بالاترین درجهی انتظار متناظر با بالاترین درجهی معرفت و محّبت
به طور کلی آنچه میتواند یک مؤمن را به بالاترین رتبهی انتظار فرج ارتقا دهد، عمق «معرفت» و شدّت «محبّت» او به امام زمانش است که البته محبّت هم برخاسته از معرفت میباشد. دربارهی رابطهی معرفت و محبّت در جای خود بحث لازم مطرح شده است، در اینجا رابطهی محبّت را با انتظار فرج مورد بحث قرار میدهیم.
در وادی محبّت قاعدهای وجود دارد که به وسیلهی آن میتوان شدّت و ضعف محّبت را محک زد. آن قاعده این است که هر قدر محّبت کسی در قلب انسان بیشتر و شدیدتر باشد، او خودش را بیشتر فراموش میکند و در عوض محبوبش در قلبش جای بیشتری باز میکند. به تعبیر دیگر: هر قدر دلبستگی مُحِبّ به محبوب زیادتر شود، «خودِ» مُحِبّ کنارتر میرود. و برعکس هر چقدر خودش را بیشتر بخواهد، علاقهاش به محبوبش به همان اندازه کمتر است.
بنابراین پایینترین درجهی محبّت این است که انسان محبوبش را برای نفعی که به حال او دارد، دوست بدارد و در واقع چون خودش را دوست دارد، محبوبش را هم دوست بدارد. بسیاری از افرادی که با هم دوست میشوند، چنین رابطهای با هم دارند ولی هر قدر که دوستی آنها شدیدتر شود، خودشان و منافع خودشان را بیشتر فراموش میکنند و بیشتر به فکر دوست خود خواهند بود. ممکن است دو نفر با هم به گونهای دوست باشند که هر کدام نسبت به دیگری یا فقط یکی از آنها چنین باشد، یعنی دوستش را برای منافع خودش نخواهد، بلکه او را به خاطر خود او دوست داشته باشد.
بهترین و شایعترین مثالی که برای چنین محّبتی میتوان ذکر کرد، محبّت پدر و مادر به فرزندشان است. معمولاً چنین است که پدر و مادر فرزند خود را به خاطر خودش دوست میدارند نه به خاطر نفعی که به حال آنها دارد. هیچ پدر و مادری به خاطر نفعی که در آینده میخواهند از فرزند خود ببرند، او را دوست نمیدارند و اصلاً به این نمیاندیشند که آیا بعدها میتوانند از فرزند خویش نفعی ببرند یا خیر. البته ممکن است استثنائاً پدر و مادری چنین باشند، ولی قاعده این نیست و آنها موارد استثنایی محسوب میشوند. لذّت پدر و مادر این است که ببینند فرزندشان از محبّتهای آنان لبریز شده و خوشحالی آنها به این است که فرزند را خوشحال ببینند. وقتی فرزند بزرگ میشود، توفیقات شخصیِ او برای خودش، پدر و مادر را بیشتر خوشحال میکند تا بهرهای که احیاناً برای آنها دارد.
پس محبّت والدین به فرزند بسیار خالصتر از محبّت دوستانی است که به خاطر منافع شخصی یکدیگر را دوست میدارند. خلوص این محبّت به خاطر همین است که خود را کنار گذاشتهاند و به جای خود، فرزند خود را در قلب خویش نشاندهاند. هر قدر این ویژگی بیشتر تحقّق یابد، محبّت خالصتر و درجهی آن بالاتر میباشد.
میزان محبّت فرزند به پدر و مادرش را نیز میتوانیم با همین معیار محک بزنیم. اگر فرزندی مادرش را به خاطر اینکه کارهای شخصیِ او را انجام دهد دوست بدارد، یا پدرش را به خاطر اینکه مخارج او را میپردازد دوست داشته باشد، این محبّت بسیار ضعیف و ناچیز است و در عالم انسانیّت ارزش چندانی برای آن نمیتوان قائل شد. ولی هر قدر فرزندی خودش را و منافع خودش را بیشتر کنار بگذارد و به جای آن پدر و مادر خود را بنشاند، خلوص و ارزش محبّتش بیشتر میشود و با معیارهای انسانی و الهی قدر و منزلت والاتری مییابد.
دوستی خالص آن است که فرزندی پدر و مادرش را به خاطر خودشان دوست بدارد، هر چند که این دوستی به ظاهر برای او خسارتآور و زیانبخش باشد. آری؛ فرزند عاقل و فهمیده آن کسی است که به هر قیمتی میخواهد محبّت و ارادت خود را به پدر و مادرش برساند و اگر در این مسیر به سختی بیفتد و رنجی را متحمّل کند، این ناراحتی و رنج سدّ راه محبّت او را نمیشود و مانع عرض ارادتش نمیشود. چرا که خودش را نمیبیند و فقط به محبوبش فکر میکند و قلبش مالامال از محبّت اوست. و به همین دلیل ابتدای امر چه بسا پول خرج کردن یا زحمت کشیدن در راه اظهار محبّت به والدین برایش سختی داشته باشد - که البته آن را با وجود سختیاش تحمّل میکند - ولی وقتی محبّتش بیشتر شد، کمکم سختی آن از بین میرود و تحمّل مشکلات در این مسیر دیگر برایش رنجآور نخواهد بود، بلکه از خدای خود میخواهد بتواند رنج و زحمتی را برای عرض ارادت و محبّت بیشتر به پدر و مادرش تحمّل کند و آنقدر محبوبش برایش عزیز است که تحمّل آن رنجها نه تنها تلخی ندارد، بلکه شیرین است، و نه تنها سختی ندارد بلکه آرامش بخش است، و نه تنها از آنها گلایه نمیکند بلکه همهاش را به جان میخرد و در نهایت به تنها چیزی که در این مسیر میاندیشد، فقط و فقط راحتی محبوبش است. یک لبخند پدر و مادر که برخاسته از قلب خوشحال و خشنود آنها باشد، به همهی آن مشکلات و سختیها میارزد و آنچه برای این فرزند محّب اهمیت دارد همین است و لاغیر. و این همان قاعدهای است که در وادی محبّت میتواند معیار خلوص و شدّت آن باشد.
اکنون بنگریم که هر یک از دوستداران امام زمان (علیه السلام) امامِ خود را چگونه دوست میدارند؛ به خاطر خودشان یا برای خودِ ایشان. هر قدر خودشان را بیشتر بخواهند و نفعی که از امامشان میبرند، بیشتر برایشان اهمیت داشته باشد، محبّتشان به آن حضرت ضعیفتر و ناچیزتر است. و هر قدر خود را بیشتر فراموش کنند و به محبوب خود بیندیشند، محبّت آنها قویتر و خالصتر خواهد بود. مگر ایشان از پدر به فرزندان خود مهربانتر نیستند؟! مگر ایشان مهر مادری و لطف پدرانه و شفقت برادرانه را با هم در خود جمع نکردهاند؟! مگر ایشان کم به فکر فرزندان خود بودهاند؟! مگر ایشان کم برای آنها دعا کردهاند؟! مگر ایشان کم از آنها دستگیری کردهاند؟! و مگر ایشان به فرزندان خویش به خاطر خود آنها محبّت نمیورزند؟!
همان طور که بیان شد، پدر و مادر نوعاً فرزندشان را برای اینکه خودشان از او استفادهای ببرند نمیخواهند، بلکه او را به خاطر خودش دوست میدارند. و قطعاً در امام زمان (علیه السلام) که مهربانترین پدر دنیا هستند، این ویژگی بیش از هر پدر دیگری وجود دارد و یقیناً محبّت ایشان به مؤمنان از خالصترین و شدیدترین محبّتهاست.
پس چرا برخی فرزندان این پدر رؤوف وقتی که گاهی برای رفع گرفتاریهایشان به ایشان متوسّل میشوند و آنچه دوست دارند - نه آنچه به صلاحشان است - را به دست نمیآورند، نسبت به پدر خود بیمهری میکنند و به خاطر اینکه پدر مهربانشان در چند مورد به میل آنها عمل نکرده است، همهی الطاف و محبّتهایش را فراموش میکنند؟! آیا معیار دوستی و محبّت ما به امام زمانمان این است که مشکلات دنیوی ما را حل کنند؟! چه بسا آنچه دوست میداریم به صلاحِ ما نباشد. آیا باید همچون کودکی که از چیزی خوشش میآید ولی پدر یا مادر به خاطر اینکه دوستش میدارند برایش تهیّه نمیکنند، با پدر حکیم و مهربان خویش قهر کنیم؟!
حتی ممکن است آنچه را خواستهایم برایمان فراهم نکنند تا باز هم درِ خانهی ایشان را بکوبیم و بر آستان مقدّسشان سربگذاریم و از سویدای دل نالهی «یا مهدی ادرکنی» و «الغوث یا صاحب الزمان» را سَر دهیم. این نکته از اسراری است که در وادی محبّت وجود دارد. گاهی محبوب، مراد مُحب را نمیدهد چون میداند که اگر خواستهاش برآورده شود، او که هنوز در وادی محبّت کامل نشده و در این مسیر طفل دبستانی است، دیگر سراغی از محبوب نمیگیرد و به آنچه به دست آورده دل خوش میکند و از هدف اصلی باز میماند. هدف این است که توجّه ایتام آل محمد (علیهم السلام) به پدر پنهان از دیدگانشان بیشتر و بیشتر شود و آنچنان او را حاضر بینند که غیبت ایشان به منزلهی مشاهده گردد. این هدف عالی و غایت نهایی چگونه حاصل میشود؟ آنها که در محبّت به امام خویش خلوص دارند، هیچگاه از اینکه ایشان مشکلات آنها را حل نکردهاند، نسبت به حضرتش دلسرد و کم عاطفه نمیشوند و به خوبی توجه دارند که گاهی همین مشکلات و گرفتاریها باعث میشود که انسان کمال اتّصال روحی و پیوند قلبی و عاطفی را با محبوب خود برقرار کند:
خوشا دردی که درمانش تو باشی *** خوشا راهی که پایانش تو باشی
لذا تحمّل سختیها و گرفتاریهای شخصی، در مقایسه با آنچه در این مشکلات نصیب آنها میشود، چیزی نخواهد بود. پس ایشان نه تنها از امامشان فاصله نمیگیرند، بلکه آن مصیبتها و رنجهایی را که مقدمهی اتصال بیشترشان شده، بدون ناراحتی و ناخشنودی تحمّل میکنند.
آنکه در گرفتاریهایش، بهترین پناه و محکمترین تکیهگاه را حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه میداند و به خاطر رفع آنها به ذیل عنایات ایشان متوسّل میشود، باید توجّه کند که در این گرفتاری قدمهایی به سوی امامش برداشته و به مراتب بیش از گذشته به ایشان نزدیک شده است و این چیزی نبود که اگر آن گرفتاری پیش نمیآمد برایش حاصل میشد. به این ترتیب قدر آنچه را به دست آورده میداند و به خاطر کمبودها و ناراحتیهای خود از امامش فاصله نمیگیرد، بلکه هر قدر کمبودهایش بیشتر میشود، ارادتش و توجّهش را به امام زمانش بیشتر میکند و خدای متعال را بابت این نعمت (نعمتِ ارتباط قویتر با امام (علیه السلام)) شکر میگزارد.
پس طبق قاعدهای که توضیح داده شد، سستترین و پستترین درجهی محبّت این است که اهل ایمان امام عصر (علیه السلام) را به خاطر منافع خودشان و استفادههایی که از حضرتش میبرند، دوست بدارند، ولی هر قدر بتوانند خودشان را بیشتر کنار بگذارند، محبّت خالصتری نصیبشان میشود؛ این محبّت به جایی میرسد که مؤمن امامش را فقط به خاطر خود امام (علیه السلام) دوست میدارد و ذرّهای خودخواهی و خوددوستی در او نمیماند. البته این درجه، درجهی بسیار والا و لطیفی است که به سادگی نصیب انسان نمیشود و افراد بسیار بسیار کمی به درجهی صددرصد خالص در دوستیِ این گونه با امامشان میرسند.
انسان باید ابتدا ارزش چنین محبّتی را خوب بفهمد و سپس برای اینکه به این اکسیر اعظم نائل شود، هم به درگاه الهی تضرّع کند و هم به وظایف خویش در برابر امامش به طور کامل پایبند باشد، تا آنکه مورد چنین لطف بیکرانی قرار گیرد. فراموش نشود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک درجهای از محبّت را شرط ایمانِ کامل دانستهاند:
لا یُؤمِنُ عَبدٌ حَتِّی اَکونَ اَحَبَّ إلَیهِ مِن نَفسِهِ وَ یَکونَ عترتی اَحَبَّ إلیه مِن عِترَتِهِ. (1)
بندهای ایمان نمیآورد مگر اینکه من (پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) نزد او از خودش محبوبتر و خانواده ام نزد او از خانوادهاش محبوبتر باشد.
طبق این بیان اگر کسی هنوز به مرحلهای نرسیده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیشتر از خودش و عترت ایشان را بیشتر از خانوادهی خودش دوست بدارد، هنوز به ایمان کامل نرسیده است. هنوز باید زحمت بکشد و محبّت خود را خالص کند تا کم کم به این حد بزرگ شود تا به جایی برسد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمّه (علیهم السلام) را برای خودش نخواهد بلکه خودش را برای آنها بخواهد و به واقع و از دل - نه فقط به زبان - خطاب به امام زمانش بگوید:
بِأبی أنت و اُمّی و نفسی لک الوِقاءُ و الحِمی. (2)
پدر و مادرم فدای شما و جانم نگهدار و حامی شما باشد.
و از اینکه خودش را برای امام زمانش به سختی بیندازد، لذّت عبادت خدا را بِبَرد.
در میان اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) گاهی افرادی پیدا میشدند که از دوستداران خالص ایشان بودند. محبّت خالص نشانههایی دارد که به طور طبیعی از شخص مُحب بروز میکند. یکی از این نشانهها عبارت است از اینکه محب، طاقت دوری از محبوب خود را ندارد. نمونهای از این دست شخصی بود از «انصار» که روزی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مشرّف شد و عرض کرد: من طاقت دوری شما را ندارم، داخل منزل خود میشوم ولی وقتی یاد شما میافتم، باغ و مِلک خود را رها کرده به سراغ شما میآیم تا از روی محّت به شما، نظری به شما بیندازم. حضرت در پاسخ به ابراز محبّت این شخص به او وعده دادند که در قیامت همراه پیامبران و صدّیقین و شهدا و صالحان خواهد بود. (3)
آری؛ هر قدر محبّت شدیدتر باشد، درد فِراق محبوب، محب را بیشتر رنج میدهد.
یکی دیگر از نشانههای محبّت خالص این است که مُحب نمیتواند محبوب خود را در سختی و گرفتاری ببیند و اگر محبوبش گرفتار شود، گرفتاری محبوب، گرفتاری خود اوست. هر چه رابطهی محبّت بین محب و محبوب قویتر باشد، محب در گرفتاریهای محبوبش بیشتر احساس گرفتاری میکند. مثال مناسب در این موضوع همان مثال فرزندی است که پدر و مادرش را خالصانه دوست میدارد. او اگر پدرش را گرفتار ببیند، در حقیقت خودش گرفتار میشود و نمیتواند خودش را جدای از پدر بداند. آنقدر پدرش را دوست دارد که آرزو میکند به جای پدر، خود او گرفتار شود، و پدر از گرفتاری رهایی یابد.
حال اگر بندهی مؤمنی - مطابق حدیث منقول از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) - امام زمان (علیه السلام) را بیش از پدر نَسَبیاش دوست داشته باشد، نمیتواند در گرفتاری ایشان بیتفاوت بماند، بلکه به اندازهی محبّتش به ایشان در گرفتاری آن حضرت، حقیقتاً گرفتار میگردد و بیش از آنکه در گرفتاریهای مربوط به شخص خودش ناراحت و بیتاب میشد، در گرفتاری ایشان بیقرار و نگران میشود. چنین شخصی واقعاً خود و ناراحتیها و مشکلاتش را فراموش میکند و تنها به مولای خود و گرفتاریهای حضرتش میاندیشد، تا به جایی میرسد که دردها و سختیهای خودش او را به درد نمیآورد. و دلیلش این است که دیگر خود را فراموش کرده و در دلش جز امامش چیزی جای ندارد.
منتظر واقعی امام زمان (علیه السلام) از دو جهت به این رتبهی عالی میرسد:
یکی از جهت دردِ دوری از امام (علیه السلام) و اینکه از دیدار محبوب خویش محروم مانده است. دوم از جهت اینکه امامش را در زمان غیبت بسیار گرفتار میبیند و آنقدر ایشان را دوست دارد که وقتی گرفتاریهای حضرت را میبیند، گرفتاریهای خودش را فراموش میکند.
ما در بخش گذشته، مختصری دربارهی شدّت گرفتاریهای امام عصر (علیه السلام) در این زمان توضیح دادیم. طبق ادلّه نقل شده روشن شد که عمدهی گرفتاریهای حضرت به خاطر دوستان و شیعیانشان است و چون ایشان نمیتوانند خود را از فرزندانشان جدا ببینند، مشکلات و ناراحتیهای مؤمنان در زمان غیبت - به ویژه گرفتاریهای معنوی آنها - امام (علیه السلام) را به شدّت گرفتار و رنجور ساخته است.
بنابراین منتظر فرج امام (علیه السلام) با توجه به علاقه و محبّت شدیدی که به ایشان دارد، بیش از آنکه در انتظار فرج خودش و دیگران باشد، فرج مولایش را انتظار میکشد و ظهور ایشان را بیش از هر چیز به خاطر خلاصی خود ایشان از گرفتاریها و سختیهای زمان غیبت طلب میکند. او با اینکه میداند فرج ایشان در حقیقت فرج خود او و همهی مؤمنان بلکه همهی انسانهای مظلوم و بالاتر فرج همهی عالم است، ولی آنچه او را گرفتار کرده، گرفتاری دیگران و حتی خودش نیست. او همه را فراموش کرده و فقط به فکر مولایش میباشد.
چه زیبا فرموده است آن منتظر راستین امام عصر (علیه السلام) در نشانههای انتظار فرج:
أوجع فراقه بحیث یغفل المنتظر عن جمیع ما یتعلّق بحفظ نفسه و لا یشعر بما یصیبه من الآلام الموجعة و الشدائد المفظعة (4).
آنچنان دوری از امام (علیه السلام) برای منتظر ایشان دردآور است که از آنچه به حفظ و مراقبت خود مربوط است غافل میشود و دیگر دردهای رنج آور و سختیهای وحشتناک (خود) را اصلاً احساس نمیکند.
البته ظاهر فرمایش ایشان به جهت اوّلی که اشاره کردیم مربوط میشود. ولی اگر جهت دوم را هم به آن ضمیمه کنیم، این حالت به مراتب شدیدتر میشود و این نشانه بهتر خودنمایی میکند. امّا باید تصدیق کرد که رسیدن به این مرتبه از انتظار فرج به راحتی برای انسان میسّر نیست. تا محبّت خالص نسبت به امام غایب (علیه السلام) در منتظر وجود نداشته باشد، به این حد نمیرسد که به کلّی از امور مربوط به خود و حتی ناراحتیها و سختیهایش غافل شود و رنج و مصیبت آنها را احساس نکند و تنها رنج دوری از امام (علیه السلام) و مشاهدهی گرفتاریهای ایشان آزارش دهد.
خداوند را قسم میدهیم به وجود مقدس خود امام زمان (علیه السلام) که قطرهای و بلکه دریایی از این محبّت را نصیب همهی دوستداران و شیفتگان حضرتش بگرداند و ما را از چشیدن این رتبه از انتظار فرج و درک این عبادت بینظیرِ مؤمنان محروم نگرداند.
اکنون برای اینکه به گوشهای دیگر از رنجها و غصّههای امام عصر (علیه السلام) در زمان غیبت آگاه شویم تا ان شاء الله سوز انتظار فرجِ خالص را نسبت به ایشان بیشتر وجدان کنیم، به دعایی که پدر بزرگوار امام (علیه السلام) در حق ایشان کردهاند، توجه میکنیم.
دعای قنوت امام عسکری (علیه السلام) در فرج فرزند خود
مرحوم سیّد بن طاووس در کتاب شریف «مُهَج الدعوات» در باب قنوتهای ائمهی اطهار (علیهم السلام) دعایی نقل فرموده است. این دعا را امام حسن عسکری (علیه السلام) در قنوت نماز خود خواندهاند و زمانی که مردم قم از حاکم ظالم زمان خود - موسی بن بُغا - که از عمّال متوکل عباسی بود به آن حضرت شکایت کردند، ایشان برای رفع گرفتاری آنها و خلاصی از آن ستمگر به خواندن این دعا پس از ادای نماز مظلوم، (5)، توصیه فرمودند. مردم هم به سفارش امام (علیه السلام) عمل کردند و آن حاکم ظالم خیلی زود به انتقام الهی گرفتار آمد و مردم قم از شرّ او خلاص شدند.
امام حسن عسکری (علیه السلام) در این دستورالعمل که برای رفع گرفتاری از مردم مظلوم توصیه کردند، به صورت نسبتاً مفصّلی برای تعجیل در فرج فرزند گرامی خود، دعا فرمودهاند. این خود درسی است برای همهی منتظران ظهور که در وقت گرفتاریهای خود، بیش از هر چیز و پیش از هر کس، در حق مولای مظلوم خود و تعجیل فرج ایشان به درگاه الهی دعا کنند تا خداوند به برکت این دعا، آنها را هم از گرفتاری خود خلاصی بخشد.
دعا با عرض سپاس از نعمتها به درگاه الهی و تقاضای فزونی آن نعمتها شروع میشود. و پس از راز و نیاز با پروردگار، بخشی از سختیها و گرفتاریهای ائمه (علیهم السلام) و شیعیانشان مطرح میشود. و سپس از درگاه الهی تقاضای انتقام او از ظالمین بیان میگردد. آنگاه دعا دربارهی حضرت مهدی (علیه السلام) با این عبارت آغاز میشود:
(اللهُمَّ) و اَسفِر لنا عَن نَهارِ العَدلِ و اَرِناهُ سَرمَداً لا ظُلمَةَ فیه و نوراً لا شَوبَ معه... . (6)
(خدایا) و روز عدالت را برای ما آشکار فرما و آن را برای همیشه بدون تاریکی و به صورت روشنایی خالص به ما بنما.
سپس به این فراز از دعا میرسند که عرضه میدارند:
اللّهمَّ فَکما نَصَبَ نَفسَه غَرَضاً فیک لِلأَبعدینَ و جادِ بِبَذلِ مُهجَتِهِ لک فی الذّبِّ عن حَریمِ المؤمنین... مع ما یَتَجَرَّعُه فیک مِن مَراراتِ الغَیظِ الجارحة بِمَواسِّ (بِحَواسِّ) القُلوبِ و ما یَعتَوِرُهُ مِنَ الغُمُومِ و یُفرَغُ علیه مِن اَحداثِ الخُطُوبِ و یَشرَقُ به مِنَ الغُصَصِ التی لاتَبتَلِعُها الحُلُوقُ ولا تَحنُو علیها الضلُوعُ مِن نَظرَةٍ إلی اَمرٍ مِن اَمرِکَ وَلا تَنالُهُ یَدُه بِتَغییره و رَدِّه اِلی مَحَبَّتِکَ فَاشدُدِ اللّهمَّ اَزرَهُ بَنَصرِکَ... . (7)
خدایا، همچنان که ایشان خود را در راه تو آماج (ضربهها و حملههای) افراد پست (و دشمنان) قرار داده و جان (شریف) خود را به خاطر تو در دفاع از حریم مؤمنان ارزانی داشته است... به همراه ناراحتیهای تلخ و دلآزاری که برای رضای تو میخورد و غمهایی که ایشان را فرا میگیرد و مصیبتهای تازه که بر حضرتش فرو میریزد و غصّههای گلوگیری که قابل تحمّل نیستند و کسی تاب تحمّل بار آنها را ندارد، آنگاه که یکی از دستورات (عمل نشدهی) تو را مینگرد ولی دستش به تغییر دادن آن و بازگرداندنش به آنچه مورد رضای تو است نمیرسد، پس (حال که ایشان چنین حالی دارند) خدایا پشت ایشان را با یاری خود محکم فرما... .
در این عبارات شدّت و سختی نگرانیها و غصّههایی که امام عصر (علیه السلام) در زمان غیبت به خاطر رضای خدا متحمّل میشوند، کاملاً منعکس است. ایشان پدر فوق العاده مهربانی هستند که برای حفظ فرزندان خود از بلایا و حوادثی که بنیان آنها را بر میکَنَد، جان گرانقدر خویش را سپر ساختهاند و با خون دلهایی که در زمان غیبت به خاطر مؤمنان میخورند، سعی در حفظ آنها دارند.
حضرت در این راه برای رضای خداوند، غصّههای زیادی میخورند و ناراحتیهای بسیار تلخی را متحمل میشوند که به اصطلاح از گلو پایین نمیرود. وقتی میخواهند بگویند که تحمّل چیزی فوق العاده سخت است، این تعبیر را به کار میبرند که از گلو پایین نمیرود.
منشأ این غصّههای تلخ و غمهای گلوگیر این است که به دستورات دین عمل نمیشود و مؤمنان هم که فرزندان محبوب ایشان هستند، با غرق شدن در وادی گمراهی و معصیت، راه دوری از خداوند و رضای او را میپیمایند و ایشان توان مشاهدهی این صحنهها را ندارند، به خصوص که - چون هنوز اذن الهی برای ظهور حضرتش صادر نشده است - خود را مُجاز به تغییر دادن امور و اصلاح آنها و برگرداندنش به مسیر مورد رضای پروردگار نمیبینند و لذا جز این چارهای ندارند که این مصائب تلخ را تحمّل کنند.
علاوه بر اینکه میدانیم امام عصر (علیه السلام)، هم به دلیل ایمان کامل و هم به جهت مسوولیتی که نسبت به خلق خداوند احساس میکنند، بیشترین رنج را از وقوع معاصی در عالم میبرند و به همین جهت شدیدترین حال انتظار فرج هم در خود ایشان وجود دارد.
دو نمونه از دعاهای امام عصر (علیه السلام) در تعجیل فرج خودشان
ایشان در یکی از دعاهای قنوت نماز خود، از دل آتشین و سوز انتظار خویش اینگونه حکایت میکنند:
فإنّک اللّهمَّ قُلتَ: ... «فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ». (8) و اِنَّ الغایَةَ عندنا قَد تَناهَت وإنّا لِغَضَبِکَ غاضِبُونَ و إنّا عَلی نَصرِ الحَقِّ مُتَعاصِبُونَ و اِلی وُرُودِ اَمرِکَ مُشتاقُونَ و لِاِنجازِ وَعدِک مُرتَقِبُونَ و لِحُلولِ وَعیدکَ بِأعدائک مَتَوَقِّعُونَ. (9)
پس خدایا تو خود فرمودی: «پس آنگاه که ما را اسفناک ساختند، ما از ایشان انتقام گرفتیم.» و به راستی که مهلت و فرصت (برای ظالمان و جبّاران) نزد ما به سر آمده و ما برای خشم تو خشمگین هستیم و ما بر یاری حق، همداستان هستیم و به صدور فرمانت مشتاقیم و در انتظار تحقق وعدهات هستیم و چشم به راه فرا رسیدن تهدیدهایت نسبت به دشمنانت هستیم.
اینکه حضرت در دعا عرضه داشتهاند که مهلت ظالمان از نظر ایشان پایان یافته است، معنایش این نیست که خدای ناکرده خواسته باشند در کار خداوند پیش از صدور فرمان او، شتاب بورزند یا اینکه از قضای الهی در مورد غیبت خویش اعلام عدم رضایت کنند. هیچ مؤمنی به چنین اشتباه بزرگی نمیلغزد، چه برسد به امامی که مظهر ایمان کامل و بندهی بینظیر خداوند در زمان حاضر میباشند. ایشان بیشترین و کاملترین درجهی تسلیم و رضا را نسبت به خواست خداوند و امر ایشان دارا هستند.
این جملهی حضرت در حقیقت بیان حالِ خود ایشان و زبانِ شکایت - البته همراه با رضایت - از دردهایی است که ایشان در این زمان دارند. وقتی به خدای خویش عرضه میکنند که فرصت از نظر ما تمام شده است، میخواهند نهایت ناراحتی و رنج خود را از غم و غصههای خویش - البته به خاطر خدا و برای رضای او - بیان کنند. و در ادامه عرضه داشتهاند که خشم ایشان خشم خداست و در عین حال مشتاقانه منتظر صدور فرمان الهی برای ظهور خود هستند.
در دعای دیگری هم که از وجود مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) در تعجیل فرج خودشان نقل شده چنین آمده است:
یا نُورَ النورِ یا مُدَبِّرَ الأُمورِ... اجعَل لی و لِشیعتی مِنَ الضیقِ فَرَجاً وَ مِنَ الهَمِّ مَخرَجاً و اَوسع لَنَا المَنهَجَ و اَطلِق لَنا مِن عِندِک ما یُفَرِّج. (10)
ای نور روشنایی و ای تدبیر کنندهی امور ... برای من و شیعیانم گشایشی از تنگناها و راه نجاتی از ناراحتیها قرار بده و راه (پیروزی) را برای ما وسیع گردان و از جانب خود آنچه فرج ما را برساند بر ما ارزانیدار.
تعبیر «ضیق» به معنای تنگنا که در این دعا به کار رفته است، به خوبی حال امام (علیه السلام) را نشان میدهد؛ به خصوص که ایشان برای خود و شیعیانشان از خداوند خروج از تنگناها و خلاصی از غم و غصّهها را خواستهاند و این هم اشارهای است به این حقیقت که پدر مهربان امّت در گرفتاریها و رنجهای فرزندان خویش، مغمول و گرفتار میشوند.
عالیترین رتبهی انتظار فرج امام عصر (علیه السلام)
از همهی آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که: رنجها و گرفتاریهای امام زمان (علیه السلام) در زمان غیبت - برای رضای خدا و به خاطر مؤمنان - بیش از هر کس دیگری است. و چون قدر و منزلت ایشان هم در پیشگاه خداوند بالاتر و برتر از همهی مخلوقات است، بنابراین اگر کسی انتظار فرج ایشان را به خاطر خود ایشان داشته باشد، بالاترین درجهی این عبادت بزرگ را انجام داده است. طبق روایات سنّتی که از حضرت ایّوب پیامبر در امام زمان (علیه السلام) وجود دارد، گشایش بعد از مصیبت است.
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:
فی القائّمِ مِنّا سُنَنٌ مِنَ الاَنبیاءِ... أمّا مِن أیُّوبَ، فَالفَرَجُ بَعدَ البَلوی. (11)
سنّتهایی از پیامبران در قائم ما وجود دارد... . امّا از حضرت ایّوب، پس گشایشِ بعد از مصیبت است.
امام زمان (علیه السلام) همچون حضرت ایّوب در سختی و مصیبت، دوران غیبت خویش را سپری میکند و هر روز ایشان با رنجها و دردهایی همراه است که تحمل آنها برای حضرتش بسیار سخت و سنگین میباشد ولی ایشان همچون ایّوب - بلکه برتر از او - بر همهی این مصائب صبر میکنند. حال اگر یک فرد شیعه، ایمانش به درجهای برسد که فرج امامش را بیش از هر چیز برای رهایی خود ایشان از مصائب و رنجهای خود، بخواهد، این انتظار بالاترین درجهی انتظار فرج خواهد بود.
این حال البته میوه و ثمرهی ایمان انسان است و بر درخت معرفت و محبّت او به امام زمانش میروید. نمیتوان توقّع داشت که بدون معرفت عمیق و کامل این حالت برای مؤمن حاصل گردد چه در آن صورت چون میوهای خواهد بود که از آنِ درخت دیگری بوده و به شکل مصنوعی به این درخت آویزان شده است.
پس بالاترین رتبهی انتظار فرج امام عصر (علیه السلام) در حقیقت بالاترین عبادت کسی است که برترین درجات ایمان را دارد. و در جای خود ثابت شده است که عصارهی دین چیزی جز معرفت و محبّت به خاندان رسالت (علیهم السلام) نیست. و چنان انتظار فرجی برخاسته از همین چکیدهی دین است. کسی که هنوز به این درجه از محبّت و انتظار فرج نرسیده است، باید هم در جهت طلب معرفت عمیقتر و در نتیجه محبّت شدیدتر نسبت به امام زمان (علیه السلام) بکوشد و هم با عمل به سفارشات مأثور در این زمینه کمکم خود را به این رتبه ارتقا بخشد.
در دعای معروفی که نایب اوّلِ حضرت به خواندن آن سفارش کردهاند، چنین میخواینم:
أنتَ یا رَبِّ الّذی تَکشِفُ الضُّرَّ و تُجیبُ المُضطَرَّ إذا دَعاکَ و تُنجی مِنَ الکَربِ العَظیمِ. فَاکشِفِ الضُّرَّ عن وَلیّکَ. (12)
تو ای پروردگار من کسی هستی که مصیبت و بدحالی را رفع میکنی و انسان به اضطرار رسیده را - آن گاه که تو را بخواند - اجابت میکنی و از گرفتاری و اندوه رهایی میبخشی. پس ناراحتی و پریشان حالی را از ولیّ خودت رفع کن.
«ضُرّ» در زبان عربی به مصیبت و زیان بدنی یا روحی اطلاق میشود و هرگونه زیان و خسارت روحی و پریشان حالی مصداق آن است. در این دعا از خدا میخواهیم که این «سوء حال» را از امام زمان (علیه السلام) دور گرداند و ایشان را با اِذن ظهورشان خوشحال فرماید.
این آموزهای است که اهل معرفت را به بالاترین سطح انتظار فرج امامشان میرسند. آری؛ کسی که امامش را از خودش بیشتر دوست میدارد، بیش از آنکه انتظار فرج خود را داشته باشد، چشم انتظار فرج ایشان است و در گرفتاریهای خودش از اینکه امامش به خاطر او ناراحت میشود، بیشتر از اینکه خودش به سختی افتاده، رنج میبرد.
فرزندی که پدر و مادرش را به خاطر خودشان دوست میدارد، اگر به گرفتاری سختی مبتلا شود - مثلاً بیماری صعب العلاجی پیدا کند - با اینکه از آن رنج میبرد، ولی به خاطر محبّتی که به پدر و مادرش دارد، سعی میکند ناراحتی خود را از آنها پنهان کند. چون میداند که آنها از گرفتاری فرزندشان بیش از خود او ناراحت میشوند و تحمّل رنج خودش از ناراحتی پدر و مادرش برای او راحتتر است.
بر همین اساس دوستدار واقعی امام زمان (علیه السلام) در گرفتاریهای شخصیاش هم بیشتر به خاطر مولایش ناراحت میشود تا برای خودش. برای او تحمّل ناراحتی و رنج امام (علیه السلام) در گرفتاریهای شیعیان، از رنجی که خودش در گرفتاریهایش میبرد، سختتر و سنگینتر است. پس در همهی مصیبتها چه آنکه مربوط به خودش است و چه آنکه به سایر مؤمنان و حتی سایر مخلوقات مربوط میشود، بیش از هر چیز، غم و غصّههای امام زمانش او را غمگین و ناراحت میکند. و از همین جهت انتظار فرج و گشایش امامش از انتظار فرج دیگران برایش مهمتر است و همّ و غمّ خود را مصروف به این مطلب میگرداند. البته همان طور که در گذشته بیان شد میداند که فرج ایشان در حقیقت فرج همهی عالمیان است، ولی نیّت انتظار فرجش بالاترین و خالصترین نیّتهاست.
چنین نیّتی در انتظار فرج از لحاظ قصد قربت الهی بالاترین نیّتهاست چرا که برخاسته از محبّت خالص به امام عصر (علیه السلام) میباشد که آنهم برای خدا و به خاطر رضای اوست. محبّت به امام (علیه السلام) از محبّت به خداوند جدا نیست بلکه لازمهی قطعی و ضروری آن است. هر قدر محبّتِ به پروردگار بیشتر و خالصتر باشد، محبّت به حجّت حیّ او هم خالصتر و شدیدتر است و بالعکس.
بنابراین بالاترین رتبهی انتظار فرج امام (علیه السلام) از آن کسی است که بیشترین و خالصترین محبّتها را به ایشان دارد و این خود نشانهی بالاترین درجات ایمان به خدا و اوج بندگی اوست. خداوند به منتظران آن عزیز توفیق درک این رتبهی عالی را در عبادت و بندگی عطا فرماید.
پینوشتها:
1. علل الشرایع ج 1 ص 140.
2. دعای ندبه (الاقبال ص 297).
3. بحارالانوار ج 17 ص 14 ح 29.
4. مکیال المکارم ج 2 ص 152.
5. کیفیت این نماز در کتاب شریف مکیال المکارم ج 2 ص 86 و 87 به چند صورت ذکر شده است.
6. مهج الدعوات ص 145.
7. مهج الدعوات ص 147 و 148.
8. زخرف/ 55.
9. مهج الدعوات ص 150 و 151.
10. المصباح (کفعمی) ص 305.
11. کمال الدین باب 31 ح 3.
12. جمال الاسبوع ص 319.
منبع مقاله :
بنیهاشمی، سیّدمحمّد؛ (1390)، سلوک منتظران، تهران: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ ششم