عامل باروری در قرآن کریم

باید اعتراف نمود می توان قرآن را به عنوان تنها منبع قابل اطمینان برای موضوعات قطعی پزشکی در نظر گرفت؛ چرا که قرآن به عنوان آخرین و کامل ترین کتاب الهی مطرح است

در آمد

باید اعتراف نمود می توان قرآن را به عنوان تنها منبع قابل اطمینان برای موضوعات قطعی پزشکی در نظر گرفت؛ چرا که قرآن به عنوان آخرین و کامل ترین کتاب الهی مطرح است. پس طبیعی است گزاره هایی در آیات درباره زیست همه جانبه انسان نیز وجود داشته باشد و تمام جوانب و ابعاد این موجود و موضوعات زندگی وی را مد نظر قرار داده باشد. از سوی دیگر، طبیعی است قرآن مفاهیم را به ظاهر ساده، اما بسیار دقیق بیان نموده است. البته ممکن است این مفاهیم با ره آوردهای علمی و دانش روز بشر در علوم پزشکی به ظاهر سازگار یا ناسازگار باشند، اما باید دانست گزاره های قرآنی در موضوعات پزشکی را بر اساس پزشکی رایج می توان این گونه تقسیم بندی نمود:

یک. گزاره های هم خوان با پزشکی جدید

برخی گزاره های قرآن هر گاه در قالب پزشکی رایج ارائه گردد، چه بسا همانی را بیان می کند که در عرصه پزشکی جدید پذیرفته شده است. این گزاره ها معمولاً با روند متعارف پزشکی نوین همخوانی دارد و بیان کننده بخش مورد پذیرش این نگرش حاکم بر پزشکی می باشد؛ مانند نظریه «تغذیه ای فراگیر» که قرآن انسان را موجودی همه خوار (گیاه خوار و گوشت خوار) در قلمرو خاص معرفی می نماید.

دو. گزاره های ناهم خوان با پزشکی جدید

برای درک این بخش ناگزیر از بیان موضوع بسیار گسترده و دقیق نوع ارتباط علم ـ به همان مفهوم رایج یعنی علم تجربی ـ و دین هستیم، اما به اختصار می توان گفت: علم تجربی ظنی است و مرکّب از گزاره های درست و نادرست است که به دو بخش تقسیم می شود:

الف) علوم به ظاهر قطعی: این بخش از گزاره های علمی تا حدّی از قطعیت برخوردار است و تأثیرپذیری کمتری از عوامل ظنی دارد، مثل ریاضیات و قوانین علمی. این قضایا معمولاً با گزاره های قطعی دینی هیچ گونه برخورد و تعارضی ندارد.

ب) علوم ظنی: این بخش بیشتر شامل گزاره های علوم تجربی می باشد. با توجه به اینکه این بخش از قطعیت برخوردار نیست و در موارد بسیاری دچار ابطال و دگرگونی می شود؛ بنابراین، نباید انتظار داشت که همیشه این گونه گزاره ها با داده های دینی هماهنگ و کاملاً سازگار باشد؛ زیرا مستلزم آن این است که دین مانند آرای ظنی و تجربی دانشمندان همواره دچار تفسیر و دگرگونی شود.

نکته حائز اهمیت، تفکیک میان تعارض ظاهری و واقعی است. تعارض واقعی بین گزاره های پزشکی و گزاره های قرآنی امکان پذیر نیست؛ زیرا گزاره های قرآنی که از سوی خداوند آگاه به تمام هستی صادر شده، قطعاً هم خوان با حقایق جهان هستی است؛ گرچه پزشکی رایج در هر دوران به علت کاستی فهم یا نبود ابزار مناسب برای درک کامل تمام حقایق جهان هستی نتواند پذیرای گزاره های قرآنی باشد. اما اگر مراد تعارض ظاهری باشد، در امکان وجود این تعارض میان پزشکی و قرآن هیچ شکی نیست. تصور این تعارض نیز به دو صورت ممکن می باشد:

اول) گاهی ممکن است برخی از گزاره های قرآنی با برخی از گزاره های پزشکی در مقطع زمانی خاص ناسازگار بوده باشد؛ یعنی در زمانی با هم تعارض داشته باشند و در زمان دیگر، نه؛ برای نمونه می توان به دیدگاه قرآن درباره نوع ارتباط پدر و مادر در پیدایش جنین اشاره نمود که تا اواخر قرن نوزدهم، مغایر نگرش علمی رایج در جنین شناسی بود، ولی در نیمه دوم قرن نوزدهم نظریه های مبتنی بر پیوند یک سویه جنین با پدر و مادر منسوخ گردید و جنین شناسی جدید با دیدگاه قرآن دراین زمینه همسو شد که پدر و مادر هر دو در تشکیل جنین نقش دارند.

دوم) گاهی ظاهر برخی گزاره های قرآن با گزاره های پزشکی برای همیشه ناسازگار به نظر می رسد. این مسئله چالش گزاره های ناهم خوان قرآن با گزاره های مطرح در پزشکی کنونی را به دنبال دارد؛ برای مثال، در ظاهر، گزاره حرمت شراب و زیان های ناشی از آن حتی با مصرف اندک آن با دیدگاه پزشکی مبنی بر وجود برخی فواید مصرف شراب در طب قدیم و جدید ناسازگار می باشند. در این صورت، اگر فرض شود هر دو گروه گزاره های قرآنی و پزشکی به دنبال بیان یک واقعیت است و به هر دو به عنوان ابزاری برای شناخت حقیقت نگریسته شود، ناگزیر از گزینش یک گزاره هستیم؛ چرا که حقیقت یکی بیش نیست. بنابراین، اگر بپذیریم: 1. برای هر چیزی یک حقیقت واحد بیشتر وجود ندارد؛ 2. پذیرش تعارض واقعی قرآن و علم به پذیرش وجود دو حقیقت متعارض برای یک چیز منجر می شود؛ و 3. پس تعارض واقعی قرآن و علم محال می باشد.

با پذیرش اصل «محال پنداشتن تعارض واقعی قرآن و پزشکی» طبیعی است که تنها دو راهکار پیش رو می ماند:

الف) در صورت امکان، اگر بتوان منشأیی برای تعارض میان آیات و مطالب پزشکی یافت، باید منشأ این تعارض را برطرف نمود؛ برای مثال، اگر اشخاص یا ابزار موجود سرچشمه این تعارض باشند (مانند فهم نادرست از ظاهر آیه قرآن یا خطای دانشمند علوم پزشکی در مقدمات گزاره یابی خویش) باید با دقت در فهم صحیح از قرآن و اصلاح خطاهای مقدماتی و تهیه ابزار مناسب تعارض را بر طرف نمود.

ب) اگر سرچشمه تعارض از اختلاف در باورها، نگرش ها، روش حقیقت یابی، مفهوم واژگان و... باشد که امکان یکسان سازی گزاره های قرآنی با گزاره های پزشکی وجود ندارد و تعارض پا بر جا باشد، گزینش با گزاره های قرآنی است؛ چرا که گزاره های قرآنی بیان گر حقیقت است، اما به دلایلی مانند محدودیت سخت افزاری و نرم افزاری، امکان فهم کامل این حقیقت وجود ندارد و کاروان فهم حقیقت بشر در میانه راه است. بنابراین، باید اعتراف نمود که با داده های فعلی بشر هنوز راه و فاصله بسیاری برای فهم حقایق پزشکی قرآن وجود دارد که شاید بتوان این گفتار بوعلی سینا را پذیرفت؛

دل گرچه در ایـن بادیه بسیار شتافت  یک موی ندانست ولی موی شکافت/انــدر دل من هــزار خورشید بتافت  اخــر بــه کمــال ذرّه ای راه نیافت. اما باید اعتراف نمود هر گاه پژوهشگر میان رشته ای بدون هیچ گونه سونگری و تعصب به این آیات بنگرد، می تواند هماهنگی آنها را با دست آوردهای فعلی علوم پزشکی نیز تأیید نماید.

سه. گزاره های مسکوت از نظر پزشکی جدید

برخی آیات پزشکی قرآن موضوعاتی را بیان می کند که هنوز علم پزشکی توانایی دسترسی به آنها را به دست نیاورده است. این موضوعات هر چند که از نظر علوم پزشکی به اثبات نرسیده، دلیلی نیز برای نفی آنها نیز نداریم، اما از آنجا که وحی و گزاره های آن، نوعی دانش قطعی است و سرچشمه الهی دارد، حتماً صحیح می باشد؛ هر چند که در حال حاضر شواهد تجربی برای اثبات آنها در دست نداریم. ممکن است این موضوعات نیز مثل برخی موارد دیگر از پیش گویی های علمی قرآن (مثل نیروی جاذبه طبق آیه 2 سوره رعد و آیه 10 سوره لقمان و...) در آینده اثبات شود. این گونه موارد می تواند به عنوان نظریه های علمی قرآنی مطرح شود تا به دنبال شواهد اثباتی آنها باشیم.

البته نباید فراموش کرد در حوزه ای که گزاره ها بر پایه شناخت ویژه ای از جهان و انسان صورت گیرد و آزمون های تجربی قاطعی هم برای اثبات یا ابطال آنها وجود نداشته باشد، گزاره هایی که بر محور شناختی که قرآن کریم در اختیار ما می گذارد، خود ضامن عینیت و واقع گرایی آن خواهد بود؛ چرا که این شناخت از آنجا که از منبع علم الهی سرچشه می گیرد، هرگز در آن باطلی راه نمی یابد و این خود موهبت بزرگی است که دین در اختیار بشریت می گذارد. نمونه این بخش، گزاره های حوزه متاسایکولوژی (ماورای روان شناسی) قرآن است که بر اساس آن، امکان ارتباط انسان با برخی موجودات هوشمند مانند جن وجود دارد که از آنان تأثیر می پذیرد یا بر آنان تأثیر می گذارد. پرداختن به این گزاره ها از حوزه درک علم بشری خارج است؛ بنابراین نه تنها پزشکی از نفی آن ناتوان است، بلکه از سخن گفتن درباره آن نیز عاجز است.

با بیان این مطالب، اکنون به موضوع نوشتار وارد می شویم.

1.لفظ مطلق «مایع»

در سه آیه قرآن از این لفظ استفاده گردیده است که به بررسی آن پرداخته می شود:

وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کلَّ شَیءٍ حَی أَ فَلا یؤْمِنُونَ (انبیاء: 30)؛ «و هر چیز زنده ای را از آب قرار دادیم؟! پس آیا ایمان نمی آورند؟!».

مفسران در مورد پیدایش همه موجودات زنده از «آب» دو تفسیر بیان کرده اند:

اول) آب معمولی: بنابر این تفسیر، مفهوم آیه آن است که هر چیز زنده از «آب» (به عنوان ماده اصلی) ساخته شده یا هر چیز زنده، اصل و حیاتش وابسته به «آب» است. هر دو معنا نیز کاملاً با داده های علمی موافق است که «آب» منشأ حیات و زندگی موجودات زنده است و «آب» اولین ماده تشکیل دهنده هر سلول زنده است. این تفسیر در میان برخی مفسران مطرح گردیده است (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1374: 13/396؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، 1336: 6/57؛ شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، 1373: 3/115؛ طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، 1372: 16/115؛ گنابادی، ترجمه تفسیر بیان السعادة، 1408: 9/345؛ سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، 1419: 4/492؛ ابن شهر آشوب، متشابه ا لقرآن و مختلفه، 1410: 1/209؛ شیبانی، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، 1413: 3/355؛ شوکانی، فتح القدیر، 1973: 3/478).

دوم ) آب نطفه (semen): آن چه در آیه به عنوان «آب» ترجمه شده، کلمه «الماء» است که بهتر است این کلمه به عنوان «مایع» ترجمه گردد؛ زیرا اصل ماده «الماء» مطلق چیزی است که مایع، سیال و روان باشد؛ خواه آب باشد یا سایر مایعات (مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 1360: 11/220-211)؛ به عبارتی، هر چیزی که روان و جاری باشد، عرب به آن «ماء» می گوید که در صورت اطلاق و نداشتن صفت یا قیدی ممکن است به «آب» ترجمه شود، ولی نباید این لفظ را همیشه به معنای «آب» که یکی از مصادیق مایع است، ترجمه نمود.

برخی از مفسران نیز می گویند مراد از مایع در این آیه، همان «نطفه» یا «مایع منی» است که معمولاً موجود زنده از آن به وجود می آید. دلیل آنان نیز این آیه است که می فرماید: وَ اللَّهُ خَلَقَ کلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یمْشی عَلی بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یمْشی عَلی رِجْلَینِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یمْشی عَلی أَرْبَعٍ یخْلُقُ اللَّهُ ما یشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدیرٌ (نور: 45)؛ «و خدا هر جنبنده ای را از آبی آفرید؛ پس برخی از آنها کسانی هستند که بر شکم خود راه می روند و برخی از آنها کسانی هستند که بر دو پای خود راه می روند و برخی از آنها کسانی هستند که بر چهار (پا) راه می روند؛ خدا آنچه را بخواهد می آفریند، [چرا]که خدا بر هر چیزی تواناست».

بیشتر مفسران کلمه «ماء» در این آیه را به معنای «نطفه» و «منی» گرفته اند. این تفسیر در میان برخی مفسران مطرح گردیده است (قمی، تفسیر قمی، 1367: 2/107؛ فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیرالقرآن، 1418: 2/851؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، 1404: 11/390؛ حسینی شیرازی، تبیین القرآن، 1423: 1/368؛ قرشی، تفسیر احسن الحدیث، 1377: 7/232؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثناء عشری، 1363: 1/265).آنان معتقدند منظور از «مایع» که خداوند جنبندگان را از آن آفریده، همان «نطفه» است؛ به همین دلیل، لفظ «ماء» به صورت نکره آمده است تا به نوع خاصی یا جنس خاصی از «مایع» اشاره کند که همان «منی» است (گنابادی، ترجمه بیان السعاده، 1408: 10/377).

اگر اشکال شود که برخی از موجودات زنده از «منی» به وجود نمی آیند، در جواب گفته اند؛ لفظ «کل» در آیه به معنای تمام موجودات زنده نیست، بلکه به تناسب آیه، موجوداتی است که آیه، مصادیق آن را ذکر می‎کند (نجفی، تفسیر آسان، 1398: 14/119).وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّک قَدیراً (فرقان/54)؛ «و او کسی است که از آب، بشری را آفرید و او را (دارای خویشاوندی) نَسَبی و دامادی قرار داد؛ و پروردگار تو توانا است».

مفسران و مترجمان کلمه «الماء» را به عناوین مختلف ترجمه کرده اند:

الف) بیشتر مترجمان کلمه «الماء» را به معنای آب ترجمه نموده اند، گرچه همان طور که گفته شده، بهتر است به «مایع» ترجمه نمایند.

ب) برخی نیز مانند ترجمة خواجوی، نوری و احسن الحدیث کلمه «الماء» را به نطفه ترجمه نموده اند.

ج) بعضی دیگر مانند الهی قمشه ای، بروجردی، مشکینی، سراج و ترجمه جوامع الجامع نیز از آب (نطفه) استفاده نموده اند.

د) برخی دیگر مانند فیض الاسلام به آب (نطفه پدر و مادر) ترجمه کرده اند که تفسیر شریف لاهیجی تأیید برای درستی ترجمه فیض الاسلام می باشد؛ در این تفسیر ترجمه آیه اینگونه آمده است: «اوست آن قادری که به قدرت کامله خود از نطفه مادر و پدر آدمی را آفرید» (شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، 1373: 3/345).

به هر صورت، گرچه چندین احتمال در مفهوم آیه وجود دارد، بیشتر مفسران «الماء» را به «نطفه» یا «منی» تفسیر نموده اند؛ یعنی پیدایش تمام افراد انسان از «نطفه» و «منی» است و بشر را به دو دسته تقسیم نموده اند؛ یکی پسر که نسبت خانوادگی به وی برمی گردد و دیگری دختر که از طریق ازدواج و گزینش داماد، خویشاوندی سببی می آورد. این تفسیر در میان برخی مفسران مطرح گردیده است (سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان فی تفسیر القرآن، 1419: 1/369؛ صادقی تهرانی، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، 1419: 1/364؛ حسینی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهره، 1409: 1/373؛ قرشی، تفسیر احسن الحدیث، 1377: 7/306؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بی تا: 7/499؛ حسینی شیرازی، تبیین القرآن، 1423: 1/376؛ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، 1417: 15/317؛ طبرسی، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، 1377: 4/377؛ طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، 1372: 17/216؛ مغنیه، تفسیر الکاشف، 1422: 5/477؛ مغنیه، التفسیر المبین، بی تا: 1/476؛ فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، 1419: 11/63).نکته تأسف انگیز آن است که تمامی مترجمان قرآن به زبان انگلیسی نیز از کلمه «water» برای ترجمه استفاده نموده اند بدون آنکه به مفهوم صحیح آیه توجه نمایند و از الفاظی مانند «fluid» یا «liquid» استفاده کنند.

2.مایع آمیخته یا ریخته شده

فَلْینْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ یخْرُجُ مِنْ بَینِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ (طارق/5-7)؛ «پس انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است! از آبی جهنده آفریده شده است؛ آبی که از میان پشت و (دو استخوان) پیش (مرد) بیرون می آید».

بررسی ترجمه های فارسی

برای فهم صحیح از اصطلاح «ماء دافق» لازم است به ترجمه های فارسی توجه شود:

1.آبی جهنده؛ بیشتر مترجمان مانند الهی قمشه ای، انصاریان، اشرفی، آیتی، ارفع و احسن الحدیث از این معادل استفاده نموده اند که قطعاً ترجمه صحیحی نمی باشد.

2.نطفه جهنده؛ برخی دیگر از مترجمان قرآن مانند خواجوی آن را به کار برده اند.

3.آب (منی) جهنده؛ سایر مترجمان نیز از این ترجمه استفاده نموده اند.

4.تمام این ترجمه‎ها مبنی بر آن است که «ماء دافق» در توصیف «مایع منی» مرد باشد، ولی مشکینی این اصطلاح را در ارتباط با زن و مرد می داند؛ به همین سبب، آن را به «آبی جهنده (مختلط از زوجین)» ترجمه نموده است که با توجه به تفاسیر به نظر می رسد این برداشت صحیح باشد...

3.مایع اندک یا ضعیف

قرآن در دو آیه، عامل پیدایش جنین را با عنوان «ماء مهین» مطرح نموده است:

1.أَ لَمْ نَخْلُقْکمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ(مرسلات: 20)؛ «آیا شما را از آبی پست نیافریده ایم».

2.بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهینٍ (سجده: 7-8)؛ «و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد؛ سپس نسل او را از چکیده ای از آبی پست قرارداد».

بررسی ترجمه های فارسی

مترجمان در ترجمه «ماء مهین» نیز دارای عبارات پراکنده هستند که به برخی اشاره می گردد:

1.آبی بی مقدار؛ الهی قمشه ای، ارفع، آیتی و بروجردی

2.آب پست؛ ترجمه تفسیر المیزان و رضایی

3.آبی حقیر؛ بهرام پور، احسن الحدیث

4.آبی ناچیز بی قدر؛ اشرفی

5.آب پست و بی مقدار؛ انصاریان

6.آبی ناچیز؛ پورجوادی و برزی...

بررسی تفاسیر

گرچه برخی خواسته اند برای پست و حقیر بودن «مایع منی» دلایلی مطرح نمایند، عجیب آن است که گفته اند علت پست و بی ارزش بودن «مایع منی» آن است که این مایع از طریق مجرای ادراری بیرون می ریزد. به نظر می رسد که تراشیدن این وجه چیزی جز ترشحات ذهن نیست.

اما نکات برجسته این دو آیه را می‎توان این گونه بیان نمود:

الف ) نکره بودن لفظ «ماء» از نظر ادبیات عرب، وحدت و ابهام را می رساند که می تواند بیان‎گر اسرارآمیز بودن یا ناچیز بودن مایع باشد (طالقانی، پرتوی از قرآن، 1362: 3/330).

ب ) در آیه گفته شده «من ماء» یعنی «از یک مایع» و نگفته است «من مائین» یعنی از دو مایع، با اینکه اصل پیدایش جنین از هر دو یعنی از زن و مرد می باشد. این موضوع به علت آن است که در ابتدای آفرینش جنین، آمیختگی و یکی گشتن آن دو مایع در رحم صورت می‎گیرد (صدرالمتألهین، تفسیر القرآن الکریم، 1366: 7/335).

ج) گر چه برخی کلمه «من» در دو آیه را «من» ابتداییه در نظر گرفته اند ممکن است کلمه «مِن» در این دو آیه از نظر ادبیات عرب «مِن» تبعیضیه باشد؛ یعنی تمام این مایع اندک در پیدایش جنین موثر نیست، بلکه بخش اندکی از آن یعنی «اسپرم» نقش مؤثری در پیدایش جنین دارد.

د) کلمه «سلاله» به معنای شئ استخراج شده از شئ دیگر است. می توان از به کار بردن «سلاله» در آیه که به معنای چکیده و عصاره چیزی است، فهمید که گرچه «مایع منی» حاوی ده ها ماده و ترشحات است، ولی ناب ترین و خالص ترین بخش این مایع یعنی «اسپرم ها»، در پیدایش جنین مؤثر است.

از سوی دیگر، می توان تشبیه زنان به کشت زار در آیه 223 سوره بقره را این گونه در نظر گرفت که گرچه واژن زن محل بذرافشانی است و میلیون ها اسپرم در این محل رها می شود، ولی همان گونه که سه مرحله اساسی کشت، داشت و برداشت در تولید محصول لازم است. در زمان کشت، میلیون ها «اسپرم» لازم است تا در یک مسابقه ماراتن گونه، بهترین بذر برای کشت برگزیده شود؛ یعنی یک «اسپرم» از میلیون‎ها اسپرم ریخته شده در رحم زن، سرچشمه آفرینش جنین است، به همین دلیل، به راحتی و در همان ابتدا و آغاز، «اسپرم» با «تخمک» ترکیب نمی‎ شود (تفسیر هدایت، 18/17).

گرچه امروزه بدیهی است که لقاح با دخول یک «اسپرم» در درون «تخمک» صورت می‎پذیرد و تمام «مایع منی» مرد مؤثر نمی باشد، ولی وجود این نکته در کلام پیامبرo شگفت انگیز است که می فرماید: «ما من کل الماء یکون الولد؛ اینگونه نیست که از تمام مایع، نوزاد پدید آید» (مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، حدیث 3444). به عبارتی، اکنون مشخص گردیده که در هر انزال طبیعی که 4-3 میلی لیتر حجم دارد، تقریباً 100 میلیون «اسپرم» در هر میلی لیتر وجود دارد، ولی آنچه موجب باروری «تخمک» و پیدایش جنین می‎شود، یک سلول «اسپرم» است که از میان چند صد میلیون سلول «اسپرم» موجود در «مایع منی» در شرایط عادی موفق به نفوذ در درون «تخمک» می شود پس تعداد بی شماری از اسپرم ‎ها در راه مانده، موفق نمی شوند مسیر لوله رحمی را طی کنند تا به تخمک برسند، بلکه بخش کوچکی که حدود 1% آن اسپرم هاست موفق به طی مسیر می شوند. در واقع، تنها 1% اسپرم هایی که در مهبل زن قرار می گیرند، می‎توانند وارد گردن رحم زن شوند که در آنجا ممکن است چند ساعت زنده بمانند. حرکت از گردن رحم تا لوله رحم نیاز به حداقل دو تا هفت ساعت دارد. پس از رسیدن اسپرم به بخش تنگ لوله (ایسموس) حرکت اسپرم کاهش می یابد و مهاجرت متوقف می‎شود. اسپرم در هنگام تخمک گذاری دوباره متحرک می شود. علت آن احتمالاً انقباضات ایجاد شده توسط سلول‎های کومولوس در اطراف تخم است. سپس اسپرم ها به سمت آمپول لوله رحم که حجیم‎ترین بخش لوله و محل لقاح است، حرکت می‎کنند.

اسپرم ها به محض رسیدن به دستگاه تناسلی جنس مؤنث، قادر به بارور کردن تخمک نیستند، بلکه برای این کار دو پدیده لازم است:

1.توان یابی (capacition): این پدیده یک دوره آماده سازی اسپرم در دستگاه تناسلی زن است که در انسان حدود 7 ساعت به طول می‎انجامد. این دوره در لوله رحمی طی می شود و عمدتاً شامل واکنش های اپی تلیومی بین اسپرم و سطح مخاطی لوله رحم است.

طی این مدت، پوشش گلیکوپروتئین های پلاسمای منی از غشای پلاسمای واقع بر روی ناحیه آکروزمی اسپرم برداشته می شود. فقط اسپرم هایی که توانایی پیدا کرده اند، قادر به عبور از سلول های تاج و انجام واکنش آکروزمی هستند.

2.واکنش آکروزمی: این پدیده بعد از انتقال اسپرم به منطقه شفاف و تحت اثر القایی پروتئین های این منطقه انجام می شود. این واکنش به رهاسازی آنزیم هایی منجر می شود که برای نفوذ به منطقه شفاف ضروری هستند، مثل آکروزین (acuosin) و مواد شبیه تریپسین.

هـ) اما اگر «ماء مهین» را به معنای «مایع ضعیف» ترجمه نمودیم، می توان گفت این ترجمه در برخی تفاسیر (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بی تا: 10/227) آمده که کلمه «المهین» به «القلیل الغناء» معنا گردیده است؛ یعنی این مایع بی نیازی اندک دارد. در این صورت می توان این گونه برداشت نمود که با وجود توانایی و استعدادی که «مایع منی» دارد، واقعاً ضعیف است و بی نیازی اندکی از نظر حفظ خویشتن دارد؛ به عبارتی، امکان زنده ماندن و زیستن اسپرم های موجود در این مایع بسیار اندک می باشد که به بیش از چند دقیقه نمی رسد. به همین سبب، لازم است آن مایع را در خارج رحم در درجه حرارت مشخص و محیط خاص نگه داری نمود تا امکان زنده ماندن اسپرم در این مایع فراهم گردد. اما بیشترین مدتی که ممکن است اسپرم در داخل رحم زن زنده بماند، 72 ساعت است و سپس به تدریج نیروی خود را از دست می دهد و دفع می شود.

4.منی

قرآن در دو آیه از لفظ «منی» و مشتق از ریشه این کلمه برای پیدایش انسان استفاده نموده است:

1.أَفَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ (واقعه: 58-59)؛ «و آیا آنچه را از منی می ریزید، ملاحظه کرده اید؟! آیا شما آن را آفریدید یا ما آفریننده ایم؟!».

2.أَلَمْ یک نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنی (قیامت: 37)؛ «آیا (او) آب اندک سیالی از منی ای که ریخته می شود، نبوده است؟!».

بررسی ترجمه های فارسی

1.طبیعی است که در ترجمه های فارسی، معادل گزینی صحیح بسیار مشکل است؛ به همین جهت، بیشتر مترجمان (در49 ترجمه فارسی) از انتخاب معادل برای لفظ «منی» خوداری ورزیده و دقیقاً از همان کلمه «منی» در ترجمه فارسی استفاده شده است. سایر مترجمان نیز از الفاظ زیر بهره برده اند:

2.قطره آب نطفه؛ الهی قمشه ای

3.قطره آب منی؛ ترجمه تفسیر المیزان، خسروی، سراج، بروجردی و حجة التفاسیر

4.مایه ناچیز؛ عاملی

5.آبی از آب پشت؛ روض الجنان

بررسی دقیق

از سوی دیگر، بیشتر مترجمان و مفسران، فعل‎های مشتق از ریشه «منی» را به معنای «ریختن» ترجمه نموده اند. این ترجمه در میان برخی مفسران مطرح گردیده است که به برخی اشاره می گردد:

ـ عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، 1378: 13/308؛

ـ محمد حسینی شیرازی، تبیین القرآن، 1423: 1/598؛

ـ محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، 1417: 20/184؛

ـ فضل بن حسن طبرسی، ترجمه مجمع البیان، 1372: 26/132؛

ـ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنا عشری، 1363: 13/405؛

ـ محمد جواد مغنیه، تفسیر کاشف، 1422: 7/475؛

ـ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، 1373: 4/653؛

ـ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1374: 25/319).

اما این ترجمه صحیح به نظر نمی‎رسد، زیرا:

اولاً آیه در صدد آن نیست که یک حالات بدیهی و آشکار را بیان نماید و از ریخته شدن مایع منی مرد در رحم زن خبر دهد که همگان از آن اطلاع داشته و دارند. مردمی که در زمان نزول قرآن زندگی می کردند، مطمئناً می دانستند که تولد کودک به ریخته شدن مایع منی در رحم زن بستگی دارد و این موضوع بدیهی است که نیاز به بیان آن نبود.

ثانیاً «منی» به معنای اندازه گیری است و نطفه را از آن جهت «منی» گویند که با قدرت خداوندی اندازه گیری شده است؛ به عبارتی، آیه می‎خواهد بیان نماید که «نطفه» یعنی جنین در هر مرحله ای اندازه گیری می شود.

در کتاب های لغت نیز بیان شده که فعل های مشتق از «منی» در صورتی که ثلاثی مجرد باشد، به معنای ریختن نمی‎باشد، بلکه «امنی» فعل ثلاثی مزید به معنای ریختن است؛ به همین جهت، «تمنون» در آیه 58 سوره واقعه را از فعل ثلاثی مزید گرفته و به معنای ریخته شدن ترجمه نموده اند.

با توجه به این نکته، برخی مترجمان و مفسران مانند فضل بن حسن طبرسی (تفسیر جوامع الجامع، 1377: 6/502)، علی اکبر قرشی (قاموس قرآن، 1371: 6/295) مفهوم اندازه گیری را برگزیده اند و آیه را چنین ترجمه نموده اند: «آیا نطفه ای نبود از اندازه گرفته شده ای که اندازه گرفته می شود»؟!

برخی مانند مرحوم مشکینی برای جمع بین دو برداشت مختلف، آیه را این گونه ترجمه نموده اند: «مگر او قطره ای از آب منی که در رحم ریخته می شود، نبود؟! (و از حیث وجود اسپرم ها و اوول ها در آن و اسرار نهفته آنها اندازه گیری می شود)»؟!

5.نطفه امشاج

إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً (انسان: 2)؛ «در حقیقت، ما انسان را از آب اندک سیال مخلوط آفریدیم، در حالی که او را می آزماییم و او را شنوا و بینا قرار دادیم».

تفسیرهای متعددی درباره «نطفه امشاج» مطرح گردیده است که به آنها اشاره می‎گردد:

1.منظور از این اصطلاح، همان «مایع منی» مرد است؛ یعنی «منی» از ده‎ها ماده گوناگون و آمیخته با هم ترکیب شده است که شامل دو بخش عمده می‎باشد:

الف) اسپرم‎هایی که در لوله‎های منی ساز در بیضه تولید می‎گردند.

ب) مایعی که از غده پروستات، غدد کوپر(cooper) و مری (mery) و لیتره (littre)، اپیدیدیم و کیسه‎های ذخیره کننده منی ترشح می‎شود.

2.منظور از این اصطلاح اشاره به اختلاف رنگ نطفه زن و مرد است؛ یعنی دو ترکیب وجود دارد: «مایع منی» مرد که سفید است و «تخمک» زن که زرد رنگ است.

3.منظور آمیختگی «نطفه» و «مایع منی» مرد با خون قاعدگی زن است که هر گاه زن باردار شود، قاعدگی او تمام می شود.

4.منظور ترکیب و آمیختگی جنین از مراحل متعدد رشد و تکامل مانند علقه، مضغه و سایر مراحل است.

5.منظور آمیختگی جنین از سرشت ها و طبیعت‎های متعددی مانند حرارت و برودت، رطوبت و یبوست است که پس از تولد آشکار می گردد.

6.منظور آمیختگی جنین از صفات متضاد و عناصر گوناگونی است که در درون او قرار می‎گیرد.

7.منظور استعدادهای مختلف از نظر عامل وراثت و ژن‎ها می باشد که در درون «اسپرم» به هم آمیخته می‎باشند.

اما به نظر می‎رسد که تمامی این برداشت‎ها، ترشحات ذهنی افراد ناآشنا به قرآن و موضوع جنین شناسی است. بهترین تفسیر برای اصطلاح «نطفه امشاج»، آمیختگی و ترکیب سلول جنسی نر و ماده است که از نظر جنین شناسی معادل «zygot» یا «fertilized ovum» می باشد.

در روایات نیز به این تفسیر اشاره گردیده است: امیرمومنانg می فرماید: «تعتلج النطفتان فی الرحم فایتهما کانت اکثر جاءت تشبهها فان کانت نطفة المرأة اکثر جاءت تشبه اخوان و ان کانت نطفة الرجل اکثر جاءت تشبه اعمامه؛ دو نطفه (گامت زن و مرد) در رحم با یکدیگر آمیخته می گردند. هر کدام از آن دو که غالب تر باشد، جنین شبیه آن نطفه (گامت) می شود. اگر نطفه (گامت) زن غالب‎تر باشد جنین شبیه دایی‎های خود (ژنتیک اقوام مادری) می گردد و اگر نطفه (گامت) مرد غالب تر باشد جنین شبیه عموهای خود (ژنتیک اقوام پدری) می شود» (مجلسی، محمدتقی، بحارالانوار، 5/155).

امام باقرg نیز می‎فرماید: «ماء الرجل و المرأه اختلطا جمیعاً؛ مایع (گامت) مرد و زن هر دو با هم مخلوط و آمیخته می گردد» (قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، 1367: 2/398).

یک فرد یهودی نیز به پیامبرo گفت: آیا از تو درباره چیزی بپرسم که آن را جز پیامبر نمی داند؟! حضرت فرمود: آن چیز چیست؟! یهودی گفت: از شباهت فرزند به پدر و مادرش.

حضرت فرمود: «مایع مرد، سفید و غلیظ است و مایع زن، زرد و رقیق است. هرگاه مایع مرد بر مایع زن غلبه کند، فرزند به اذن خداوند پسر می شود و از این ناحیه است که شباهت فرزند به پدر به وجود می آید و هرگاه مایع زن بر مایع مرد غلبه کند فرزند به اذن خداوند دختر خواهد شد و شباهت فرزند به مادر نیز از ناحیه غلبه کردن است» (عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، 5/550، ح7).

یک یهودی دیگر نیز از کنار پیامبرo می‎گذشت، در حالی که حضرت با یارانش سخن می گفت، گروهی از افراد قبیله قریش گفتند: ای یهودی! این فرد می پندارد پیامبر است. یهودی گفت: از او درباره چیزی می پرسم که کسی جز پیامبر آن را نمی داند! آن یهودی نزد پیامبرo رفت و نشست و گفت: ای محمد! انسان از چه چیزی آفریده می شود؟! حضرت فرمود: ای یهودی؟! از هر دو (زن و مرد) آفریده می شود؛ از «نطفه مرد» و از «نطفه زن» آفریده می شود (احمد بن حنبل، مسند احمد، حدیث 4206).

این روشن گری درباره عوامل مؤثر در باروری و نقش ژنتیک در بسیاری از روایات امام مجتبیg و امام صادقg نیز وجود دارد (مجلسی، بحارالانوار، 40/169؛ عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، 5/550-552).

نکته ای که باید به آن توجه شود آن است که کلمه «نطفه» در عربی دارای سه کاربرد متفاوت است:

1.نطفه مرد یا اسپرم؛

2.نطفه زن یا تخمک؛

3.تخم یا تخمک لقاح یافته.

همان طور که از لفظ «ماء الرجل» و «منی الرجل»، «ماء المرأة» و «منی المرأة» نیز استفاده می گردد؛ منظور از «منی الرجل» و «ماء الرجل» همان «مایع منی» مرد است و منظور از «ماء المرأة» و «منی المرأة» ترشحات و مایعی است با آزاد شدن ناگهانی تخمک همراه می باشد.

دو پژوهشگر انگلیسی «روبرت ادوارد» و «پاتریک ستپتو» که پیرامون روش های بارداری خارج رحمی تحقیق می کنند، به این نکته دست یافته اند که «تخمک» هنگامی که آزاد می شود، همراه با مایع است. آنان به این نکته نیز رسیده اند که این مایع دارای نقش و تأثیر بر اسپرم ها می باشد؛ یعنی اسپرم های خارج از تخمک را در مرحله ای که لقاح صورت می گیرد، ضعیف می کنند (ابن یوسف، القرآن الکریم و الطب الحدیث، 63).

نتیجه

1.قرآن با عناوین متعددی به نقش مشترک عامل باروری در زن و مرد اشاره نموده است.

2.قرآن با ظرافتی خاص اشاره نموده که تمام «مایع منی» مرد در باروری نقش ندارد، بلکه بخش اندکی از آن عامل باروری است.

3.قرآن از آمیخته شدن دو عامل باروری زن و مرد برای پیدایش جنین خبر داده است.

منابع

1.ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی (1410ق)، متشابه القرآن و مختلفه، قم، انتشارات بیدار.

 ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو (1419ق)، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون.

3.اندلسی، ابوحیان محمد بن یوسف (1420ق)، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دار الفکر.

 بحرانی، سید هاشم (1416ق)، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت.

5.بغوی، حسین بن مسعود (1420ق)، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

6.بیضاوی، عبدالله بن عمر (1418ق)، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

7.جرجانی، ابوالمحاسن حسین بن حسن (1377ش)، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

8.حسینی استرآبادی، سید شرف الدین علی (1409ق)، تأویل الآیات الظاهرة، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

9.حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد (1363ش)، تفسیر اثنا عشری، تهران، میقات.

 حسینی شیرازی، سید محمد (1423ق)، تبیین القرآن، بیروت، دار العلوم.

11.حسینی همدانی، سید محمد حسین (1404ق)، انوار درخشان، تهران، کتابفروشی لطفی.

12.رضایی اصفهانی، محمد علی و جمعی از فضلای حوزه و دانشگاه، ترجمه قرآن کریم، موسسه فرهنگی دارالذکر، 1383ش.

13.زحیلی، وهبه بن مصطفی (1418ق)، التفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، بیروت، دار الفکر.

14.زمخشری، جارالله محمود (1407ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتب العربی.

15.سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله (1406ق)، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دار التعارف للمطبوعات.

16.سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله (1419ق)، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بیروت، دار التعارف للمطبوعات.

 سید کریمی حسینی، سید عباس (1382ش)، تفسیر علیین، قم، انتشارات اسوه.

18.سیوطی، جلال الدین الفضل عبدالرحمن ابن بکر بن محمد (1416ق)، تفسیر الجلالین، بیروت، مؤسسه النور للمطبوعات.

19.شبر، سید عبدالله (1407ق)، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، کویت، مکتبة الألفین.

20.شبر، سید عبدالله (1412ق)، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دار البلاغة للطباعة والنشر.

21.شریف لاهیجی، محمد بن علی (1373ش)، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، دفتر نشر داد.

22.شوکانی محمد بن علی (1973م)، نیل الاوطار من احادیث سید الاخیار، بیروت، دار الجلیل.

23.شیبانی، محمد بن حسن (1413ق)، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی.

 صادقی تهرانی، محمد (1419ق)، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، مؤلف.

25.صادقی تهرانی، محمد(1365ش)، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن؛ قم، انتشارات فرهنگ اسلامی.

 صدرالمتالهین، محمد بن ابراهیم (1366ش)، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق محمد خواجو، قم، بیدار، چاپ دوم.

 طالقانی، سید محمود (1362ش)، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار.

28.طباطبایی، محمد حسین (1417ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین.

29.طبرسی، ابو علی فضل بن حسن (1377ش)، تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران.

30.طبرسی، فضل بن حسن (1372ش)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو.

 طوسی، محمد بن حسن (بی تا)، التبیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

 طیب، سید عبد الحسین (1378ش)، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام.

  1. فضل الله، سید محمد حسین (1419ق)، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر.

34.فیض کاشانی، ملا محسن (1418ق)، الأصفی فی تفسیر القرآن، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

 قرشی، سید علی اکبر (1371ش)، قاموس قرآن تهران، دار الکتب الإسلامیه.

 قرشی، سید علی اکبر (1377ش)، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت.

 قمی، علی بن ابراهیم (1367ش)، تفسیر قمی، قم، دار الکتاب.

38.کاشانی، محمد بن مرتضی (1410ق)، تفسیر المعین، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

39.کاشانی، ملا فتح الله (1336ش)، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی.

40.گنابادی، سلطان محمد(1408ق)، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.

 محلی، جلال الدین و جلال الدین سیوطی (1416ق)، تفسیر الجلالین، بیروت، مؤسسه النور للمطبوعات.

42.مدرسی، سید محمدتقی (1377ش)، تفسیر هدایت، ترجمه احمد آرام، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.

  1. مراغی، احمد بن مصطفی (بی تا)، تفسیر المراغی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

44.مصطفوی، حسن (1360ش)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

 مظهری، محمد ثناءالله (1412ق)، التفسیر المظهری، پاکستان، مکتبه رشدیه.

 مغنیه، محمد جواد (1422ق)، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الإسلامیه.

 مغنیه، محمد جواد (بی تا)، التفسیر المبین، قم، بنیاد بعثت.

48.مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان (1374ش)، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه.

 نجفی خمینی، محمد جواد (1398ق)، تفسیر آسان، تهران، انتشارات اسلامیه.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان