ماهان شبکه ایرانیان

مقایسه فضای تبلیغی تلویزیون و مسجد

در این نوشتار با بهره گیری از چارچوب نظری «هویت، فضا»، فرایند تعامل ساحت های عقلانی و احساسی انسان در فضا و بازتولید آن، که حاکی از تبلور متفاوت ابعاد عقلانی و احساسی آدمی نسبت به گونه های متفاوت فضایی است، برخی از ابعاد دین داری در دو فضای «تقید به تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون» و «تقید به رفتن به مسجد» با ر ...

چکیده

در این نوشتار با بهره گیری از چارچوب نظری «هویت، فضا»، فرایند تعامل ساحت های عقلانی و احساسی انسان در فضا و بازتولید آن، که حاکی از تبلور متفاوت ابعاد عقلانی و احساسی آدمی نسبت به گونه های متفاوت فضایی است، برخی از ابعاد دین داری در دو فضای «تقید به تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون» و «تقید به رفتن به مسجد» با روش پیمایشی و فن پرسش نامه مورد بررسی قرار گرفته و تبیین گردیده که در شرایط تقید به مسجد زمینه مناسب تری برای تبلیغ دینی فراهم است؛ چراکه در فضای تماشای تلویزیون، ماهیت سرگرم کنندگی آن مجال کمتری برای تجلّی ابعاد دین مدارانه انسان فراهم می کند. هدف از این پژوهش این است که ظرفیت مکان ها و فضاهای سنّتی تبلیغ را با فضاهای مجازی نوین بررسی و میزان تأثیرگذاری، تفاوت و ظرفیت های هر یک را با هم مقایسه نماید.

کلیدواژه ها: تبلیغ رسانه ای، تبلیغ سنّتی، مسجد، هویت، فضا، دین مداری، تکلیف مداری، تسامح و تساهل، عرف گرایی، نسبی گرایی.

مقدّمه

امروزه تلویزیون، به عنوان پرقدرت ترین وسیله ارتباط جمعی، در تکوین، تحکیم و تضعیف، جهت دهی فرهنگی و ایجاد انسجام یا عدم انسجام جامعه نقش اساسی دارد. در جامعه ما، روزانه افراد 2 تا 5 ساعت وقت خود را به تماشای تلویزیون اختصاص می دهند و کودکان در خردسالی با این وسیله خو گرفته و هویت می پذیرند. دیگر عوامل، زمینه ها و ابزارهای فرهنگی و تبلیغی نیز تحت تأثیر تلویزیون قرار گرفته اند.

تلویزیون در جامعه ما بایستی از خاستگاه دینی تعریف شود که یکی از اساسی ترین نقش های آن ترویج و تبلیغ دینی است. این در حالی است که از یک سو، دین دارای ابعاد، لایه ها و سطوح متعددی است که آموزش و ابلاغ آن نیازمند تمهید مقدمات است؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابلاغ خویش را با دعوت از اقوام خویش برای پذیرش اسلام آغاز نمودند و به تناسب ظرفیت و قابلیت جامعه، ابلاغ معارف و احکام دینی را توسعه دادند. نگاهی به تفاوت سوره های مکی و مدنی به خوبی توجه به تبلیغ دین متناسب با قابلیت جامعه را آشکار می سازد. رویه سایر رسولان و مبلّغان دینی نیز بر همین امر استوار بوده است؛ حضرت ابراهیم علیه السلام پس از جلب اعتماد جامعه و فراهم نمودن شرایط ابلاغ، مردم را به توحید دعوت کرد. روند صدور برخی احکام دینی نیز بر این پایه بوده است. احکام زیادی از شریعت و اخلاق و اعتقادات نیز بر توجه به قابلیت و ظرفیت و استعداد جوامع و آحاد افراد در پذیرش دین حکایت دارد. از سوی دیگر، هر وسیله اقتضائات خاص خود را داشته و دارای ظرفیت و قابلیت محدود و مشخص برای ارسال پیام است. پرسش ما در این مقال این است: اقتضا و ظرفیت و قابلیت تلویزیون در مقایسه با مسجد چگونه است؟ بنابراین،

هدف تحقیق عبارت است از: شناخت قابلیت و ظرفیت سیمای جمهوری اسلامی برای تبلیغ دین و تأثیرگذاری آن بر دین داری، که بر اساس چارچوب نظری «هویت، فضا» (فرایند تعامل ساحت های عقلانی و احساسی انسان در فضا و بازتولید هویت) پیگیری می شود.

اصول رویکردی

در این الگو تلاش شده از نظریات جامعه شناختی، روان شناختی اجتماعی، ارتباطات، دیدگاه های دین پژوهشی و رویکردهای پارادایمی آنها، ترکیبی ایجاد گردد که هم بتواند تبیین کننده روند جریانات در مسیر تاریخی باشد و هم آینده را ترسیم نماید. بر این اساس، اصول رویکردی ذیل حایز اهمیت است:

1.هویت

انسان آغازین تعین دارد؛ ویژگی ها و اوصافی دارد که میان تمام افراد این نوع مشترک است. انسان در ابتدا چیزی هست نه آنکه هیچ نباشد؛ گرایش هایی دارد، کمال هایی دارد، میل و خواست هایی دارد، همچنین بینش و شناخت هایی دارد. اما ویژگی خاص انسان آن است که فعلیتی که پیش رو دارد یک فعلیت از پیش تعیین شده نیست، بلکه بسیار گوناگون است. انسان تمام آنچه را که می تواند داشته باشد، از آغاز ندارد و همه آنچه می تواند باشد از آغاز نیست، بلکه چونان ماده ای است که صورت های بسیار متفاوتی را می تواند واجد شود و فعلیت های بسیار مختلفی را می تواند در خود بپذیرد. صدرالمتألّهین می گوید:

بدان که در هیچ نوعی از انواع موجودات، اختلافی که در افراد بشر یافت می شود وجود ندارد و این بدان سبب است که ماده انسانی به گونه ای آفریده شده است که در آن استعداد انتقال به هر صورتی از صور و اتصاف به هر صفتی از صفات تحقق دارد.2

آدمی همزمان دارای هویت های طولی و عرضی، فردی و جمعی متعددی است که گاه در وضعیت متعارض قرار می گیرند. هویت فردی انسان، برخاسته از فضای خصوصی درونی او، دارای اقتضائات و تمنّیات و خواسته هایی است که به تناسب به فعلیت رسیدن استعدادهای درونی و موقعیت آن استعدادها نسبت به یکدیگر، تجلّی می یابد. هویت جمعی انسان برخاسته از قرار گرفتن او در فضای عمومی و به عنوان عضوی از گروه، مذهب، قبیله، ملت و... بوده و دارای خواسته های جمعی متناسب با آن فضا و نحوه قرار گرفتن او در فضا و میزان تجلّی یافتن خواسته های آن فضا در اوست.3

2.فضا

در نگاه کلی، دو فضای خصوصی و عمومی برای انسان قابل تفکیک است. فضای خصوصی ناظر به تمایلات و خواسته هایی است که از فرد بدون لحاظ عضوی از گروه یا نحله مذهبی و مانند آن بودن، سر می زند و فضای عمومی ناظر بر آن بخش از خواسته ها و تمایلاتی است که از فرد به عنوان عضو گروه یا نحله صادر می شود. هویت فردی و هویت جهانی در فضای خصوصی قابلیت بیشتری برای تجلّی می یابند. مواجهه فرد با فضای رسانه ای (تلویزیون) موجب برخورد و مواجهه ابعاد سه گانه هویتی فرد با فضای خصوصی و عمومی وی شده و حاصل آن غلبه احساسات و عواطف در مواجهه فضای خصوصی با هویتی فردی و غلبه عقلانیت در مواجهه فضای خصوصی با هویت جهانی و تبلور تعهدات و تعلّقات جمعی (ملّی مذهبی ـ قومی) در مواجهه فضای عمومی با هویت جمعی (مذهبی ـ قومی ـ ملی) است.

ناهماهنگی این مواجهات موجب ناهمسانی شخصیتی و بحران هویتی می گردد. هرچه هویت جمعی فرد با صلابت تر باشد زمینه کمتری برای دو هویت دیگر فراهم می آید.

در فضای سنّتی، وجود اماکن مذهبی همچون مساجد و حسینیه ها در هر کوی و برزن روستاها و شهرها، وجود زمان هایی همچون ماه مبارک رمضان و ماه محرم به عنوان زمان های مقدس عبادی که مردم را به مساجد و حسینیه ها و هیئات مذهبی و پای منابر می کشانند، از سرمایه های فرهنگی ـ اجتماعی هویت ساز به شمار می روند.

در تبلیغ سنّتی همه چیز دارای قداست است؛ از منبر و محراب تا واعظ و خطیب و محتوای کلام. از این رو، دارای آداب و تشریفات خاصی است. نشستن پای منبر و حضور در مسجد عبادت است. مسجد، هم می تواند شافع باشد و هم شاکی. با جماعت بودن عبادت است و ثواب یک گروه ده نفره در نماز جماعت دارای ثوابی است که جز خدا، کسی دیگر نمی تواند به اندازه و مقدار آن واقف گردد. این دورنما و شمایی از سرمایه فرهنگی ـ اجتماعی در مذهب و تبلیغ مذهبی است. در این تبلیغ، هم از قوای ادراکی بهره می گیرند و آگاهی عقلی ایجاد می نمایند و هم از انرژی احساسات و عواطف استفاده می کنند و تعصب تولید می کنند. تعصب و غیرت دینی سرمایه ای است که محصول این فضای دینی به شمار می رود. در این فضا، نظارت عمومی و در نتیجه، فشارهای اجتماعی، دارای قوت فراوانی است.

در فضای سنّتی رابطه بین عالم و عامی وجود دارد و کارگزار اصلی روحانیت است. در مقابل، در فضای تلویزیونی، فضای هنرمند و مخاطب مطرح است. موقعیت منزلتی روحانیت در تبلیغ سنّتی بر موقعیت هم عرضی در کنار متخصصان تنزل می یابد. در این فضا، سخن از تقلید از لحاظ روحی ـ روانی جایگاهی ندارد.

در فضای سنّتی، امر و نهی حاکم است، اما در فضای تلویزیونی برای جذب و حفظ مخاطب ملاحظات فراوانی صورت می گیرد.

فضای رسانه ای خود زمینه ساز مواجهه با امور غیردینی و غیرشرعی است و به لحاظ روانی، آدمی در اثر تکرار مشاهده و مواجهه با امور، نسبت به آنها بی تفاوت می گردد. تکرار مشاهده تصویر زنان غیرمحجبه موجب کاهش قبح آن می گردد و ناخواسته جامعه را به سراب عرفی شدن سوق می دهد. این در حالی است که در فضای تبلیغ سنّتی امور دارای مرز مشخص حرام و حلال است و زمینه برای رعایت آداب و دستورات اسلامی فراهم است. از این نظر، فضای رسانه ای فضایی التقاطی است؛ پالایش کردن و سره را از ناسره تشخیص دادن، به ویژه برای کودکان و نوجوانان، کار آسانی نیست.

فضای تبلیغ رسانه ای، فضای تنوع طلبی و توجه به نوآمدی پدیده برای جلب توجه مخاطبان است. این موضوع موجب شده که به مرور زمان محافل دینی که توسط دست اندرکاران دینی رسانه برپا می گردد از نمادها و ایماژها و تزیینات سنّتی فاصله بگیرد و زمینه دور شدن از وضعیت سنّتی را فراهم نماید. برای مثال، برپایی محافل دینی در فضای باز، در کنار حوض و گل و بوته، با چیدمان متنوع و تجمع خانوادگی در کنار یک میز به صورت مختلط، با اجرای موسیقی، تأثیر هویتی خاص خود را به همراه دارد.

«در فضای تبلیغ سنّتی، حضور در زمان و مکان مقدس، آدمی را از دنیای روزمره و غیرمقدس فراتر می برد؛ موضوعی که الیاده آن را لازمه یک مراسم مذهبی می داند. آنچه او در کتاب مقدس و نامقدس و تاریخ ادیان (1372)، چشم اندازهای اسطوره (1362) و اسطوره بازگشت جاودانه (1378) بر آن تأکید دارد این است که در جهت کمال بخشی به مراسم نمی توان به کشف نیت ها و دلایل آن بی توجهی نمود؛ چراکه در همه ادیان زمان و مکان مقدس قابل اهمیت اند. در ذهن و ضمیر فرد دیندار، حضور در زمان و مکان مقدس او را از دنیای روزمره و غیرمقدس فراتر می برد.»4 فضای تبلیغ رسانه ای تلویزیونی برای ارائه مراسم مذهبی اگرچه مکان و زمان را به طور مجازی در خود می پروراند، اما مقید به این دو مقوله نمی تواند باشد. در عوض، فضای مشحون و سرشار از ابژه ها، رنگ ها، تصاویر، تقدس ها، نگاه ها و ژست ها را تقویت می نماید تا تأثیر همانندی را بر آگاهی و احساس عاطفی و دینی بر جای گذارد.

فضای تبلیغ رسانه ای فضای ذهنی و مجازی است. در این فضا روابط چهره به چهره و عاطفی به صورت مجازی تجربه می گردد. از این رو، مخاطب گاهی پا به پای مراسم می گرید، سینه می زند و لذت همنشینی با هم کیشان خود را درک می کند و در نهایت، از دیدن یک مراسم در تلویزیون احساس سبکی و حتی ثواب می نماید. این اشباع و ارضا جایگزین حضور مستقیم واقعی در محافل مذهبی و نیز زمینه ساز فردگرایی و کاهش مراودات و مشارکت اجتماعی می گردد. این وضعیت از نظر شخصیتی همواره آسیب زاست.

فضای تبلیغ رسانه ای اقتضای آن را دارد که دین را از منظر کارکردهای آن ارائه نماید. فضای تبلیغ رسانه ای با توجه به کاستی شرایط، مقتضی ارائه برنامه های کلامی و اعتقادی است. از سوی دیگر، نگاه سرگرمی و غیرجدّی مخاطبان به تلویزیون و ضرورت جذب مخاطب بیشتر، و خصلت برنامه ای شدن نگاه کارکردی و ارائه روان تر آن تا ذات انگاری، مقتضی رویکرد کارکردگرایی به دین می باشد. این رویکرد به رغم آثار اقناعی آن، همواره خطر اشتباه در مصداق و تشخیص کارکرد و ابطال را در پی دارد و منزلگاه مطمئنی برای عرضه دین نمی باشد. به طور خلاصه، در این فضا بحث این است که دین چه فایده ای دارد نه اینکه دین چیست. این منظر فضای تبلیغ تلویزیونی، در مرز «دین داری و غیردین داری» و «دین و سکولاریسم» قرار دارد و همواره خطر عرفی سازی معارف دینی را با خود حمل می کند.

فضای تبلیغ رسانه ای با برداشتن مرز کودکی و بزرگ سالی در واقعیت خارجی ـ نه برنامه ای ـ شرایط تعلیمی و تربیتی لازم را ندارد. این در حالی است که فضای تربیتی دینی مقتضی توجه به همه شرایط، از جمله شرایط سنی است. از این روست که در نظرسنجی از نمایش داستان ذبح اسماعیل توسط ابراهیم علیه السلام، تعدادی از کودکان آن را بی رحمانه تلقّی کردند!

فضای تبلیغ سنّتی، فضای «برای او، خشنودی او، بخشش او» است. آدمی به مسجد می رود تا ادای تکلیف کند و دلواپس هستی خویش است. فضای تلویزیون به طور کلی، فضای «برای من، خشنودی من» است. از این رو، در این فضا، نظریه «چشمداشت ارزش»5 مطرحمی گردد. ایجاد رضایت و خشنودی در این فضا حایز اهمیت است. افرادْ رسانه ای را گزینش می کنند که خشنودی بیشتری را در پی داشته باشد. یافته های نظریه «برجسته سازی» نیز بر توجه به خواست مخاطبان تأکید دارد. اگر به این مطلب «مخاطب همگانی» را بیفزاییم فاصله دو فضا عمیق تر نیز می گردد. مخاطب همگانی بر کوچه و بازاری و عامیانه شدن رسانه تأکید دارد. داشتن روحیه جهان گرایانه ایرانیان»6 نیز این فضا را تقویت می نماید.

 فضای تبلیغ رسانه ای همواره با موسیقی آمیخته است. موسیقی بر احساسات و غرایز انسان تأثیر می گذارد نه بر عقل و فهم او. انسان هرگز از عهده تجربه و تحلیل عقلایی تأثیرات موسیقی بر روان خویش برنمی آید. او ناگزیر است که این تأثیرات را در ساحت مفاهیمی صرفا احساسی، همچون «غم انگیز»، «شادی آور»، «نرم»، «داغ» و مانند آن، دسته بندی کند. این فضا دارای جاذبه است و مقاومتی در برابر آن وجود ندارد. کسی که بدین فضا وارد شود، از فضای محلی به سمت فضای منطقه ای و جهانی، و از آنتن به ماهواره کشیده خواهد شد. احساسات با گستردگی همزاد است و عقل با تمرکز. به همین دلیل است که مک لوهان از «جادوی وسایل» و بار ناخودآگاه آنها سخن می گوید.7 تلویزیون آدمی را مفتون می سازد. طبیعت آدمی به غفلت طلبی تمایل دارد و فضای رسانه ای مستعد تقویت چنین طبیعتی است. از این رو، میل به بازی که در «نظریه بازی ها» در حوزه جامعه شناسی و روان شناسی مطرح است، به خوبی فرصت شکوفایی می یابد. کودک بودن، غفلت طلبی و گریز از واقعیت، خاصیت فضای تلویزیونی است. حال آنکه فضای تبلیغ سنّتی، فضای دوری از اخلاد در زمین و عوالم کودکی است. کسی که احکام عملی زندگی خویش را از دین اخذ می کند، از ابزار تلویزیون به همان شکلی که غیردیندار استفاده می کند، بهره نمی برد.

فضای تبلیغ رسانه ای (تلویزیونی) فضای زیست چندگانه ای است که موجب به وجود آمدن فضای التقاطی و غیرناب می گردد. از این طریق ارزش ها و هنجارهای ناهمخوان به نمایش درمی آید. بدیهی است در این وضعیت سره را از ناسره تمیز دادن و توجه به آثار پنهان برنامه های متعدد، کار ساده ای نیست و این، ناخواسته تلویزیون را به فضای عرفی سازی سوق می دهد؛ چراکه در این وضعیت نیازهایی پدیدار می گردد که ارزش های خاص خود را می طلبد. این ارزش های متفاوت، موجب بروز و ظهور هنجارهای متفاوت می شود و یا بعکس، موجب پذیرش هنجارها و مدگرایی هایی می گردد که در بسیاری از موارد ناشی از عدم آگاهی نسبت به باورها و ارزش ها و نمادهای حامل این هنجارها و مدهاست؛ مانند آنچه در کشور ما مشاهده می شود.

3.کارکردهای دو فضای تبلیغ سنّتی و رسانه ای و ابعاد وجودی انسان

بی تردید، دو فضای یاد شده از نظر تأثیرگذاری بر ابعاد وجودی انسان متفاوتند. تبلیغ سنّتی با دارا بودن شرایط آموزشی برای تحریک ابعاد عقلانی و تقویت اعتقادات توأم با تحریک احساسات مستعدتر است، در حالی که تلویزیون به عنوان رسانه ای تفریحی استعداد بیشتری برای تحریک احساسات را داراست. از این رو، نمی توان از این دو شیوه تبلیغی توقع یکسان داشت.

بنابر نظریات فطرت، انسان دست کم در این دنیا و پیش از رسوخ ملکات مختلف در جان او، نوع واحدی است و دارای هویت و ماهیت مشترک. این نوع واحد، بینش ها و گرایش هایی دارد که در تمام دوران ها، در همه مکان ها و جامعه ها با او و درون اوست.8 انسان دارای قوا و استعدادهای فراوان است که در طول زندگی خود با اختیار و انتخاب و اراده های دمادم به آنها فعلیت می بخشد. در واقع، انسان در صحنه حیات و زندگی خود را می سازد و به خود شکل می دهد. اساس حرکت انسان حب الذات است.9وذات انسان دارای ابعادشناختی،عاطفی، احساسی و انگیزشی است که با استعداد اختیار و قدرت گزینش، مجموعه ای تحت عنوان «قلب» را شکل می دهند که در روز نخست پاک و مصفّاست. ازاین رو،ممکن است به فعلیت رسیدن این ابعاد،قلب راحرم اللّه یاحرم شیطان نماید.

4.نقش هماهنگ کنندگی دین

نابسامانی و تعارضات اجتماعی و فضای بیرون از ذهن افراد، می تواند ریشه در رفتار نابسامان درونی افراد داشته باشد. نقش دین برای دیندار و جامعه دینی، نقش ایجاد سازگاری و هماهنگی فضای درونی و بیرونی است. هماهنگ سازی نیروهای درونی و همسان سازی آن بر عهده دین است. همان گونه که باورها، ارزش ها و هنجارهای جامعه فرهنگ جامعه را می سازند، ادراکات، احساسات، عواطف و رفتار آدمی نیز هویت آدمی را می سازند و همان گونه که کانال های فرهنگ ساز در جامعه می تواند متنوع و متعدد باشد، کانال های هویت ساز فردی نیز می تواند متعدد باشد. تعدد در صورتی که هماهنگ نباشد منجر به بحران و بی خانمانی هویت می گردد. تعارض هویت های طولی و عرضی از جمله نابسامانی هایی است که ممکن است در اثر قرار گرفتن در فضاهای مختلف بروز نماید.

فرضیات

بر این مبنا که تلویزیون، نظیر هر وسیله ارتباط جمعی دیگر، دارای قدرت مشروط بوده و باید به اقتضائات آن ـ از جمله اینکه کارکرد تفریحی تلویزیون در سطح فردی بر دیگر کارکردهای آن غلبه دارد و استعداد ترویج دین داری آن در این سطح قابل رقابت با استعداد ترویج دین داری مسجد نیست ـ توجه نمود، فرضیات زیر مطرح گردیده است:

فرضیه اصلی: تلویزیون به لحاظ اقتضائات رسانه ای خود، دارای قابلیت ها و ظرفیت های خاص بوده و نمی توان انتظار داشت که همانند رسانه های تبلیغی سنّتی، دین را تبلیغ نماید.

فرضیات فرعی: به نظر می رسد افرادی که مقید به تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون هستند، نسبت به افرادی که مقید به رفتن به مسجداند:

1.تقید کمتری به نماز دارند.

2.تقید کمتری به تقلید از مرجع تقلید دارند.

3.از روحیه تکلیف مداری کمتری برخوردارند.

4.دارای تمایلات عرفی شده اند.

5.نسبی گرا و اهل تسامح و تساهل اند.

6.از روحیه احتیاط گرایی کمتری برخوردارند.

تعاریف عملیاتی

تکلیف مداری: خواندن نماز، رفتن به مسجد، تقلید از مرجع تقلید، تقید به احکام شرعی، و احساس مطلوب تر با رفتن به مسجد، از مؤلفه های تکلیف مداری به شمار می رود.

روحیه احتیاط گرایی: توجه به این نکته که هر چیزی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شود لزوما شرعی نیست و باید از شرعی بودن آن مطمئن شد، روحیه احتیاط گرایی دینی خوانده می شود.

تمایلات عرفی شده: افرادی که دین را برای زندگی می دانند و بر اساس فهم خود، هرچه از دین می فهمند عمل می کنند و اهل احتیاط در دین نیستند و معتقدند: امور دینی نیز لازم است مثل سایر امور (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مانند آن) به روز گردد، و هر زمان اقتضای خود را دارد؛ از این رو، جای نگرانی نیست و تلویریون را بر مسجد ترجیح می دهند، دارای تمایلات عرفی شده اند.

روحیه تساهل و تسامح: افرادی که معتقدند: دل انسان باید پاک باشد، نوع تکلیف مهم نیست، و اگر عقیده و حکم شرعی باعث نظر منفی کشورهای دیگر نسبت به ما شود نباید آن را مطرح کرد، دارای روحیه تساهل و تسامح اند.

روش تحقیق علّی ـ مقایسه ای

هدف از روش تحقیق علّی ـ مقایسه ای یافتن علت های احتمالی یک الگوی رفتار است. بدین منظور، آزمودنی هایی که دارای رفتار مورد مطالعه هستند با آزمودنی هایی که این رفتار در آنها مشاهده نمی شود، مقایسه می شوند. این روش را غالبا پژوهش «پس رویداد» می نامند؛ زیرا به مواردی اشاره دارد که در آنها علت از پیش رخ داده است و مطالعه آن در حال حاضر از طریق اثری که به متغیر دیگر ـ که معلول خوانده می شود ـ گذارده و بر جا مانده است، امکان دارد.10

 در این تحقیق، برای شناخت تأثیر تلویزیون بر ابعاد دین داری از روش علّی ـ مقایسه ای استفاده شده است. در این روش، به جای گروه کنترل، از گروه مقایسه ای استفاده می شود. از این رو، برای استفاده از این روش، سؤالات پرسش نامه به گونه ای تنظیم گردیده است که امکان مقایسه دو گونه دین داری ـ در فضای تلویزیونی و در فضای تبلیغ سنّتی ـ فراهم گردد و از این طریق، روابط علّی بین آثار مختلف و این دو فضا مورد بررسی قرار گیرد.

سنجش اعتبار و آزمون روایی

در این تحقیق، برای محاسبه اعتبار، از اعتباری صوری و برای سنجش روایی از آماره «آلفا» استفاده شده است. دامنه آماره «آلفا» از 0 تا 1 است. هرچه آلفا بیشتر باشد روایی مقیاس بیشتر خواهد بود.

طبق قاعده تجربی، آلفا دست کم باید 70 درصد باشد تا بتوان مقیاس را دارای روایی به شمار آورد. اندازه آلفا به روایی تک تک گویه ها بستگی دارد. برای افزایش تعداد آنها و در نتیجه، افزایش روایی مقیاس، باید همه گویه های ناپایا را حذف کرد. بدین منظور، باید دید با حذف هر گویه معین مقدار آنها چقدر می شود. بعد از حذف گویه های بی ربط و ناپایا، بار دیگر نمره مقیاس پاسخ گویان را محاسبه می کنیم و مجددا مقیاس را با آماره های مزبور وارسی می نماییم. پس از اطمینان از رضایت بخش بودن مقیاس، گویه های آن را برای مرحله اصلی گردآوری داده های تحقیق به کار می بریم.11

در پرسش نامه این تحقیق، از 21 گویه دارای متغیر ترتیبی با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ، آزمون پایایی به عمل آمد و ضریب آلفای کرونباخ با رقم 746/0 پایایی قابل قبولی را نشان داد.

جامعه و نمونه آماری و نحوه تحلیل

جامعه آماری این تحقیق را افراد (مرد و زن) پانزده سال به بالای شهر قم در اردیبهشت و خرداد ماه سال 1386 تشکیل می دهند.

در این تحقیق، با توجه به وسعت جامعه آماری از شیوه نمونه گیری برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. در این خصوص، با لحاظ ناهمگنی مناطق، شهر قم به پنج منطقه تقسیم گردید و به صورت نمونه گیری غیراحتمالی سهمیه ای 400 نمونه انتخاب گردید.

برای سنجش متغیرهای ترتیبی «دین داری» و «تقید به مسجد» و «تقید به تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون» با متغیرهای اسمی، از جدول تقاطعی و کای اسکور (c2) با آزمون وی کرامرز (V cramers) و برای سنجش آنها با متغیرهای ترتیبی، از جدول تقاطعی و همبستگی با آزمون دی سامرز (samers D) استفاده گردید.

تحلیل سه فضای تبلیغی

برای بررسی و تحلیل فضای تبلیغ تلویزیونی و فضای تبلیغ سنّتی و تفاوت آن دو، مطابق با پاسخ به پرسش های پرسش نامه، سه فضای تبلیغ دینی، تحت عناوین: دین داری (به عنوان فضای معیار و محک دو فضای دیگر که حاصل پاسخ های همسان شده به متغیرهای ترتیبی پرسش نامه است)، تبلیغ تلویزیونی (تقید به تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون) و تبلیغ سنّتی (تقید به مسجد = مسجدی) تفکیک گردید و متغیرهای مزبور (دین داری، تبلیغ تلویزیونی و تبلیغ سنّتی) به عنوان متغیر مستقل نسبت به متغیرهای دیگر مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت تا بدین وسیله، زمینه تأیید یا عدم تأیید فرضیه های تحقیق فراهم گردد. لازم به توضیح است که مسجدی بودن که حاصل برخی متغیرهای مربوط به تقید به مسجد است به عنوان مهم ترین ابزار تبلیغ یا پایگاه تبلیغی برای مقایسه سنجش با متغیر تبلیغ تلویزیونی (تقید به تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون) منظور گردیده است.

اسلام تأثیر فضا و ساختار جوامع را نیز برای ارشاد و راهنمایی انسان‏ها مهم می‏داند. مبلّغ دینی باید در متن جامعه حضور داشته باشد و به تناسب فضا و محیط به تبلیغ بپردازد.

دین‏داری متوقف بر شکل‏گیری شالوده هویتی و شخصیتی چند بُعدی، چند ضلعی و دارای لایه‏های مختلفی است و در نهایت، یک نظام و وجدان منسجم را می‏سازد که از آن به «قلب سلیم» یا «قلب نقی» یاد کرده‏اند. دیندار هرچند ممکن است در طیف وسیع دین‏داری در نقطه‏ای قرار گیرد، ولی نمی‏تواند برخی از مؤلّفه‏های غیردینی را با مؤلّفه‏های دینی بیامیزد و گاهی این و گاهی آن باشد. چنین وضعیتی در ادبیات دینی به «شرک» تعبیر گردیده است. دیندار در ضمن اینکه اهل عبادت است، اجتماعی نیز هست. اساس فکر و حرکت و سکون او به نیت او (قلب) بازمی‏گردد. برای تکوّن چنین وضعیتی باید فضای تکوّن شخصیت و هویت از ابتدا با رعایت اصول روان‏شناختی و تعلیم و تربیتی مهیا گردد. بی‏تردید، تلویزیون با آمیختگی و تنوع و رسالت‏های مختلف، برای مخاطبان مختلف نمی‏تواند چنین فضایی را به وجود آورد. از این‏رو، مطابق سفارش‏های پیشوایان دینی، پیشنهاد می‏شود هر چه بیشتر فرهنگ جامعه به سمت مسجد گرایش یابد. در اصول سیاست‏گذاری تلویزیون باید تشویق خانواده‏ها به حضور در مسجد و آشنا کردن کودکان با مسجد و مشتاق کردن آنها بدین امر نهفته باشد. آوردن مسجد به منزل از طریق تلویزیون به معنای بیگانه کردن نسل‏های آینده از مسجد است. در مسجد است که هم فضای مناسب برای هویت‏پذیری دینی فراهم می‏شود و هم از توده‏ای شدن افراد در جامعه ماشینی و صنعتی امروز جلوگیری به عمل می‏آید و مسجد است که سازنده افراد آماده فداکاری برای دین و کشور می‏باشد. تلویزیون ممکن است به این امور بپردازد؛ اما با تغییر کانال، حال و هوای مخاطب عوض می‏شود، ولی حال و هوای مسجد همواره ثابت است. دین‏داری با طرح یک سؤال در روز و به کارگیری اهرم تشویق سکه و امثال آن ایجاد نمی‏گردد، گرچه ممکن است اینها در جای خود کار پسندیده‏ای باشد و عده‏ای را به تکاپوی یافتن پاسخ وادارد و در نتیجه، به محتوای پرسش و پاسخ توجه نمایند، اما ایجاد و تولید هیجان و دغدغه دینی و «حب دینی» مستلزم فضایی دیگر است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان