همیشه به طلاق از نقطهنظر زنان و بچهها نگاه میشود اما این اتفاق ناگوار اثرات عمیقی را هم روی مردان میگذارد. پدران هم احساساتی مثل اندوه یا تنهایی را هنگام جدایی تجربه میکنند. در مقایسه با مادران، پدرها بیشتر ترس از دست دادن بچههایشان را دارند، چرا که هنگام طلاق کمتر از لحاظ احساسی از آنان حمایت میشود و بیشتر توجهات معطوف مادران و بچههاست.
احساس اندوه
بسیاری از پدران هنگام طلاق به خاطر از دست دادن همسر و گاه بچههایشان احساس اندوه و فقدان میکنند. پایان یک رابطه حس خلاء را به وجود میآورد. تحقیقات نشان میدهد که مردان نقش موثرتری را در زندگی بچهها در گذر زمان دارند. آنها رابطه نزدیکی را با بچههایشان میسازند که طلاق تهدیدی برای از هم گسستن آنهاست. همین تهدیدهاست که حس فقدان را به وجود میآورد، حتی اگر فقط یک تهدید باشد و در عالم واقع قرار نباشد از فرزندانشان جدا شوند.
حس حقارت
بسیاری از مردان در جریان طلاق احساس حقارت میکنند که ناشی از نقش پذیرفته شده و معمول آنها به عنوان مسئول و نانآور خانواده است. تحقیقات نشان میدهد که مثلا در آمریکای شمالی، کمتر از یک پنجم مردان حضانت فرزندانشان را به دست میآورند و بقیه این مردان دیگر خانوادهای ندارند که از آن حمایت کنند. این واقعیت برای یک مرد، بحران هویت را به همراه دارد به خصوص اگر هویتاش قبلا به عنوان مسئول خانواده تعریف شده بود و این باعث میشود که حس کند دیگر به اندازه کافی مرد نیست و نقش جدید در زندگی برایش قابل درک نباشد.
احساس تنهایی
طلاق باعث میشود که بسیاری از پدران توسط خانواده طرد شوند. در این میان پدران حس میکنند به اندازه همسر سابقشان میان فرزندان احترامی ندارند. این تجربه کنار گذاشته شدن، به آنها حس تنهایی میدهد که خطری برای افسردگی و احتمال خودکشی آنهاست.
استرس
استرس و اضطراب نگرانی زیادی را برای پدران در جریان طلاق ایجاد میکند. این اتفاقی است که بر اساس مطالعات، مثلا در آمریکای شمالی برای 60 تا 80 درصد مردان میافتد و آنها نشانههای استرس را بروز میدهند. مسائل مالی طلاق یا مذاکرات برای گرفتن حضانت بچهها از عوامل استرسزا هستند. این نشانهها ممکن است مدت زیادی باقی بمانند و موجب کاهش انرژی و کمبود خواب پدران شوند. تداوم استرس باعث بروز اختلالات اضطرابی میشود و به پدران احساس نگرانی بیش از حد میدهد.