ماهان شبکه ایرانیان

آسیب شناسی فرهنگ مهدوی در عصر جهانی شدن(۳)

آسیب شناسی فرهنگ مهدوی در عصر جهانی شدن   در این مقاله، منظور ما از واژۀ آسیب شناسی، شناخت موانع و چالش‌های بالقوه و بالفعلی است که در فرایند جهانی شدن، فرهنگ مهدوی را مورد مناقشه قرار می‌دهند

آسیب شناسی فرهنگ مهدوی در عصر جهانی شدن(3)

آسیب شناسی فرهنگ مهدوی در عصر جهانی شدن
 

در این مقاله، منظور ما از واژۀ آسیب شناسی، شناخت موانع و چالش‌های بالقوه و بالفعلی است که در فرایند جهانی شدن، فرهنگ مهدوی را مورد مناقشه قرار می‌دهند. و منظور از چالش، همان معنای مصطلحی است که در علوم سیاسی و روابط بین الملل، به کار گرفته می‌شود و شامل هرگونه مخاطره، مشکل، درگیری، زد و خورد، تهدید و... است که هم تهدیدات نرم و هم تهدیدات فیزیکی را در بر می‌گیرد (ر.ک: علیپور نجفعلی، بی‌تا: ص24).

1. چالش‌ها در حوزۀ عناصر فرهنگ مهدوی
 

تهدیدات فرهنگی در درجۀ اول، ناظر به عناصر فرهنگ مهدوی ـ یعنی مبادی اعتقادی و باور‌ها، ارزش‌ها و هنجارها و… ‏‏‏‏ـ ‏هستند.‏‏‏‏
الف. در بعد باور ها:
در این بعد، مهم ترین بخش، مسائلی است که به هستی شناسی، و معرفت شناسی و انسان شناسی مرتبط است. نوع پاسخ جهانی شدن به این گونه سؤلات، به نگرش جریاناتی بستگی دارد که بر فرایند جهانی شدن سوار شده و افسار آن را به دست می‌گیرند.
در شرایط کنونی دو جریان اصلی مدرنیزم و پسامدرنیزم بیش از سایر جریانات، متولّی امر جهانی شدن هستند و به همین سبب در تعارض آشکار با فرهنگ مهدوی قرار می‌گیرند؛ برای مثال یکی از مهم ترین ویژگی‌های هستی شناسی مدرنیزم فردگرایی است. «فردگرایی یعنی نفی هرگونه اصل عالیه و برتر از فردیت...یعنی خودداری از پذیرفتن یک اقتدار برتر از فرد و نیز یک معرفت برتر از عقل و استدلال فردی» (گنون، 1372: ص82 و 98، به نقل از: ابوالقاسمی و سجادی، 1384، ص55) بنابراین، در اندیشۀ مدرن، انسان محوری جایگزین خدامحوری می‌شود. از سوی دیگر، پست مدرن‌ها نیز معتقدند هیچ حقیقت عالی و غایت متعالی برای زندگی وجود ندارد. (ر.ک: ابوالقاسمی و سجادی، همان: ص50ـ ص87) لذا در هر دو دیدگاه مسائلی همچون بعثت پیامبران و هدایت اولیای الهی و در رأس آن، امامت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مورد تردید قرار می‌گیرد که در تعارض آشکار با هستی شناسی مهدوی ‌است.
در بعد معرفت شناختی، یکی از اصلی ترین اصول مدرنیسم، خردگرایی ابزاری است. خردگرایی ابزاری که در مسیر تکاملی خویش، به پوزیتویسم منطقی و سپس به ابطال گرایی منتهی می‌شود، جز به معرفت تجربی بها نداده و به نفی هر گونه شناخت متافیزیک و ماورایی دلالت دارد که با نگرش مهدوی در تضاد و تعارض قرار می‌گیرد.
همچنین از نگاه پست مدرنیستی،گرایش به نوعی تکثرگرایی مشاهده می‌گردد که هرگونه مطلق گرایی و فراروایت گرایی را نفی می‌کند. در واقع در این دیدگاه، چه دانش را محدود به ساختار زبان بدانیم و چه تأکید بر فضای گفتمانی داشته باشیم (ر.ک: ابوالقاسمی وسجادی، همان: ص80)هیچ حقیقت ثابت و بنیادینی وجود ندارد و همه چیز حتّی دانش نیز محصول تفسیر‌های ما است.با این وصف، پست مدرنیزم، یا قائل به هیچ حقیقتی نیست یا هر چه که فرهنگ‌های مختلف بیان می‌کنند را برداشتی از حقیقت می‌داند. این نگرش،به گونه‌ای اساس و شالودۀ فرهنگ مهدوی را نشانه می‌رود، چرا که در نگرش مهدوی، همه چیز از باورهای یقینی و قطعی سرچشمه می‌گیردو وجود خدا، پیامبران، و امامان معصوم ‏‏‏‏‏‏‏‏ـ خصوصاًَ آخرین آن‌ها که زنده و ناظر است ـ قطعی و بلاشکّ است. در نتیجه، فرهنگ مهدوی نیز همانند هر فراروایت دیگر، سوژۀ نقد پسامدرنیسم قرار می‌گیرد.
بدین سان، جهانی شدن، تحت تأثیر نگرش‌های پست مدرنیستی، تنوّع طلبی و تردید را وارد فضای فرهنگی جوامع شیعی کرده و به ترویج آن می‌پردازد. این در حالی است که در فرهنگ مهدوی، مؤمن حقیقی کسی است که بیش از دیگران به ایمان قلبی و یقینی نائل شده باشد.
در بعد انسان شناسی نیز در حالی که فرهنگ مهدوی به انسان به عنوان موجودی چند بعدی می‌نگرد که هر یک از ابعاد وجودی اش نیازمند تغذیه و تکامل و رشد است. جهانی شدن با نگرش مدرنیستی و حتی پست مدرنیستی اش، به دلیل نگاه مادّی گرایانه‌ای که در آن‌ها نهفته است، تنها بعد مادّی وجود انسان را در نظر آورده و تکامل بشر را در گرو تکامل همین بعد می‌داند.
کوتاه سخن آن که، جهانی شدن با هر دو رویکرد مدرنیستی و پست مدرنیستی اش، هم در هستی شناسی، هم در معرفت شناسی و هم در انسان شناسی، و در یک کلام، در باورهای ریشه‌ای خود با فرهنگ مهدوی در تعارض و تقابل قرار ‌دارد.
ب. در بعد ارزش ها:
گسترش روابط فوق قلمروگرایی، به گونه‌ای در جریان است که ارزش‌های مورد نظر مدرنیزم یا پست مدرنیزم را ارزش‌های عامّ و جهانی معرفی می‌کنند، این، در حالی است که بسیاری از این ارزش‌ها در تعارض صریح با ارزش‌های جهان شمول مهدوی است.
برای مثال، مدرنیسمی که در هستی شناسی خویش، بر فردگرایی تأکید دارد، در حوزۀ ارزش ها، متمایل به آزادی خواهد بود و بنابراین بدون تردید، سرلوحۀ ارزش‌های جامعۀ مدرن، آزادی است... مدرنیته آزادی را عمدتاَ به معنی فقدان موانع خارجی و شرایط خالی از اجبار و فشار و عدم دخالت دیگران می‌داند » (ابوالقاسمی و سجادی،همان: ص59).
مسلماً این تعریف از آزادی، با آزادی در فرهنگ مهدوی متفاوت است؛ چرا که« مفهوم مدرن آزادی با خود بنیادی بشر و اعراض آن از مذهب و وحی، محقّق گردیده و بر همان مبنا تداوم یافته است و صبغۀ سوداگرانه و سودپرستانه و قدرت طلبانه دارد» (ابوالقاسمی و سجادی، همان: ص60).
در حالی که در فرهنگ مهدوی، آزادی در چارچوب قوانین شرع و اسلام معنا می‌یابد. یکی دیگر از ارزش‌های مدرنیزم، حاکمیت قانون و برابری برابر آن است که البته قانون مدّ نظر ایشان قانونی بشری است که توسط اکثریت پذیرفته شده است. در اندیشۀ مهدوی نیز همه مردم برابر قانون برابرند؛ امّا تنها قانون حقیقی و لازم الاجرا قانون الهی است.
مسالۀ دیگر آن که مدرنیزم با پررنگ کردن برخی ارزش‌ها همچون آزادی، برخی دیگر از ارزش‌ها را نادیده می‌انگارد. به دیگر سخن، این نگرش، ارزشی را فدای ارزش دیگر می‌کند؛ برای مثال؛ ارزش‌هایی چون برابری، عدالت، فساد ستیزی، و... که از مهم ترین ارزش‌های مدّ نظر فرهنگ مهدوی هستند، از نظر این دیدگاه، مغفول می‌مانند.
نگرش پست مدرنیستی هیچ اصلی را ذاتاَ ارزشمند ندانسته و به نفی خصلت استعلایی ارزش‌ها و هنجارها می‌پردازد ؛ لذا در بعد ارزش‌ها نیز، میان فرهنگ مهدوی و قرائت‌های مختلف مدرنیستی و پست مدرنیستی جهانی شدن، تفاوت‌های عمیقی وجود دارد.
ج. در بعد هنجارها:
جهانی شدن با ترویج باورها و ارزش‌های گوناگون و حتّی متضاد، شیوۀ خاصّی از زندگی را در جوامع به وجود می‌آورد؛ لذا«الگو‌های خاصّی از زندگی را در عرصه‌های مختلف حیات بشری مطرح می‌کند و به صورت طبیعی با باید‌ها و نباید‌های چندی نیز همراه خواهد بود» (سجادی، همان: ص88).
در واقع، شکل گیری هویت‌های چهل تکّه و تو در تو، با لایه‌های ضدّ و نقیض هویتی که تار و پود شخصیتی افراد را در دنیای فوق قلمروگرایی شکل می‌دهد، در بسیاری از افراد به ناچار به انتخاب شیوه‌ای از زندگی منجر می‌گردد که به رهایی از هر گونه تعهّد اخلاقی و پای بندی به هنجار‌های سنّتی و انسانی می‌انجامد.
این گونه است که ما با چالش دیگری در حوزۀ تعلیم و تربیت مهدوی مواجه می‌گردیم که عبارت است از:
کاهش قدرت والدین و نظام آموزشی در جهت کنترل و هدایت رفتار و اخلاق جوانان...)چنین مساله ای( با تأکیدی که در توسعۀ فرهنگ دینی )مهدوی(بر نقش والدین و نظام‌های آموزشی می‌شود، منافات دارد و این تضاد، خود مانعی بر سر راه بهبود توسعۀ فرهنگ دینی است (ابوالقاسمی و سجادی، همان: ص178).
به طور کلی می‌توان چنین بیان کرد که جهانی شدن با روندی که در پیش گرفته است، با اساسی ترین هنجار فرهنگ مهدوی که همان «عمل به شریعت اسلام» است، منافات دارد.
د. در بعد نمادها:
یکی از چالش‌های این حوزه، وضعیتی است که در آن، نماد‌ها از حالت تقدّس معنوی بیرون آمده و به فرایند « تجاری شدن فرهنگی» آلوده می‌شوند؛ برای مثال، اماکنی همچون مسجد مقدس جمکران، مسجد امام حسن عسکری علیه السلام یا قدمگاه، صرفاً از بعد زیبایی شناختی، معماری بنای ساختمان یا طبیعت زیبای اطراف آن، مورد توجّه قرار می‌گیرند و اعیادی هم چون روز جمعه یا نیمۀ شعبان و مناسکی همچون دعای ندبه و... تنها از زاویۀ مطالعات جامعه شناختی و روان شناختی مورد قبول واقع می‌شوند. در نتیجه، این گونه نماد‌ها که خود دارای محتوای دینی و زبان گفتاری یا جسمانی یا نوشتاری فرهنگ مهدوی محسوب می‌شوند، مورد مناقشه قرار گرفته و تقدّس خویش را از دست می‌دهند. از آن بالاتر، حتی گاهی، همین ارزش زیبایی شناختی را نیز از دست داده، و تنها بعد اقتصادی می‌یابند.
بنابراین هنگامی که نماد‌ها یعنی صور سمبلیک فرهنگ، ارزش واقعی خویش را از دست دهند محتوای درونی آن‌ها نیز نادیده انگاشته می‌شود. به این صورت، کم کم« نماد‌های غیر دینی جایگزین آداب و هنجارها و تشریفات نمادین مذهبی می‌شوند» (ابوالقاسمی و سجادی، همان: ص67).
البته جف هینس معتقد است رسانه‌ها در عصر جهانی شدن می‌توانند به فراگیر کردن نماد‌ها بینجامند؛ به این صورت که«رسانه‌های نوین می‌توانند با کم کردن شکاف‌های اجتماعی، موضوعات و نماد‌ها را از چارچوب اولیه و معنادار خود جدا ساخته و در نتیجه آن‌ها را هرچه بیشتر فراگیر نمایند» (هانس،137: ص118). اما آیا خارج کردن نماد‌ها از چارچوب اولیۀ خویش ماهیت آن‌ها را از بین نخواهد برد؟ این، دقیقاً همان چیزی است که ما را در روند جهانی شدن دچار تردید و نگرانی می‌کند.

2. چالش‌ها در حوزۀ ویژگی‌های فرهنگ مهدوی
 

برخی پیامدهایی که گسترش روابط فوق قلمروگرایی را به طور غیر مستقیم به بار می‌آورد، ویژگی‌های جهان شمولی، دینی بودن و آرمانی بودن فرهنگ مهدوی را با چالش جدی روبه رو می‌گرداند. در بعد جهان شمولی، ادّعای جهان گرایی فرهنگ مدرن، به عنوان یک فرهنگ هژمون و مسلّط،جهان گرایی فرهنگ مهدوی را با چالشی جدّی روبه رو کرد و به عنوان یک رقیب موازی به آورد گاه می‌کشاند. در بعد دینی بودن نیز، بی‌تردید بسیاری از پیامد‌های جهانی شدن گرایش به گسترش مادّی گرایی و ماتریالیزم دارد، چرا که سکولاریزم« مدیریت جامعه و نظارت بر نهاد‌های اجتماعی را وظیفۀ عقل و دانش بشری دانسته و برای دین و اهداف و آرمان‌های دینی در این امور سهم و نقشی قائل نیست» (ابوالقاسمی و سجادی، همان: ص65). چنین نگرشی، وقتی با داعیۀ جهانشمولی لیبرال دموکراسی همراه شود، تا حدّ بسیار زیادی می‌تواند به نگرش مهدوی ضربه بزند. زیرا در اندیشۀ مهدوی، هیچ چیز نمی‌تواند جایگزینی برای حاکمیت دین در جامعه باشد.
در بعد آرمانی بودن فرهنگ مهدوی نیز می‌توان گفت در حالی که، اندیشۀ مهدوی ترسیم کنندۀ آینده‌ای آرمانی است که در آن، سعادت افراد بشر در گرو تحقّق فرهنگ آرمانی و کمال مطلوب مهدوی است، اندیشۀ مدرنیزم، مدعی است که به مصالح حقیقی و واقعی‌ای دست یافته است که سعادت انسان را تأمین می‌کنند. بنابراین تحقّق مدینۀ فاضله را در گرو پیروی از ارزش‌های مدرنیزم و تحقق آرمان‌های آن در سطح جهان می‌داند.
از سویی دیگر پست مدرنیزم نیز با داعیۀ فرهنگ مهدوی در این رابطه به مقابله بر می‌خیزد.
با این وصف، هر دو قرائت، مخالف آرمان‌های فرهنگ مهدوی و اشاعه دهندۀ دیدگاه‌های متضادّ با این نگرش می‌باشند. این، در حالی است که جهانی شدن، مروّج و مبلّغ چنین دیدگاه‌هایی بوده و در این خصوص نیز اندیشۀ مهدوی را به چالش فرا می‌خواند.
منبع:www.entizar.ir
ادامه دارد
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان