زندگی با خانواده همسر در بسیاری از شهرستانها امری عادی به حساب میآید و البته در شهرهای بزرگ هم نمونههایش کم نیست. این نوع از زندگی را باید جزء استرسهای خاص ایرانیها و بعضی از جوامع شرقی دیگر به حساب آورد. در این مقاله میخواهیم هم راهکارهایی برای مقابله با این استرس بدهیم و هم بگوییم چه طور میشود در چنین فضایی از بروز اختلافها پیشگیری کرد.
برای مقابله با این استرس، در گام اول باید متوجه باشید که آیا اتفاقاتی که در ارتباط شما با خانواده همسرتان رخ میدهد، واقعا عاملی برای استرس و ناراحتی محسوب میشود یا خیر. در این ارزیابی اولیه، گاهی به این نتیجه میرسید که پیش داوریهای شما راجع به ارتباط با خانواده همسر، بدون اینکه واقعا مسئله استرس زایی پیش آمده باشد، باعث اختلافتان با آنها میشود. اما اگر بعد از این ارزیابی اولیه همچنان معتقد بودید زندگی کردن با خانواده همسر برای شما مشکل ساز شده است، بهتر است برای حل این مشکل و رفع استرس اقدامی انجام دهید، تا حریم احترام و صمیمیت بین شما نشکند و در عین حال، مرز شخصی زندگی خود را نیز با آنها داشته باشید.
اختلافات را چه طور حل کنیم؟
یادتان باشد که اختلاف در زندگی کاملا طبیعی است و یک مشکل به حساب نمیآید، بلکه شیوه حل اختلاف است که میتواند مشکلساز باشد. احتمالا شما هم توصیههای عامیانه زیادی برای این که بتوانید مشکل تان را با خانواده همسرتان حل کنید، شنیدهاید؛ برای مثال «به آنها رو نده» یا «تکلیفت رو یک بار برای همیشه معلوم کن» یا «تو هم تو مسائلشون دخالت کن» یا «حرفاشون رو از این گوش بشنو و از اون گوش در کن». البته اگر برگردید و زندگی خود این توصیه کنندهها را نگاه کنید، میبینید که خودشان هم در این مورد موفق نبودهاند یا اصلا موضوعیتی برایشان نداشته، یا مشکلی با خانواده همسر خودشان نداشتهاند؛ یا حتی مجردند و درکی از این گونه روابط ندارند؛ اما توصیههایی که در ادامه میآید، میتواند به شما کمک کند تا بتوانید این گونه استرسها را حل کنید و یا از بروز اختلافات بعدی پیشگیری کنید.
چه نکنیم؟
قبل از اینکه بگوییم چه کار کنیم، بهتر است بدانید چه کارهایی نباید انجام ندهید:
ممکن است زمانی که با والدین همسرتان زندگی میکنید احساس کنید، حریم خصوصی شما تهدید یا شکسته میشود و ممکن است نتوانید مرز زندگی دو نفرهتان را با آنها نگه دارید. شما میتوانید در ازای این کنجکاویهای بیش از حد و شکسته شدن خط قرمز زندگی تان وارد مشاجره با والدین همسرتان شده و با حرمتشکنی، زندگی خود را سخت و رابطهتان را بد و بدتر و در نهایت به بحران تبدیل کنید؛ اما قطعا به دنبال این کار، از حس ارزشمندی شما کم میشود و احتمالا از طرف والدین همسرتان هم با رفتار و گفتار اهانتآمیزی روبرو خواهید شد.
راهحل بعدی که برخی از افراد از آن استفاده میکنند، این است که به همسر خود گله کنند و از او میخواهند که با آنها درگیر شود. این کار منجر به شکل گیری مثلثی میشود که یک راس آن شما و دو راس دیگر آن همسر و والدین او هستند. در این مثلث، رابطه همسرتان و والدینش یک رابطه عاطفی و عمیق است و در برابر رابطه شما و همسرتان از عمق بیشتری برخوردار است. این موضوع باعث میشود برخلاف تصور و انتظارتان، همسرتان به جای حمایت از شما و ایستادن در برابر خانوادهاش در مقابل شما جبهه بگیرد و حق را به خانوادهاش بدهد و رابطه شما و همسرتان هم تیره و تار شود. علاوه بر آن واسطه کردن یک نفر سوم برای حل اختلافمان یک نوع ارتباط منفعلانه است و احتمال اینکه والدین همسرتان اصلا از ناراحتی شما مطلع نشوند، وجود دارد.
- سکوت نکنید
- با منفعل بودن و سکوت کردن در مورد رفتارهایی از والدین همسر که شما را ناراحت میکند، شاید در اوایل زندگی فرد خوب و سازگاری جلوه کنید؛ اما در دراز مدت باعث خشم فروخوردهای میشود که میتواند نه تنها رابطه شما و والدین همسرتان، بلکه رابطه با همسرتان را نیز دچار مشکل کند.
چه کنیم؟!
احتمالا با انجام دادن این کارها مشکلتان قابل کنترل میشود:
- خانواده همسرتان را بشناسید
شناخت خانواده همسر فقط دانستن نام و نامخانوادگی و تعداد اعضای خانواده و میزان درآمد و تحصیلاتشان نیست. شما باید بدانید که نوع رابطهای که بر خانواده همسرتان حاکم است کدام است. نوع رابطه را می توانید از مرزهایی که بین اعضای خانواده همسرتان وجود دارد، متوجه شوید. غیر از این باید بدانید چه کسی حرف آخر را در آن خانواده میزند. سعی کنید قوانین آن خانواده را بدانید. شخصیت تمام اعضای خانواده همسرتان را بشناسید. این شناختها میتواند به شما کمک کند تا بدانید چگونه با آنها ارتباط داشته باشید تا با حداقل اختلاف روبرو شوید.
بیشترین چیزی که خانواده همسرتان از شما میخواهند، احترام است. البته احترام گذاشتن اصلا به معنای منفعل بودن و غلام حلقه به گوش بودن نیست، اما کافی است که شما گاهی خودتان را جای پدر یا مادر همسرتان بگذارید، کسانی که در درجه اول از یک یا دو نسل قبل از شما هستند. بنابراین دیدشان به دنیا جور دیگری است. علاوه بر آن یکی از اعضای خانوادهشان حالا با شما زندگی میکند و بنابراین خودشان را هنوز مسئول میدانند و تلاش میکنند راهکارهایی را پیشنهاد دهند که زندگی شما را بهتر کند؛ هرچند ممکن است از نظر شما راهکارهای مناسبی نباشند. اگر از این دید نگاه کنید، میتوانید از خیلی از حرفهای ناراحت کننده آنها بگذرید.
- جنبههای مثبت شان را هم ببیند
همه آدمها هم جنبهای مثبت دارند و هم جنبههای منفی. این ما هستیم که انتخاب میکنیم به جنبهها و ویژگی های منفی آنها فکر کنیم یا مثبت. سعی کنید زمانی را برای یک ارتباط دوستانه و شاد با والدین همسرتان در نظر بگیرید. در مورد جنبههای مثبت والدین همسرتان فکر کنید و گاهی آنها را به همسرتان بگویید. مطمئنا همسرتان احساس خوشایندی از شنیدن حرفهایتان و در نتیجه احساس بهتری نسبت شما خواهد داشت.
تا وقتی که از لحاظ مالی به والدین خانواده همسرتان وابسته باشید، مجبورید که دخالتهای آنها را تاب بیاورید. پس اول سعی کنید که استقلال تان را حفظ کنید و بعد در مقابل خواستههای نامعقول آنها قاطعانه برخورد کنید. ضمن اینکه اگر از همان اول و البته با احترام، قوانین خانواده جدیدی را که شکل دادهاید، به خانواده همسرتان اعلام کنید یا آن را در رفتارهایتان نشان دهید، در درازمدت کمتر با آنها اختلاف خواهید داشت.
- اطلاعات خصوصی تان را حفظ کنید
در شیوه صحبت کردن و رفتار شما در عین احترام باید این نکته وجود داشته باشد که حتما اطلاعات زندگی خصوصی تان را حفظ کنید و تا آنجا که امکان دارد، اجازه سرک کشیدن دیگران در مسایلی که فقط مختص شما و همسرتان است را ندهید. این نکته را باید حتی در مورد خانواده خودتان در نظر بگیرید. وقتی شما اطلاعات بیش از حد راجع به مسایل زندگی تان بدهید، در واقع در این بین نقاط ضعف خود را به طرف مقابل میشناسانید و با زبان بیزبانی به او اجازه میدهید از آنها استفاده کند. البته این موضوع را هم در نظر داشته باشید که همسران اغلب از سختیها و جنبههای منفی زندگیشان به خانوادهها میگویند اما از جنبههای مثبت آن حرفی نمیزنند و این موضوع خود باعث تشدید نگرانیهای والدین و تمایل برای مداخله و حل مشکل میکند.