چون اسلام برای آموزش و فراگرفتن دانش، اهمیت ویژه ای قائل است و مسلمانان را به تحصیل دانش تشویق کرده، آنان برای فرگیری علوم گوناگون هم چون طب، تلاش کردند به گونه ای که سرآمد مردم روزگار خود شدند و همه مردم را از نتایج علومشان بهره مند کردند.
اگر به قرن های نهم و دهم میلادی برگردیم و هنگامی را که تمدن و علوم اسلامی در اسپانیا و دیگر اقطار اسلامی به اوج خود رسیده بود، بررسی کنیم، در می یابیم که مراکز علمی و تربیتی غرب، عبارت بود از برج ها و قلعه هایی که حکمرانان و اربابان بی دانش و بی تمدن در آن جا حکمرانی و زندگی می کردند و از دانش و فضیلت، کم ترین بهره ای نداشتند. دانشمندترین رهبانان، آن دسته ای از کشیشانی بودند که همه اوقات خود را در دیرها سپری می کردند تا کتاب های نفیس قدمای یونان و روم را از میان کتاب های کلیسا، بیرون آورده، نوشته های آن را محو کنند تا بتوانند از اوراق آنها برای نوشتن اوراد بی ارزش و بی محتوا استفاده کنند.
باید بگوییم که در آگاهی یافتن از علوم قدیم، مدیون مسلمانان اند، نه کشیشان و رهبانان قرون وسطی که حتی نام یونان را هم نشنیده بودند و به راستی باید همه مردم جهان از این عمل نیک مسلمانان قدردانی نمایند که سبب شدند این گنج های علمی با ارزش از دست برد رهبانان بی دانش حفظ شود. به گفته «لیری» اگر مسلمانان بر صفحه تاریخ ظاهر نشده بودند، نهضت علمی اروپا قرن ها عقب می افتاد و روشن نبود که دانش و تمدن بشر به چه سرنوشتی دچار می شد. (2)
تقریباً نزدیک به پنج تا شش قرن، تنها کتاب های علمی که در دانشگاه های اروپا تدریس می شد، همان کتاب هایی بود که از زبان عربی به لاتین ترجمه شده بود. دکتر «ماکس میرهوف» می نویسد: کتاب قانون ابن سینا در اواخر قرن پانزدهم، شانزده بار در اروپا چاپ و منتشر شده که پانزده بار آن، به لاتین و یک بار، به عبری بوده است و نیز در قرن شانزدهم، بیشتر از بیست بار چاپ شد و از همین جا اهمیت آن کتاب به خوبی فهمیده می شود. (3)
اروپاییان به تدریج با علوم شرق آشنا شدند و دانش های گوناگون مسلمانان، مانند باران رحمت بر خاک خشک اروپا بارید و آن را حاصل خیز کرد. کوتاه سخن آن است که، این مسلمانان بودند که علوم و صنایع ملل گوناگون را با یکدیگر ترکیب و آن را به صورت کامل و نتیجه بخش به جهان دانش و صنعت اهدا کردند و شیفتگان دانش اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان به پیشگاه اسلام روی آوردند. (4)
چنان که پیشتر اشاره کردیم؛ چون اسلام به بهداشت و پزشکی اهمیت داده و از پیشوایان دین در این زمینه، روایات فراوانی نقل شده، مسلمانان به پزشکی و مداوای بیماران توجه ویژه ای داشتند و به پیشرفت های مهمی دست یافتند.
از حضرت علی علیه السلام نقل شده:
علوم [با اهمیت] چهار است: علم فقه برای[شناختن] ادیان، دانش پزشکی برای [بهداشت] بدن ها، علم نحو برای حفظ [و از میان بردن اغلاط از] سخن و ستاره شناسی برای [شناختن] اوقات. (5)
زیدبن اسلم می گوید:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله درباره مردی که نوک تیر در شکمش بود، دو عرب را که به طبابت اشتغال داشتند، فراخواند و فرمود: کدام یک از شما در طبابت مهارت بیشتری دارید؟ آن دو گفتند: ای رسول خدا آیا در طبابت، خیر [و نیکی] است؟ پیامبر فرمود: درمان را همان کسی آورده که درد را آورده است. یکی از آن دو نفر گفت: من مهارت بیش تری دارم. آن گاه پیامبر صلی الله علیه و اله دستور داد که آن مرد را مداوا کند. در این وقت آن طبیب شکم او را شکافت و تیر را بیرون آورد، سپس آن را دوخت. (6)
در تفسیر آیه (کُلُوا وَ اشرَبوُا) چنین آمده است (7): این آیه درباره بنی عامر نازل شده است: آنان در ایام حج، تنها به اندازه سدّ رمق غذا می خوردند. خداوند دستورمی دهد که از خوردنی ها و آشامیدنی ها استفاده نمایید؛ اما زیاده روی نکنید. علی بن ابراهیم واقدی گفته است: خداوند، پایه پزشکی را در این آیه پی ریزی کرده است؛ چون فرموده: «در خوردنی و آشامیدنی زیاده روی نکنید که او زیاده روی کنندگان را دوست ندارد».
نقل کرده اند که هارون الرشید، پزشک مسیحی حاذقی به نام «بختیشوع» داشت. وی به علی بن ابراهیم واقدی گفت: آیا در کتاب دینی شما چیزی از دانش پزشکی هست؟ گفت: آری؛ خداوند متعالی همه طب را در جمله ای کوتاه بیان کرده و فرموده است: کُلوُا وَ اشرَبُوا و لا تُسرِفُوا. سپس پرسید: آیا از پیامبرتان نیز دستوری در این باره دارید؟ گفت: آری؛ او در بیانی کوتاه، همه طب را جمع کرده و فرموده است: «المِعدَهُ بَیتُ الدّاءِ و الحِمیَهُ راسُ کُلِّ دَواءٍ، و اعطِ کلّ نقسٍ ما عَوَّدتَهُ» (8) آن گاه بختیشوع گفت: کتاب و پیامبر شما درباره پزشکی چیزی برای «جالینوس» باقی نگذارده است.
چنین به نظر می رسد که نخستین اثری که مسلمانان در پزشکی نگاشته اند، رساله علی طبری است. این کتاب نزدیک به سال 227 هجری، بر پایه نظرات پزشکی یونان و هند نوشته شده و عنوانش فردوس الحکمه بوده است. (9)
در همین زمان، احمد طبری نیز در پزشکی نبوغ یافت و نخستین کسی بود که بیماری «جرب» را کشف کرد و انگل خارش را شناساند. (10) در قرون وسطا نزدیک به سی کتاب از تالیفات دانشمندان مسلمان که در تکامل دانش پزشکی آن زمان، تاثیر به سزایی داشت، مورد استفاده دانش پژوهان قرار گرفت. (11) سپس محمد زکریای رازی در قرن چهارم ظاهر شد و به عمیق ترین موفقیت های پزشکی دست یافت و دوره جدیدی را در این رشته به وجود آورد. آثار وی هم چون دائره المعارف های سودمندی است که به باور برخی به لحاظ گستره، حتی بر آثار جالینوس نیز مقدم است؛ زیرا کاوش هایش عمیق و فراوان است. (12) این طبیب عالی مقام در اروپا به «Raases» شهرت یافته است. رساله رازی درباره آبله و سرخک، نخستین تحقیق علمی درست، در زمینه امراض واگیر بود؛ این رساله از سال 1498 میلادی، چهل بار به زبان انگلیسی چاپ شده است. (13)
ابن بیطار دمشقی نیز یکی از اطبای مسلمان است که حقّ بزرگی در عالم پزشکی دارد. وی کتاب ادویه المفرده را نگاشت که در شرق و غرب، موفقیت بزرگی را کسب کرد به گونه ای که یکی از ماخذ داروسازی به شمار می رفته است. عنوان ترجمه لاتینی آن simplicibus است که در طول سده پانزدهم به بعد، 23 بار چاپ شده است. (14)
در قلمرو اسلامی، گروهی از پزشکان، موظف بودند که در شهرهای گوناگون گردش و بیماران را درمان کنند و نیز پزشکانی بودند که همه روزه برای معاینه و مداوای بیماران از زندان ها بازدید می کردند. مبتلایان امراض روانی مورد توجه ویژه بودند و معالجه آنان با مهربانی انجام می شد. (15)
ابن قاسم زهراوی از اهالی «قرطبه»، دائره المعارفی در طب به نام تصریف نوشت که برخی از بخش های آن به لاتین ترجمه شده و آخرین چاپ آن را دانشگاه «آکسفورد» در سال 1778 انجام داد. این کتاب در نوع خود، یگانه بود و اروپاییان در جراحی، پیوسته به آن استناد می جستند. (16)
عبدالله بن مظفر باهلی از اهالی شهر «المریه» (Almeria) اندلس است که به بغداد رفت و به خدمت محمد بن ملکشاه (548-554) درآمد. او برای اولین بار در تاریخ اسلام بیمارستان سیّاری تاسیس کرد که با چهل شتر حمل می شد و پادشاه سلجوقی در جنگ ها و سفرهای خود، از آن بهره می برد. (17)
مسلمانان بیمارستان هارا در برابر اصول بهداشتی و بسیار گسترده، که دارای آب و هوای مناسب و پاکیزه بود، می ساختند. به محمد بن زکریای رازی دستور داده شد که در بغداد بهترین جا را از حیث آب و هوا برای ساختمان بیمارستان انتخاب کند. او نقاط گوناگونی را در نظر گرفت و در هر کدام، قطعه گوشتی را آویزان کرد و آن جا را که گوشت دیرتر عفونت برمی داشت برای ساختن بیمارستان برگزید. (18)
وی روزی از جایی عبور کرد و دید شخصی بی حرکت روی زمین افتاده و مردم گمان می کردند که از دنیا رفته است. با چوب زدن به او به ویژه پاهایش او را به هوش آورد. هنگامی که این خبر به گوش خلیفه رسید، او را به واسطه این کار که در حقیقت زنده کردن مرده ای بود، ستایش کرد. در پاسخ گفت: من کاری انجام نداده ام؛ زیرا این راهی بود که من از یک مرد عرب بیابانی یاد گرفته ام که چنین بیماری را این گونه مداوا کرد. تنها هنری که من انجام دادم این بود که بیماری او را تشخیص دادم. (19)
در دربارِ یکی از پادشاهان سامانی، پزشکی بسیار تقرّب یافته بود تا بدان جا که پادشاه او را با خود به حرم سرا می برد و همیشه با او دم ساز بود. روزی هنگام صرف ناهار در حرم که طبیب خود نیز حضور داشت، یکی از کنیزکان هنگامی که خم شده و غذا را بر زمین نهاد، دگر باره قادر به بلندشدن نبود و این نیز از بیماری مفاصل بود. کنیز به «هیستری»(20) مبتلا بود؛ پس پزشک شروع به درمان نفسانی نمود با این روش که در آغاز سربند و حجاب او را کشید و رویش را آشکار نمود؛ ولی کنیزک به ناتوانی باقی بود؛ پس طبیب برای تحریک کردن بیشتر او، دستور داد دامنش بگشایند وعریانش کنند. این بار خدمت کار بر اثر شرم و تحریک فوق العاده برای حفظ پوشش خود برخاست و اثر فلج او به کلی درمان یافته و دگرباره عود ننمود. (21)
پزشکان مسلمان، در بیمارستان های آن روزگار نیز همانند بیمارستان های امروز، برای بیماران سالن هایی بزرگ بنا می کردند و اتاق هایی را نیز به محصّلان، برای تحصیل علوم پزشکی، اختصاص می دادند و هدفشان این بود که دانشجویان از معاینه بیماران استفاده کنند و با تجربه و مشاهده به تعمق و تحقیق پرداخته، بر معلومات خود بیفزایند. (22)
سلطان «قلاون» در قاهره، در یک فضای بسیار گسترده، بیمارستانی ساخته بود که جایگاه بیماران را بر پایه نوع بیماری تفکیک کرده بود و در برابر هر جایگاهی، حوض های کوچک و قنات آب و فواره هایی برای معتدل کردن هوای آن جایگاه ایجاد کرده بودند. آن بیمارستان در بردارنده مسجد، کتاب خانه و سالن کنفرانس های علمی بوده و حمام های گوناگون، آشپزخانه ها و آزمایشگاه های فراوانی نیز داشته است. برای بیماران روانی جایگاهی که دارای مناظر زیبا بوده ترتیب می داده اند تا در معالجه ایشان، تاثیر فوری داشته باشد. در این بیمارستان، مردان، زنان، توانگران، درویشان، مردمان آزاد و بردگان یک سان و بدون تفاوت، رایگان معالجه می شدند. کتاب های تاریخی تهیه کرده بودند و برای مطالعه و سرگرمی میان بیماران پخش می نمودند.
افزون بر اینها، در این بیمارستان برای گذراندن دوران نقاهت و پس از بیماری، محلی را آماده کرده بودند و هر بیمار در هنگام خروج از بیمارستان، مبلغی پول دریافت می کرد تا در دوران نقاهت و ضعف، مجبور به کارکردن نشود.
ویل دورانت می گوید: بزرگ ترین بیمارستان های دنیا را حکومت های اسلامی در قرون وسطا ایجاد کرده بودند. (23)
این، شمّه ای از خدمات علمی و پزشکی مسلمانان بود؛ اما چه شد که در قرون اخیر، خودشان از قافله عقب ماندند و آن دانش هایی را که خودشان در آن ها تحقیقات و ابتکارات فراوانی داشتند، در بوته فراموشی گذراندند. این خود، در خور بحثی جداگانه است که در جای دیگر درباره آن باید تحقیق شود.
اگر نیک بنگریم می فهمیم که مقررات اسلامی و در پی آن، کوشش مسلمانان برای رسیدن به بهداشت و تحصیل پزشکی، سبب شد که دانش پزشکی و خدمات بهداشتی رونق یابد و راه تکامل در پیش گیرد و می توان گفت مسلمانان از قرن سوم هجری تا حمله مغول، مشعل دار تمدن و علوم بوده، جهانیان را از تاریکی و جهل و خرافات به شاه راه علم و کمال سوق داده، پایه پیشرفت جوامع بشری را برای فراگیری علوم و فنون بنیان نهاده اند. و این که دانش مندان در این دوران به کشفیات و اختراعات محیر العقول دست یافته اند بدین سبب بوده که مسلمانان در این وادی پیش قدم بوده اند؛ یعنی در هنگامی که مردم در بی خبری به سر می بردند و به فکر دانش نبودند، مسلمانان، ایشان را از بی خبری و غفلت بیرون آوردند و راه تکامل و ترقّی را نشان دادند و آنان را در مسیر کمال و دانش قرار دادند. پس چنان که محقّقان غربی نیز اذعان دارند، مسلمانان پایه دانش ها را بنیان نهاده، قافله علمی بشری را در این راه به تکاپو واداشته اند.(24)
پینوشتها:
1. ر.ک: گوستاو لبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه هاشم حسینی، ص 704.
2. ر.ک: همان، ص 704 به بعد.
3. میراث اسلام، ص 116.
4. ر.ک: میراث اسلام، ص 132؛ م.م. شریف، منافع فرهنگ اسلامی، ترجمه دکتر خلیل خلیلیان، ص 98-99؛ تاریخ دانشگاه های اسلامی، ترجمه نورالله کسائی، ص 168؛ تاریخ علوم، ص 143 و 147؛ مجله رساله الاسلام، ط قاهره، عدد الاول، سنه الخامسه، ص 66، 1364 ش.
5. بحارالانوار، ج1، ص 218: «علی علیه السلام: العلوم اَربَعهٌ: الفقهُ للادیانِ، و الطبُّ للابدانِ، و النحُو لِلِّسان، و النجومُ لِمَعرفَهِ الاَزمان».
6. محمد العربی الخطابی، الطب و الاطباء فی الاندلس الاسلامیه، ج1، ص 9: «انَّ رجُلاً اَنی رسولَ اللهِ وَ قَد فَصَلَ فی بَطنه نَصلُ فدعا رسولُ الله رَجُلَینِ من العرب کانا مُتّطَبِّینِ فقالَ لَهماَ: اَیُّکُما اطَبُّ؟ فقالا: فی الطّبِ خیرٌ یا رسول الله؟ فقالَ رسولَ اللهِ: «انزل الدواءَ الذی ابتُلِیَ بِالدّاءِ». فقالَ احدُهما: انا اَطَبُّ الرجلین یا رسول الله: فامرَهُ رسولُ الله بمداواته فبطَّ بطنَهُ و استَخرَجَ مِنهُ النصلَ».
7. منهج الصادقین، ذیل آیه 29، سوره اعراف.
8. معده، خانه درد و پرهیز، اصل هر دوای است و به هر نفسی،آن چه را که به آن عادت کرده است عادت بده.
9. منافع فرهنگ اسلامی، ترجمه خلیل خلیلیان، ص 116-117.
10. همان، در فهرست ابن ندیم، ص 354 به جای «علی طبری»، «علی زبل» آمده است.
11. منابع فرهنگ اسلامی، ص 117؛ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ص 204-205.
12. میراث اسلام، ص 110-111 و منابع فرهنگ اسلامی، ترجمه خلیل خلیلیان، ص 117؛ تاریخ تمدن اسلامی، ص 202-203.
13. تاریخ تمدن، کتاب چهارم، ص 158-159؛ میراث اسلام، ص 111.
14. منابع فرهنگ اسلامی، ص 120.
15. تاریخ تمدن، کتاب چهارم، ص 158-159؛ میراث اسلام، ص 118.
16. منابع فرهنگ اسلامی، ترجمه خلیل خلیلیان، ص 120؛ نیز ر.ک: مقدمه بر تاریخ علم، ج1، ص 751، ترجمه غلامحسین صدری افشار.
17. نورالدین آل علی، اسلام در غرب، ص 344.
18. تمدن اسلام و عرب، ترجمه فخر داعی گیلانی، ص 630.
19. همان، ترجمه سید هاشم حسینی.
20. یکی از انواع «نوروزها» که بر اثر اختلال کنشی ایجاد می شود «هیستری» (Histeria) نام دارد که شخص مبتلا به آن، ناگهان کور، کر یا لمس می شود و یا شخصیت خود را فراموش می کند. ر.ک: نرمان ل. مان. اصول روان شناسی، ترجمه و اقتباس محمود ساعتچی، ج1، ص 29.
21. ر.ک:اصول روان کاوی، ترجمه و حاشیه هاشم رضی، ص 90. به نقل از ابن سینا در کتاب مبدا و معاد، فصل «امور نادره هذه النفس»؛ بنابراین می توان حدس زد که طبیب مورد گفت و گوی او رازی بوده است. نظامی عروضی نیز این داستان را در چهار مقاله، بخش علم طب، آورده و جامی هم آن را در سلسله الذهب نقل کرده است.
22. تاریخ تمدن اسلامی، ج3، ص 210؛ میراث اسلام، ص 123؛ تاریخ تمدّن، کتاب چهارم، ص 201-282؛ منابع فرهنگ اسلامی، ص 52؛ تمدن اسلام و عرب، ترجمه فخر داعی، ص 635؛ تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ترجمه کسائی، ص 168.
23. ویل دورانت، قصه الحضاره، «عصر ایمان»، جزء دوم، جلد چهارم، تعریب محمد بدران، ص 360.
24. ر.ک، میراث اسلام، مجموعه مقالات گروهی از اساتید دانشگاه آکسفورد، ترجمه مصطفی اعلم، ص 132.
منبع: صانعی، دکتر سیدمهدی؛ (1390)، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه)، چاپ سوم 1390.