ماهان شبکه ایرانیان

نقد فیلم «چپی» Chappie: یک اکشن علمی-تخیلی که در آن زندگی جریان دارد

تماشای «چپی» Chappie مانند نگاه کردن به درون ذهنی است پر از تمام آنچه سینمای امروزی گرفتار آن است. نویسنده-کارگردان آن، نیل بلومکمپ Neill Blomkamp («منطقه ۹» District ۹) عاشق این فیلم اکشن است

تماشای «چپی» Chappie مانند نگاه کردن به درون ذهنی است پر از تمام آنچه سینمای امروزی گرفتار آن است. نویسنده-کارگردان آن، نیل بلومکمپ Neill Blomkamp («منطقه 9» District 9) عاشق این فیلم اکشن است. او عاشق شخصیت‌های دیجیتالی ساخته‌شده توسط کامپیوتر و در کل عاشق کامپیوترهاست و همین‌طور آینده‌ی نامطلوبی که همیشه دو، سه و یا پنج سال بعد اتفاق می‌افتد و همیشه وحشتناک است.
بااین‌حال «چپی» چنان سرشار از انسانیت و تناسب راحتی از احساسات است که بیننده شک می‌کند که حتی اگر فیلم‌های سینمای در این راه ماشینی که در پیش‌گرفته‌اند پیش بروند، هرگز کاملاً جای خود را به ماشین‌ها نخواهند داد. وقتی به مرحله‌ی هنر می‌رسید، نیرویی انسانی وجود دارد که قابل کتمان نیست و باید وجود داشته باشد وگرنه هیچ‌چیز دیگری وجود نخواهد داشت.و بلومکمپ قطعاً یک هنرمند است. تعیین مرز بین کارهایی که آگاهانه ترتیب می‌دهد و آنچه از روی شهود در پیش می‌گیرد آسان نیست، اما از آغاز فیلم، کارهای فوق‌العاده جذابی در «چپی» انجام می‌دهد. برای مثال، او فیلم را با قطعه‌ای موسیقی که حضوری سنگین دارد شروع می‌کند و بعد المان‌های متفاوتی از صحنه را معرفی می‌کند. طوری که انگار همه‌چیز را در سمفونی موزونی از مفاهیم می‌بینیم.
پس از آن‌که در دنیای او فرود می‌آییم، موسیقی را کم‌تر می‌کند و شخصیت‌ها به‌طور ویژه‌تر بررسی می‌شوند و دیگر نمادین نیستند. به‌زودی به میانه‌ی نبرد سه دسته از شخصیت‌ها برده می‌شویم. دو پتل Dev Patel در نقش دئون Deon، دانشمندی که در حوزه‌ی هوش مصنوعی کار می‌کند. او برای شرکتی کار می‌کند که ربات‌های پلیس شهر ژوهانسبورگ را تأمین می‌کند، اما در ساعات غیر اداری خود به راهی دست‌یافته که به ربات‌ها هوشیاری بدهد.سپس به شخصیت‌های نینجا Ninja و یولاندی Yolandi می‌رسیم که بازیگران آن‌ها به ترتیب نینجا Ninja و یولاندی ویسر Yo-landi Visser هستند. این دو می‌خواهند یک دزدی بزرگ ترتیب بدهند اما پلیس‌های مکانیکی مانع شکست‌ناپذیری هستند؛ بنابراین آن‌ها دئون را که سرپرست گروه مهندسی است، با این ذهنیت که او می‌تواند ربات‌ها را خاموش کند گروگان می‌گیرند؛ و درنهایت هیو جکمن Hugh Jackman رقیب در ساخت ربات است که به خاطر دستاوردهای دئون از حسادت و خشم لبریز شده است.
شخصیت چپی وقتی وارد فیلم می‌شود که دئون پس از گروگان‌گیری او را در مخفیگاه یولاندی و نینجا راه می‌اندازد. برخلاف ربات‌های معمولی، او با ذهنی مانند یک بچه به این دنیا می‌آید که در ابتدا هیچ‌چیز نمی‌داند اما ظرفیتی نامحدود در یادگیری سریع دارد. این فیلم در نقطه‌ای تبدیل می‌شود به تقلای روح چپی در بین والدین خوب، دئون؛ و بد، نینجا و یولاندی که به طرز تعجب‌آوری در قامت مادری دلسوز ظاهر می‌شود.اینجا شاید بهترین جایی باشد که بتوان گفت یولاندی، در اولین حضور خود، یک کشف واقعی است، با صدا و ظاهری بچه‌گانه، اما جوی تماماً فاسد که او را احاطه کرده است. جولیتا ماسینا Giulietta Masina در فیلم‌های فلینی Fellini را در نظر بگیرید، تنها آزاردهنده‌تر و مدرن‌تر.
قسمت اعظم «چپی» شامل تلاش‌های نینجا برای هل دادن چپی ساده‌لوح و مطیع به سمت جرم و جنایت و تلاش‌های دئون برای کشیدن او به سمت خوبی است. یکی از شگفتی‌های فیلم تماشای رشد خوب چپی به‌عنوان یک شخصیت دوست‌داشتنی است. او یک مخلوق دیجیتالی است، اما شارلتو کوپلی Sharlto Copley به روش ضبط حرکت، حرکات او را ساخت و صدایی به او داد.
اینجا چیزی وجود دارد که زنده است — درباره‌ی بچگی، درباره‌ی معصومانه به دنیا آمدن، درباره‌ی عشق بی‌حدوحصر… «چپی» زندگی ناخودآگاهی در بطن خود دارد. برخلاف بسیاری از فیلم‌های علمی-تخیلی امروزی که با جنبش‌های بیرونی سروکار دارند، کیفیتی درونی در این فیلم وجود دارد. گرهی از احساسات وجود دارد، الهامات و ایده‌هایی در اینجا به کار گرفته‌شده‌اند که نمی‌توان آن‌ها را به‌طور واحد توضیح داد اما نشان می‌دهند که داستان از جایی درون فیلم‌ساز نشاءت می‌گیرد، جایی واقعی فراتر از انگیزه و نیت.قطعاً این واقعیت که نمی‌توان با اطمینان گفت «چپی» چه معنایی دارد، اما می‌دانیم که معنای خاصی دارد، به ما می‌گوید که این فیلم در سطحی فراتر از خودآگاهی عمل می‌کند. این همان چیزی است که آن را به اثری هنری تبدیل می‌کند؛ بنابراین مناسب همان هم طراحی‌شده است، حتی در سطح فیلم‌نامه و بلومکمپ باهوش‌تر از آن است که به جواب‌هایی کلیشه‌ای بسنده کند. برای مثال، اگر چپی درست‌کار است پس نباید جنایت‌کار باشد، اما بلومکمپ از طرف دیگر نگاه می‌کند و می‌گوید او باید یک ربات پلیس باشد. او ازنقطه‌نظری وسیع‌تر و انسانی‌تر به این موضوع نگاه می‌کند.
این فیلم، اکشن علمی-تخیلی خوبی هم هست. نمی‌خواهم با جدی کردن بیش‌ازحد این فیلم آن را برای مخاطبان اصلی‌اش بی‌مزه کنم. «چپی» تمام آنچه باید باشد، هست — همین‌طور تمام آنچه می‌خواهد باشد.

نظرات تعدادی از منتقدان درباره‌ی «چپی» را مرور می‌کنیم:

پلی‌لیست The Playlist ؛ درو تیلور Drew Taylor



با شروع «چپی» حس آشنایی‌پنداری هم شروع می‌شود: دوباره به دنیای غبارآلود در آینده‌ای تلخ و ناخوشایند سفر می‌کنیم؛ اما این بار خبرگزاری‌ها (ازجمله اندرسن کوپر) درباره‌ی زندگی پس از چپی صحبت می‌کنند، شخصیتی که هنوز معرفی نشده است.

بلومکمپ بی‌شک تصوری خلاقانه دارد. دنیاهای تخیلی او همیشه کامل و با جزئیات فراوان هستند، حتی اگر روایت‌های ادا شده در آن به‌پای جزئیات ظریفش نرسد. آن‌ها با نزدیکی به تجربه‌ای که ما در دنیای واقعی داریم قوت بیشتری گرفته‌اند. به نظر می‌رسد بلومکمپ نگرانی خود از ظهور پدیده‌های مانند پهبادها‌ی نظامی و شکاف اقتصادی در حال گسترش بین داشتن‌ها و نداشتن‌ها مخصوصاً در کشور‌های درحال‌توسعه‌ای مانند آفریقای جنوبی را مطرح می‌کند.

پورتلند اورگونین Portland Oregonian ؛ مارک موهان Marc Mohan



امسال سال فیلم‌های رباتی است. «اکس‌ماشینا» Ex Machina که پیش‌نمایش خود را در تابستان عرضه کرد، به ماجراجویی در بررسی عواقب احساس داشتن انسان‌های مصنوعی خواهد پرداخت. در فیلم اسپانیایی «اوا» Eva که در آمریکا اکران می‌شود یک مهندس در آینده‌ای نزدیک وظیفه‌ی ساختن یک کودک رباتی را به عهده می‌گیرد؛ و ضدقهرمان «انتقام‌جویان: عصر اولترون» Avengers: The Age of Ultron نابغه‌ای آدمکش از جنس فلز است.

اما به‌احتمال‌زیاد هیچ‌کدام از این شخصیت‌های رباتیک به‌اندازه‌ی چپی که محوریت فیلم نیل بلومکمپ را دارد دوست‌داشتنی نخواهند بود. چپی که بدنی تیتانیومی و ذهنی بچه‌گانه دارد شخصیت جذابی است که با جلوه‌هایی خیره‌کننده باعث می‌شود آرزو کنید در فیلم بهتری بازی می‌کرد.

بوستون گلوب Boston Globe ؛ تام روسو Tom Russo



آیا هوش مصنوعی یک موجود زنده است؟ این سؤالی است که «چپی» به آن می‌پردازد، داستان رباتی که از نیروی پلیس مکانیکی رها شده و خود را طوری مجدداً برنامه‌ریزی می‌کند که بتواند اندیشه‌ی آزاد خود را داشته باشد؛ و این سؤالی است که مخصوصاً منتظریم پاسخ این فیلم به آن را ببینیم، چراکه کارگردان آن نیل بلومکمپ اکران هوشمندانه‌ای را در علمی‌-تخیلی «منطقه 9» District 9 رقم زده است.

با شروع فیلم می‌بینیم که «چپی» چیزی فراتر از مسئله‌ی “پسر واقعی یا نه” در پینوکیو نیست — این فیلم اعتبار وجودی شخصیت اولش را مطرح کرده و با آن ادامه می‌دهد.

تایم‌آوت لاندن Time Out London ؛ تام هادلستون Tom Huddleston



نیل بلومکمپ پس از اکران موفقیت‌آمیز «منطقه 9» در سال 2009، «ایلیسیم» Elysium سال 2013 مانند اثر یک ربات تهیه‌کننده‌ی فیلم‌های بزرگ هالیوودی به نظر می‌رسید: ظریف و گمنام. حالا با «چپی» این فیلم‌ساز آفریقایی‌تبار تراشه‌های حاوی احساسات را دوباره به کار گرفته و ضریب عجیب‌وغریب بودن را در این فیلم پلیسی رباتیکی سرگرم‌کننده چندین برابر کرده است.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان