شش) حمام کردن
استحمام راهی است برای پاکیزگی، بهداشت جسم و نیز بهداشت روانی. در هر عصر و زمانی وسیلهای برای نظافت و پاکیزگی وجود داشته است. آنچه در صدر اسلام و سیرهی پیشوایان دین برجسته شد، حمام گرفتن بود. حضرت رضا (علیه السلام) در این رابطه نکاتی را پیش کشیدهاند؛ ساختن حمام را جدّی مطرح کردند، به مسلمانان توصیه اکید نمودند تا حمام گیرند، در ارتباط با حمام توصیههای بهداشتی کردند و بایستههای استحمام را نظیر عدم اسراف و عدم خوابیدن در حمام را ارائه نمودند. آن حضرت در ارتباط با حمام مطالبی را به صورت نسبتاً مبسوط به عنوان بهداشت عمومی استحمام پیش روی مسلمانان و شیعیان قرار دادند.
امام رضا (علیه السلام) میفرماید:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر عائشه وارد شد و عائشه سطل آبش را در آفتاب نهاده بود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: ای حمیرا این چیست؟ گفت: آب را برای گرم شدن در آفتاب گذاردهام، فرمود: این کار را دیگر نکن؛ زیرا موجب برص است (یعنی آبی که با آفتاب گرم شود باعث مریضی برص و پیسی میگردد). (1)
ابن شهر آشوب در کتاب خود نقل میکند: وقتی حضرت رضا (علیه السلام) به محله فوزا در نیشابور وارد شد، دستور داد حمامی در آنجا بسازند و قناتی حفر کنند و حوضی بسازند که بالایش مسجد و محل نماز باشد. در همان حوض امام (علیه السلام) شستشو کرد و در مسجد نماز خواند. (2)
شیخ صدوق (علیه السلام) نقل میکند: چون حضرت رضا (علیه السلام) به نیشابور وارد شد در محلهای که آن را فروینی گویند به حمّام رفت و در آن محل حمّامی بود که همین حمّام معروف است و آن را در این زمان حمّام الرضا (علیه السلام) میگویند و در کناری از آن محل چاهی بود که رو به خشکیدن نهاده بود، حضرت کسی را گماشت که آن چاه را لایروبی کرد و آبش فراوان گشت و در بیرون درب چاه حوضی ساخت که با پلّه به آن وارد میشدند و آن را از آب آن چاه پر کردند و حضرت در آن حوض غسل کرد و بیرون آمد و در پشت آن حوض نماز گزارد و مردم به نوبت در آن داخل شده غسل میکردند و بیرون آمده نماز میخواندند و از آن آب به قصد تبرّک قطرهای چندی مینوشیدند و خداوند عزّوّجل را ستایش مینمودند. و از درگاه کرمش حاجت میخواستند و آن همین چشمهای است که امروزه معروف به چشمه کهلان است و مردم از هر طرف به سوی آن (برای تبرّک جستن) میآیند. (3)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
فایده حمام کردن آن است که به اعتدال میانجامد، چرک را میزداید، پی و رگها را نرم میسازد، اندامهای بزرگ را تقویت میکند و مواد زاید و عفونتها را نیز ذوب میکند. (4)
سلیمان جعفری نقل میکند که بیمار شدم و به واسطه بیماری ضعیف شدم. به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدم. حضرت فرمود: آیا دوست داری که گوشت تنت باز گردد. عرض کردم آری. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود:
یک روز در میان به حمام برو که سبب رویش گوشت بدنت میگردد. اما هر روز به حمام نرو که موجب سِل میگردد. (5)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
مَن أخَذَ مِنَ الحَمَّامِ خَزَفَهً فَحَکَ بِهَا جَسَدَهُ فَأصَابَهُ البَرصُ فَلاَ یَلُومَنَّ إلاّ نَفسَهُ وَ مَن اغتَسلَ مِنَ المَاءِ الّذِیقَدِ اغتُسِلَ فِیهِ فَأصَابَهُ الجُذَامُ فَلاَ یَلومَنَّ إلاّ نَفسَه؛ هر که از حمام سفالی را بردارد و بدن خود را به آن بمالد و مبتلا به پیسی شود پس فقط خود را ملامت نماید. و کسی که از غساله حمام غسل نماید و به بیماری خوره مبتلا شود فقط خود را مورد سرزنش قرار دهد. (6)
حضرت ثامنالحجج (علیه السلام) فرمود:
مانعی ندارد که انسان در حمام سویق و آرد و سبوس به بدن بمالد و یا آرد خمیر شده با روغن زیتون به خود بمالد. و در هرآنچه که برای بدن مفید است اسراف نمیباشد. اسراف در چیزی است که مال را تلف کند و به بدن ضرر زند. (7)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
مَاءُ الحَمَّامِ لاَ یَنخَبِثُ؛ آب حمام آلودگیها را به خود نمیگیرد. (8)
امام هشتم شیعیان (علیه السلام) فرمود:
إذَا أرَدتَ أن لاَ یَظهَرَ فِی بَدَنِکَ بَثرَهٌ وَ لاَ غَیرُهَا فَابَدأ عَندَ دُخُولِ الحَمَّامِ بِدُهنِ بَدَنِکَ بِدُهنِ البَنَفسَجِ؛ اگر خواهی در تنت جوش و لک ظاهر نگردد در آغاز حمام گرفتن با روغن بنفشه تنت را چرب کن. (9)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
أیَّاکَ وَ السَّوَاکَ فِی الحَمَّامِ فَإنَّهُ یُورِثُ الوَبَاءَ فِی الأسنَانِ؛ بپرهیز از این که در حمام مسواک بزنی؛ زیرا که سبب عیب در دندان میگردد. (10)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
إیّاکَ أن تَدخُلَ الحَمَّامَ بِغَیرِ مِئزَرِ فَإنَّهُ مِنَ الأیمَانِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ عَن عَورَهِ النَّاسِ وَ استُر عَورَتَک مِن أن یُنظَرَ إلَیهِ فَإنَّهُ رُویَ أنَّ النَّاظِرَ وَ المَنظُورَ إلیهِ مَلعُونَ؛ بپرهیز از اینکه بیلُنگ به حمام درآیی که آن از ایمان است و دیده از عورت مردم بپوش و عورت خود را بپوش از اینکه به آن نگاه رود؛ که من روایت دارم نگاه کننده و نگاه شونده هر دو ملعونند. (11)
حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) میفرماید:
حمام رفتن با شکم پُر قولنج آرد. (12)
امام رضا (علیه السلام) در رساله ذهبیه میفرماید:
چون خواهی به حمام روی و در سرت آزاری نداری پنج جرعه آب نیم گرم بنوش تا- إن شاء الله- از دردسر و شقیقه محفوظ شوی و گفتهاند هنگام رفتن به حمام پنج بار آب گرم بر سر بریزد. و بدان که حمام مانند تن آدمی چهار خانه دارد چون چهار طبع تن؛ سرد و خشک، سرد و تر، گرم و تر و گرم و خشک. (13)
پیشوای هشتم شیعیان (علیه السلام) میفرماید:
مبادا در حمام شانه بکشی که موریزه گیری، و مبادا در آن مسواک کنی که دندانت معیوب شود و مبادا سر و رو را با لنگی که به کمر بستی بمالی که آبرو را ببرد و مبادا با گل سرت را بشوئی که چهرهات را زشت کند و مبادا با سفال کف پا را بمالی که برص آرد و مبادا در حمام بخوابی که پیه قلوه را آب کند و مبادا به پشت در آن بخوابی که زخم درون آورد و قرآن خواندن در حمام در صورتی که لنگ پوشیده باشی اشکال ندارد. (14)
هفت) خواب و استراحت
یکی از کارهایی که هر انسانی در شبانهروز انجام میدهد، خوابیدن است. خوابیدن، علیرغم ظاهر سادهای که دارد از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار است. برای فهم اهمیت خواب و نقش آن در حیات بشر کافی است 48 ساعت نخوابید. بیخوابیهای پیدرپی و نیز پریشان خوابیها، انسان را به معضلات مهمی در زندگی مبتلا میسازد.
قرآن کریم مسأله شب و خواب را به گونههای مختلف مطرح و اهمیت آن را گوشزد کرده است. از نظر آخرین کتاب آسمانی، شب، کارکردهای متنوعی دارد. خوابیدن در شب برای استمرار حیات بشر اهمیت ویژهای دارد و خداوند، سکونت، قرار و خواب را در شب قرار داده است.
نکته اول) خواب شب و اهمیّت آن
یکی از نیازهای طبیعی و فیزیولوژیک بدن، خواب است. در صورت بروز هرگونه اختلالی در خواب، جسم و روان انسان با پریشانی و تنیدگی مواجه میشود. بهرهمندی از خواب درست، باعث بالا رفتن آستانه تحمّل شخص و به دنبال آن افزایش توانایی در مواجهه با محرّکهای تنشزا میشود. اهمیت خوابیدن تا جایی است که میتوان گفت خواب خود، روشی برای درمان است و میتواند درمانگر باشد. بدخوابی در همهی افراد باعث بروز مشکلات ارگانیک مانند رنجوری، خستگی و تنبلی میشود. از سوی دیگر هرگونه ناآرامی و نگرانی میتواند مانع خوابیدن باشد. لذا نسبت خواب و آرامش، متقابل است. بدین معنا که ناآرامی منشأ بدخوابی و خواب بد باعث بروز نگرانی است. پریشان خوابی حتّی میتواند منشأ بروز اختلالهای مغزی، دیدن رؤیاهای ترسناک، از خواب پریدنهای مکررّ و فشار خون شود. تمامی ابعاد وجود انسان اعم از جسم، مغز، دهن، روان و روح نیازمند خواب است و خداوند، خواب را سبب آرامش جسم و روح انسان قرار داد. روز برای جنبش، شب برای پوشش و خواب برای آرامش است:
وَ هُوَ الَّذِی جَعَل لَکُم اللَّیلَ لِبَاساً وَ النَومَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً؛ و اوست کسی که شب را برای شما پوششی قرار داد و خواب را [مایه] آرامش و روز را زمان برخاستن [شما] گردانید. (15)
نکته دوم) شب و سکونت
بیشترین حجم آیات مربوط به سکینه (آرامش)، در ارتباط با شب وارد شده است. قرآن کریم از 15 مورد استعمال لفظ سکینه، شش مورد را به شب ربط داده که در پنج مورد حرف «فیه» به کار رفته است:
هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسکُنُوا فِیهِ وَ النَّهَارَ مُبصِراً إنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتِ لَقَومِ یَسمَعُونَ؛ اوست کسی که برای شما شب را قرار داد تا در آن بیارامید و روز را روشن [گردانید] بیگمان در این [امر] برای مردمی که میشنوند نشانههایی است. (16)
در آیه قبل که سخن از محدودهی مالکیت خدا به میان آمد، به این نکته اشاره میشود که گسترهی مالکیت خداوند به اندازهی کل هستی و ماسوی است. لذا مالک، فقط خداست و یکی از انواع توحید، توحید مالکیت است. شرک در مالکیت روا نیست و عالم هستی هیچگونه شرکی را بر نمیتابد. در ادامه، قرآن به عنوان نمونه به مسأله مهم شب و روز اشاره کرده و کارکرد هر یک را مشخص میفرماید. از نظر خالق، شب، برای سکونت و روز، برای روشنایی و فعالیت خلق شده است. تعبیر «لام» در «لِتَسکنُوا» برای غایت و تعبیر «فِیهِ» مفید ظرف است، بدین معنا که غایت خلقت شب، سکونت در ظرف شب است، لذا میتوان گفت: «خداوند، شب را برای سکونت آفرید».
تفاسیر، اینگونه بیان میکنند که در روز معمولاً انسانها مشغول فعالیت هستند. آنها برای امرارمعاش، فعالیت میکنند. تلاش و فعالیت، نیازمند حرکت است و فعالیتهای جسمی، قوای بدن را تحلیل میبرند. خداوند، شب را آفرید و قرین تاریکی کرد تا انسانها از فعالیت باز ایستند و رنجها و خستگیهای خود را جبران کنند. استراحت مقداری از شب موجب بازگشت نیروهای از دست رفتهیجسمی میشود. در صورتی که در روزگاران، شب وجود نداشت چه بسا آدمی به حدّی در روشنایی روز فعالیت میکرد که از پای در میآمد. (17)
علاءالدین بغدادی به تعریفی از سکونت اشاره دارد:
أصلُ السُّکُونِ الثُبُوتُ بَعَدَ الحَرَکَه؛ اصل سکون، ثبات بعد از حرکت است. (18)
سکون در معنای اصلی عبارت است از اینکه آدمی از حرکت باز ایستد و به مقام ثبات بعد از حرکت نائل آید. از مطالب پیش گفته میتوان به دست آورد که سکونت در شب، ناظر به «آرامش جسمی» است.
شاید برخی پندارند که شب یعنی تاریکی و تاریکی، امر عدمی است و «جعل» به امر عدمی تعلّق نمیگیرد، امّا ناگفته پیداست که پیدایش تاریکی در بخشی از زمین مرهون هزاران بلکه بیشمار عوامل وجودی است که خالق هستی باید به آنها اذن وجود بدهد تا در آخرین حلقهی زنجیرهی عوامل، خورشید به بخشی از زمین نتابد و در آن منطقه، فرصتی نعمتگونه برای آرامش بشر فراهم آید:
اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ؛ خدا [همان] کسى است که شب را براى شما پدید آورد تا در آن آرام گیرید، و روز را روشنى بخش [ قرار داد]. آرى، خدا بر مردم بسیار صاحب تفضّل است، ولى بیشتر مردم سپاس نمى دارند. (19)
در این فراز به دو نعمت مهم الهی اشاره شده است: شب و روز. روز، روشنی بخش است و به کار، تلاش و فعّالیت میآید. این دو نعمت به عنوان فضل و کرم به انسانها عطا شد تا آدمیان به آن توجّه کنند و برنامهی شکر را در باب آنها اجرا کنند. اما بیشتر انسانها بیدقّتی کرده، احساس قدردانی در آنها پدید نمیآید. به راستی اگر همواره تاریکی شب، زمین را فرا گیرد یا همیشه تابش خورشید به زمین روشنایی بخشد، زندگی روی زمین به گونهای دیگر بود، چه بسا زیستن طولانی مدت برای آدمی امکانناپذیر میشد. تفاسیر در باب سکونت در شب به دو معنا اشاره میکنند:
معنای اوّل:
تلاشها و سختیهای روز، نیروهای کالبد جسمی را سست کرده و خستگی پدید میآورند. لذا جسم، نیازمند بیتحرّکی و ترمیم قوای از دست رفته است. خداوند، شب را قرار داد تا «آرامش جسمی» به انسان بازگردد، چه بسا بتوان خواب را در همین راستا ارزیابی کرد. (20)
معنای دوم:
در روز، حواس پنجگانهی انسان فعّال است. آدمی میبیند، میشنود، میچشد، میبوید و لمس میکند. حواس انسان آستانهی ظرفیت دارد، اگر بیش از اندازه از آنها بهرهبرداری شود، به رنجوری و خستگی میافتد. خداوند، شب را آفرید تا چشم را در تاریکی، از فعالیت باز ایستد، صدایی نباشد تا گوش بشنود و به دنبال آن دیگر حواس ظاهری بشر تقریباً از کار بیفتند و به جای آن انسان آرمیده و خواب بر او غالب شود تا در این صورت نیروهای حسّی انسان استراحت کنند و ترمیم شوند. تو گویی تاریکی شب و خواب، موتور شارژ کننده بشر است. لذا آیات سکونت در شب به ما میگوید شب و خواب در آن، موجب جبران قوای حسّی و «آرامش ذهنی» است؛ (21)
فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبَاناً ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ؛ [هموست که] شکافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده. این اندازه گیرىِ آن تواناى داناست. (22)
خداوند را اسمایی است. از این شریفه به دست میآید که ترکیب دو اسم «عزیز» و «علیم» فرایند «تقدیر» را رقم میزند. خداوند، عالم را آفرید، برای تک تک اجزای عالم و نیز کل هستی، بیشمار خصیصه تعیین فرمود، مثلاً در چه زمانی باشند، در کدام مکان تحقّق یابند، با چه اجزایی و چگونه در ارتباط باشند و در یک نگاه کلی چگونه پدید آیند و چگونه هستی را ترک گویند. از جمله مقدّرات عالم این است که شب برای سکونت قرار داده شد و خداوند به شب کارکردی داد که آن «سَکَن» یعنی مایهی آرامش است.
تفاسیر ضمن اشاره به دو معنای پیش گفته و دو آرامش جسمی و ذهنی، (23) میافزایند که سکونت دو نوع است؛ یکی آرامش جسمی و دیگری آرامشی است که بر فکر، ذهن و اندیشه انسان غالب میشود. از اینروست که میبینیم به جز انسان بسیاری از حیوانات هم در شب ترک فعالیت کرده به جایی پناه میبرند تا بیارامند. به هنگام خواب نبض کاهش مییابد، تنفس کند میشود، جریان خون به آهستگی میگراید، حواس و شعور انسان تضعیف میگردد، دستگاه عصبی استراحت میکند و در یک کلام تمام اندام و افکار آرامش مییابند تا قوای خویش را باز یابند. (24)
شایان ذکر است که سه آیه دیگر (قصص/72 و 73 و نمل/86) مشابه مضامین سابق را مطرح کردهاند. نکته این که اولاً در تمام شش مورد از فعل «جعل» استفاده شده، ثانیاً در تمام موارد هدف از قرار دادن شب، سکونت بیان شده و ثالثاً در همه آنها به نحوی به جنبه آیه بودن لیل و نهار و نیز شکر نظر شده است. خداوند را در جهان نشانههایی است و اساساً همه هستی نشانهی اوست و آدمی را سزد تا نشانهشناس باشد. از آنجا که انسان دارای دو جنبهی جسم و ذهن است و این دو بعد بر اثر فعالیت و تحرّک، ضعیف میشوند، خالق هستی شب را جهت آرامش جسم و ذهن آفرید تا نشانهای دیگر از او در عالم رخ نماید.
نکته سوم) کمخوابی برای راز و نیاز با خدا
سیرهی پیشوایان دین این بوده است که میزان قابل توجّهی از شب را به بیداری میگذراندند تا با خدای خویش راز و نیاز کنند، قرآن بخوانند و به نماز شب مشغول باشند. آنان از این راه، روح خویش را صفا داده، زنگارهای دل را میزدودند و با باطنی نورانی وارد روز شده تا روابط اجتماعی سازندهای را برقرار کنند. یکی از اصحاب حضرت رضا (علیه السلام) رویهی ایشان را اینگونه توصیف میکند:
[حضرت رضا (علیه السلام)] در شب کم میخوابیدند و زیاد شب زندهداری میکردند. بیشتر شب را تا صبح به احیاء میگذراندند. ایشان همچنین در شب به نیازمندان کمک میکردند و در این زمینه بیمانند بودند. (25)
در ارتباط با سبک خوابیدن حضرت رضا (علیه السلام) به نکتهای جالب بر میخوریم. ابیجریر قمی میگوید از امام رضا (علیه السلام) درباره بالشت و رختخواب ایشان سئوال کردم. آن حضرت (علیه السلام) اظهار داشتند که پدرم بر رختخوابی از پر پرندگان میخوابیدند و من نیز چنین میکنم. (26)
هشت) بهداشت جنسی
یکی از نیازهای طبیعی انسان، نیاز جنسی است. در این زمینه بایستههایی وجود دارد که باید رعایت شود. در غیر این صورت انسان به مشکلاتی مبتلا خواهد شد. در کلمات حضرت ثامنالحجج (علیه السلام) آداب و توصیههایی وجود دارد که در صورت رعایت شدن، بهداشت جنسی تحقّق خواهد یافت.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
در آغاز شب، نه در زمستان و نه در تابستان، با زنان نزدیکی مکن؛ چرا که [در آن هنگام] معده پُر است و این کار، ناستوده و از آن، بیم قولنج، سست اندامی و کژ دهانی، نقرس، سنگ، ریزش غیرارادی ادرار، فتق و ضعف بینایی و هشیاری وجود دارد. اگر چنین کاری را بخواهند، باید در آخر شب باشد؛ چرا که بیشتر موجب سلامت بدن است، در آن بیشتر امید فرزند میرود و برای فرزندی که میان زن و مرد تقدیر میشود، هوش بیشتری را سبب میشود. (27)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
درباره آمیزش و آداب آن: پس چون آن کار را کردی، راست نایست و کامل هم منشین؛ بلکه بر پهلوی راست لم بده و سپس، زمانی پس از آن که کار خویش به پایان بردهای، برای پیشاب کردن برخیز، در این صورت، به اذن خداوند عزّوجلّ از سنگ [مثانه] در امان خواهی بود. (28)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
علت غسل جنابت، پاکیزگی است تا انسان از آنچه از آزردگی آن کار دیده است، تطیهر شود و همهی تن او پاک گردد؛ زیرا جنابت، از همه بدن شخص برخاسته و از همین رو، تطهیر همهی بدن بر او واجب شده است. امّا علّت آسانتر گرفتن درباره پیشاب و مدفوع، آن است که از جنابت بیشتر و همیشگیترند و از همینرو، به سبب فراوانی، مشقّتآوری و بیرون آمدن آنها بدون خواست و شهوت، خداوند، در اینباره به وضو بسنده داشته است. در حالی که جنابت، تنها از لذّتجویی و لذّتیابی و واداشتن خود به این کار از انسان بر میخیزد. (29)
امام رضا (علیه السلام) درباره آمیزش و آداب آن میفرماید:
پس، غسل کن و همان دم، قدری مومیایی با شربت عسل یا با عسلی که کف آن را برداشته باشند، بخور؛ زیرا این کار، همانند آن آبی را که از تو بیرون رفته است، به تو باز میگرداند. (30)
پینوشتها:
1- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص82؛ صدوق، علل الشرائع، ج1، ص281؛ مجلسی، بحارالانوار، ج78، ص30.
2- ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص347؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص60.
3- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص135؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص123.
4- طب الامام الرضا (ع)، ص29.
5- کلینی، الکافی، ج6، ص497؛ مجلسی، مرآة العقول، ج22، ص397؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص32؛ فیض کاشانی، الوافی، ج6، ص7و6.
6- کلینی، الکافی، ج6، ص503؛ مجلسی، مرآة العقول، ج2، ص406.
7- طبرسی، مکارم الاخلاق، ص57.
8- ابن ابی جمهور، عوالی الثالی، ج3، ص12؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج1، ص194.
29- شبّر، طب الائمه(ع)، ص266.
10- نوری، مستدرک الوسائل، ج1، ص370.
11- همان، ص376.
12- مجلسی، بحارالانوار، ج59، ص321.
13- همان، ص322.
14- مجلسی، بحارالانوار، ج73، ص75.
15- فرقان/47.
16- یونس/67.
17- طوسی، التبیان، ج5، ص405؛ رازی، روض الجنان، ج10، ص173؛ طبرسی، مجمع البیان، ج5، ص184؛ سمرقندی، بحرالعلوم، ج2، ص124؛ زمخشری، الکشاف، ج2، ص358 مغنیه، الکاشف، ج4، ص477؛ مغنیه، المبین، ج1، ص276؛ حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج2، ص514؛ شبّر، الجواهر الثمین، ج3، ص173.
18- بغدادی، لباب التأویل، ج3، ص453.
19- غافر/61.
20- میبدی، کشف الاسرار، ج8، ص493؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج7، ص141؛ ابن عجیبه، البحر المدید، ج5، ص147؛ مراغی، تفسیر مراغی، ج24، ص88؛ قاسمی، محاسن التأویل، ج7، ص317.
21- رازی، مفاتیح الغیب، ج27، ص529؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ج5، ص62؛ نخجوانی، الفواتح الالهیه، ج2، ص267؛ کاشانی، زبدة التفاسیر، ج6، ص151؛ آلوسی، روح المعانی، ج12، ص334.
22- انعام/96.
23- طبرسی، مجمع البیان، ج4، ص524؛ زمخشری، الکاشف، ج2، ص49؛ آل غازی، بیان المعانی، ج3، ص233؛ قاسمی، محاسن التأویل، ج4، ص440.
24- مراغی، تفسیر مراغی، ج7، ص199.
25- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص184؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج4، ص360؛ بحرانی، حلیة الابرار، ج4، ص362؛ ابن صبّاغ، الفصول المهمة، ص251؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج27، ص185.
26- کلینی، الکافی، ج6، ص450؛ بحرانی، حلیة الابرار، ج4، ص319.
27- طب الامام الرضا (ع)، ص64.
28- مجلسی، بحارالانوار، ج62، ص327.
29- صدوق، الفقیه، ج1، ص76.
30- مجلسی، بحارالانوار، ج62، ص327.
منبع مقاله :
فعالی، محمد تقی، (1394)، سبک زندگی رضوی (5)، مشهد: انتشارات بنیاد بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.