آیات مربوط به موضوع حجاب در دو سوره از قرآن آمده است، یکی سوره نور و دیگر سوره احزاب. ما تفسیر آیات را بیان می کنیم وسپس به مسائل فقهی و بحث روایات و نقل فتوای فقها می پردازیم. در سوره نور آیه ای که مربوط به مطلب است آیه 31 می باشد. چند آیه قبل از آن آیه متعرض وظیفه اذن گرفتن برای ورود در منازل است و در حکم مقدمه این آیه می باشد. تفسیر آیات را از آنجا شروع می کنیم:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتًا غَیرَ بُیوتِکمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَی أَهْلِهَا ذَلِکمْ خَیرٌ لَکمْ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ (٢٧)فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیهَا أَحَدًا فَلا تَدْخُلُوهَا حَتَّی یؤْذَنَ لَکمْ وَإِنْ قِیلَ لَکمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکی لَکمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ (٢٨)لَیسَ عَلَیکمْ جُنَاحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیوتًا غَیرَ مَسْکونَةٍ فِیهَا مَتَاعٌ لَکمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکتُمُونَ (٢٩)قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ (٣٠)وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الإرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ (٣١). »
ای کسانی که ایمان آوردید!به خانه دیگران داخل نشوید مگر آنکه قبلا آنان را آگاه سازید و بر اهل خانه سلام کنید این برای شما بهتر است. باشد که پند گیرید.
اگر کسی را در خانه نیافتید داخل نشوید تا به شما اجازه داده شود. اگر گفته شدباز گردید، بازگردید که پاکیزه تر است برای شما. خدا بدانچه انجام می دهیدداناست.
باکی نیست که در خانه هایی که محل سکنا نیست و نفعی در آنجا دارید(بدون اجازه)داخل شوید. خدا آنچه را آشکار می کنید و آنچه را نهان می دارید آگاه است.
به مردان مؤمن بگو دیدگان فرو خوابانند و دامن ها حفظ کنند. این برای شما پاکیزه تراست. خدا بدانچه می کنید آگاه است.
به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش فرو خوابانند و دامن های خویش حفظ کنند وزیور خویش آشکار نکنند مگر آنچه پیداست، سرپوشهای خویش بر گریبان هابزنند، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران یا پدران یا پدر شوهران یاپسران یا پسر شوهران یا برادران یا برادرزادگان یا خواهر زادگان یا زنان یامملوکانشان یا مردان طفیلی که حاجت به زن ندارند یا کودکانی که از راز زنان آگاه نیستند(یا بر کامجویی از زنان توانا نیستند)و پای به زمین نکوبند که زیورهای مخفی شان دانسته شود. ای گروه مؤمنان!همگی به سوی خداوند توبه برید، باشد که رستگار شوید.
مفاد آیه اول و دوم این است که مؤمنین نباید سر زده و بدون اجازه به خانه کسی داخل شوند. در آیه سوم مکان های عمومی و جاهایی که برای سکونت نیست از این دستور استثنا می گردد. سپس دو آیه دیگر مربوط به وظایف زن و مرد است درمعاشرت با یکدیگر که شامل چند قسمت است:
1- هر مسلمان، چه مرد و چه زن، باید از چشم چرانی و نظر بازی اجتناب کند.
2- مسلمان، خواه مرد یا زن، باید پاکدامن باشد و عورت خود را از دیگران بپوشد.
3- زنان باید پوشش داشته باشند و آرایش و زیور خود را بر دیگران آشکارنسازند و در صدد تحریک و جلب توجه مردان برنیایند.
4- دو استثنا برای لزوم پوشش زن ذکر شده که یکی با جمله «وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» بیان شده است و نسبت به عموم مردان است و دیگری با جمله « وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ. . . » ذکر شده و نداشتن پوشش را برای زن نسبت به عده خاصی تجویز می کند.
استثنای اول:
« إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا »یعنی جز زینت هایی که آشکار است. از این عبارت چنین استفاده می شود که زینت های زن دو نوع است. یک نوع زینتی است که آشکار است. نوع دیگرزینتی است که مخفی است مگر آنکه زن عمدا و قصدا بخواهد آن را آشکار کند. پوشانیدن زینت نوع اول واجب نیست، اما پوشانیدن زینت های نوع دوم واجب است. اینجاست که این پرسش به صورت یک مشکل پیش می آید که زینت آشکار کدام است و زینت نهان کدام؟
درباره این استثنا از قدیم ترین زمان ها از صحابه و تابعین و ائمه طاهرین علیهم السلام سؤال می شده و به آن جواب داده شده است. در تفسیر مجمع البیان می گوید:
«درباره این استثنا سه قول است:
اول: اینکه مراد از«زینت آشکار»جامه هاست(جامه های رو)و مراد از«زینت نهان »پای برنجن[1] و گوشواره و دستبند است. این قول از ابن مسعود صحابی معروف نقل شده است.
قول دوم: اینکه مراد از زینت ظاهره سرمه و انگشتر و خضاب دست است، یعنی زینت هایی که در چهره و دو دست تا مچ واقع می شود. این، قول ابن عباس است.
قول سوم: این است که مراد از زینت آشکار، خود چهره و دو دست تا مچ است. این، قول ضحاک و عطاست. »
درباره این استثنا از ائمه اطهار علیهم السلام زیاد پرسش شده است و آنها جواب داده اند. ما چند روایت از کتب حدیث نقل می کنیم. در تفسیر صافی نیز همین روایت ها غالبا نقل شده است. ظاهرا در روایات شیعه در این جهت اختلافی نیست که یک روایت ذکر می شود:
امام باقر علیه السلام فرمود: زینت ظاهر عبارت است از جامه، سرمه، انگشتر، خضاب دست ها، النگو. سپس فرمود زینت سه نوع است: یکی برای همه مردم است و آن همین است که گفتیم. دوم برای محرم هاست و آن جای گردنبند به بالاتر و جای بازوبند به پایین و خلخال به پایین است. سوم زینتی است که اختصاص به شوهردارد و آن تمام بدن زن است.[2]
روایات مورد اشاره با نظر ابن عباس و ضحاک و عطا منطبق است نه با نظر ابن مسعود که مدعی بوده است مقصود از زینت ظاهره جامه است.
اساسا نظر ابن مسعود قابل توجیه نیست، زیرا جامه ای که خود به خود آشکاراست جامه رو است نه جامه زیر، و در این صورت معنی ندارد که گفته شود زنان زینت های خود را آشکار نکنند مگر جامه رو را. جامه رو قابل پوشاندن نیست تا استثناشود؛بر خلاف چیزهایی که در کلمات ابن عباس و ضحاک و عطاست و در روایات شیعه امامیه آمده است؛اینها اموری است که قابل این هست که دستور پوشانیدن یانپوشانیدن آنها داده شود.
به هر حال این روایات می فهماند که برای زن پوشانیدن چهره و دست ها تا مچ واجب نیست، حتی آشکار بودن آرایش های عادی و معمولی که در این قسمت ها وجوددارد نظیر سرمه و خضاب که معمولا زن از آنها خالی نیست و پاک کردن آنها یک عمل فوق العاده به شمار می رود نیز مانعی ندارد و این یک نظر علمی است و اما هر یک از آقایان و خانم ها از هر کس که تقلید می کنند عملا باید تابع فتوای مرجع تقلید خودشان باشند.
اما اینکه زن نسبت به محارم خود تا چه اندازه حق دارد پوشش نداشته باشد، روایات و فتاوی مختلف است. آنچه از یک عده روایات استنباط می شود و بر طبق آن نیز بعضی از فقها فتوا داده اند این است که از ناف تا زانو از محارم غیر شوهر بایدپوشیده شود.
استثنای دوم:
« وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ. . . » یعنی زینتهای خود را آشکار نکنند مگر برای شوهران و. . .
استثنای اول مقداری از زینت را که نمایان بودن آن نسبت به عموم افراد جایزاست معین کرد، اما این استثنا اشخاص معینی را نام می برد که آشکار نمودن مطلق زینت برای آنان جایز است. در استثنای اول دایره مورد استثنا از نظر مواضع تنگتر و ازنظر افراد وسیعتر است و در استثنای دوم بر عکس است.
غالب این اشخاص که در آیه نام برده شده اند همان کسانی هستند که در اصطلاح فقه به نام «محارم »خوانده می شوند و از این قرارند:
1- لبعولتهن- شوهران
2- او ابائهن- پدران
3- او اباء بعولتهن- پدر شوهران
4- او ابنائهن- پسران
5- او ابناء بعولتهن- پسر شوهران
6- او اخوانهن- برادران
7- او بنی اخوانهن- پسر برادران
8- او بنی اخواتهن- پسر خواهران
9- او نسائهن- زنان
10- او ما ملکت ایمانهن- مملوکان
11- او التابعین غیر اولی الاربة-طفیلیانی که کاری با زن ندارند
12- او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء- کودکانی که از امور جنسی بی خبرند یا توانایی کار زناشویی ندارند
در موارد ذکر شده تنها چهار مورد اخیر قابل بحث است:
الف. زنان(نسائهن)
در این کلمه سه احتمال داده شده است:
1- اینکه مراد زنان مسلمان هستند. مفهوم آیه بنا بر این قول این است که زنان غیر مسلمان نامحرم می باشند و زن مسلمان باید خود را از ایشان بپوشاند.
2- اینکه مراد مطلق زنان است خواه مسلمان یا غیر مسلمان.
3- اینکه مراد زن هایی است که در خانه هستند مانند زنان خدمتکار. مفهوم این تفسیر این است که هر زنی به غیر از زنان داخل خانه به سایر زنان نامحرم است. این احتمال به کلی مردود است زیرا یکی از مسلمات و ضروریات اسلام این است که زن به زن محرم است.
احتمال دوم نیز ضعیف است زیرا که در این احتمال نکته ای برای اضافه «نساء»به ضمیر وجود ندارد ولی طبق احتمال اول نکته این اضافه این است که زنان کفاربیگانه هستند و از خودشان نمی باشند.
حقیقت این است که احتمال اول قویترین احتمالات است و روایاتی هم بر طبق آن وارد شده که برهنه شدن زن مسلمان را در برابر زنان یهودیه یا نصرانیه منع کرده است. در این روایات استناد شده است به اینکه زنان غیر مسلمان ممکن است زیبایی زنان مسلمان را برای شوهران یا برادران خود توصیف کنند: لانهن قد یصفن لازواجهن واخوتهن. و اما زنان مسلمان به جهت داشتن ایمان چنین کاری را نمی کنند.
ب. بردگان و مملوکان(أَوْ مَا مَلَکتْ أَیمَانُهُنَّ)
در این جمله دو احتمال است: یکی اینکه مراد خصوص کنیزان است و دیگراینکه مراد مطلق مملوک است و شامل غلامان نیز می باشد. در اینجا نیز روایات مؤید تفسیر دوم است ولی فتوای فقها با آن هماهنگی ندارد.
در روایت است که مردی از مردم عراق-که به واسطه مجاورت با ایران معمولادر این مسائل سختگیرتر بودند-آمد به مدینه و به حضور امام صادق علیه السلام مشرف شد. به مناسبتی سخن از مردم مدینه به میان آمد و آن مرد اعتراض کرد و گفت اینهازنان خود را همراه غلامان می فرستند و احیانا زنان هنگامی که می خواهند سوارشوند به کمک غلامان سوار می شوند، مثلا دست روی شانه غلامان می گذارند و سوارمی شوند. امام صادق فرمود این کار مانعی ندارد، و آنگاه آیه 56 از سوره احزاب را که مفید همین معنی است قرائت فرمود: «لا جُناحَ عَلَیهِنَّ فِی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَکتْ أَیمانُهُن»یعنی بر زنان در موردپدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگان و زنان و مملوکهایشان باکی نیست. . .[3]
ولی همچنان که گفتیم از نظر فتوای فقها این حکم بعید است اما از طرف دیگرحمل جمله «أَوْ مَا مَلَکتْ أَیمَانُهُنَّ »به خصوص کنیزان نیز بسیار مستبعد است.
اگر بخواهیم استثنای مملوک را منحصر به کنیزان بدانیم باید بگوییم زنان آزاد بریکدیگر مطلقا محرم می باشند ولی کنیزان برای زنان آزاد محرم نیستند مگر زنان آزادی که مالک این کنیزان می باشند. و وقتی این مطلب را هم بدین فتوا اضافه کنیم که بسیاری از فقها پوشش را برای کنیز حتی نسبت به مردان بیگانه واجب ندانسته اندنتیجه خیلی عجیب خواهد بود، زیرا نتیجه این است که کنیز بر همه مردان محرم است و زنان آزاد بر کنیزان نامحرم می باشند، یعنی کنیز کاملا در حکم یک مرد است. البته چنین چیزی درست نیست.
ج. طفیلیانی که نیازی به زن ندارند(التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الإرْبَةِ)
قدر مسلم، این جمله دیوانگان و افراد بله را که دارای شهوت نیستند و جاذبه ای را که در زن است درک نمی کنند شامل می گردد. بعضی ها عمومیت بیشتری در آیه قائل شده اند و آن را شامل خواجگان حرمسرا نیز دانسته اند به استناد اینکه خواجگان نیزحاجتی به زن ندارند.
محرم دانستن خواجگان و آوردن آنان به حرمسراها در زمان های قدیم بر اساس همین فتوا بوده است.
برخی دیگر در آیه تعمیم بیشتری داده اند و گفته اند شامل فقرا و مساکین نیزمی باشد، یعنی کسانی که وضع خاص آنان و شرایط آنان طوری است که در این عوالم نیستند. کسی که برای نانش معطل است و به خاطر لقمه نانی به دنبال آن می دود ومخصوصا با فاصله طبقاتی ای که بین آندو وجود دارد هرگز به فکر مسائل جنسی نخواهد بود.
ولی حقیقت این است که این اندازه توسعه در مفهوم آیه بسیار بعید است. قدرمسلم همان طبقه اول است و اگر بیشتر تعمیم دهیم حداکثر این است که طبقه دوم رامشمول آیه بدانیم.
د. کودکانی که از امور جنسی بی خبرند یا توانایی ندارند «الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ»
این قسمت را نیز دو جور می توان تفسیر کرد. کلمه «لم یظهروا»از ماده «ظهور» است و با کلمه «علی »متعدی شده است. ممکن است ترکیب این دو کلمه مفهوم «اطلاع »را بدهد. پس معنی چنین می شود: کودکانی که بر امور نهانی زنان آگاه نیستند. و ممکن است مفهوم «غلبه و قدرت »را بدهد، پس معنی چنین می شود: کودکانی که بر استفاده از امور نهانی زنان توانایی ندارند.
طبق احتمال اول مراد بچه های غیر ممیز هستند که قدرت تشخیص این گونه مطالب را ندارند. اما طبق احتمال دوم مقصود بچه هایی است که قدرت بر امور جنسی ندارند یعنی غیر بالغ می باشند هر چند ممیز بوده باشند. طبق احتمال دوم اطفالی که همه چیز می فهمند و نزدیک به حد بلوغ می باشند ولی بالغ نمی باشند جزء استثناهاهستند. فتوای فقها نیز بر طبق این تفسیر است.
در دنباله آیه می فرماید: «وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ »یعنی زنان به منظور آشکار ساختن زینت های پنهان خود پای بر زمین نکوبند.
زنان عرب معمولا خلخال به پا می کردند و برای اینکه بفهمانند خلخال قیمتی به پا دارند پای خود را محکم بر زمین می کوفتند. آیه کریمه از این کار هم نهی فرمود.
از این دستور می توان فهمید که هر چیزی که موجب جلب توجه مردان می گرددمانند استعمال عطرهای تند و همچنین آرایش های جالب نظر در چهره ممنوع است. به طور کلی زن در معاشرت نباید کاری بکند که موجب تحریک و تهییج و جلب توجه مردان نامحرم گردد.
جمله آخر آیه چنین است: «وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ».
همه به سوی خدا بازگشت کنید، باشد که رستگار گردید. داب قرآن این است که در پایان دستورها مردم را به خدا متوجه می سازد تا در به کار بستن فرمان های اوسهل انگار نباشند.
آیات دیگر
آیات 58، 59، 60 سوره نور نیز مربوط به همین مباحث است. تفسیر آنها را نیزذکر می کنیم:
«ای کسانی که ایمان آورده اید!بایست مملوک های شما و کودکان نابالغ شما در سه وقت اجازه دخول بگیرند: پیش از نماز صبح، و هنگام نیمروز که جامه های خویش می نهید، و بعد از نماز عشاء(که آماده خواب می شوید). این سه وقت، خلوت شماست. در غیر این سه وقت بر شما و بر آنان باکی نیست(که بی اجازه وارد شوند). آنها و شما زیاد بر یکدیگر می گذرید. خداوند آیات را چنین بیان می کند. خداوند دانا و حکیم است.
و چون کودکان شما به حد بلوغ رسیدند باید مانند دیگران اجازه ورود بگیرند. خداوند آیات خویش را چنین بیان می کند. خداوند دانا و حکیم است.
زنان بازنشسته که امید ازدواج ندارند باکی نیست در حالی که خود را به زیوری نیاراسته اند و قصد خودنمایی ندارند جامه خویش به زمین نهند، و اگر از این نیزخودداری کنند برایشان بهتر است. خداوند شنوا و داناست. »
در این آیات دو استثناء، یکی برای قانون کسب اجازه در وقت ورود در اتاق دیگران و دیگر برای قانون پوشش زنان ذکر شده است. آیه اول و دوم راجع به استثنای اول و آیه سوم راجع به استثنای دوم است.
هر کس می خواهد وارد محل خلوت دیگری شود باید اعلام کند و با کسب اجازه وارد شود، و این دستور حتی در موردمحارم نزدیک مانند پسر نسبت به مادر، و پدر نسبت به دختر نیز جاری است. در این آیات دو طبقه از این دستور استثنا شده اند. برای این دو طبقه اجازه خواستن فقط درسه نوبت لازم شمرده شده است و در اوقات دیگر لازم دانسته نشده است. این دو طبقه عبارتند از:
1- «الَّذِینَ مَلَکتْ أَیمَانُکمْ »- مملوکان شما
2- «وَالَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکمْ »- کودکان نابالغ شما
سه نوبتی که این دو دسته باید اجازه بخواهند عبارت است از: پیش از نماز صبح، و هنگام نیمروز که افراد به خاطر گرما لباس رو را از تن درآورده استراحت می کنند، وبعد از نماز عشاء که هنگام رفتن به رختخواب است.
در این مواقع معمولا زن یا مرد در لباس غیر عادی هستند و چون تازه از خواب برخاسته اند(قبل از نماز صبح)و یا تازه می خواهند به خواب روند(بعد از نماز عشاء) و یا در حال استراحتند(وقت ظهر)معمولا با لباس خواب بسر می برند. در چنین اوقاتی مملوکان و پسران نابالغ باید با کسب اجازه وارد اتاق شوند ولی در مواقع دیگربه علت احتیاج به رفت و آمدهای مکرر «طَوَّافُونَ عَلَیکمْ بَعْضُکمْ عَلَی بَعْضٍ »استیذان لازم نیست. در این آیات سه نکته جلب توجه می کند:
1- اینکه «الَّذِینَ مَلَکتْ أَیمَانُکمْ »با موصولی که برای جمع مذکر است(الذین)ذکرشده است و حتما شامل غلامان می باشد چنانکه در تفاسیر و روایات نیز تصریح شده است. از آن جمله روایتی است در کافی از حضرت صادق علیه السلام که فرموده اند:
این دستور(اجازه خواستن در سه نوبت)مخصوص مردان است. سؤال شده که آیازنان باید اجازه بگیرند؟فرمود: نه، همین طور می آیند و می روند.[4]
اینکه غلامان در غیر این سه نوبت حق دارند بدون اجازه وارد اتاق زن شوندخود دلیل بر این است که غلامان نیز وضع استثنائی دارند، و این خود شاهدی قوی می باشد بر اینکه در آیه پوشش هم که قبلا تفسیر کردیم جمله ما ملکت ایمانهن شامل غلامان نیز می باشد. حتی در آیه ای که فعلا مورد بحث است تعبیر به ملکت ایمانکم شده است(با ضمیر مذکر)یعنی لازم نیست که برده، مملوک خود زن باشد.
در اینجا نباید اعتراض کرد که اکنون رسم بردگی منسوخ شده است و برده ای وجود ندارد و پافشاری در این بحث ها بی ثمر است، زیرا اولا روشن شدن نظر اسلام دراین مسائل ما را به هدف کلی این قوانین که برخی از آنها مورد ابتلا نیز می باشد بهترواقف می سازد، و ثانیا اگر فقیه متهوری جرات کند چه بسا حکم غلامان را از راه ملاک و مناط، به موارد مشابه آن از قبیل خدمتکاران بتواند تعمیم دهد.
2- از جمله «طَوَّافُونَ عَلَیکمْ بَعْضُکمْ عَلَی بَعْضٍ» بعض فهمیده می شود: رمز اینکه در موردغلامان وپسران نابالغ اجازه خواستن واجب نیست این است که وجوب استیذان اینهابه واسطه تکرر آمد و شد موجب حرج و واقع شدن در مضیقه است.
در حقیقت اباحه در این موارد نیز از این باب است که تکلیف موجب دشواری می شده است نه از این جهت که تکلیف ملاک ندارد.
ما معتقدیم که سایر استثناهای باب پوشش مثلا استثنای وجه و کفین و همچنین استثنای محارم نیز از همین قبیل است. قبلا در این باره بحثی شد. به زودی دوباره مشروح تر بحث خواهیم کرد.
3- اطفالی که در این آیه مکلف شده اند که مانند مردان بزرگ در سه نوبت اجازه بگیرند اطفالی هستند که به حد بلوغ نرسیده اند. بنابر این اطفال نابالغ و لو ممیز ونزدیک به بلوغ، در غیر سه وقتی که آیه تعیین شده است می توانند بدون کسب اجازه وارد خلوتگاه شوند.
این آیه علی الظاهر می تواند قرینه باشد که مقصود از جمله «أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ» که در آیه پوشش آمده است و قبلا دو احتمال در معنی آن دادیم اطفال نابالغ است نه اطفال غیر ممیز.
و اما استثنائی که درباره مساله پوشش است: «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یرْجُونَ نِکاحًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ. . . »
این سومین استثناست در مساله پوشش. استثنای اول و دوم در آیه 31 همین سوره و استثنای سوم در این آیه آمده است. در اینجا می فرماید:
«زنان از پا افتاده ای که امیدی به ازدواج ندارند می توانند لباس روی خود را برزمین نهند مشروط بر اینکه نخواهند خودنمایی و خودآرایی بکنند. در عین حال اگر جانب عفاف را رعایت کنند و خود را پوشیده دارند بهتر است و خدا شنوا وداناست. »
مقصود از«قواعد»کیانند؟مقصود زنان سالخورده ای هستند که از جنبه زن بودن بازنشسته شده اند، یعنی دیگر مطلوب مرد-از نظر جنسی-واقع نمی شوند و لذا امیدی به ازدواج ندارند. ممکن است طمع داشته باشند ولی امید ندارند. جمله «أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ» می فهماند که زن دو نوع لباس دارد: یکی لباس بیرون و دیگر لباس داخل منزل. آنچه رخصت داده شده است این است که زنان سالخورده می توانند لباس رو رادر بیاورند ولی در عین حال به آنها اجازه خودنمایی و خودآرایی داده نشده است.
در روایات اسلامی حدود برداشتن پوشش برای زنان سالخورده تعیین گردیده است و ذکر شده که جایز است روسری خود را بردارند:
الحلبی عن ابی عبد الله علیه السلام انه قرا ان یضعن ثیابهن قال: الخمار و الجلباب. قلت: بین یدی من کان؟فقال: بین یدی من کان، غیر متبرجة بزینة. فان لم تفعل فهو خیر لها.[5]
عبید الله حلبی گفت که امام صادق فرمود مقصود از ان یضعن ثیابهن روسری وچهارقد است.
گفتم جلو هر کس که بود؟فرمود جلو هر کس که بود اما به شرط اینکه ساده باشد ونخواهد خودآرایی و خودنمایی کند.
از جمله «وَأَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ »می توان یک قانون کلی استنباط کرد و آن این است که از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر را بیشتر مراعات کند پسندیده تراست و رخصت های تسهیلی و ارفاقی که به حکم ضرورت درباره وجه و کفین و غیره داده شده است این اصل کلی اخلاقی را نباید از یاد ببرد.
پی نوشت ها
[1] نوعی زینت نظیر دستبند که به مچ پا می بسته اند.
[2] تفسیر صافی ذیل آیه 31 از سوره نور، نقل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی.
[3] کافی ج 5/ ص 531
[4] کافی ج 5/ ص 529
[5] کافی ج 5/ ص 522، وسائل ج 3/ ص 25 و26