انقلاب اسلامی آغاز ظهور یا زمینه ساز ظهور

انقلاب اسلامی به عنوان تنها انقلاب دینی بین انقلاب های موجود جهان توانست نظم نوینی را در جامعه حاکم سازد و تغییرات اساسی و بنیادینی را در حوزه های مختلف رقم بزند

مقدمه

انقلاب اسلامی به عنوان تنها انقلاب دینی بین انقلاب های موجود جهان توانست نظم نوینی را در جامعه حاکم سازد و تغییرات اساسی و بنیادینی را در حوزه های مختلف رقم بزند. بی تردید این توانایی و ظرفیت عظیم برگرفته شده از تعالیم بلند دینی و آموزه های شیعی است که پویندگی و بالندگی انقلاب اسلامی را در پی داشته و این نقش تاریخ ساز و تحول آفرین را به انقلاب اعطا کرده است. به تعبیر عنایت «اسلام شیعی اولین منبع برای تجهیز و چارچوب بنیادین انقلاب است و آن را می توان یکی از چند شکل صورتی دانست که انقلاب ایران را از فرم معمول انقلاب های زمان ما خارج ساخته است... شیعه بودن انقلاب و نیز رهبری (آیت الله خمینی) توانست حداکثر افراد را نسبت به تعداد کمی از شعار های عمومی همچون استقلال آزادی جمهوری اسلامی متفق الرای نماید.»(عنایت، 1371: 4) طبیعتا با توجه به ماهیت دینی انقلاب اسلامی، یکی از حوزه های بسیار مهمی که مورد توجه رهبران دینی و بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی قرار گرفت و حتی هدف گذاری و برنامه ریزی معطوف به آینده بر اساس آن شکل گرفت آموزه مهدویت بود.

طرح مساله

در تبیین نسبت بین انقلاب اسلامی و انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام دو رویکرد وجود دارد. رویکرد اول به دو کتاب یوم الخلاص و مشخصا عصر ظهور تعلق دارد که مدعای خود را با استناد به برخی از روایات و اخبار وارده در متون حدیثی مطرح می کند. نویسنده کتاب عصر ظهور در فصل ایرانیان و آغاز زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی (عج) در ابتدا روایتی را نقل می کند که به نظر ایشان دلالت دارد «که سید بزرگواری از ذریه اهل بیت پیش از ظهور حضرت قائم(عج) حکومت می کند و مقدمات دولت آن حضرت را فراهم می نمایدو مردم را متوجه تقوی و پرهیزکاری می نماید و طبق احکام اسلامی عمل می کند. وی اهل سازش و رشوه گیری نیست. این سید که ذکر آن در روایت آمده است احتمال دارد مراد از او امام خمینی باشد.» (کورانی،1375: 235) سپس در صفحات بعدی، احتمال خود را تقویت می کند و توضیح می دهد که «چون این شخص با این خصوصیات که از قم باشد و مردم را به سوی خدا دعوت کند قبل از امام خمینی و طرفدارانش بی سابقه است.»(همان: 235) به احتمال زیاد امام خمینی باشد و سپس با صراحت می گوید: «این خصوصیات و ویژگی هایی که در روایت آمده است بر امام خمینی تطبیق می کند.»(همان: 238)در ادامه بحث ایشان با تکیه بر مفهوم «عصر ظهور» به توسعه  معنایی در زمان و شرایط تحقق ظهور دست می زند و معتقد است که عصر ظهور آغاز شده است و انقلاب اسلامی ایران، نقطه شروع و آغاز گر این تحول عظیم و فراگیر می باشد. به عبارت دیگر ظهور امام زمان علیه السلام فرایندی است که وقوع انقلاب اسلامی مبدا و جزئی از این فرایند است که حتما باید اتفاق می افتاد. «ما اکنون در زمان ظهوری که روایات آن را توصیف کرده اند، وارد شده ایم و مرحله اول آن، نهضت ایرانیان که مقدمه ظهور آن حضرت است توسط آن مرد از قم(امام خمینی) آغاز شده است و این انقلاب هدف خود را که آزادی قدس و نبرد با اسرائیل است به جهانیان اعلام نموده است و استمرار این انقلاب تنها در انتظار آن دو آزاد مرد به عنوان رهبران خودش می باشد یعنی یکی سید خراسانی و دیگری فرمانده کل نیروهای وی شعیب بن صالح بنا بر برخی روایات و صالح بن شعیب بنا بر برخی روایات دیگر.» (همان: 261)ایشان در ادامه کتاب می نویسد:«حوادث و پیشامدهایی که در روایات به آنها تصریح شده که آنها از مقدمات ظهور حضرت و متصل به آن هستند، در حقیقت آغاز شده است. بویژه دو واقعه از بین آنها: اول: فتنه انگیزی های شرق و غرب، دوم: برپایی نظام اسلامی در ایران.»(همان: 263) و در نهایت با بیانی که استشمام توقیت از آن می شود؛ مراد خود را از عصر و زمان ظهور بیان می کند که «بنابراین مراد از زمان ظهور، همان معنای متعارف گفتار ما یعنی عصر و زمان شکست اسرائیل و یا عصر انقلاب ها و یا زمان تجلی اسلام است که از آن به عنوان قرن ظهور و یا نسل معاصر ظهور می توان نام برد. زیرا روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده است آن حضرت فاصله بین انقلاب اسلامی ایرانیان و ظهور حضرت مهدی را به اندازه عمر معمولی یک انسان به شمار آورده است. (همان)رویکرد دیگر که توسط نویسندگان مختلفی دنبال می شود، با تحلیل انقلاب شکوهمند اسلامی و اهداف آن و نیز به اعتبار آثار و پیامدهایی که در سطح ملی و فراملی داشته است، معتقد است که انقلاب اسلامی ظرفیت و پتانسیل لازم را برای زمینه سازی و ایجاد مقدمات تشکیل حکومت جهانی امام زمان علیه السلام دارد و امیدوار است که این انقلاب به حکومت امام زمان علیه السلام متصل گردد. (ابوالحسنی منذر، 1385 و عرفان، 1377)تفاوت میان دو رویکرد در این است که اولی با تطبیق روایات و علائم ظهور بر انقلاب اسلامی و بنیانگذار کبیر آن، معتقد است که عملا ما به فرایند عصر ظهور ورود کرده ایم و انقلاب اسلامی را بخشی از این جریان تلقی می کند. اما رویکرد دوم با پرهیز از هر گونه تطبیق و انطباق روایات ظهور بر انقلاب اسلامی، امیدوار است که انقلاب اسلامی بتواند مقدمات و بستر لازم را برای ظهور حکومت مهدوی فراهم کند. بر این اساس انقلاب اسلامی نقش «زمینه ساز» ظهور را پیدا می کند و نه این که خود بخشی از فرایند ظهور باشد.برای تحلیل و بررسی این دو رویکرد و در پاسخ به این سوال که به راستی نسبت میان انقلاب اسلامی ایران و حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام چیست؟ و این که آیا این انقلاب زمینه ساز ظهور است و یا آغازگر عصر ظهور است؟ ابتدا به بررسی و نقد رویکرد اول می پردازیم و تبعات و پیامدهای این نگرش را مورد توجه قرار می دهیم.

بررسی رویکرد اول

به نظر می رسد که نویسنده محترم عصر ظهور در اثبات ادعای خود بر این که انقلاب اسلامی نقطه آغاز در فرایند عصر ظهور است؛ دچار دو خطای «تطبیق» و «توقیت» در امر ظهور شده است. ایشان ابتدا مراد از سید بزرگواری که در روایت آمده است را بر امام خمینی(ره) تطبیق دادند و در ادامه به صراحت انقلاب اسلامی ایران را مصداقی از پیشامدها و حوادث قبل از ظهور تلقی کردند. روشن است که این تطبیق نیاز به دلیل دارد و با صرف توجیهات نمی-توان این ادعا را ثابت کرد. « فتنه انگیزی و انتشار ظلم و جور در یک زمان را نیز نمی شود علامت ظهور تلقی کرد چون روشن است که در بسیاری از زمان ها ظلم و جور غالب بوده اگر نگوییم که در تمام زمان ها چنین بوده است.»(العبادی الشطری، 1428: 92) مضاف بر این  که چنین برداشتی از روایات، زمینه را برای سوء استفاده و یا سوء برداشت دیگران از روایت علائم ظهور فراهم می کند. از طرف دیگرلازمه تطبیق و بلکه صریح در کلام ایشان، توقیت و تعیین کردن وقت برای ظهور است هر چند در یک آینده طولانی تری باشد. «بنابراین مراد از زمان ظهور، همان معنای متعارف گفتار ما یعنی عصر و زمان شکست اسرائیل و یا عصر انقلاب ها و یا زمان تجلی اسلام است که از آن به عنوان قرن ظهور و یا نسل معاصر ظهور می توان نام برد. زیرا روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده است آن حضرت فاصله بین انقلاب اسلامی ایرانیان و ظهور حضرت مهدی را به اندازه عمر معمولی یک انسان به شمار آورده است.» (کورانی، 1375: 263)این بیان نوعی از تعیین وقت و زمان برای ظهور می باشد که در روایات زیادی ممنوع شمرده شده است. مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی بابی را به عنوان کراهیه التوقیت اختصاص داده است و در آن چندین روایت را بدین مضمون نقل می کند که کسانی که تعیین وقت می کنند صادق نیستند. از جمله این روایت که: مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِی بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کثِیرٍ قَالَ: کنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیهِ مِهْزَمٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاک أَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِی نَنْتَظِرُ مَتَی هُوَ فَقَالَ یا مِهْزَمُ کذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَک الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ.(کلینی، 1407: 368)این حدیث شریف کسانی را که تعیین وقت کنند را تکذیب می کند و از هر گونه شتاب و تعجیل در این امر نهی می-کند. اطلاق «کذب الوقاتون» این نوع از تطبیق را هم شامل می شود و در بحث آسیب  شناسی فرهنگ مهدویت باید گفت که یکی از آسیب های آن، تعیین زمان برای ظهور حضرت مهدی (عج)است. چرا که حکمت الهی بر این است که وقت ظهور امام زمان بر بندگان مخفی بماند. این تعیین وقت به گونه های مختلفی است؛ مثلا گفته می شود: «در فلان روز از فلان ماه از فلان سال؛ یا اینکه بگوید پیش از رسیدن فلان سال» و یا مثلا «جوان ها به طور قطع ظهور را درک می کنند» و... متوسط عمر یک انسان اندازه ای دارد و وقتی گفته می شود: فلان سنین به طور حتم خواهند دید، یعنی ظهور کمتر از سال متوسط عمر آنهاست. اینها و مانند آن همه تعیین وقت ظهور بوده که در روایات از آنها نهی شده است.

تطبیق نشانه های ظهور

در بحث تطبیق علائم و نشانه های ظهور بر حوادث و رخدادهای خارجی توجه به دو نکته ضروری است:

1.اگر چه در برخی از روایات برخی حوادث و پدیده های اجتماعی به عنوان اتفاقات قبل از ظهور ذکر شده است اما روشن است که تطبیق این زمینه ها بر رخدادهای خارجی بدون پدید آمدن نشانه های حتمی صحیح نمی باشد. (اکبرنژاد، 1386:: 134)

2.شرایط اجتماعی و تغییر و تحول در روند اجتماع، باید به عنوان زمینه های ظهور تلقی شود تا این ذهنیت شکل نگیرد که با پدید آمدن این گونه رویدادها ظهور حضرت قطعی خواهد بود. و در واقع بخشی از امور، لازمه پیش از ظهور هستند و نه تمام آن ها. (اکبرنژاد، 1386: 134) امری که به نطر می رسد در کتاب عصر ظهور مورد غفلت قرار گرفته است. ارجاع به گذشته و تجربه تاریخی نیز حکایت از آثار و پیامدهای ناگوار و گاه سوء استفاده هایی در اندیشه مهدوی است. زیرا بحث از نشانه ها به دلیل جذّاب بودن و اینکه به نوعی پیش گویی از حوادث آینده است، همواره مورد توجه علاقه مندان بوده است؛ به همین دلیل همواره مورد طمع شیادان و بهره گیری نادرست ساده لوحان بوده است. اگر چه برخی با انگیزه های خوبی، به تطبیق بعضی از حوادث بر نشانه ها پرداخته اند، اما از پیامد های ناگوار آن مثل ایجاد امید های کاذب به نزدیک بودن ظهور و … غافل هستند. بر همین اساس علماء و بزرگان شیعه هموراه در بحث مهدویت و علائم ظهور ظرافت و دقت لازم را مبذول می داشتند و دیگران را از هر گونه تطبیق و توقیت بر خذر می داشتند از آیت الله مرعشی نقل شده است که: «از این مطالب (که مثلا سفیانی دیده شده یا نه) نگویید زیرا جوانان بعد از سالیان وقتی که ظهور حضرت به تاخیر بیفتد دست از دین برمی دارند و همه را دروغ می پندارند»(صادقی، 1382: 320) در نقل دیگری آیت الله تبریزی نیز فرموده اند:«حرف دیگر ما این است که باید زمینه را مساعد کنید که اگر غیبت صدهزار سال هم طول بکشد عقاید مردم خراب نشود. فردی بود که هر روز می گفت حضرت می آید. ظهور نزدیک شده. یک بار گفت سه ماه دیگر حتما آقا می آید. سه ماه بعد گفتیم چه شد؟ گفت بداء حاصل شد. (این چیزها عقاید مردم را خراب می کند) باید کاری کنیم که ایمان راسخ پیدا کنیم»(مجله انتظار، 1381: 17)نکته قابل توجه این است که در روایات علائم و نشانه های زیادی برای امر ظهور ذکر شده است چنان که مرحوم سید محسن امین بر اساس روایات، 69 علامت و نشانه برای ظهور امام زمان(عج) نقل می کند. از قبیل خروج سفیانی، قتل نفس زکیه، نداء عن سور دمشق، خروج مروانی و غیره(العاملی، 1426: 175-222) که نباید در تحلیل عصر ظهور مورد غفلت قرار گیرد.

تاکید بر عوامل ظهور و نه علائم ظهور

فارغ از بحث و بررسی پیرامون علت و چرایی بیان علائم و نشانه های ظهور در برخی از روایات که البته به طور حتم هر یک از این نشانه ها (حتمی و غیر حتمی) حکمت و فلسفه خاص خود را دارد، اما به تعبیر یکی از اندیشمندان اسلامی «آنچه امروز بر ما لازم و ضروری است نه بحث از علائم و نشانه های ظهور است بلکه بحث از عوامل و راهکار های تحقق و نزدیک ساختن ظهور است. بر این اساس در چنین رویکردی، آنچه اصالت و اولویت می یابد در مرحله اول فهم و درک وظیفه و رسالت اصلی خود در مواجهه با مساله ظهور امام زمان علیه السلام است و در گام دوم عملیاتی ساختن و انجام اقداماتی از قبیل امر به معروف و نهی از منکر، تزکیه و طهارت روحی، دعوت همگانی به سوی خدا و تبلیغ معارف و آموزه های اصیل دینی و... است.» اگر چنین تغییر و دگرگونی در بینش و نگرش ما شکل گیرد در واقع انقلاب و اتفاق بزرگی است که در پی آن به جای مراجعه به متون و کتب ملاحم و فتن و کتبی که از علائم و نشانه های ظهور و تطبیق ناقص آنها بر حوادث و اتفاقات مختلف حکایت دارد به سوی منابع اصیل و قویمی که نوشته اندیشمندان و متفکران اسلامی است مراجعه می کنیم و جسم و جان خود را با معارف والا و عمیق شیعی و مهدوی جلا می بخشیم و در نتیجه آن هر از گاهی شاهد گرایش جمعی به مدعیان دروغین مهدویت نخواهیم بود «و بر اساس این فهم و برداشت جدید است که تغییر و تبدیلی در میان منتظر و منتظر اتفاق می افتد و با این رویکرد این ما نیستیم که منتظر ظهور امام عصر(عج) هستیم بلکه ایشان هست که در انتظار دگرگونی روحی و معنوی و اقدام عملی جامعه منتظران برای تحقق عصر ظهور هستند.»

رویکرد دوم

رویکرد دوم با پرهیز از هر گونه تطبیق و انطباق روایات ظهور بر انقلاب اسلامی، معتقد است «یکی از حکمت های غیبت، تحقق آمادگی جهانی برای قیام حضرت مهدی تلقی شده است. و با توجه به عدم آمادگی جهان، غیبت آن حضرت ضرورت دارد.»(آذرشین فام، 1393: 187) بر این اساس، انقلاب اسلامی رسالت تمهید مقدمات و بستر سازی لازم را برای ظهور حکومت مهدوی دارد و لذا انقلاب اسلامی نقش «زمینه ساز» ظهور را پیدا می کند و نه این که خود بخشی از فرایند ظهور باشد. معتقدین به این رویکرد به بیانات و فرمایشات شخص بنبیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی استناد می کنند. سیری در فرمایشات امام خمینی(ره) به خوبی مبین این مطلب است که ایشان در مرحله اول وظیفه تک تک افراد را و در مرحله دوم رسالت بزرگ انقلاب اسلامی را در فراهم کردن مقدمات و زمینه سازی برای تحقق حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) می دانستند. از دیدگاه امام خمینی پدیده ظهور یک رخداد فوق العاده و بی نظیر تاریخ بشریت به شمار می رود، ولی هرگز یک پدیده فراطبیعی و منقطع از اوضاع جاری دراین عالم نیست بلکه رخداد ظهورر برای برپایی نظام عدل و تحقق حاکمیت همه جانبه دین اسلام و برای سامان دادن به اوضاع زندگی بشری است. بدیهی است چنین رخدادی همانند دیگر رخدادهای طبیعی مقدمات و بسترهای خاص خود را می طلبد که بدون آن تحقق چنین تحول عظیمی امری ناممکن و انتظاری نامعقول است و به تعبیر شهید صدر چنان که ظهور و نهضت پیامبر اسلام، پنج قرن به تاخیر افتاد تا ظرف اجتماعی مناسب برای ظهور و نهضت ایشان محقق شود، همین طور برای ظهور امام زمان نیز باید ظرف زمانی آن محقق شود.(صدر، 1399: 76) به برخی از بیانات امام خمینی(ره) اشاره می شود: «ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار خدمت کنیم. انتظار فرج انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند.»(امام خمینی، 1380: 374) در جای دیگر می فرماید: «انشاءالله اسلام را آن طور که هست در این مملکت پیاده کنیم و مسلمین جهان اسلام را در ممالک خود پیاده کنند... و زور و ظلم و جور از دنیا برطرف شود و مقدمه بشود برای ظهور ولی عصر ارواحنا فداه.» (امام خمینی، 1360: 170)از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز انقلاب اسلامی با فراهم کردن بستر و زمینه مناسب، در شکل دهی به تمدن بین المللی اسلامی که قاعدتا در حکومت جهانی امام عصر(عج) تاثیر گذار است. ایشان می فرمایند: «ما یک انقلاب اسلامی داشتیم، بعد نظام اسلامی تشکیل دادیم، مرحله ی بعد تشکیل دولت اسلامی است، مرحله ی بعد تشکیل کشور اسلامی است، مرحله ی بعد تشکیل تمدن بین الملل اسلامی است.» (آیت الله خامنه ای، 1383) برای فهم درست مولفه های آماده سازی ظهور در انقلاب اسلامی، در یک رویکرد مقایسه ای، ابتدا اشاره ای به آموزه مهدویت در پیش از انقلاب اسلامی می کنیم و سپس به دوره بعد از انقلاب می پردازیم. آموزه مهدویت در پیش از انقلاب اسلامی دارای ویژگی های زیر بود:

1.اندیشه مهدویت در جایگاه یک گزاره دینی مورد بحث و بررسی قرار می گرفت و رویکرد غالب افراد حول محور توقیعات ادعیه و به طور کلی معارف مهدوی به شکل جزئی و موردی توجه می شد.

2.نگاه سطحی و عاطفی به آموزه مهدویت رویکرد غالب بود و از سطح عقلانی و معرفتی کمی برخوردار بود و لذا کم ترین بهره برداری معرفتی و معنویتی از این اندیشه می شد.

3.نادیده گرفتن بعد اصلاحی جهان شمول مهدویت و تلقی حداقلی از آن و محدود کردن آن به برخی از زوایای زندگی فردی در قبل از انقلاب مورد توجه بود.

مولفه ها و عناصر آماده سازی ظهور در انقلاب اسلامی

انقلاب در اسلام «تصحیح حرکت انسان و بازگرداندن او به نظام و سنت های فطرت و هستی برای هماهنگی و بهره-برداری زودرس یا دیررس از ثمره این انقلاب است» (مدرسی، 1371: 17) با نگاهی به شعارها و گفتمان کلی انقلاب اسلامی و رهبر کبیر آن، حضرت امام خمینی(ره)، روشن می شود که افق بینش این انقلاب نیز تحول و برگشت انسان به سنت های فطرت و زنده ساختن روحیه تکامل خواهی و حق طلبی در روح و جان او بود. تحولی که در گستره جهانی و تعالی نوع بشر را در مسیری که توحید و پیام وحی معین می کند و جست وجو می کند. بر این اساس چنان که آموزه مهدویت بیش از آن که سیاسی باشد فرهنگی و معرفتی است؛ انقلاب اسلامی نیز اولویت خود را تغییر باور و نگرش عمومی افراد قرار داد و در مرحله بعد اقدام و رفتار متناسب با این نگرش را دنبال کرد. یکی از محققین در تعریف انقلاب اسلامی به هر دو بعد آن توجه دارد و می گوید: «انقلاب اسلامی عبارت است از دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن منطبق بر جهان بینی و موازین و ارزش های اسلامی و نظام امامت که بر اساس آگاهی و ایمان مردم و حرکت پیشگام متقیان و صالحان و قیام قهرآمیز توده های مردم صورت می گیرد.»(عمید زنجانی، 1367: 21-22)حکومت جهانی حضرت مهدی مهم ترین تغییری است که در عالم هستی از ابتدای آفرینش آدم ابوالبشر تا پایان حیات انسان بر روی زمین رخ خواهد داد. علت تامه هر تغییری نیز اراده خداوند متعال است که بدون خواست او هیچ تغییری و تحولی محقق نخواهد شد. «برای این که اراده خداوند متعال به تغییرات و تحولات تعلق بگیرد؛ باید دو مقدمه از سوی انسان جامه عمل بپوشد: یکی از جنس ایمان و اعتقاد و دیگری رفتار متناسب با تغییر مورد نظر» (سبحانی، 1388: 28) یعنی تحقق تغییر در امت ها به دست خداوند خواهد بود اما لوازم و مقدمات آن به دست بشر و تحت اختیار اوست. در روایتی پیامبر اکرم اوصاف و شرایط آخر الزمان و حضرت مهدی را برای سلمان فارسی بیان فرمود و آن گاه سلمان با اشتیاق پرسید که آیا من نیز ایشان را می توانم درک کنم؟ حضرت فرمود: هر کس با حقیقت معرفت از اهل بیت پیروی کند، او را درک خواهد کرد.(مجلسی،1404: 142) بر اساس این روایت معیار درک حضرت مهدی اطاعت آگاهانه و همراه با معرفت و ایمان است. به طور کلی تغییر در حوزه نگرش و اعتقاد در سه عرصه خلاصه می شود:

1.انسان محوری

یکی از تحولات مهم در عرصه مهدویت که بر اثر انقلاب اسلامی اتفاق افتاد؛ تبدیل نگاه جبری به ظهور به نگاه اختیاری داشتن آن است. «در کتب علمای قدیم درباره آخرالزمان و تحولات این مقطع خاص تاریخی تفسیری جبرگرایانه وجود دارد یعنی تحولات مربوط به آخرالزمان امری است غیر عادی که در آخرین بخش از زندگی نوع انسان واقع می گردد و به تحولات قبلی جامعه انسانی مربوط نمی شود».(تونه ای، 35) این نوع نگاه به آخر الزمان و تحولات آن، با آنچه متکلمان شیعه درباره اختیار انسان بیان داشته اند، و همین طور با دیدگاه اندیشمندان مسلمان همچون شهید صدر و شهید مطهری در خصوص فلسفه تاریخ و نقشی که برای ساختن تاریخ و شکل دادن به آینده قایل اند، تضاد دارد.(پرهیزگار، 1389: 236)بر اساس نگرش کلامی که جزئی از مبانی کلامی تشیع است هر پدیده ای برای این که در خارج تحقق یابد و لباس وجود به خود بگیرد، نیازمند فراهم شدن اسباب و شرایطی است. «ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب» (کلینی، 1365: 183) ظهور امام زمان نیز پدیده ای ممکن الوجود است که تحقق آن در خارج بر اساس این سنت الهی نیازمند تحقق اسباب و زمینه هاست. بر این اساس، این انسان است که نقش مهم و اساسی را در زمینه سازی ظهور و بر پا داشتن مقدمات ظهور ایفا می کند. به تعبیر شهید صدر بلکه این خود یک سنت است که تغییر و تکامل در ملت ها و اقوام باید به دست خود انسان انجام شود. (صدر، بی تا:26) بنا بر این این تغییر و تحول ابتدا باید در جامعه انسانی شکل بگیرد و آنها این آمادگی درونی و معنوی را کسب کنند تا بتوانند پذیرای حکومت مهدوی گردند.

2.مفهوم انتظار فرج

اساسا در درون دیدگاه انتظار فرج، یک نوع خوش بینی و امیدواری نسبت به سیر تاریخ و آینده بشر وجود دارد. امید هیجان انگیزی که در ادبیات و فرهنگ دینی، به انتظار فرج تعبیر می شود و به معنای پیروزی نهایی حق علیه ظلم است. اما انتظار فرج در فرآیند انقلاب اسلامی، به گونه ای باز تعریف شد که دیگر به معنای امید به برقراری حاکمیت عدل در آینده و رستگاری انسان آن هم با مداخله الهی نیست؛ بلکه انتظار، آمادگی روحی و عملی و اعتقادی برای اصلاح، انقلاب و تغییر وضع جهان توسط انسان است. محمد مهدی آصفی در مقاله ای با عنوان مسئولیات عصر الغیبه، انتظار را به دو قسم تقسیم می کند: در یک قسم انتظار از نوع رصد کردن یک امری است چنان که ما منتظر حلول ماه رمضان و یا خورشید گرفتگی و...هستیم. روشن است که نیروی انسانی در تحقق این نوع از انتظار نقشی ندارد و تقدیم و یا تاخیر این پدیده ارتباطی با خواست و اراده انسان ندارد. نوع دیگر انتظار این است که ضمن این که انسان منتظر است اما اراده انسانی در تقدیم و یا تاخیر منتظر له تاثیر گذار است همان طور که مهندس و معماری که انتظار ساختن یک ساختمان را دارد، می تواند با کار و تلاش بیشتر ساخت بنا را نزدیک تر کند. ایشان اضافه می کند که انتظار فرج از نوع انتظار دوم است و اراده انسانی در تقدیم و یا تاخیر آن تاثیر گذار است. نکته مهم این است که در تاریخ گذشته شیعه، کم تر از این اندیشه برای فعال سازی و تحرک سیاسی و اجتماعی شیعیان، استفاده شده است و عمدتا به صورت رویکردی آرمان گرایانه در اذهان شیعیان، جای گرفت و لذا نوعی بی-اعتنایی، نسبت به شرایط و اوضاع سیاسی- اجتماعی پدید آورد و حتی این نگرش تقویت می شد که هر نوع مبارزه و تلاش برای تشکیل حکومت در عصر غیبت، ممنوع است. اما امام خمینی(ره) اتفاقا معتقد بود که خود اندیشه انتظار فرج، واجد خصلتی انقلاب و فعال جویانه است که باید درصدد نفی ظلم و ستم بر آمد.

3.مفهوم غیبت

در نگاه استراتژیک امام، مفهوم غیبت، منتظر را به انزوا نمی کشاند و او را از مسئولیت های اجتماعی نمی رهاند. «امام(ره) با نگاه عقل گرایانه به مفهوم انتظار و نه نگاه نقل گرایانه(اخباری) که نقش حداقلی را برای انسان منتظر تعریف می کرد؛ توانست احساس مسئولیت فردی و اجتماعی را در سطح جامعه به بالاترین حد ممکن که تشکیل حکومت بود؛ ارتقا بخشد و ادبیات سلبی انتظار را به گفتمان ایجابی و مثبت اندیش آن بدل سازد.»(شجاعی مهر، 1391: 202) در چنین رویکردی عصر غیبت، به معنای سلب مسئولیت اجتماعی نیست. بلکه به معنای مسئولیت مردم در تعیین سرنوشت، ایمان به رهبری، زندگی معنوی و اجتماعی خود و تعیین رهبری است که بتواند، جانشین رهبری امام باشد.(کشاورزی شکری، 1379: 177-178)

تغییر در حوزه رفتار و در مقام عمل نیز در دو عنصر ذیل اتفاق افتاد:

1.لزوم اجرای احکام در عصر غیبت

در نگرش شیعی، یکی از شئون امامت و رهبری، عملیاتی کردن آموزه های دینی و جاری ساختن آنها در عرصه های فردی و اجتماعی حیات انسان است.« امامت یعنی تقبل اجرای پیام الهی در متن جامعه و برقراری یک نظام بر اساس آن پیام.»(شکوری، 1361: 248) بنیانگذار انقلاب اسلامی با تکیه بر نظریه نیابت و ولایت فقیه و بر اساس همین نگرش که «بدیهی است، ضرورت اجرای احکام که ضرورت تشکیل حکومت رسول اکرم را لازم آورده است منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست و پس از رحلت رسول اکرم نیز ادامه دارد»(امام خمینی،1389: 18) بنیان یک انقلاب دینی را پی ریزی کرد. ایشان ضمن روشن ساختن مشروعیت حکومت اسلامی در عصر غیبت، با اثبات این که حقیقت دین، جز با تحقق حکومت دینی قابل ظهور نیست؛ حکومت دینی را از اندیشه به حیطه عمل کشاند. امام (ره) در جایی می فرماید: «لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعلیم و تربیت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست از مرزهای کشور و جلوگیری از تجاوز بیگانگان از بدیهی ترین امور است، بی آن که بین حضور و غیبت امام و این کشور و آن کشور فرقی باشد».(امام خمینی، 1371: 23) در این نگرش امام بین انتظار و تشکیل حکومت، ارتباط برقرار می-شود. یعنی تشکیل حکومت اسلامی، و اجرایی کردن دین در حد امکان، جزئی از وظایف منتظران به شمار می آید. این معنا فاصله بسیاری با معانی انفعالی و حتی دیگر معانی فعال از انتظار دارد.

2.لزوم تحقق عدالت

در نگرش شیعی، امام معصوم، بارزترین مصداق عدالت است و پذیرش اصل عدالت، همواره زمینه ساز حرکت های عدالت خواهانه در میان شیعیان، بوده است. اگر چه عدالت، یکی از ممیزات اعتقادی تشیع است؛ اما گستره عدل به حوزه کلام محدود نمی شود بلکه به حوزه مناسبات فردی و اجتماعی انسان ها نیز، ورود پیدا می کند و معتقد است که این حوزه نیز باید مبتنی بر عدل بنا شود. از مهم ترین مولفه های دولت امام عصر (ع)، عدل محوری و عدالت گستری آن است که در نتیجه موجب حیات دوباره زمین و اهل آن می شود. امام باقر علیه السلام می فرماید: یحییها (الارض) بالقائم فیعدل فیها فیحی الارض بالعدل بعد موتها بالظلم. (صافی گلپایگانی، 1419: 598) با توجه به آنچه ذکر شد، انقلاب اسلامی تغییر و تحول در دو حوزه نگرش، باور و اعتقاد، و تغییر در حوزه اقدام و رفتار را پی گیری کرد. این دو تغییر، در یک نگاه کلان و معطوف به آینده شکل گرفت که همانا ایجاد بستر و زمینه سازی برای عصر ظهور می باشد. این تحول ضمن این که به بازسازی و احیاء تمدن اسلامی کمک کرد، خود در شکل گیری تمدن جدیدی متناسب با آموزهای مهدوی و در وسعت و گستره جهانی نقش مهمی را به عهده گرفته است؛ و در واقع تمدن بشریت، آینده ای است که در انقلاب اسلامی رقم خورد و این امر، در آرمان های تشیع که مهدویت است، وجود دارد. تمدنی که سعادت دنیوی و اخروی انسان را تامین کند و صلح و امنیت و رفاه و فلاح را برای بشریت به ارمغان آورد. به برخی از نمودهای شکل گیری تمدن جدید اشاره می شود.

1.اهداف فراملی

یکی از ویژگی های اساسی اندیشه سیاسی شیعی، مسئله انتظار دولت جهانی حضرت مهدی(عج) است که عدالت را در سراسر جهان حاکم می کند. امید به موعود برای استقرار نظم عادلانه جهانی در میان شیعه هم ماهیتی دفاعی دارد و هم می تواند هدف باشد. بنابراین طبیعی است که شیعه به دنبال حکومت جهانی مهدوی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ باشد. «مسأله مهدویت در اسلام- و بالاخص در تشیع- یک فلسفه بزرگ است، اعتقاد به ظهور منجی است، نه در شعاع زندگی یک قوم و یک ملّت و یا یک منطقه و یا یک نژاد بلکه در شعاع زندگی بشریت. مربوط به این نیست که یک منجی بیاید و مثلا شیعه را یا ایران را یا آسیا را یا مسلمانان جهان را نجات دهد، مربوط به این است که یک منجی و مصلح ظهور کند و تمام اوضاع زندگی بشر را در عالم دگرگون کند و در جهت صلاح و سعادت بشر تغییر بدهد.»(مطهری، 1374: 356)هنگامی که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد به نوعی تحقق همان نگرش را دنبال کرد. یعنی انقلاب اسلامی نیز که از حیث معرفتی مبتنی بر آموزه های دین اسلام بود، یک انقلاب فراملی بود که در صدد تغیرات هنجاری و ارزشی در درون و برون ایران بود. «انقلاب فراملی بر خلاف انقلاب ملی بر یک ایدئولوژی فراملی استوار است و دارای اهداف و آرمان هایی فراتر از قلمرو جغرافیایی یک کشور و ملت است.»(دهقانی فیروزآبادی، 1384: 69-74) اهمیت این اصول و آرمان ها به حدی است که حتی در برخی از اصول از جمله در اصل 154 قانون اساسی ذکر شده است: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان درکل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند.» امام خمینی (ره) در این باره می فرماید: «اسلام برای نجات مستضعفان آمده است.»(امام خمینی،1380: 22) «اسلام برای همین مقصد آمده است و تعلمات اسلام برای همین آمده است که مستکبرین در زمین نباشندو نتوانند مستضعفین را استعمار کنند.»(همان، 71)

2.آگاهی بخشی و بیدار سازی

مهم ترین ویژگی و خصلت اانقلاب اسلامی ایران، ماهیت فکری و فرهنگی آن است بدین معنا که انقلاب اسلامی در پی ارائه فکر و ایده نو و طرح الگوی جدیدی از مناسبات انسانی-معنوی است که متکی بر آموزه های اسلامی و شیعی است. حال که ماهیت و پیام این انقلاب از جنس فکر، نگرش و ایده است، ویژگی بیدار سازی و آگاهی بخشی و اثر گذاری بر ذهن و فکر توده مردم در ذات انقلاب اسلامی موجود است. بر همین اساس سیاست اعلامی و رسمی انقلاب اسلامی ایران، سیاست صدور پیام و فکر انقلاب در جهان بود.

«...اینکه می گوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنای غلط را از آن برداشت نکنند که ما می خواهیم کشورگشایی کنیم... ما می خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دادند و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند، این در همه ملت ها و در همی دولت ها بشود..» (امام خمینی، 1367: 281)«و ما می گوییم اسلام را ما می خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزی نه ما گفتیم، نه ما می توانیم. اما آنکه می توانیم این است که می توانیم به وسیله دستگاه هایی که داریم، به وسیله همین صدا و سیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله گروههایی که در خارج می روند... اسلام را آن طوری که هست، آن طوری که خدای تبارک و تعالی فرموده است، آن طوری که در روایات و در قرآن ما هست، آن طور به مردم ارائه بدهید و به دنیا ارائه بدهیم و همین خودش از هزارها توپ و تانک، بیشتر می تواند مؤثر باشد...» (پیشین، 364)از نمودهای آشکار این بیداری و اثر گذاری انقلاب اسلامی، بعد سیاسی و اجتماعی آن بود که در کشورهای مختلف و بویژه در کشورهای اسلامی اتفاق افتاد، زیرا اگر تا پیش از انقلاب اسلامی، دین اسلام تنها یک ایدئولوژی مذهبی و معنویت گرا تلقی می شد، اما انقلاب ایران، جنبه های بالقوه سیاسی آن را به فعلیت در آورد و تفکر شیعی با انسجام ساختاری خود در ایران نشان داد که قابلیت تبدیل به یک الگو و مدل جدیدی از نظام سیاسی موفق را دارا می باشد.

جمع بندی

به طور کلی دو رویکرد و نگرش در نسبت سنجی میان انقلاب اسلامی ایران و حکومت مهدوی در بین مهدی پژوهان وجود دارد. چارچوبی که در این مقاله دنبال شد، در صدد تایید این نظریه بود که انقلاب شکوهمند اسلامی وظیفه و رسالت خود را بر بسط و گسترش معارف دینی و مهدوی به ترتیب در سه سطح جامعه شیعی(شیعیان)، جامعه اسلامی(اهل سنت) و جامعه بین المللی (غیر مسلمانان) متمرکز ساخته است و از این طریق در آماده سازی و ایجاد بستر و زمینه مناسب برای ظهور گام های مهمی را برداشته است. بیداری اسلامی کنونی نیز موید این معنا ست که انقلاب اسلامی ایران در بعد فکری و نظری در حوزه جغرافیایی خاصی محدود و محصور نمانده است و توانسته است در راستای آموزه مهدویت و زمینه سازی ظهور، اهداف و آرمان های سیاسی- اجتماعی خود را پیگیری نماید.

منابع:

1.آذرشین فام، سعید، معارف مهدویت، قم، بوستان کتاب، 1393.

2.بیانات آیت الله خامنه ای، 8 شهریور 1383.

3.الحموی، شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، 1995.

4.خمینی، روح الله، صحیفه نور، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380.

5.خمینی، روح الله، ولایت فقیه، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1389.

6.صدر، محمدباقر، بحث حول المهدی، بیروت، دارالتعارف المطبوعات، 1399.

7.العاملی، سید محسن امین، ترجمه الامام المهدی فی اعیان الشیعه، النجف الاشرف، مرکز الدراسات التخصصیه فی الامام المهدی، 1426.

8.العبادی الشطری، علی، غیبه الامام المهدی، رویه تحلیلیه، موسسه الکوثر للمعارف الاسلامیه، 1428.

9.عمید نجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، تهران، کتاب سیاسی، 1367.

10.عنایت، حمید، انقلاب اسلامی در ایران 1979: مذهب به عنوان ایدئولوژی سیاسی، ترجمه مینا منتظر لطف، مجله فرهنگ و توسعه، شماره 3، سال اول، 1371.

11.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالاضواء، 1407.

12.مجموعه مقالات موتمر الامام المهدی و مستقبل العالم تالیف مجموعه من المولفین العراق، النجف الاشرف، مجمع اهل البیت، 1434.

13.مجموعه من المولفین، مجموعه مقالات موتمر الامام المهدی و مستقبل العالم تالیف مجموعه من المولفین العراق، النجف الاشرف، الناشر مجمع اهل البیت، 1434.

14.مدرسی، سید محمدتقی، استراتژی انقلاب اسلامی، ترجمه محمدصادق پارسا، تهران، انتشارت مدرسی، 1371.

15.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1374.

16.کورانی، علی، عصر ظهور، ترجمه عباس جلالی، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1375.

17.ابوالحسنی منذر، علی، انقلاب اسلامی ایران، جلوه هایی از الطاف امام عصر، مجله انتظار، بهار و تابستان 1385

18.عرفان، محمود، نهضت امام خمینی زمینه ساز ظهور دولت حضرت مهدی (عج)، مجله حضور، زمستان 1377، شماره 26.

19.سبحانی، محمد تقی، « نظریه تغییر و تاثیر آن در زمینه سازی ظهور»، فصل نامه مشرق موعود، سال سوم، ش 11، پاییز 1388.

20.صادقی، مصطفی، تاملی در روایت های علائم ظهور، مجله انتظار، ش 8-9، سال سوم، 1382.

21.مجله انتظار، سال دوم، 1381.

22.اکبرنژاد، مهدی، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، قم موسسه بوستان کتاب، 1386.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان