موضوع مهدویت همیشه مورد توجه جامعه اسلامی بوده است. این موضوع را میتوان هم در شیعه و هم در اهل سنت یافت. از این رو اعتقاد به ظهور شخصیتی مصلح در آخر الزمان و نجات نوع بشر از انواع و اقسام مصایب و مشکلات و تنگناها، تقریبا به صورت عقیده مشترکی در آمده است. کمتر فرقهای در جامعه مسلمین است که به این اصل اعتقادی نداشته باشد؛ البته ممکن است در تعیین مصادیق بین گروههای مذهبی اختلاف نظرهایی باشد اما در اصل قضیه توافق وجود دارد.
میان شیعیان، بیش از دیگر گروههای اسلامی این مساله مورد اهتمام ویژه است و در میان آنها، بخصوص شیعیان اثنی عشری معتقدند دوازدهمین نفر از سلاله خاندان ائمه اطهار که نام و نشان او در برخی احادیث نبوی نیز آمده، طی شرایطی خاص ظهور خواهد کرد و جهان در پی چنین تحولی پر از عدل و داد میشود. با این حال، کم نبودند کسانی که در طول تاریخ با استفاده از همین اصل و با استناد به برخی نشانهها، علم مهدویت برافراشتند و از هر شیوهای بهره گرفتند تا حقانیت خود را به مردم ثابت کنند.
به طور معمول، در برخی شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی موقعیت مناسبی برای برخی افراد حاصل میشود تا برای پیشبرد اهداف خاص خود از موضوع مهدویت بهره برداری کنند و با طرح این ادعا، مردم بیچاره و مصیبت دیده را که به دنبال مفری برای رهایی از شرایط هستند، به سوی خود جلب کنند و مدتی چند از این راه بر رونق بازارشان بیفزایند. انسان مدعی، درک روشنی از شرایط پیرامونی خود دارد و برای تاثیر گذاری هر چه بیشتر، ممکن است لباسهای مختلفی به تن کند و ادبیاتی متفاوت برای برقراری ارتباط با مخاطب خود برگزیند. به همین علت است که مدعیان بخصوص خبر دهندگان ارتباط با امام زمان، چهرههای رنگارنگی دارند و در قالب روشنفکر، صوفی، کاسب، روحانی... چهره مینمایند.
کاظمینی بروجردی از جمله این افراد است که در لباس روحانی بهاشاعه افکار خود پرداخت و در هیات واعظی دلسوز و خداشناس، گروهی را دور خود جمع و مدتی چند آنها را با گفتههای خود سرگرم کرد.
پیشینه
سید حسین کاظمینی بروجردی، فرزند سید محمدعلی در سال 1337 در بروجرد متولد شد. در سال 50 پس از اتمام دوره متوسطه تحصیلات جدید، وارد حوزههای علمیه بروجرد، تهران و قم شد و محضر درس استادانی را تجربه کرد، اما به خاطر این که مباحثهای نداشت و جدیتی در درس خواندن از خود نشان نداد، طلبه موفقی نشد. با این حال در اوایل طلبگی ملبس به لباس روحانیت شد.
از 1358 چند سالی را در مسجد همت آباد واقع در میدان منیریه امام جماعت بود و از همان ابتدای فعالیتش، دروسی را با عنوان ظهور، برای برخی مستمعان تشکیل داد و در ضمن درس دادن به برخی روایات غیر معتبر درباره چگونگی ظهور حضرت ولی عصر(علیه السلام) استناد کرد و با توجه به نو و تازه بودن روایات و ارائه تفسیری شبه عرفانی، شنوندگانی برای سخنانش پیدا شد و این آغازی برای ادامه و گسترش ادعاهای کاظمینی بروجردی مبنی بر ارتباط با امام زمان بود.
از دیگر اموری که باعث شد تصویری از سید حسین به عنوان روحانی متفاوت در ذهن مردم ایجاد شود، ظاهر شدن او با هیاتی جدید در برخی مراسم مذهبی بود، از جمله این که هنگام برگزاری نماز عید فطر با شمشیر و کفن به میان جمع میآمد و بدین وسیله سعی داشت توجه نمازگزاران را به خود جلب کند.
این گونه اقدامات برای کاظمینی بروجردی تبعات قضایی در پی داشت و سال 74 دادسرای ویژه روحانیت با اخذ تعهد او را از ادامه امامت جماعت منع کرد؛ اما این هشدارها نتوانست سید حسین جویای نام را از ادامه فعالیتهای خود باز دارد. به همین علت از سال 1378 در مسجد نور میدان خراسان، نائب امام جماعت شد. تا پیش از این، پدرش در این مسجد امام جماعت بود و البته میان اهالی محل نیز اعتباری داشت و برخی نمازگزاران نیز در مورد محمد علی کاظمینی، گمانهایی مبنی بر ارتباط با امام زمان داشتند و خود این مساله به سید حسین جسارت بیشتری داد تا عقاید و افکارش را با اطمینان خاطر بیشتری برای اهالی محل عنوان کند.
گسترش فعالیت
او در دور جدیدی از فعالیتهای خود، این بار قرآن را بهانهای برای باوراندن مدعیاتش قرار داد و در دفتر کارش مینشست و آیاتی از کلام الله مجید را با گلاب زعفران مینوشت و به مراجعان میداد تا مشکلاتشان برطرف شود؛ مثلا برای شغل نانوایی، آیه «ن و القلم و ما یسطرون»، برای چشم پزشکی آیه «عینا یشرب بها عبادالله»، برای دندان درد آیه «السن بالسن»، برای گوش درد آیه «الاذان بالاذن»، برای افراد چاه کن آیه «وشققنا الارض شقا» را مینوشت و برای گرفتن درجات افتاده نظامیان، قبولی در مصاحبه گزینش و برای اصلاح فرزندانی که بد رفتارها و... نیز ذکرهایی ارائه میکرد.
وی قرآن درمانی را به شکلی سیار اداره میکرد و بعضی از افراد را که عمدتا خانم بودند به صورت رایگان به خدمت گرفت تا برای او بازاریابی کنند.
درکنار این اقدامات، از فعالیتهای فرهنگی هم غافل نبود و سعی میکرد به مناسبتی در موضوعات مختلف مقالهای بنویسد و در نظر مردم، خود را به عنوان فردی صاحب نظر جلوه دهد.
ادامه این روند باعث شد دادسرای ویژه او را احضار کند و دوباره از او تعهد بگیرد، اما این اقدامات نیز مانع فعالیتهای او نشد.
سال 81 پدر کاظمینی بروجردی فوت کرد. سید حسین، جنازه وی را بر خلاف احکام شرع و قانون، در ساعات اولیه صبح به دور از چشم مردم در شبستان مسجد دفن و قبر پدر را به مکانی مقدس و زیارتگاه تبدیل کرد و بدین ترتیب روند جدیدی برای فعالیتها و اهداف خلاف خود به راهانداخت.
وی به طور مکرر پدر خود را مرجع مظلوم و مقتول اعلام کرد و به او لقب نفسی زکیه داد و به مریدان خود این گونه القا کرد که قبر سید محمد علی کاظمینی بروجردی از علائم ظهور است؛ بنابراین هواداران او با توجه به این که نوید نزدیک ظهور داده شده است، باید به کنار قبر او بروند و قرآن بخوانند. البته بعدها پس از دستگیری، وی به عمل غیرقانونی و غیرشرعی خود در خصوص دفن پدرش در مسجد نور اعتراف کرد و با توجه به خلاف وصیت بودن این موضوع، کتبا خواستار انتقال قبر به جای دیگر شد.
کاظمینی بروجردی گرچه از امامت جماعت مسجد مذکور توسط دادسرای ویژه روحانیت منع شده بود، ولی با راهاندازی شبکهای از مریدان به کار خود ادامه داد و حتی پا را فراتر گذاشت و به مردمی که به او مراجعه میکردند و پرسشهای شرعی خود را از او میپرسیدند، با نظر خودش پاسخ میداد وزیر اطلاعیهها مهر میزد.
از دیگر اقدامات او، اخلال در کار مسجد، نماز جماعت و دیگر مراسم بود. پسری از این که با دستور مقامات قضایی، قبر پدر کاظمینی تخریب و خود او از ادامه امامت جماعت بازداشته شد، به مریدان خود گفت امامت در این مسجد حق وی بوده و امام جماعات فعلی، غاصبانه اقامه نماز جماعت میکند.
استفاده از القاب و عنوانها برای فریب مردم بخصوص متدینان از دیگر شگردهای او است. القایی نظیر مجیب الدعوه که از اسامی خاص خداوند تبارک و تعالی بوده، کهف المنتظرین، آیت الله، مرجع تقلید، عارف بالله و... که بصورت فراوان در اعلامیههای او دیده میشد. او علی رغم کم توفیقی در دروس حوزوی، در جمع هواداران، خود را از زمره مراجع تقلید معرفی میکرد و مدعی بود که به دلیل کثرت رسالههای عملیه چاپ شده از سوی مراجع تقلید، او از چاپ رساله خودداری میکند.
او گرچه هیچ نسبتی با مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نداشت، اما سعی میکرد از این تشابه اسمی نهایت استفاده را ببرد.
نکته دیگری که مورد سوء استفاده وی قرار گرفت، سیادت او بود. کاظمینی بارها از این که نسبت بیست و هفتمش به امام زین العابدین میرسد، بهره تبلیغاتی برد.
برخورد قضایی
در نهایت با چند نوبت برخورد دادسرای ویژه روحانیت با وی و سپردن تعهد مبنی بر تعطیل کردن فعالیتهای خلاف شرع و با توجه به اصرار وی بر انجام این گونه اقدامات، از جانب دادسرای ویژه روحانیت از 85/5/8 به صورت مستقیم و غیر مستقیم به او هشدار داده شد، اما وی به جای متنبه شدن، به هواداران خود اعلام کرد که حکم قتل من از سوی برخی مسوولان صادره شده و کسانی که به من هشدار میدهند، آمادگی خود را برای حمله به من و هوادارانم اعلام کردند و من از این پس وضوی خون میگیرم و شما هم بروید با خانوادههای خود وداع کنید و آماده شهادت باشید.
همان روز، حدود 70 نفر از مریدان وی به مناسبت ولادت ابوالفضل (علیه السلام) مقابل منزل او تجمع و با او ملاقات کردند. در 85/6/15 افرادی ناشناس اقدام به توزیع تراکت تبلیغاتی کاظمینی در بین سرنشینان خودروهای عبوری و پارک شده در والی میدان خراسان کردند.
در 85/6/17 سرنشینان یک دستگاه خودروی پراید، اعلامیههای کاظمینی را میان اهالی افسریه توزیع کردند و از مردم خواستند روز نیمه شعبان در منزل او حضور یابند.
در 85/6/18 سید حسین شبنامهای منتشر کرد و در آن خود را پیشوای مستقل مذهبی ایران نامید و به ارکان نظام حمله کرد.
کاظمینی بروجردی همچنین با ارسال نامههای متعدد به مجامع بین المللی خارج از کشور همانند اتحادیه اروپایی، خاویر سولانا، پاپ بندیکت شانزدهم و سازمان حقوق بشر اقدام به جوسازی بر ضد نظام کرد.
وی در نامهای که در 85/6/28 به پاپ نوشت، با طرح ادعاهای کذب، آورده است: «پیشوای مذهبی مستقل هستم. سالهاست که مورد انواع فشارها و آزارهای مختلف قرار گرفته ام. ماهها مورد شکنجه قرار گرفته ام. اینک قضاوت را به وجدانهای بیدار میسپارم که چگونه میتوان دست روی دست گذاشته و حراج دیانت و معنویت را ملاحظه کند. استمداد من و بسیاری از ملت ایران که خواهان پیروی از دین منهای سیاست هستند، بی جواب مانده. این جانب صاحب بزرگ ترین جمعیت مستقل مذهبی ایران هستم که مغضوب حکومت هستم. گناه من آن است که نمیخواهم دین را با سیاست درهم بیامیزم.»
در نهایت حکم دستگیری کاظمینی توسط دادسرای ویژه روحانیت صادر و برای بازداشت او در 85/7/9 اقدام شد، اما وی ضمن عدم تمکین، اقدام به فراخوانی مریدان و جوسازی علیه نظام و مسوولان و اخلال در نظم و امنیت عمومی کرد و حتی خیابان نزدیک منزلش را مسدود و برای حاضران سخنرانی تحریک آمیز کرد.
با چنین القائاتی، هواداران وی برای دفاع از او تهییج شدند و در نیمه شب 85/7/12 تا وقت سحر در حالی که اسلحه سرد به دست داشتند، در محل سکونت او رفت و آمد میکردند. این تجمع، بدون مزاحمت نبوده و طرفداران بروجردی چند مامور بسیجی را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به یک روحانی توهین کردند و به یک ماشین نیروی انتظامی نیز آسیب رساندند.
تجمع هواداران و مریدان در مقابل منزل کاظمینی واقع در خیابان اوستا در روزهای 13 و 85/7/14 به اوج خود رسید و از این پس این تجمع بیش از پیش مورد توجه ضد انقلاب قرار گرفت.
ارتباط با خارجی
پیوند کاظمینی بروجردی با عوامل رسانهای خارج از کشور توسط شخصی به نام حسن مرسی برقرار شد. وی که از لندن به ایران آمده بود ادعا میکرد به دنبال عارف کامل است. پس از ملاقاتش با سید حسین، خود را شیفته و مجذوب او نشان داد و از وی خواست در انگلستان اقامت کند. پس از شکل گیری تجمعات، حسن مرسی عنوان کرد که میتواند زمینه معرفی کاظمینی بروجردی را به دنیا فراهم کند. او بود که کاظمینی را به نوری زاده معرفی کرد. نوری زاده ضد انقلاب طی تماسهایی که با سید حسین داشت از وی خواست بیش از مواضع مذهبی بر جنبههای سیاسی تکیه کند تا شورای امنیت به نفع او وارد عمل شود و عفو بین الملل نیز علیه ایران بیانیه صادر کند.
در نهایت مقدمات دستگیری او در 85/8/15 فراهم شد و عدهای از ماموران لباس شخصی ناجا در ساعات اولیه بامداد برای اجرای حکم به در منزل او مراجعه کردند، اما کاظمینی سرسختی نشان داد و با فراخوان هوادارانش قصد خود را برای مقابله علنی کرد. در این فراخوان 500 نفر از مریدانش در محل حاضر شدند و به عقب این نیروهای ناجا اقدام کردند و حتی چند نفر را نیز به گروگان گرفتند. طرفداران یا به چاقو، چماق، قمه، مواد آتش زا، اسید و... مجهز بودند و ضمن سردادن شعارهایی بر ضد نظام با اقدامات خرابکارانه از جمله سنگ پرانی، آتش زدن یک و موتورسیکلتهای مردم رهگذر، دست کم 4 دستگاه موتورسیکلت را به آتش کشیدند و خیابان و کوچههای اطراف را مسدود کردند.
این افراد اعم از زن و مرد با پوشاندن صورتهای خود در چند مرحله، تعدادی از عابران و افرادی را که در محل حضور داشتند، گروگان گرفتند و به داخل منزل کاظمینی بردند و در یک مورد، یکی از گروگانها را با چاقو تهدید به قتل کردند و با ریختن بنزین روی وی، قصد آتش زدن او را داشتند که با وساطت نیروی انتظامی فرد گروگان آزاد شد.
در ادامه، هواداران با استفاده از بنزین موتورسیکلت اقدام به تهیه و ساخت کوکتل مولوتوف کرده، پس از آتش زدن، آن را به سوی ماموران پرتاب کردند.
از همان ساعات اولیه بامداد برخی نیروهای حزب الهی بدون هماهنگی در محل حاضر شدند و مقابل هواداران کاظمینی صف آرایی کردند و تا پایان درگیری و دستگیری در صحنه حضور داشتند.
با گسترده شدن دامنه اقدامات خرابکاری و آشوب طرفداران و اتخاذ تصمیم شورای تامین، بر تعداد عوامل نیروی انتظامی افزوده شد و متعاقب آن در ساعت 4 بامداد با حمله یگان ویژه ناجا ضمن پاکسازی کوچههای اطراف خانه کاظمینی، 403 نفر از هواداران دستگیر و به داخل اتوبوسهای حاضر در صحنه منتقل شدند. ماموران در این اقدام، موفق به دستگیری کاظمینی بروجردی شدند.
در بازرسیهای اولیه و تفتیش منزل وی، 2 قبضه سلاح ژ-3 و تعداد زیادی قمه به دست آمد. 178 نفر از متهمان دستگیر شده زن و 225 نفر مرد بودند.
پس از دستگیری کاظمینی توسط دادگاه ویژه روحانیت تلاش گستردهای از سوی برخی رسانههای خارجی برای راهانداختن موج تبلیغی منفی علیه جمهوری اسلامی به راه افتاد و برخی هواداران کاظمینی نیز با بهره گیری از فضای مجازی سعی کردند این گونه القا کنند که وی در زندان زیر شدیدترین شکنجهها قرار داد، اما بعدها با انتشار برخی اعترافات او که بیانگر چهره واقعی کاظمینی بروجردی بود، بسیاری از اقدامات بی اثر ماند.
اعترافات کاظمینی
فیلمها و اعترافات منتشر شده درباره او حقایق بسیاری را درخصوص کاظمینی بروجردی و سطح دانش و آگاهی او از دروس حوزوی و ادعاهای عجیب و غریبش آشکار کرد.
در فیلمهای ویدئویی که خود از خود تهیه کرده بیشتر ادعیه را هم از لحاظ لفظی و هم از لحاظ معنوی غلط میخواند. از جمله پیش از شروع نماز به خداوند خطاب میکند: «یا من لایغیر ذنبه الاهو» یعنی ای کسی که گناهش بخشیده نمیشود الا او؛ که این جمله اگر با آگاهی بود شرک محسوب میشد.
کاظمینی در جلسات محاکمه انگیزه خود را قدرت طلبی و سوء استفاده از سادگی مردم میداند و تاکید میکند: وقتی مردم جاهلی به من سواری میدهند چرا سوار نشوم؟
وی در آخرین جلسه دادگاه، خود را فریب خورده ضد انقلاب خارجی دانست و تاکید کرد نوری زاده بارها با وی تماس گرفته و وی را تشویق به استقامت کرده و گفته: «اگر مدت کمی مقاومت کنی، ناتو به ایران حمله میکند و کار آنها تمام میشود و تو میشوی رهبری دینی.» حتی خانمی از رادیو سوئد زنگ زد و ضمن تبریک به کاظمینی به خاطر مقاومتش مدعی شد که هیچ روحانی معروفیتی بهاندازه او روی کره زمین ندارد.
وی در بخشی از اعترافات خود تاکید کرد:
روی چیزهای الکی و غیر مهم مانور میدادم. تقویم چاپ میکردم و عکس مرقد حضرت امام کاظم را میگذاشتم کنار مقبره پدر و پدربزرگم و پدرش که در بروجرد مدفون هستند. به عنوان کاظمینی بروجردی میخواستم یک جوری تبلیغ کنم، بعد آنها را برسانم به اجدادم یا مثلا فرزند 27 امام سجاد «ع» بودنم را توی تیراژ وسیع با عکسهای خودم چاپ کردم. بعد گفتم ببرند توی دهاتها و شهرستانها، طوری شده بود که وقتی میگفتند فلانی اینجا برنامه دارد، جمعیت فوج فوج میآمد. میگفتم پول رفت و آمدها و اتوبوس را از محل صدقات جمع آوری کنید و اگر هم کم میآمد، خودم میدادم و همه اینها از روی هوای نفس بود. دوست داشتم جمعیت جلسه من اینقدر زیاد شود که بین میدان انقلاب و آزادی مردم جمع شوند و برنامه اجرا کنم. اگر شما جلوگیری نمیکردید، در جلسه بعدیام که 13 رجب بود، این اتفاق میافتاد. یعنی جوری میشد که استادیومها جا نداشت. تزم این بود. الان که نگاه میکنم میبینم لذت میبردم. من در اعترافاتم گفتم وقتی در آخرین منبر در استادیوم شهید کشوری رفتم روی سن و نشستم، آن ته سالن را که دیدم سیاهی میزد، سرم گیج رفت. آن غرور نفسانی مرا گرفت. گفتم خب الحمدلله آدم شدیم. این مملکت کسی با دست خالی بدون روزنامه بتواند این جمعیت را جمع کنه.
وی در پاسخ به این سوال که به فرض جمعیت جمع شوند. شما که معلومات کافی نداشتید گفت:
خب من که بحث علمی نمیکردم. این اسلام سنتی را این آخریها در آوردم. نمیگفتم میخواهم اسلام شناسی بگویم، نیم ساعت دعا و توسل میخواندم. دعا را دکلمه وار میخواندم. قسمتی از زبور، خودم هم شعر میسرودم، صوت خوبی هم داشتم و در آهنگهای مختلف میخواندم. خلاصه یک کاری میکردم که بیشتر لاتها و بدحجابها جذب میشدند. به خاطر چی؟ به خاطر این که به اینها میگفتم بیایند حاجت بگیرند. کمتر، هیاتیها و مسجدیها میآمدند. از بس با روان شناسی روی مخشان کار میکردم میخکوب میشدند. بلد بودم مخ بتکانم و به قول امروزیها ترید کنم. به طوری که افراد انتظار نداشتند من، استاد دانشگاه یا ... باشم. انتظار یک دعاخوان پیشرفته را داشته باشند، یک دعا نویس مثلا کشوری یا یک چیز گسترده تر..
وی در پایان با ابراز ندامت مجدد ابراز کرد: کار تخصصی که در حد من نبود نمیبایست میکردم. حالت جنون پیدا کرده بودم. الان فکر میکنم که از نظر ایمان، علم و عقل از هر سه تهی هستم. من حتی روخوانی قرآن و مفاتیح الجنان را خوب بلد نیستم. از اشتباهات خودم از پروردگار طلب عفو میکنم، اشتباه مقاومت در برابر جلب، اشتباه و نادرستی نامه به سران خارجی، مصاحبه با رسانههای خارجی، به زشتی کشاندن صدها نفر و خانواده ام را قبول دارم و توبه میکنم و از حضرت صاحب الامر و رهبر نظام مقدس اسلامی استدعای بخشش و اغماض برای خودم و خانواده ام و این گرفتاران و بندگان ضعیف النفس که در برابر القائات نفسانی ناتوانیم، را دارم و این که بشری جایزالخطا هستم، مستدعی گذشت و عطوفتم.
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهایی از فرقههای نوپدید و عرفانهای دروغین)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.