به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: امروز «در انتظار گودو» مشهورترین و مورد توجهترین اثر «ساموئل بکت» است، اما مدارکی از آرشیو کتابخانه بریتانیا که به تازگی دیجیتالی شده، نشان میدهند اولین واکنشها به اجرای صحنهای این اثر به هیچ عنوان مثبت و خوشبینانه نبوده است.
کتابخانه بریتانیا در پروژهای به نام «کشف ادبیات» منابع موجود مربوط به نمایشنامهنویسان قرن بیستم را به صورت آنلاین منتشر کرده که در میان این 100 آیتم، مطالبی درباره «در انتظار گودو» هم دیده میشود. در این آرشیو، نامهها، چرکنویسها و دستنوشتههای 13 نویسنده بزرگ دیگر همچون «جان آزبورن»، «جورج برنارد شاو» و «هارولد پینتر» هم دیجیتالی شدهاند.
آنچه حول محور نمایشنامه معروف «بکت» یافت شده، نامهای از دفتر «لرد چمبرلین» و مدارکی دال بر سانسورهای تئاتر بریتانیا برای «در انتظار گودو» است. طی دهه 1950 سانسور آثار نمایشی از جمله وظایف «لرد چمبرلین» بوده و با جدیت تمام اعمال میشده است.
در نامه «لرد چمبرلین» که فعالیتش زیر نظر اعضای خانواده سلطنتی بریتانیا بوده، آمده که بخشهای ایراددار زیادی باید از متن حذف شود؛ از جمله این بخشها میتوان به افتادن شلوار «استراگون» و اشاره به برخی نقاط بدن و بعضی اعمال اشاره کرد. در این متن همچنین نوشته شده، «این را که استراگون خودش را با مسیح مقایسه میکند دوست ندارم.»
«لیدی هوییت» از جمله افرادی بود که به خاطر اشارات متن به امور ضروری و فیزیکی بدن انسان، سعی کرد اجرای این اثر را متوقف کند. او در نامهای به «لرد چمبرلین» نوشت: یکی از تمهای متعددی که در این نمایش به آن پرداخته میشود، میل دو پیرمرد ولگرد برای راحت کردن خودشان است. نمایش چنین اموری توهینآمیز و برخلاف نجابت بریتانیایی است.
«سی.دبلیو. هریوت» به عنوان بازبین، «در انتظار گودو» را تماشا کرد و به «لرد چمبرلین» گفت که دو ساعت «عصبانیت و کسالت» را تحمل کرده است. او همچنین این اثر را «اثری بدون عناصر درام و بسیار کممعنا» توصیف کرد.
«هریوت» سپس به «لرد» پیشنهاد کرد اجازه دهد افکار عمومی این «فوران کوچک و زشت گاز متان» را پراکنده کند. او اذعان داشت که در طول اجرای نمایش، یکی از تماشاگران با صدای بلند میگفته: «برادر، اجازه دهید من از اینجا خلاص شوم!» و بسیاری از خانمها از همراهانشان بابت پیشنهاد دیدن این نمایش، عذرخواهی کردهاند.
این کارشناس در گزارش خود نوشت: فقط به نظر میرسید تعداد انگشتشماری از جوانانی که شلوار راحتی و پلوورهای «مارلون براندو»یی به تن داشتند و موهایشان را دماسبی بسته یا چتری کرده بودند، از نمایش لذت میبرند.
دفتر «لرد چمبرلین» هم در پاسخ به نامه «هویت»، «بکت» را «منشی جیمز جویس مرحوم» خطاب کرد و در گزارشی نوشت: نمایش اوایل امسال مورد بررسی قرار میگیرد و برخی آشفتگیهای آن اصلاح میشود، چون نسخه اصلی وحشتناک بود. برخی از بخشهای خشمآلود هم علیرغم عصبانیت نویسنده، حذف میشود. آنچه باقی مانده، به اندازه کافی ناخوشایند است. اما حذف کردن بیشتر، به معنای از بین رفتن کل نمایش میشود. این یک نمایش غیراخلاقی نیست و از آنجا که مدیریت «لرد چمبرلین» سلیقهای عمل نمیکند، به این نتیجه رسیده که باید نمایشهایی را که دیر یا زود اجرایشان متوقف خواهد شد، قبول کند.
«بکت» بعد از خواندن این نامه گفت که تغییرات آنقدر «مهمل» هستند که میخواهد کل جریان را خاتمه دهد.
«آنا لانبرگ» از پروژه «کشف ادبیات» میگوید: در بحثهایی که با استادان داشتیم، داستانهایی شنیدم از جوانانی که اعتقاد دارند آثار کلاسیک از آسمان فرود آمده و روی کاغذ پیاده شدهاند. استادان گفتند نشان دادن این دستنوشتهها به دانشجویان و دانشآموزان راه بسیار خوبی برای نشان دادن فرآیند خلاقانه پشت این آثار است.
«کشف ادبیات» پروژهای است که از سال 2014 راهاندازی شده و طی آن متونی مربوط به نویسندگان و آثار دوره ویکتوریایی و رمانتیک و سپس ادبیات قرن بیستم به صورت دیجیتالی درآمده و در اختیار کاربران اینترنتی قرار گرفته است.
تاکنون پنج میلیون و 400 هزار کاربر اینترنتی این متون و مدارک را از طریق سایت کتابخانه بریتانیا مطالعه کردهاند.
*****
«در انتظار گودو» آیینه تمامنمای تئاتر ابزورد است که در آن دو شخصیت به نامهای «ولادمیر» و «استراگون» از ابتدا تا انتهای کار، منتظر فردی به نام «گودو» میمانند که هرگز نمیآید. غیبت «گودو» دهههای متمادی است که از سوی استادان، منتقدان و پژوهشگران به گونههای مختلف تفسیر شده است. معروفترین نمایشنامه بکت به «مهمترین نمایشنامه انگلیسیزبان قرن بیستم» هم ملقب است.
«ساموئل بکت» این اثر را بین اکتبر 1948 و ژانویه 1949 به نگارش درآورد اما متن آن سه سال پس از این تاریخ، یعنی سال 1952 به چاپ رسید. «در انتظار گودو» یک سال پس از آن در پاریس به روی صحنه رفت. «راجر بلین» کارگردانی و ایفای نقش «پوزو» در این اثر را بر عهده داشت. «در انتظار گودو» همچنین عنوان اولین اثر بلند «بکت» به زبان فرانسوی را هم یدک میکشد. نسخه انگلیسیزبان آن در سال 1955 منتشر شد.
«بکت» در سال 1969 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. از دیگر نمایشنامههای برجسته این نویسنده بزرگ ایرلندی به «آخر بازی» (1957)، «من نه» (1972)، «فاجعه» (1982) و «چی کجا» (1983) میتوان اشاره کرد.