تاریخ خبر : 1393/03/08 – گروه گردشگری، فاطمه باباخانی: سافاری در قاره آفریقا یا برخی کشورها در جنوب شرق آسیا یکی از بهترین گزینهها برای هر طبیعتگرد است. گذر ماشینها از میان جادهای خاکی که در آن زرافهها، شیرها و ببرها در حال استراحت در یک چاله آب یا قدم زدن در میان قلمرو خویشند و حتی ممکن است با کوچکترین حرکت اشتباه خود را به قفس گردشگران بکوبند، تجربهای است مهیج که به هزینه کردنش میارزد؛ از این روست که هر ساله هزاران گردشگر به جای اقامت در هتلهای لوکس و گشتوگذار در میان سایتهای تاریخی، تن به یک سفر طولانی به مناطقی با آبوهوای گرم و شرجی و شرایط دشوار میدهند تا بتوانند حیات وحش را از نزدیک ببینند و یک عکس شخصی از گونههای نادر جهان داشته باشند.
آفریقای جنوبی، کنیا، نامیبیا، اندونزی، تانزانیا و هند در راس مقاصد گردشگری حیات وحش هستند و توانستهاند رابطهای تنگاتنگ میان محیطزیست و گردشگری ایجاد کنند؛ به گونهای که صنعت گردشگری حیاتوحش در تانزانیا با ایجاد درآمد 570 میلیون دلاری پس از صادرات طلا و محصولات کشاورزی به سومین منبع درآمد این کشور تبدیل شده است.
در آفریقای جنوبی در سال 1995 نزدیک به 90درصد از یک میلیون و 52 هزار گردشگری که به این کشور سفر کردند، بازدیدی از پارکهای ملی داشتند که موجب درآمدی معادل 13میلیون راند معادل یک میلیون و 700 هزار دلار برای آفریقای جنوبی شد. مدل حفاظت این مناطق نیز بیشتر بر پایه کمک گرفتن از مردم محلی برای مدیریت گردشگری بنا شده است؛ در نامیبیا بهویژه قرقهای بومی شیوهای است که در آن منطقههای بزرگ در اختیار اقوام گذاشته میشود و آنها با استقرار مراکز اقامتی متناسب با بافت منطقه و تهیه لیست خدمات به گردشگران توانستهاند اقتصاد محلی خود را بهبود بخشیده و در کنار آن به مهمترین حافظان حیات وحش خود تبدیل شوند. بر اساس این مدل گردشگری نه تنها خطری برای محیطزیست محسوب نمیشود، بلکه عامل مهمی در حفظ و حیات آن به حساب میآید.
در ایران وضعیت چگونه است؟
آیا در کشور ما نیز میتوان از رابطه تنگاتنگ محیطزیست و بالاخص حفاظت از حیاتوحش و گردشگری سخن گفت؟ پاسخ به این سوال با توجه به شمار معدود تورهای حیاتوحش که آن هم به شکل تخصصی توسط برخی انجمنهای زیستمحیطی برگزار میشود، نمیتواند مثبت باشد. این در حالی است که ایران به لحاظ وجود گونههای نادر از وضعیت مطلوبی در سطح جهانی برخوردار است. یوز آسیایی و گور ایرانی، گوزن زرد، هوبره، زاغ بور، لاکپشت پوزهعقابی، گاندو در کنار سوسن چلچراغ و لاله واژگون بخشی از سرمایههای جانوری و گیاهی ما محسوب میشوند که توان جذب گردشگران از سراسر جهان را دارند اما هر کدام از این موارد با نادیدهانگاری نه تنها حفاظت نشده که در معرض انقراض نیز قرارگرفتهاند.
مقایسه شیرایرانی در دو کشور ایران و هند شاهدی بر این مدعا است؛ درحالی که شیر ایرانی در زادگاهی که به آن نام خوانده میشود منقرض شده؛ در هند حضور این گونه جانوری توانسته است موجب حضور گردشگران برای مشاهده سلطان جنگل باشد. آنچه بر سر دریاچه ارومیه یا یوز آسیایی نیز میآید وضعیت بهتری نیست و هر کدام از این موارد تا مرز نابودی یا انقراض پیش رفتهاند؛ این در حالی است که هر کدام از این توان برخوردارند که به لحاظ اقتصادی نیز برای جوامع حاشیه خود سود قابل توجهی را به همراه آورند.
به عنوان مثال تبلیغات صورتگرفته روی یوز آسیایی در چند ماهه اخیر موجب اقبال یک آژانس گردشگری آلمانی برای بازدید از این گونه نادر جانوری و درج عکس آن برای جلب گردشگر شده است. همچنین تلاشهای صورت گرفته توسط سازمانهای زیستمحیطی موجب معرفی لاکپشت پوزه عقابی به عنوان یکی از جاذبههای جانوری جزیره قشم شده و در فصل تخمریزی این گونه، انبوه گردشگران علاقهمند به این جزیره سفر میکنند تا شاهد این رویداد باشند؛ این حجم انبوه گردشگران با توجه به منافعی که برای اقتصاد منطقه دارند، محلیها را تشویق کرده است تا حفاظت از لاکپشت را شخصا به عهده بگیرند. به این ترتیب ملاحظه میکنیم ایجاد حلقه اتصال میان گردشگری و حیاتوحش با شیوه صحیح نه تنها تهدیدی علیه حفاظت از این گونهها نخواهد بود بلکه میتواند رشد معیشت محلی و حفاظت از آنها را نیز به همراه داشته باشد.