشورا که پیکر خونین امام حسین علیه السلام در میان گودال قتلگاه بی رمق افتاده و خورشید امامت در خون نشسته بود، آل درنده خوی ابوسفیان به سوی خیمه های امام یورش آوردند. ناگاه صدای گریه کودکان و ناله زنان به گوش امام علیه السلام رسید. غیرت الله به جوش آمد و به زحمت روی زانوها برخاست و خطاب به آنان فرمود: «وَیلَکُم یَا شِیعَةَ آلِ أبِی سُفیَانَ إِن لَم یَکُن لَکُم دِینٌ وَ کُنتُم لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحرَاراً فِی دُنیَاکُم هَذِهِ وَ ارجِعُوا إِلَی أَحسَابِکُم إِن کُنتُم عَرَباً کَمَا تَزعُمُونَ؛[19] وای بر شما ای پیروان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، لااقل آزادمرد باشید و چنان که گمان می کنید از قوم عرب هستید (اعراب دارای غیرت بودند)، به گذشته خود رجوع کنید. شمر جلو آمد و گفت: ای پسر فاطمه چه می گویی؟
حضرت فرمود: «أَنَا الَّذِی أُقَاتِلُکُم وَ تُقَاتِلُونِّی وَ النِّسَاءُ لَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ فَامنَعُوا عُتُاتَکُم عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمتُ حَیّاً؛[20] این منم که با شما می جنگم و شما هم با من مبارزه می کنید. زنان را گناهی نیست، پس متجاوزان و ستمگران و جاهلان خود را مادام که زنده ام از خیمه گاه من باز دارید.»
استاد مطهری در این زمینه می گوید: «گفتند حسین مردی است غیور، غَیرَه الله است که محال است که جان در بدنش باشد و بتواند تحمّل کند که در حیات او به خیام حرمش ریخته اند. آزمایش زنده بودن یا نبودن حسین این بود که ناگاه لشکر به خیام حرم اباعبدالله علیه السلام هجوم آورد. حضرت احساس کرد که بنای هجوم دارند. با زحمت روی کنده های زانو به پا ایستاد. ظاهراً با تکیه دادن به شمشیر خود، فریاد مردانه اش در آن وادی بلند شد. ای خودفروختگان به آل ابی سفیان! شما با من می جنگید و من با شما. زن و بچه چه تقصیری دارند؟[21]
پی نوشت ها
[1] سید رضی، نهج البلاغه، مصحح: صبحی صالح، قم: نشر هجرت، چاپ اول، 1414ق، ص 491.
[2] صدوق، محمد بن علی بن بابویه، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق، ج 3، ص 444، ح 4541.
[3] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت: دارالصوب و التعارف، چاپ چهارم، 1401ق، ج 5، ص 535، ح 1.
[4] آمدی، تمیمی، غررالحکم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1366ش، ج 3، ص 328، ح 4620.
[5] حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، دایره المعارف جامع اسلامی، تهران: مؤسسه فرهنگی آرایه، چاپ اول، 1385ش، ج 4، ص 474.
[6] همان، ص 474.
[7] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، پیشین، ج 44، ص 207، ح 4.
[8] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم: انتشارات ذوی القربی، چاپ اول، 1421ق، ج 4، ص 38 – 41.
[9] موسوعه کلمات امام حسین علیه السلام،... تحقیقات باقر العلوم، قم: مؤسسه الهادی، چاپ اول، ص 297-298.
[10] شهریار.
[11] علی بن محمد بن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1385ق، ج 4، ص 40.
[12] سیدبن طاووس، اللهوف، تهران: نشر جهان، چاپ اول، 1348ش، ص 155.
[13] خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، نجف: الزهرا، 1367ق، ج 1، ص 183.
[14] مقتل الحسین خوارزمی، قم: مکتبه المفید، چاپ اول، 1367ق، ج 1، ص 248.
[15] فتوح ابن اعثم کوفی، بیروت: دارالندوه، چاپ اول، ج 5، ص 107.
[16] حیاه الامام حسین علیه السلام، باقر شریف القرشی، دارالکتب العلمیه، قم، اول، ج 3، ص 274.
الدمعه الساکبه، محمدباقر بهبهانی، بیروت: مؤسسة الاعلمی، چاپ اول، 1409ق، ج 4، ص 334.
[17] المفید فی ذکری السبط الشهید، عبدالحسین آملی، مؤسسه الاعلمی، بیروت، اول، 1410ق، ص 115.
[18] فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، محمد دشتی، مؤسسۀ انتشارات مشهور، قم، چاپ سوم، 1381ش، ص 613.
[19] لهوف ابن طاووس، ص 120
[20] خوارزمی، مقتل الحسین، همان، ج 2، ص 32؛ لهوف ابن طاووس، همان، ص 119؛ بحارالانوار، همان، ج 45، ص 51؛ دمقعه الساکبه، همان، ج 4، ص 343؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، دار التعارف، بیروت، اول، 1409ق، ج 1، ص 609.
[21] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: نشر صدرا، چاپ پنجم، 1384ش، ج 22، ص 408. با تلخیص و تغییر.