روز زن!

ابتدا باید روشن شود روز زن برای احیای چه نگاهی به زن است و می‌خواهیم از آن طریق چه چیزی را حفظ کنیم؟ تا آنجا که تجربه نشان داده هر شعاری در هر فرهنگی نگاه مخصوص به خود را به همراه دارد و لذا با شعارهای غربی در موضوعی خاص نمی‌توان نگاهی که اسلام به آن موضوع دارد را احیاء کرد

روز زن!

ابتدا باید روشن شود روز زن برای احیای چه نگاهی به زن است و می‌خواهیم از آن طریق چه چیزی را حفظ کنیم؟ تا آنجا که تجربه نشان داده هر شعاری در هر فرهنگی نگاه مخصوص به خود را به همراه دارد و لذا با شعارهای غربی در موضوعی خاص نمی‌توان نگاهی که اسلام به آن موضوع دارد را احیاء کرد. تمدن غربی اصالت را به «قانتات» و «صالحات» نمی‌دهد. فرهنگ اسلامی وقتی می‌گوید که زنان اگر می‌خواهند در هویت اسلامی باشند باید قانت باشند و بندگی خدا را دوست داشته باشند و زن در راستای جلب رضای خدا از شوهر خود اطاعت می‌کند، چون آن فرهنگ در ابتدا عظمت بندگی خدا را برای انسان نشان داده و او هم پذیرفته است، در نتیجه موضوع اطاعت از شوهر به عنوان مسؤل مدیریت خانه، خیلی راحت صورت می‌گیرد. حال اگر موضوعِ بندگی خدا از اصالت افتاد تمام دستورات الهی، تکلیف‌های آزار دهنده می‌شود. در فرهنگ غربی دیگر خانواده به عنوان خانواده‌ی دینی وجود ندارد، زیرا در آن فرهنگ خدا سالاری رخت بر بسته و خویشتن‌سالاری به صحنه آمده و آزادی فردی جای بندگی خدا را گرفته است. نه مردها نسبت به حقوق خانواده متعهد هستند، و نه زن‌ها. چون در آن فرهنگ اصالت با نفسانیت است و خود مداری مطرح است، بدون آن که لازم بدانند برای هدفی بزرگ‌تر بعضی از امیال را باید زیر پا بگذارند، آیا در این حالت می‌توان از خانواده به عنوان جایی که باید فرهنگ حضرت فاطمه و علی«علیهماالسلام» در آن حکومت کنند دم زد؟ می‌گویید چرا آنچه از خانواده انتظار داریم محقق نمی‌شود؟ در جواب این سؤال باید آیه‌ای که در ابتدای بحث عرض شد دوباره مطالعه شود که می‌فرماید: «وَلاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ شما اول باید هرکدام میل‌های فردی را محکوم میل خدا بکنید و به حکم خدا راضی شوید تا به خانواده توحیدی برگردید و در بستر آن خانواده استعدادهای الهی خود را رشد دهید و به آرامش درونی دست یابید و از نارضایتی‌های دوران ظلمات آخرالزمان رهایی پیدا کنید. در فضای حاکمیت نفس امّاره هرکس زمینه‌ی ویران‌شدن دیگری است.
در خودِ آمریکا کتاب‌های خوبی راجع به حقوق زن نوشته شده است زیرا فجایعی که مردم آمریکا اکنون با آن روبه‌رو هستند - به جهت از بین‌رفتن فرهنگ دینی در خانواده - باعث شده که فاجعه را بشناسند. آماری در سال‌های 1995 اعلام کردند که چند سال پیش 45% زنان آمریکا معتقدند فقط باید در خانه باشند و حدود 70% از زنان معتقد بودند اگر اقتصاد خانواده‌شان تأمین شود باید در خانه بمانند و کار و فعالیت در خانه را مناسب وظیفه و روحیه زنان می‌دانستند. زنان آمریکایی چون تجربه کردند که آمدن در جامعه مساوی با اضمحلال خانواده شد حالا به این نتیجه می‌رسند که برگشت به خانه آن خسارت‌ها را جبران می‌کند. اگر ما با موضوع زن درست برخورد کنیم و همان طور که آیات الهی جایگاه زن و مرد را تعیین می‌کند موضوع را بپذیریم، زن چه در خانه باشد و چه در بیرون خانه، جامعه ما به اهداف عالیه خود می‌رسد.

نقش زنان در اقتصاد پایه

آقای «سیرایت میلز» جامعه‌شناس آمریکایی می‌گوید: «وقتی نهاد خانوادگی فعلی، زنان را تبدیل به برده‌های زبون و عروسک‌های دلربا، و مردان را به صورت اسباب دست زنان در می‌آورد، تحقق بخشیدن به ازدواج‌های موفق از عهده افراد خارج است». شما می‌دانید که تقریبا بیشتر از ده‌درصد ازدواج موفق در کشورهای اروپایی و امریکایی نداریم. بسیاری از خانواده‌ها در آمریکا و بخصوص انگلستان، تک والدینی هستند، به این معنی که کودک یا با مادرش زندگی می‌کند و یا با پدرش. بسیاری از خانواده‌هایی که اسماً خانواده‌اند زن و شوهر عموماً همدیگر را نمی‌بینند، چون بدون طلاق از هم جدا شده‌اند. حالا بحث سر این است که زنان غربی می‌گویند ما در ازدواج ناموفق بوده‌ایم چون مردها با ما هماهنگی ندارند و به اصطلاح مردها اسباب دست زن‌ها نشده‌اند و از آن طرف اگر مردها با فرهنگی روبه‌رو شدند که باید کار مرد، اطاعت از دستورات گاه و بیگاه زنان باشد، عرصه برای مرد تنگ می‌شود، و ترجیح می‌دهد بدون تشکیل خانواده با هر زنی که خواست مرتبط باشد و این در عمل به ضرر زنان تمام می‌شود، و همان‌طور که آقای سیرایت میلز می‌گوید: «زن در آمریکا یا برده است، یا بازیچه تبلیغات و یا عروسک دل‌ربا». لذا دیگر هویت اصلی زن مطرح نیست که بخواهد با حفظ آن هویت و با قوام بودن مردان در خانواده، هرکس به بهره روحانی که باید برسد، برسد. این‌جاست که آن آقا می‌گوید شما دیگر ازدواج موفق در غرب نخواهید داشت.
وقتی ما آیات 32 و 35 سوره نساء را کنار بگذاریم دیگر جایگاه زن گم می‌شود و بر خلاف ظاهر که خواستیم حقوق زن را احیا کنیم، همه چیز مردانه می‌شود، حتی قضاوت در مورد زنان، آقای رُژه‌گارودی می‌گوید: «وقتی اقتصادِ بازار بر اقتصاد پایه برتری پیدا کرد اعتبار و موقعیت زن در تمام سطوح زندگی اجتماعی خدشه‌دار می‌شود»(1) چون در اقتصاد بازار کار زنان در منزل که عموماً یک سوم اقتصاد ملی جامعه را تشکیل می‌دهد، به چیزی گرفته نمی‌شود و ارزش‌های مردانه حکومت می‌کند، «قدرت» ارزش است و نه «خدمت». وقتی پول در صحنه است «قدرت» در صحنه است و عالَم داخل خانه که در آن «خدمت» حاکم است بی‌مقدار می‌شود. اقتصاد بازار یعنی در آمد پولی، اقتصاد پایه یعنی گذران زندگی. بسیار تجربه کرده‌اید که درآمدِ بعضی از خانواده‌های روستایی زیاد نیست ولی زندگی‌شان خوب می‌چرخد. در دوران گذشته چون مادر در خانه حضور فعالِ اقتصادی داشت زندگی به‌خوبی می‌چرخید بدون این‌که پول زیادی وارد خانه شود، زنان همیشه با یک نوع تولید و ترمیم رابطه داشتند. مصرف کالاها و غذاهای بیرون خانه آن قدر زیاد نبود که نیاز به پولِ زیاد باشد. آنچه امروز در خانواده‌های ما نقش بازی می‌کند قدرت خرید کالاهای بیرون خانه است و نه برنامه‌های مادران. در چنین شرایطی است که اعتبار و موقعیت زن در تمام سطوح زندگی اجتماعی خدشه‌دار و بی‌مقدار می‌گردد. وقتی «قدرت» ملاک ارزش شد بخواهیم و نخواهیم زنان از ارزش واقعی خود فرو می‌افتند. به طوری که عموماً در غرب حقوق زن‌ها در همان مقام و پستی که مردها هستند یک سوم کمتر است. گارودی در همان کتاب می‌گوید: «در نظام سرمایه‌داری نه‌تنها کار زنان در خانه جزء تولید ناخالص ملی به حساب نمی‌آید، حتی وقتی زنان از کار بی‌مزد خانه فارغ می‌شوند و مایل به انجام کار در خارج از خانه هستند در اکثر موارد کم‌درآمدترین و بی‌کیفیت‌ترین کارها به آنان واگذار می‌شود. در فرانسه کمتر از 4% رؤسای مؤسسات زن هستند، در عوض 70% کارمندان ادارات و 80% پرسنل خدماتی را زنان تشکیل می‌دهند. در مجموع مزد زنان 30% کمتر از مزد مردان است»(2) اصلا جنس نظام سرمایه‌داری در راستای کم‌بهادادن به زن، این است که نمی‌تواند تحمل کند زن به اندازه مرد حقوق بگیرد. چون ملاک ارزش‌ها «قدرت» است و نه «خدمت». و آنچه به‌واقع احیاء زنان است ایجاد بستری است که ‌آن‌ها بتوانند «خدمت» خود را به عنوان ارزش ارائه دهند وگرنه اگر «قدرت» به میان آمد و ارزش به «قدرت» شد همان قدرت زنان را پس می‌زند.

غفلت از ارزش‌های اساسی

وقتی بناست پول در خانه بیاید، مردها در پول در آوردن روی هم رفته تواناترند، اساساً نظام اقتصادی نظامی است که در آن مردها بیشتر می‌توانند پول در آورند و در آن صورت دیگر ارزش‌های مردانه حکومت می‌کند و عالَم داخل خانه که در آن «خدمت» حاکم است بی‌مقدار می‌شود. به این جمله اخیر با دقت بیشتر عنایت کنید تا رمز سقوط خانواده در دوران اخیر روشن شود. آری! «در درون خانه «خدمت» حاکم است و نه «قدرت» و اگر قدرت ملاک ارزش‌ها شد دیگر خانه و خانواده معنی خود را از دست می‌دهد. شما حضور مادران ایثارگر را در درون خانه‌ها ملاحظه بفرمائید! ببینید راستی اگر این‌ها در خانه نبودند چه می‌شد. مادران ایثارگر «خدمت» را به صحنه آورده‌اند. حالا این مادر در ازاء کارشبانه روزی‌اش در خانه چقدر پول می‌گیرد؟ هیچی. در منظر نظام سرمایه‌داری که باید همه‌چیز با پول ارزش‌گذاری شود، کار این مادر چقدر می‌ارزد؟ می‌گویند: هیچی. در حالی که مگر پول می‌تواند قیمت کار این مادران را تعیین کند؟ اما وقتی تعادل تعیین ارزش‌ها به‌هم خورد، وقتی اقتصاد بازار حاکم شد و ارزش به پول شد، زنان بی‌مقدار می‌شوند. چرا که ارزش واقعی زنان به «خدمت» است، خدمت هم که در نظام سرمایه‌داری بی‌ارزش می‌باشد. اگر ارزش‌ها را پول تعیین کند ظرائف بسیار مهمی که از وجود هوا برای حیات ما مهم‌تر است، مورد غفلت قرار می‌گیرد.
اگر ارزش زنان هم به پول ‌شد، مردها می‌توانند پول‌دارتر باشند پس با ارزش‌ترند و لذا ارزش‌های مردانه ملاک ارزیابی زنان قرار می‌گیرد. و این دامی است که فمینیسم بدون آن که بداند در آن افتاده است.از همان روزی که اقتصاد بازار ارزش شد مادربزرگ‌هایِ من و جنابعالی که به جهت غلبه «خدمت» بر «قدرت»، تاج سر همه بودند دیگر بی‌مقدار شدند، چون نمی‌خواستند پول در آورند و لذا خدمات آن‌ها مطلوب کسی نبود؛ چون مطلوب همه پول و قدرت شد، پس آن‌ها باید به آسایشگاه سالمندان سپرده شوند، زیرا در نظام پول و قدرت، جایی برای نقش آن‌ها پیش‌بینی نشده است. در چنین نظامِ ارزشی، عالَم اسلامی و حقوق زن در اسلام زیر سؤال می‌رود. وقتی که ارزش به پولدار بودن شد نه به خدمت‌کردن، زنان ما باید بسیار هوشیار باشند که تحت تأثیر چنین شرایطی گوهر خدمت‌کردن خود را به‌راحتی زمین نگذارند و تحت تأثیر اقتصاد بازار سعی نکنند خودشان هم مهره‌ای از اقتصاد بازار شوند. چقدر راحتند زنانی که در حال حاضر بدون آن که خود را ببازند ارزش خود را به خدمت می‌دانند نه به اقتصاد بازار. وقتی متوجه باشیم زنانی که گرفتار اقتصاد بازار زمانه شده‌اند چه اندازه در فشار روحی و جسمی هستند، می‌فهمیم چقدر موقعیت زنانی که توانسته‌اند از عرصه اقتصاد بازار خود را نجات دهند، برای خودشان مورد پذیرش است. آن‌ها اگر هم کار اقتصادی ‌کنند، ولی آنچنان ارزش «خدمت» را احساس کرده‌اند که ارزشی برای پول خود قائل نیستند، آن‌ها برای کاری که «خدمت» است ارزش قائل هستند و خودشان را در دل خدمت، حیات می‌بخشند. بنده حسرت روح زنانی را می‌خورم که خودشان را در خدمت غرق کرده‌اند و نه در قدرت. بنده چون معلم هستم و موضوعات را با روحیه تربیتی دنبال می‌کنم، خدمت و تعلیم و تربیت را بسیار با ارزش‌تر از آن می‌دانم که بتوان با پول آن را ارزشیابی کرد و لذا فکر می‌کنم انسان با خدمتی که در تعلیم و تربیت انجام می‌دهد آنچنان روح خود را اشباع می‌کند که هرگز پول نمی‌تواند در هیچ اندازه‌ای جای آن ‌را بگیرد.
کتابی است تحت عنوان «حق زنان» که سه خانم دانشمند آن را نوشته‌اند و یکی از آن‌ها پنج‌ماه رئیس جمهور پرتقال بوده است. نویسندگان در این کتاب می‌گویند: «از کل مشکلات و مسائل، در مسئله زنان، مسئله از دست دادن چیزی و یا به‌دست‌آوردن چیز دیگری نیست، بلکه این مسئله به هویت او مربوط می‌شود».(3) حرف این خانم‌ها این است که نباید بگوئیم در شرایط جدید چه به دست آورده‌ایم یا چه از دست داده‌ایم، بلکه در شرایط جدید مسئله زنان مربوط به هویت آن‌هاست که از دست رفته است. به تعبیر خودشان «ما الگوهای متعالی‌مان را از دست داده‌ایم» در واقع به زبان بی‌زبانی دارند می‌گویند ما چون بی‌فاطمه شده‌ایم به چنین روزگاری دچار شدیم. خانم دومیتیلا باریوس از مبارزان کشور بولیوی وقتی در کنفرانس بین‌المللی زن در مکزیک در سال 1976 شرکت می‌کند و می‌بیند شرکت کنندگان در آن کنفرانس برای مسائلی نظیر همجنس بازی زنان اهمیت قائل می‌شوند و نگرانند چرا آن‌ها هم مثل مردان چند معشوقه ندارند! به خانم رئیس کنفرانس می‌گوید: شما هر روز صبح یک پیراهن می‌پوشید و مویتان را آرایش می‌کنید و به سر و صورت خود رنگ و روغن می‌مالید، آیا شما می‌توانید از حقوق ما زنان که فقط یک مسکن کوچک اجاره‌ای داریم دفاع کنید؟ به عقیده شما راه حل مشکلات ما در مبارزه با مردها است؟»(4) می‌گوید: شماها با کارهایتان حرف کسانی را که می‌گویند زنان بی‌خاصیت و بی‌مقدارند ثابت می‌کنید.
وقتی با دقتْ جریان‌های احیای حقوق زنان را که با رویکرد غربی فعالیت دارند، بررسی می‌کنیم ملاحظه می‌شود که بیشترین کار این جریان‌ها موضوع تحریک زنان و جبهه‌گیری جلوی مردان است و عملاً زنان را به ورطه‌هایی می‌اندازند که موجب بی‌مقداری زنان می‌گردد و در نتیجه درست عکس آنچه بناست ثابت شود، ثابت می‌گردد. این‌گونه جریان‌ها عملاً ثابت می‌کنند که زن موجودی است که به راحتی تحریک می‌شود و به جای روحیه مسئولیت‌پذیری وسیله دردسر خواهد بود. بعضی از زنان متوجه نیستند که به جای احقاق حقوق، دارند کاری را می‌کنند که مردها به این نتیجه برسند که زنان انسان‌های پرزحمت و پر مدعایی هستند.
اگر زنان و مردانِ مسلمان بیدار نشوند عده‌ای تحت عنوان نهضت احقاق حقوق زنان، با یک نوع عوام فریبی، دندان تیز کرده‌اند که دختران و زنان را مقابل اسلام و انقلاب اسلامی قرار دهند و با طرح ارزش‌های غربی طوری نتیجه‌گیری کنند که اسلام مانع تحرک و رشد زنان است. ما اعتقاد داریم که زنان باید در فضایی باشند که بتوانند کمالات فردی و اجتماعی خود را ظاهر کنند و چون اسلام به نقش تربیتی زن اهمیت می‌دهد نهایت سرمایه‌گذاری را برای به نتیجه رساندن کمالات زنان به کار می‌گیرد. قرآن می‌فرماید: «شرایط اسلام طوری است که زن و مرد بدون این که کوچک‌ترین ظلمی به حقوقشان بشود، می‌توانند به حیات برتر از زندگی حیوانی برسند».(5) امام خمینی«رحمه‌ی‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «زنان ما باید مقابل بعضی آخوندهای بی‌اطلاع از مصالح مسلمین که نظرات خودشان را تحمیل کرده‌اند تا زنان ما را از حقوق خودشان محروم کنند، بایستند.» (6) امام خمینی«رحمه‌ی‌الله‌علیه» خوب فهمیده بود که جریان حقوق زنان اگر خوب به صحنه نیاید اولین ضربه‌اش آسیب‌رساندن به زنان و مادران جامعه است. همین‌طور که به اسم دموکراسی هوس‌های سرگردان را تحریک می‌کنند تا اسلام را نفی کنند. جریان‌های سیاسی غرب برنامه دارند که به اسم احیاء حقوق زن، بی‌بند و باری را دامن بزنند و هرگونه اعتراضی را که در این رابطه بشود به عنوان مقابله با زنان قلمداد کنند و خودشان را در ظاهر پشتیبان حقوق زنان جا زده و آن‌ها را مقابل انقلاب اسلامی قرار دهند. ما باید تلاش کنیم حیات معنوی زن را در همان فضای قرآنی احیا و تبیین کنیم، تا زنان ما نه تنها فکر نکنند چیزی را از دست می‌دهند بلکه بدانند اسلام به واقع و به نحو جامع، تمام کمالات آن‌ها را مدّ نظر قرار داده و اگر به واقع می‌خواهند روز زن داشته باشند، روز زن یعنی روز بازگشت به حقوق حقیقی و حیات معنوی زن و شناخت خطراتی که در دوران جدید همه زنان دنیا را تهدید می‌کند. و مردها هم اگر این خطرات را نشناسند و ندانند، کارهایشان عملاً وسیله تأیید سخن دشمنان خواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:

1 - «زنان چگونه به قدرت می‌رسند»، رژه‌گارودی، ترجمه امان‌الله ترجمان، ص 18.
2 - همان ص 18.
3 - همان، ص 47.
4 - همان، ص 40.
5 - سوره نحل، آیه 97.
26 - وصیت‌نامه سیاسی الهی امام خمینی«رحمة‌الله‌علیه» ص 4.

منبع مقاله :
طاهرزاده، اصغر، (1388) زن آن‌گونه که باید باشد، اصفهان: لُب‌المیزان، چاپ اول
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر