دلایل رجعت در امّت اسلامی
تاکنون به اثبات رسید که رجعت امری ممکن و قابل تحقق است و در این بحث به اثبات می رسد که این امرِ ممکن تحقق خواهد یافت؛ زیرا هر ممکنی که دلیل تحقق داشته باشد، به وقوع می پیوندد و رجعت دلیل تحقق دارد، پس به وقوع می پیوند. بنابراین آنچه اکنون مورد بحث قرار می گیرد، وجود دلیل بر وقوع رجعت در آخرزمان است.
رجعت از جمله معارف دینی است که با سه دلیل قرآن، روایات و اجماع به اثبات می رسد.
1- آیات قرآن
آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد که به تحقق رجعت در آینده تصریح کرده اند و ما چهار آیه ی آن را مورد بحث قرار می دهیم:
آیه اوّل
(وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ )(1)
و روزی که ما از هر امّتی، گروهی از کسانی که آیات ما تکذیب کردند بر می انگیزیم و آن ها (برای سؤال) نگه داشته می شوند.
نکات آیه و استدلال به آن
چند نکته از این آیه استفاده می شود:
1- روزی خواهد آمد که در آن یک رستاخیز تحقق می یابد.
2- این رستاخیز، کلّی نخواهد بود بلکه از هر امّتی گروهی زنده خواهند شد.
3. این گروه، از تکذیب کنندگان آیات خدا هستند.
4- پس از زنده شدن نگه داشته می شوند.
نحوه استدلال: دو برانگیختگی در قرآن بیان شده است: یک برانگیختگی کلی، چنان که قرآن می فرماید:
(وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً)(2)
همه ی آنها را برانگیزیم و از یک نفر هم فروگذار نخواهیم کرد.
و یک برانگیختگی جزئی، که در آیه (وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً) بیان گردیده است. جزئی بودن برانگیختگی دوم، روز آن را از روز قیامت، متمایز ساخته است. پس این روز، روز دیگری خواهد بود که به آن روز، رجعت می گوییم.
مردی به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد:
إنَّ العامَّةَ تَزعَمُ أنَّ قَولَهُ (وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً) عَنی فِی القِیامةِ. فقال ابوعبدالله (علیه السلام): فَیَحشُرُالله یومَ القِیامةِ مِن کُلِّ أمَّةٍ فَوجاً وَ یَدَعُ الباقیِنَ؟ لاولکنَّهُ فِی الرَّجعَةِ وَ أَمّا آیةُ القیامَةِ (وَحَشَرنا هُم فَلَم نُغادِر مِنهُم أَحَداً)(3و4)
اهل سنت گمان دارند مراد خداوند که فرمود: «روزی که از هر امتی گروهی را بر می انگیزیم» روز قیامت است. حضرت فرمود: پس خداوند روز قیامت از هر امتی گروهی را بر می انگیزد و بقیه را وا می گذارد؟ نه! بلکه مراد، حشر در رجعت است. امّا آیه مربوط به حشر در قیامت این است که فرمود: «و همه ی آنها را بر می انگیزیم و از یک نفر هم فرو گذار نخواهیم کرد.»
نقد تفاسیر اهل سنت یپرامون آیه
مفسران اهل سنت نظیر: قرطبی، ابن کثیر، جلال الدین سیوطی و ثعالبی، در تفاسیر خود این آیه را که با حشر کلی انسان ها در قیامت مغایرت دارد به روز قیامت تفسیر کرده اند و با ا ختصار و بدون هیچ گونه اشاره ای به محدودیت کسانی که برانگیخته می شوند، از کنار آن گذر کرده اند. برخی از آنها درتوجیه و تفسیر به رأی برآمده اند تا این حشر جزئی را به روز قیامت تفسیر کنند و حقیقت رجعت را که نپذیرفته اند از آیه منتفی سازند. امّا اجماع همه ادیان الهی و مذاهب اسلامی بر این است که همه مردم، بدون استثناء در روز قیامت محشور می گردند، چنان که قرآن به آن تصریح کرده است، ولی در آیه 84 سوره ی مبارکه ی نمل آمده است: «به یاد آور روزی را که از هر امتی عدّه ای را برمی انگیزیم.»
مفسرانی که این آیه را به قیامت تفسیر کرده اند خود را در ناهماهنگ کردن آیات، گرفتار ساخته اند که سوره ی نمل بر انگیختگی عدّه ای از مردم و آیات دیگر، حشر همه ی انسان ها را بیان کرده اند؛ امّا شیعه با این ناهماهنگی آیات روبرو نیست و هیچ مصداقی هم برای حشر جزئی عدّه ای از انسان ها، جز رجعت نمی شناسد، چه اینکه ائمه (علیه السلام) در برابر نظر اهل سنت به این آیه تمسک جسته اند.
ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود:
«یُنکرِونَ أَهلُ العِراق الرَّجعةَ؟ قُلتُ: نَعَم. قالَ: أما یَقرؤنَ القرآنَ (وَیَومَ نَحشُرُ مِن کُلِّث اُمّةٍ فَوجاً»(5)
آیا اهل عراق رجعت را انکار می کنند؟ عرض کردم: آری. فرمود: آیا قرآن را نمی خوانند که می فرماید: «و روزی که ما از هر امتی گروهی را بر می انگیزیم؟»
نظریه فخر رازی
فخر رازی در باره ی آیه (وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ) می نویسد:
فاعلم، أن هذا من الامور الواقعة بعد قیام القیامة(6)
بدان این حشر، از اموری است که پس از برپایی قیامت واقع می گردد.
فخر رازی هیچ دلیلی برای این ادعای خود نیاورده است و علّت آن هم این است که اساساً سخن او هیچ ضمانت استدلالی ندارد؛ زیرا حرف «مِن» در آیه ی یاد شده برای تبعیض است و تنها به بعثت برخی از افراد اشاره دارد، امّا بعثت روز قیامت شامل تمام انسان ها می شود. پس معلوم می گردد این روز بنابر ظاهر آیه، روز رجعت است. بله! اگر مراد از بعد از قیامت یک حشر جزئی پس از حشر کلی باشد باز هم ناصواب است؛ زیرا پس از حشر کلی، کسی نخواهد بود که بر انگیخته شود.
نظریه ی آلوسی
آلوسی یکی دیگر از مفسران اهل سنت می نویسد:
«مراد از این حشر (جزئی در سوره ی نمل)، حشر عذاب است امّا پس از حشر کلی وعمومی».(7)
این اشکال بر او وارد است که شما دو حشر را در روز قیامت پذیرفتید: حشر اوّل که زنده شدن همه ی مردم است و حشر دوم که حشر گروهی از آنهاست. این برخلاف آیات و روایاتی است که بر یک حشر در قیامت تصریح دارند. علاوه بر این، پذیرش حشر دوم مردود است، زیرا اگر بخواهیم پس از زنده شدن همه مردم، حشر دیگری داشته باشیم، باید عدّه ای از آنها حیات خود را از دست دهند تا دوباره محشور گردند و ما دلیلی بر چنین مرگی در قیامت نداریم و اساساً مرگی در قیامت وجود ندارد. پس برای تحقق حشر دوم، باید عدّه ای از کسانی که محشور شده اند، برانگیخته شوند که آن هم تحصیل حاصل است و تحصیل حاصل باطل است.
ممکن است گفته شود: عدّه ای درحشر اوّل زنده نخواهند شد و در حشر دیگری زنده می شوند، پس هر دو حشر در روز قیامت خواهد بود.
امّا این حشر دو مرحله ای و یا دو حشر ناقص، خلاف تبادر از آیات و روایات است؛ زیرا آنچه از کلمه حشر در قیامت به ذهن تبادر می کند یک حشر است که اعتقاد عمومی بر آن شکل گرفته است و دست کشیدن از این تبادر، نیازمند دلیل است و ما چنین دلیلی را نداریم.
نظریه شوکانی
شوکانی از مفسران اهل سنت می نویسد:
قیل: و المراد بهذا الحشر (نَحشُرُ مِن کُلّ اُمَّةٍ فَوجاً) هو حشر العذاب بعد الحشر الکلی الشامل لجمیع الخلق.(8)
گفته شده است: منظور ازاین حشر (از هر امتی گروهی را بر می انگیزیم). حشر عذاب است که پس از حشر کلی همه ی انسان ها می باشد.
امّا اشکال این سخن که مورد قبول شوکانی است آن است که طرح وجود دو حشر در قیامت مردود است زیرا وقتی حشر کلی صورت گرفت و همه زنده شدند عدّه ای به جهنم رفته و حشر آنها حشر عذاب است و عده ای وارد بهشت می گردند و رسیدگی به امور انسان های خوب و بد پایان می پذیرد. بنابراین کسی از برانگیخته شدن، استثناء نشده بود که بخواهد پس از حشر کلی برانگیخته شود، در غیر این صورت حشر کلی معنا ندارد؛ مرگ اینکه بگوییم بعضی از کسانی که زنده شده اند، خواهند مرد تا با زنده شدن آنها حشر دوم معنا دهد. در این صورت اشکال هایی که در بحث قبل به نظریه آلوسی وارد کردیم وارد خواهد بود.
نتیجه اینکه تنها یک حشر در قیامت وجود دارد و آن حشر کلی است که همه ی مردم را در برمیگیرم و حشر جزئی به روز دیگری که روز رجعت است مربوط می شود.
بررسی دو نظریه دیگر:
نظریه محمّد جواد مغنیه
مرحوم محمّد جواد مغنیه که در جهت تضعیف رجعت، مطالبی را بیان کرده است در استفاده ی رجعت از آیه (یَومَ نَحشُرُ مِن کُلّ ِ اُمَّةٍ فَوجاً) مخالفت کرده و نظر خود را که مطابق نظر مفسران اهل سنت است به علمای شیعه نسبت داده و می نویسد:
امّا الذین انکروا الرجعة من علماء الامامیة فقد قالوا: إن الحشر فی الایة یراد به الحشر فی الیوم الآخرة، لا فی هذه الحیاة والمراد بالفوج رؤساء الکفار و الجاحدین، فانهم یحشرون و یجمعون لاقامة الحجة علیهم.(9)
امّا آن گروه از علمای امامیه که رجعت را انکار کردند، گفته اند: مراد از حشر در آیه برانگیختگی در آخرت است و نه در این دنیا و مراد از گروهی که برانگیخته می شوند رؤسای کفار و منکرانند، پس آنان هستند که برانگیخته و جمع می شوند تا حجت بر آنها اقامه شود.
بدون شک مطالبی که بیان شد به شیعه مربوط نمی شود؛ بلکه در منابع تفسیری اهل سنت بیان شده اند چنان که یکی از مفسران معاصر شیعه می نویسد:
ان المفسرین من اهل السنة یعتقدون ان الایة ناظرة الی یوم القیامة، و قالوا: ان المراد بالفوج هو اشارة الی رؤساء الجماعات و ائمتهم.(10)
مفسران اهل سنت اعتقاد دارند که آیه به قیامت نظر دارد و گفته اند: مراد از فوج (گروه) اشاره به سران جمعیت ها و رهبران آنهاست.
الوسی، مفسر سنی مذهب، در ذیل آیه آورده است:
والمراد بالفوج جماعة من الرؤساء المتبوعین لکفرة.(11)
مراد از گروهی (در آیه 83 سوره ی نمل) جمعی از سران مورد تبعیت کافرانند.
امّا نظر علمای شیعه بنابر ظاهر آیه و رویات اهل بیت (علیه السلام) این است که مراد از یوم (روز) در آیه روز رجعت است و به این نظریه شهرت دارند، چنان که آلوسی پس از مطالبی که از او بیان شده می نویسد:
و هذه الایة من اشهر ما استدل بها الامامیة علی الرجعة.(12)
و این آیه از مشهورترین دلایلی است که شیعه برای رجعت، به آن استدلال کرده است.
امّا پاسخ این مطالب که آیه به روز قیامت و برانگیختگی برخی از سران کفار و منکران حقّ مربوط می شود این است که برانگیختگی روز قیامت کلی است و یک نفر هم از آن استثناء نمی شود، چنان که قرآن می فرماید:
(وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً)(13)
همه ی آنها را بر می انگیزیم و از یک نفر هم فروگذار نخواهیم کرد.
بنابراین، برانگیختگی جزئی که در آیه 83 سوره ی نمل مطرح است، به روز دیگری غیر از روز قیامت مربوط می گردد و آن روز، بنابر روایات اهل بیت (علیهم السلام) روز رجعت است.
نظریه ی سیّد محمّد صدر
سیّد محمّد صدر درباره ی آیه (وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً) می نویسد:
«وقتی ما به صورت مستقل به آیه نگاه می کنیم، به هیچ وجه آن را دلالت کننده ی بر رجعت نمی بینیم و لااقل معنای دیگری نظیر معنای رجعت خواهد داشت که دلالت آیه بر آن معنا، کمتر از دلالت آن بر رجعت نمی باشد»(14)
آنگاه در پایان سخنان خود نتیجه می گیرد که مراد از آیه این است که مردم در روز قیامت گروه گروه محشور می شوند.
خلاصه ی روشن کلام سیّد محمّد صدر این است که حشر در آیه 83 سوره ی نمل دو معنا دارد: حشر به معنای رجعت و حشر به معنای بازگشت تدریجی به صحنه قیامت و آیه، معنای دوم؛ یعنی حشر گروه گروه مردم در روز قیامت را بیان می کند.
هدف این نظریه، آن است که آیه ی یاد شده نوع حشر را بیان می کند و می توان آن را با جمله ی «و یوم نحشر هم افواجاً» (به یاد آور روزی را که ما مردم را گروه گروه بر می انگیزیم) تعبیر کرد.
امّا این سخن که آیه دلالتی بر رجعت ندارد، ادعایی است که دلیلی بر آن ذکر نکرده است؛ ضمن این که ما به دلایل مختلف اثبات کردیم که این آیه از بهترین دلایل رجعت است.
امّا تفسیر «یوم نحشر من کل امة فوجاً» به «یوم نحشرهم افواجاً»، یک تفسیر به رأی آشکار است و اگر اراده خداوند بر بیان حشر گروه گروه مردم بود به جای آیه یاد شده، جمله ی «یوم نحشر هم افواجاً» را بیان می کرد چه اینکه در سوره ی نبأ فرمود: «یوم ینفخ فی الصور فتأتون افواجاً» امّا می بینیم که خداوند از چنین تعابیری استفاده نکرد. پس معلوم می گردد مراد خداوند همان چیزی است که از ظاهر الفاظ آیه استفاده می شود و آن حشر جزئی است که به آن رجعت می گوییم.
علما و مفسران شیعه هم این آیه را که مناسب است، آن را آیه رجعت بنامیم دلیل روشن رجعت دانسته اند که از جمله ی آنها: شیخ مفید(15)، شیخ طوسی(16)، شیخ طبرسی(17) و علامه طباطبایی(18) می باشند.
آیه دوم
(وَ حَرَامٌ عَلَى قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ (19)
و حرام است بر شهر ها و آبادی هایی که آنها را به هلاکت رساندیم (به دنیا بازگردند) آنها هرگز به دنیا باز نمی گردند.
نکات آیه و استدلال به آن
دو نکته مهم در این آیه وجود دارد:
1- هلاکت برخی آبادی ها از سوی خداوند متعال.
2- حرمت وممنوعیت بازگشت آنها به دنیا.
نحوه ی استدلال:
جایی که هلاک شدگان به آن باز نمی گردند دنیاست؛ زیرا در قیامت همه برانگیخته می شوند چه اینکه خداوند می فرماید:
و همه ی آنها را برمی انگیزیم و از یک نفر هم فرو گذار نخواهیم کرد.(20)
اکنون که بنابر آیه یاد شده که هلاکت شدگان به دنیا باز نمی گردند مفهوم آیه این است که پس کسانی که هلاک نشده اند (با داشتن شرایط) به دنیا باز می گردند.
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود آورده است:
فهذه الایة من اعظم الدلالة فی الرجعة.(21)
امام صادق (علیه السلام) در استدلال به آیه یاد شده و شرایط رجعت کنندگان می فرماید:
کُلُّ قَریَةٍ أَهلَک اللهُ أَهلَها بِالعذابِ لایَرجِعُونَ فِی الرَّجعَةِ وَ أَمّا فِی القِیامَةِ فَیَرجِعُونَ. أَمّا غَیرُهُم مِمَّن لَم یَهلِکوا بِالعذابِ وَ مَحَضُوا الکُفرَ مَحضاً یَرجِعُونَ.(22)
هر شهر و آبادی که خداوند ساکنان آن را با عذاب به هلاکت رساند، در رجعت بازنمی گردند؛ امّا در قیامت باز خواهند گشت، ولی کسانی که با عذاب الهی به هلاکت نرسیده باشند و کفر خود را خالص کرده باشند باز می گردند.
اگر گفته شود: نفی رجعت از هلاکت شدگان در این آیه به معنای اثبات رجعت برای غیر آنها نمی باشد، پاسخ می دهیم: نفی رجعت از هلاک شدگان، در صورتی موجه است که رجعتی باشد و از عدّه ای منتفی گردد و گرنه نفی رجعت از هلاک شدگان در قرآن، آن هم پس از زمان طولانی که از عذاب آنها می گذرد وجهی ندارد جز آن که بازگشت به دنیا را که شامل برخی می شود از آنها منتفی سازد و در این صورت است که نفی بازگشت آنها در آیه یاد شده توجیه پیدا می کند و معلوم می شود که خداوند می خواهد عدّه ای را از رجعت به دنیا استثناء کند؛ مؤید این پاسخ حدیثی است که از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه یاد شده نقل کردیم.
آیه سوم
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذ?لِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (23)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است که آنان را به طور قطع، حاکم روی زمین قرار دهد؛ همان گونه که به پیشینیان آنها حاکمیت داد و دینی را که برای آنها پسندیده است پابرجا و مستقر خواهد کرد و ترس آنها را به امنیت مبدل می سازد به گونه ای که تنها مرا بپرستند و چیزی را شریک من قرار ندهند و کسانی که پس از آن کافر گردند آنها فاسقند.
نکات آیه و استدلال به آن
نکات مهمی در این آیه وجود دارد که آنها را بیان می کنیم:
1- خداوند وعده قطعی بر حکومت دینی مؤمنان داده است.
2- این حکومت را خداوند به پیشینیان عطا کرده است.
3- همه مؤمنان از صدر اسلام تا زمان تحقق این حاکمیت مشمول این وعده الهی می باشند.
4- دین خدا که مورد قبول مؤمنان می باشد پا بر جا خواهد بود.
5- ترس مؤمنان به امنیت مبدل می گردد.
6- خدا را می پرستند و کسی را شریک او قرار نمی دهند.
7- پس از تحقق این زمینه های هدایت، هر کس کفر ورزد فاسق است.
بدون شک چنین حاکمیتی که بر اساس دین مبین اسلام می باشد در آخر زمان تحقق می یابد؛ زیرا استقرار چنین حکومتی یک وعده الهی است که تاکنون تحقق نیافته و تخلفی هم در وعده خداوند نخواهد بود. چه اینکه قرآن فرموده است: (إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ)
شیعه اعتقاد دارد این حاکمیت به رهبری آخرین مرد آسمانی و دوازدهمین جانشین گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حضرت مهدی (علیه السلام) تحقق می یابد؛ چنان که روایاتی وارد شده است که حاکمیت در این آیه حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) است.
نحوه ی استدلال:
خداوند به همه مؤمنان از عصر بعثت تا عصر ظهور که دارای ایمان خالص بوده اند وعده حاکمیت دینی و جهانی داده است و برای تحقق این وعده باید همه ی وعده داده شدگانی که از دنیا رفته اند رجعت کنند تا این وعده الهی تحقق یابد.
نقد نظریه جصاص پیرامون آیه
اهل سنت که بر رجعت در امّت اسلامی پایبند نیستند در تفسیر آیاتی از این قبیل که رجعت در آنها مطرح شده است به بیراهه می روند. فضای آیه فضای گسترده، امید بخش و نشاط آوری است که مسلمانان به آن شادمان می گردند امّا جصّاص از مفسران اهل سنت متوفای 370 هـ. ق در وادی دیگری وارد شده است و می نویسد:
«این سخن خدا، دلیلی بر صحت پیشوایی چهار خلیفه ی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) است؛ زیرا خداوند خلافت در زمین را به آنها داد و آنان را همان گونه که وعده داده شده است بهره مند گردانید امّا معاویه در این افراد وارد نمی شود؛ زیرا او در وقت نزول آیه مؤمن به اسلام نبود.»(24)
اشکالات اساسی و فراوانی بر سخن جصّاص وارد است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1- بنابر آیه ی یاد شده وعده الهی در سراسر تاریخ اسلام تا عصر ظهور جاری است و همه ی مؤمنان واجد شرایط یکجا به آن دست می یابند و به حاکمیت چهار حاکم پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) محدود نمی شود.
2- ظاهر آیه بیانگر حکومت جهانی است و حاکمیت حکامِ پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله) جهانی نبود.
3- خلافت مطرح در آیه، یک وعده الهی است در حالی که سه خلیفه ی اوّل که بر خلاف حدیث غدیر و وصایای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حکومت را گرفتند حکومتشان وعده الهی نبود.
4- بنابراین محتوای آیه، خداوند دین را برای مؤمنان مستقر می کند در حالی که در زمان چهار خلیفه، دین مستقر نگردید و مظالم زیادی به وقوع پیوست.
5- در اواخر آیه آمده است خداوند ترس را برای مؤمنان به امنیت مبدل می سازد در حالی که در زمان حاکمیت چهار خلیفه پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) جنگ و ناامنی و قتل و تهدید وجود داشت به گونه ای که سه نفر از آنها کشته شدند.
نتیجه اینکه تعیین مصداق جصاص بر خلاف مفاد آیه مبارکه 55 سوره ی نور است و مراد آیه از حاکمانی که خداوند آنها را به خلافت می رساند کسانی هستند که ایمان خالص دارند و در رأس آنها اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می باشند که خداوند بنابر وعده خود آن ها را به دنیا باز می گرداند تا در این حاکمیت الهی سهیم شوند و غلبه و شکوه اسلام را بر روی زمین نظاره کنند.
آیه چهارم
(إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ)(25)
همانا ما فرستادگان خود و کسانی که ایمان آورده اند را در زندگی دنیا و روزی که شاهدان به پا می خیزند یاری می کنیم.
نکات آیه و استدلال به آن
نکات مهم این آیه عبارتند از:
1- وعده ی قطعیِ پیروزی به فرستادگان الهی و مؤمنان.
2- شکست دشمنان دین خدا.
3- گستردگی پیروزی در دنیا و آخرت.
نحوه ی استدلال:
پیروزی که در آیه با فعل مضارع و لام تأکید بیان شده است و به همه ی انبیاء و مؤمنان مربوط می گردد، به زمان پس از نزول این آیه مربوط می گردد؛ پس برای تحقق این پیروزی که خداوند در قرآن وعده داده است باید انبیاء و مؤمنان ناب و خالص را به دنیا بازگرداند و آنان را بر دشمنان پیروز کند و این همان رجعت است.
جمیل بن درّاج گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: تفسیر این سخن خداوند عزّوجلّ که فرمود: «انا لننصر رسلنا والذین آمنوا فی الحیاة الدنیا و یوم یقوم الاشهاد» چیست؟ حضرت فرمود: به خدا قسم این پیروزی در زمان رجعت خواهد بود، آیا نمی دانی که بسیاری از انبیاء در دنیا یاری نشدند و کشته شدند و ائمه (علیه السلام) به قتل رسیدند و یاری نشدند؟ پس این پیروزی در زمان رجعت تحقق می یابد.(26)
ادامه دارد...
پی نوشت ها :
1. سوره ی نمل، آیه 83.
2. سوره ی کهف: آیه 47.
3. سوره ی نمل آیه 83.
4. تفسیر القمی، ج2، ص 130 و 131.
5. مختصر بصائر الدرجات، ص 25.
6. تفسیر الکبیر، ج24، ص 218.
7. روح المعانی، ج 20، ص 26.
8. فتح القدیر، ج4، ص 154.
9. الشیعة فی المیزان، ص 54.
10. الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج12، ص 136.
11. روح المعانی، ج 20، ص 26.
12. روح المعانی، ج 20، ص 26.
13. سوره ی کهف، آیه 47.
14. تاریخ ما بعدالظهور، ص 907.
15. المسائل السرویه، ص 32.
16. التبیان، ج 8، ص 120.
17. مجمع البیان، ج 7، ص 405.
18. المیزان، ج 15، ص 397.
19. سوره ی انبیاء، آیه 95.
20. سوره ی کهف، آیه 47.
21. تفسیر القمی، ج 2، ص 76.
22. تفسیر القمی، ج 1، ص 25.
23. سوره ی نور، آیه 55.
24. احکام القرآن، ج 3، ص 425.
25. سوره ی غافر، آیه 51.
26. تفسیر القمی، ج 2، ص 258و 259.
منبع مقاله :
اکبری، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم