ماهان شبکه ایرانیان

زنان فیلسوفی که زندگی‌تان را تغییر می‌دهند ـ بخش دوم

با نگاهی در کتاب‌های فلسفی، گاهی این‌طور به نظر می‌آید که مردان حضور پررنگ‌تری در زمینه فلسفه دارند

 زنان فیلسوف

 با نگاهی در کتاب‌های فلسفی، گاهی این‌طور به نظر می‌آید که مردان حضور پررنگ‌تری در زمینه فلسفه دارند. اما در همه نوشته‌های تاریخی، زنان به طور مستمر در کنار مردان خود قرار داشته‌اند و آنان را از هم‌اندیشی و نظرات خود بهره‌مند ساخته‌اند. از یونان باستان گرفته تا نازی‌های آلمانی و آمریکای پس از جنگ، این زنان فوق‌العاده، سخنان و نظریات جالب توجهی برای هر پدیده‌ای که فکرش را بکنید، بیان کرده‌اند.

- جرج الیوت 1819 تا 1880

«ماری آن ایوانس»، در پشت نام مستعار «جرج الیوت» بیشترین شهرت خود را به‌خاطر نوشتن 7 رمان از جمله «میدل مارچ» و «سیلاس مارنر» کسب کرده است، هر چند که بیشتر کار‌های او و تمرکز وی دربردارنده موضوعات فلسفی است. 

خانواده او خیلی زود تصمیم گرفتند برای «جرج» در زمینه تحصیلی سرمایه‌گذاری کنند چرا که پیش‌بینی می‌کردند به دلیل این که دختر زیبایی نبود، ازدواج خوب و موفقی نخواهد داشت؛ بعد‌ها، زمانی که به عنوان یکی از نویسندگان قابل احترام و مطرح شناخته شد، به دلیل ارتباط با مردی متاهل، دچار رسوایی در بین همگان شد و چهره‌ای منفور در بین زنان و مردان پیدا کرد.

او تحت تاثیر شدید مطالب فلسفی که با آن‌ها سر و کار داشت، قرار گرفت به خصوص موضوع «فلسفه عقلانی» (عقل گرایی) و «اصول اخلاقی» که توسط «اسپینوزا» مطرح شده بود.

هانا آرنت

- هانا آرنت 1906 تا 1975

«آرنت» به جای حیطه فلسفه، خود را جزء نظریه‌پردازان سیاسی می‌داند و در همین زمینه است که کار‌های زیادی در خصوص «توتالیتاریسم» (دیکتاتوری تک حزبی؛ مثل کمونیسم) و «شرارت» انجام داده است که تا به امروز نیز ارزش خود را حفظ کرده‌اند. بزرگ شدن در نیمه اول قرن بیستم، در مکان‌هایی که اکنون «برلین» و «کالینینگراد» نام دارد، جایگاه مناسبی بود تا او در برخورد با توتالیتاریسم قرار بگیرد و با طیف گسترده‌ای از دیدگاه‌های سیاسی همچون «نازیسم» و «استالینیسم» که نتایجی برخلاف هم دارند، آشنا شود. وی قبل از شروع جنگ از آلمان فرار کرد و تابعیت کشور آمریکا را گرفت و شهروند آن کشور شد. 

- آین رند 1905 تا 1982

کار‌ها و نظرات «رند» عمیقا در تار و پود سیاست آمریکا ریشه دوانیده است، تا جایی که دیگر کسی به یاد نمی‌آورد و اشاره‌ای به آن نمی‌کند که تمام این تحلیل‌ها توسط یک زن انجام شده است. او دو رمان بسیار معروف با نام‌های «سرچشمه» و «اطلس شورید» را تالیف کرد که در اثر دوم به تعاریف فلسفی خود در زمینه «مادی گرایی» پرداخت. این دسته از نظرات به دلایل قابل پذیرش و فلسفی در زمینه مادی گرایی اشاره دارند. همچنین، شامل نظریات منطقی در خصوص «خودکامی» یا «منافع شخصی» است، یعنی هر فرد برای دستیابی بیشتر به اهداف خود باید خودش بیشتر فعالیت کند. فلسفه سیاسی «رند» به شکلی عظیم بر حقوق فردی (آزادی افراد) و محدود کردن دولت متمرکز بود، نظریه‌ای که جنبش آزادیخواه و محافظه‌کار آمریکا به عنوان اساس کار خود در نظر داشتند، در حالی که او در بین این دسته‌بندی‌ها جایی برای خود در نظر نمی‌گرفت.

 سیمون دوو بووار

- سیمون دو بووار 1908 تا 1986 

اگر بخواهیم عقلانی نگاه کنیم، «سیمون دو بووار» به عنوان نهمین بانویی که مدرک تحصیلی خود را از دانشگاه سوربن پاریس دریافت کرد، واقعاً شروع خوبی داشته است. در مدتی که در پاریس به سر می‌برد با «ژان پل سارتر» که از افراد سرشناس در فلسفه اگزیستانسیالیست بود، آشنا شد، با بهترین فرد در زندگیش که مایل بود تمام عمرش را در کنارش باشد. هر دوی آن‌ها پس از آشنایی، عمیقاً تحت تأثیر نظریات یکدیگر قرار گرفتند. «دو بووار» معروفیت خود را مدیون کتاب «جنس دوم» است، که به مرجعی برای تعریف تئوری فمینیسم اگزیستانسیالیسم تبدیل شد. 

در واقع دو بووار زن زاده نشده بود، او کسی بود که در تمام مجالس و مباحث با مردان مقایسه می‌شد ( به خاطر عنوانی که برای کتاب خود انتخاب کرده بود). او باور داشت که این مردان بودند که زن را به «دیگران» تبدیل کردند، آن‌ها را به حساب نیاوردند و با ایجاد سلسه مراتبی که بر طبق آن زنان نباید حق شرکت در مسائل اجتماعی را داشته باشند، خودشان را در مرتبه بالاتری نسبت به آن دیگران (زنان) قرار دادند.

- آیریس مرداک 1919 تا 1999

«آیریس مرداک» بیشترین شهرت خود را به دلیل کارهایی که در زمینه رمان نویسی و نمایشنامه نویسی داشت به دست آورد، اما او ید طولایی در نوشته‌های فلسفی نیز دارد. او بارزترین تاثیرات را از «افلاطون» و از فیلسوف فرانسوی «سیمون وی» گرفته است، و بیشترین افتخارات خود را در زمینه فلسفه با نقدهایی که از «ویتگنشتاین»، کسی که در دانشگاه کمبریج وی را ملاقات کرد، و نقد‌هایی که از «سارتر» انجام داد، به دست آورد. همچون افلاطون، او نیز عمیقاً بر اخلاقیات و خوبی متمرکز شد. بنا بر نظریات او، شناخت شخصیت درونی هر فرد و زندگی فردی او، برای داشتن یک زندگی بااخلاق مهم است، چرا که تنها چیزی که در جهان حقیقت دارد، خوبی است.

هم‌چنین او همواره تفکرات و نظریات خود را در داستان‌هایش با خود همراه داشته است، یعنی جایی که می‌تواند این نظریات را در بین شخصیت‌های داستانی‌اش کند و کاو کند، به نظریاتش شخصیت ببخشد و آن‌ها را تحلیل کند.


قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان