سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: جشنواره سی و پنجم فیلم فجر هم تمام شد. جشنوارهای که بیشتر نکات منفی داشت تا مثبت. از کیفیت خود فیلمها گرفته تا نحوه داوری و سایت پیشفروش بلیطهای جشنواره. این ماجرا تا آنجا ادامه داشت که در روزهای ماراتنگونه جشنواره به غیر از چهار فیلم که قابل قبول بودند؛ باید با ذرهبین دنبال نکات مثبتی در فیلمها میگشتی. تازه این درباره فیلمهایی است که میشد به حداقلهایشان دلخوش بود. خیلی از فیلمها آنقدر بد بودند که بیننده به نیت سازندگانش شک میکرد. اما نکته نگرانکننده حجم بالای چنین فیلمهایی بود. تعداد فیلمهای بسیار بد جشنواره چنان زیاد بود که هر منتقد منصفی را نگران اکران سال نود و شش میکرد. فیلمهایی که معلوم نبود دلیل ساختشان چیست!
احتمالا تعداد صفرهای منتقدان به فیلمهای جشنواره امسال بیش از هر سال دیگری باشد. یک جشنواره خنثی با انبوهی از فیلمهای خنثی و بیهویت که تماشاگر را دلزده میکرد. تنها فیلمی که میتوان بدون هیچ خجالتی از قدرت و صلابت و کیفیتش حرف زد «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان است. در این نوشته که قرار است جمعبندی جشنواره فیلم فجر باشد نگاه دیگری به فیلمهای جشنواره میاندازیم و از نقاط تاریک و روشن جشنواره با خوانندگان صحبت میکنیم. نقاط تاریک و روشنی که نسبتشان به هیچ وجه مساوی نبود. جشنواره امسال انقدر نقاط تاریک داشت که نقاط روشنش هم به چشم نیاید. از فیلمها شروع کنیم، که در نهایت این خود فیلمها هستند که بهانه برگزاری جشنواره فیلم فجر میباشند و نه حواشی پیرامون جشنواره.
خوبها
بعد از دیدن چهل و چهار فیلم در ده روز فقط میتوان چهار فیلم به نسبت خوب را به خوانندگان این مقاله معرفی کرد. فیلمهایی که فارغ از مضامین و رویکردشان دستاوردهای سینمایی جالبی داشتند و میشد درباره آنها حرف زد. ماجرای نیمروز، رَگِ خواب، فِراری و شَنِل چهار فیلم خوب جشنواره فیلم فجر امسال بودند. فیلمهایی با کیفیت بالای سینمایی و قدرتمند در روایت و کارگردانی.
برای «ماجرای نیمروز» باید باکس جداگانهای باز کرد و آن را با فاصله بهترین فیلم جشنواره امسال دانست. این اثر آنچنان نو و بدیع بود که میتوان ساعتها درباره کیفیت سینمایی و قدرت داستانگوییاش حرف زد. از بداعت و نوآوری فیلم در روایت تاریخ گرفته تا فضاسازی درخشان و بکرش. از قالبی که برای روایت داستان انتخاب کرده تا قهرمانسازی بینقصش. فیلمی که میتواند یک کلاسیک تاریخ سینما باشد بدون هیچ تعارفی. چون انقدر قدرتمند هست که بشود فیلم را با آن آثار مقایسه کرد.
سه فیلم دیگر هم از فیلمهای با کیفیت جشنواره امسال بودند. رَگِ خواب یک حدیث نفس درونی بود درباره زن بودن. که با کارگردانی دقیق نعمتالله و بازی درخشان لیلا حاتمی عملاً ذره ذره اضمحلال یک زن را با تمام ابعادش به تماشاگر نشان میداد.
فِراری هم توانسته بود نگاه اجتماعی خالقانش را در پس یک داستان پرکشش و گیرا پنهان کند و هرگز اجازه ندهد تماشاگر متوجه نگاههای پشت داستان اصلی فیلم شود. از طرف دیگر کارگردانی چیرهدستانه داوودنژاد و بازی خوب تنابنده باعث شده فیلم بدون هیچ دستاندازی تا پایان پیش برود و فیلمنامه پخته و دقیقش ذرهای در اجرا حرام نشود.
شَنِل اما غافلگیری جشنواره امسال بود. یک تریلر جذاب که به جای ساخت فضای وهمآلود و مصنوعی(مثل خفهگی) سراغ آدمها و انگیزههایشان رفته بود. به خاطر اتخاذ همین استراتژی درست هم بود که فیلم توانسته بود چنین فضای خفقانآوری به وجود آورد. حیف و صد حیف که فیلم خارج از بخش مسابقه بود و همین خارج از بخش مسابقه بودن باعث شد بازی درخشان رضا بهبودی که به حق شایسته سیمرغ بود دیده نشود.
متوسطها
چهار فیلم امسال جشنواره فیلم فجر را میتوان در این فهرست قرار داد. بدون تاریخ، بدون امضا، ویلاییها، خوب، بد، جلف و اسرافیل. این چهار فیلم علیرغم تمام ضعفهای روایی و نوشتاریشان حداقل سر و شکل مطلوبتری نسبت به سایر آثار جشنواره داشتند و توانسته بودند به مرزهایی از کیفیت سینمایی برسند. مشکل این چهار فیلم بیش از آنکه مربوط به کارگردانی باشد به فیلمنامه این فیلمها بر میگشت. ضعف در داستانگویی، تکرار مکررات و دادن اطلاعات تکراری به تماشاگر، وجود خرده داستانهای بیربط به خط اصلی قصه و ... از نقاط ضعف اصلی فیلمنامه این آثار بود. در عوض سازندگان این آثار توانسته بودند فضاسازی خوبی داشته باشند و اجرای شسته و رفتهای از فیلمناهایشان ارائه کنند. منتها چون این اجراها در خدمت فیلمنامهای قدرتمند قرار نگرفته بود چندان به چشم نمیآمد.
در نهایت تلاش این فیلمسازان برای ساخت آثاری سر و شکلدار و آبرومند شایسته تقدیر است. چرا که در جشنوارهای که فیلمسازان در بد بودن با هم به رقابت پرداخته بودند، این فیلمسازان حداقل توانستند نکات مثبتی را در آثار خود رعایت کنند و فیلمهایشان را در حد استانداردی بسازند.
بلاتکلیفها
تعداد این آثار بیشتر از دو بخش قبلی است. این آثار هر چند که ایدههای جذابی داشتند و به مدد آن ایدهها فیلمهایشان تا حدی جذاب شده بود، اما در نهایت نتوانسته بودند یک اثر قابل قبول سینمایی تحویل تماشاگران بدهند. میتوان به این فیلمها لقب آثار نیمنمرهای را داد. آثاری که شاید از فیلمهای بد جشنواره امسال اندکی بهتر بودند اما آنها را هم میتوان در نهایت آثار ضعیفی قلمداد کرد که با یک فیلم مطلوب سینمایی فرسنگها فاصله دارند. اِو، تابستان داغ، سدمعبر، کارگر ساده نیازمندیم، سهیلا شماره17 و ایتالیا ایتالیا را میتوان در این دسته قرار داد. آثاری که با تکیه بر ایدههای نسبتاً جذابشان تا حدی قابل قبولتر از آثار بد جشنواره به نظر میرسند اما ضعفهایشان چنان زیاد است که حتی نمیتوان به آنها به چشم یک اثر متوسط هم نگاه کرد.
بدها
تعداد این فیلمها خیلی زیاد است. شاید هفتاد درصد آثار جشنواره را میتوان در این دسته قرار داد. فیلمهایی که از روایت یک داستان ساده و ایجاد یک موقعیت تاثیرگذار هم عاجزند. به طرز غریبی سادهانگارانه هستند و نقض غرض به حساب میآیند. یا بسیار شعاری و سطحی هستند یا موهوم و غیر قابل فهم. بیشتر شبیه یک سری تصویر متحرک بیهویت هستند که بیدلیل دنبال هم قطار شدهاند. اصلاً مشخص نیست دلیل ساختشان چیست و هدف سازندگانشان از ساختن این فیلمها هم مشخص نیست. اسامیشان را به علت فراوانی نمیتوان در اینجا آورد. اما همینقدر بدانید تعدادشان انقدر زیاد است که عملاً بیش از هفتاد درصد فضای جشنواره را به خود اختصاص میدهند.
جلفها
در این قسمت نام چند فیلم را میتوان ذکر کرد که مرزهای بدی را با قدرت تمام پشت سر گذاشتهاند و جز این بد بودن به لحاظ ساختاری توهینی به شعور تماشاگر محسوب میشوند. فصل نرگس، یادم تو را فراموش، بنبست وثوق و گشت2 را میتوان در این لیست جا داد. بدون اینکه مشکلی پیش بیاید یا بخواهیم نسبت به آنها کملطفی کنیم. این آثار انقدر بد هستند که در فهرست بالا قرار بگیرند و انقدر لوس، سادهانگارانه، کهنه و بیادب هستند که توهینی به تماشاگر تلقی شوند. با اندکی اغماض میتوان دعوتنامه را هم در این لیست آورد. فیلمی که قرار بود با مضمون مذهبیاش تاثیرگذار باشد، اما از خندهدارترین کمدیهای سالهای اخیر سینمای ایران هم خندهدارتر از کار درآمده بود.
این داوری های...
بعد از مرور اجمالی فیلمها باید به چند حاشیه امسال جشنواره اشاره کرد. حواشی که جشنواره را عملاً از رسمیت و اعتبار انداختند. درباره داوریها نمیتوان جز ابراز تاسف احساس دیگری داشت. از همان آغاز اعلام نام داوران میشد به پایین بودن وزنشان پی برد. میشد به راحتی فهمید این ترکیب قدرت نگاه مطلوب به آثار جشنواره امسال را ندارند. در عمل هم این اتفاق اُفتاد و کاندیداها بهت و حیرت همگان را برانگیخت. این بهت و حیرت مربوط به یک طیف خاص نبود. این هیئت داوران با قدرت تمام کاری کرد که همه از آرا آنها ناراضی باشند.
ضعف مدیریت هم از دیگر ضعفهای مشهود جشنواره امسال بود. از ماجرای سایت پیش فروش بلیطهای جشنواره بگیر تا دیر رسیدن کارت منتقدان. از طرفی برنامهریزی امسال چنان آشفته بود که نمیشد آن را یک برنامهریزی منطقی و درست دانست. در جدول اکران برج میلاد برای تماشای فیلمهای جشنواره فیلم فجر اشکلات جدی به چشم میخورد و چنین برنامهریزی نامتوازنی برای سالنی که منتقدان در آن حضور داشتند فقط از عهده برنامهریزان سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر بر میآمد و بس.
جشنواره امسال هم تمام شد. با صراحت باید گفت، جشنواره خوبی نبود. از همین امروز میتوان نگران اکران سال آینده بود. نمیخواهم درباره میزان فروش فیلمها بحث کنم چون فروش فیلمها بستگی به عوامل بسیاری دارد. اما به لحاظ کیفی اکران سال آینده، اکران خوبی نخواهد بود و تعداد آثار قابل بحث در سال آینده سینمای ایران بسیار اندک است. این حرف گروه یا جناح خاصی نیست. نکتهای است که اکثریت منتقدان با گرایشهای مختلف به آن اذعان داشتند. روی بد بودن اکثر فیلمهای امسال جشنواره توافقی همگانی وجود داشت و همین توافق همگانی هم هست که تاسف ما را بیشتر از قبل میکند.