* اگر تابع دیگران شوید، همان راهی را می روید که دیگران پیموده اند.
به خوبی همگی بر این موضوع واقف هستیم که در درون هر یک از ما انسان ها، دو تن جای دارند، که اولین را «نفس» می نامیم. «نفس» که می خواهد همواره صاحب حق باشد و سودای رقابت با همگان را دارد. احساس می کند، وجودش برتر و بهتر از هر کس دیگری است. از این که دیگری را شکست می دهد، کیف می کند. و آن هنگام، خود را کسی تلقی می کند! و از آن جایی که به خود متکی نیست، و به دیگران اتکا دارد، می خواهد همه را در مشت خود داشته باشد.
اگر نفر اول باشد، یعنی این که به آرزویش رسیده. دائم در تلاش و تقلا برای به پیروزی رسیدن است، او پاداش ها و افتخاراتش را دائم به رخ دیگران می کشد.
«نفس» انسان، سیری ناپذیر است . او گمان دارد که باید بیشتر بخرد و بیشتر داشته باشد تا بتواند، یکه تاز میدان باشد.
*تنها بر سر قرار حاضر شده ام. اما این منی که در تاریکی است کیست!؟
کناره می گیرم تا از حضورش مگریزم، اما مرا از او گریزی نیست.
غبار از زمین بر می خیزاند با گام های سنگینش در هر کلامی که می گویم طنین صدایش را رساتر می گرداند، او خود کوچک کن است، سرور من است، که شرم ناشناس است اما شرم دارم با او از خانه خارج شوم.
(تاگور)
دومین شخصی که در وجود هر یک از ماست «روح» نام دارد. کمتر توجهی، نشان می دهد که چیزی را به دست آورد، هیچ گاه خود را با دیگری مقایسه نمی کند. روح تنها و تنها آرامش را می طلبد. این دو (نفس و روح) حضور دارند، این ها همراه درونی جدانشدنی اند.
لازم است که هر انسانی برای بیشتر به آرامش رسیدن خود و برای این که بتواند آرزوهایش را به عمل درآورد، نفس را رام گرداند و گوش بسپارد به ندای قلب خویش. ببینید آیا می توانید همه روزه حداقل یک بار به نفس خود، نه بگویید و آن را رام گردانید.
* تصمیم بگیرید مهربان و دوست داشتنی باشید و توجه داشته باشید که در صحبت های روزانه خود چند بار کلمه «من» را به کار می برید و سعی کنید، تمرین کنید، این کلام «من» را به «شما» تبدیل کنید و از لاف زدن بپرهیزید. می دانید که نفس به عنوان پایه ای برای هدایت زمین توصیف می شود، مادی است و در عالم صورت است، تمامی جلوه های او.
برای به عمل آوردن رویاهایتان باید از بند نفس تان آزاد شوید. نفس، همان عقیده ای است که با خود به همه جا می برید. و به شما نشان می دهد که، شما جدا و مجزا از دیگران هستید. و این جدا ساختن خود از مبدأ هستی و دیگران، شما را ضعیف نابود می سازد.
* راز دار باشید، سکوت اختیار کنید، قبل از سخن گفتن خوب فکر کنید و بدانید آن جمله را برای چه ادا می کنید!
لحظه هایی را که با دیگران به گفت و گو می پردازید، از آرزوهایتان می گویید و از نحوه نوع زندگی تان، یعنی این که از نفس دعوت کرده اید تا خود را به همگان نشان دهد.
وقتی نفس دخالت می کند، شما عملاً توانایی خلق آن چه قلب تان می گوید این سرنوشت شماست، را از دست می دهید. شما به تأیید دیگران برای رسیدن به رویاهایتان، نیاز ندارید. نخواهید که تعداد بیشتری را در این آرزو سهیم کنید. «ترس» رویاهایتان را متجلی نمی کند، بلکه رویاهایتان را به ناکامی می رساند.
شهامت، «شکوه تنهایی جنگیدن» را بیابید. یعنی این که: رویاهایتان را برای خودتان نگه دارید و تنها و تنها با خداوندگار و آن منبع انرژی و اصل کائنات سهیم شوید.
* هرچه کمتر نیاز به در میان گذاشتن رویاهایتان را با دیگران داشته باشید، زودتر رویاهایتان به تحقق می پیوندد.
و چه زیباست...
اگر بتوانی شکیبا باشی و در شکیبایی ات پایداری کنی.
و یا در روزگار دورویی ها و ریاها، دورویی نوروزی و از ریا بپرهیزی یا منفور باشی و نفرت نیافرینی و نکوهش خردمندانه تر سخن بگویی.
اگر بتوانی بیاندیشی، ما فقط اندیشیدن را هدف زندگی ندانی.
اگر بتوانی در برابر کامیابی و ناکامی ها این دو شیاد فریبکار زندگی، بی اعتنا باقی بمانی.
اگر بتوانی تحمل کنی یا نظاره گر ویرانی همه آن چیزهایی باشی که عمری برای ساختن آن ها کوشیده ای و آن گاه با همان شکسته بسته ها، آن ها را بازسازی کنی.
اگر بتوانی قلب و روح خویش را پس از آن که دیرزمانی از تو گسسته اند به فرمان آوری و همچنان به فرمان داشته باشی.
اگر بتوانی با فرودستان با فروتنی سخن بگویی، با پادشاهان همگام شوی بی آن که زیردستان را از یاد ببری.
اگر بتوانی نه از دوستان و نه از دشمنان رنجش پیدا کنی.
اگر بتوانی متکای همگان باشی و به کسی اتکا نکنی.
آن گاه ... همه دنیا و هر آن چه در آن است از آن تو خواهد بود و فراتر این که فرزنم تو را «انسان» می توان نامید.(رویارد کیپلینگ)
منبع:راه کمال شماره 36