١- مقدمه
مناظره و گفت وگو از شیوههای مطلوب و مؤثری است که پیامبر اکرم برای ابلاغ رسالت الهی خویش به کار برده و بعد از ایشان ائمه معصومین به عنوان ادامه دهندگان ابلاغ این پیام سعادتبخش از همان شیوه استفاده کرده و هر یک در جای خود سهم بسزایی در تبلیغ معارف دینی با تأثیر بر شخصیت و رفتار انسانها داشته اند.
قرآن کریم به عنوان کتاب سعادتبخش زندگی همۀ انسانها که اجرای دستورات آن بر هر مسلمانی لازم است، از یک سو مسلمانان را از جدل و بحث های بی ثمر منع کرده و از سوی دیگر به مباحثه تشویق می کند و می فرماید:
ولاتجادلوا أهل الکتاب إلابالتی هی أحسن؛ (عنکبوت/٤٦)
با اهل کتاب مجادله نکنید مگر با شیوهای که نیکو است.
و در آیه ای دیگر میفرماید:
ادع إلی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی أحسن؛ (نحل /١٢٥)
ای پیامبر! مردم را با حکمت و پند نیکو به راه پروردگارت فرا خوان و با آنان با شیوهای که نیکوتر است مناظره کن.
سیره حضرات معصومین چنین بوده که با به کارگیری این شیوه، کوشیده اند تا حق را ثابت کرده و باطل را محکوم کنند. بر همین اساس امام سجاد بعد از واقعه کربلا در ایام سخت اسارت از هر مجال و فرصتی جهت روشنگری افکار عمومی برای آگاهی از مظلومیت امام حسین و یارانش در فاجعه کربلا و محکومیت امویان به جهت فساد و انحراف از اسلام ناب و همچنین عوامفریبی و سوءاستفاده از غفلت مردم، استفاده کرده و پیام آور قیام امام حسین بوده و مانع از هدررفتن خون آن حضرت و یاران مظلومش در کربلا گردید.
با توجه به اهمیت مناظره و گفت و گو در تبلیغ دین و نقش آن در دفاع از مبانی دینی و اعتقادی، این پژوهش بر آن است تا با رویکردی روش شناسانه، احتجاجات امام سجاد را پیرامون نهضت عاشورا از منابع معتبر روایی بازخوانی کرده و منطق حاکم بر این احتجاجات را به دست آورد تا مبلغان و منادیان مظلومیت امام حسین و یارانش بتوانند برای تداوم بخشی به اهداف بلند قیام عاشورا در جامعه امروزی از این منطق حاکم، بهره ببرند.
٢- شرح مفاهیم
١- ٢- احتجاج و مناظره
حجت، در لغت به معنای برهان است. (قرشی، ١٣٧١ ش: ١٠٧). در قرآن کریم پیرامون حجت آمده است:
قل فلله الحجة البالغة فلو شاء لهداکم أجمعین؛ (انعام /١٤٩)
بگو دلیل کامل برای خداست اگر می خواست همه را هدایت میکرد.
حجت دلیلی است که مقصود را روشن می کند. علی هذا محاجه به معنی حجت آوردن، به معنی آن است که هرکسی بخواهد با حجت خود دیگری را از دلیل خود منصرف کند (راغب اصفهانی، ١٣٧٤ش: ٣٦٥).
احتجاج در اصطلاح خاص کلامی، نوعی بحث علمی و استدلالی است که با مردم گمراه و نادان مینمایند؛ یعنی، کسانی که در اشتباه و ضلالت افتاده اند یا در جهالت و نادانی مانده اند یا فکر آنها منحرف است و درست نمی توانند فکر کنند، با این طبقات مناظره و احتجاج نموده آنها را از شبهات و انحراف فکری نجات بخشند. البته طبق سفارش قرآن کریم احتجاج جز از راه جدال احسن صورت نمی پذیرد:
ولاتجادلوا أهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن؛ (عنکبوت/٤٦ )
و با اهل کتاب [یهود و نصاری] مجادله و محاجه نکنید، مگر با شیوهای نیکوتر.
مناظره در لغت؛ یعنی، با هم نظر کردن؛ فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی. در واقع به مجادله و نزاع با همدیگر و بحث با یکدیگر در حقیقت و ماهیت چیزی مناظره گویند. )دهخدا، لغت نامه: ذیل واژه (مناظره، گفتگوی رو در رو و نبرد نظری با سخن و خطابه است و نیز بیان آنچه را که به بصیرت درک می شود. (راغب اصفهانی، پیشین: ٣٦٥).
آنچه از دیدگاه اسلام بعد از برهان آوری در احتجاج و مناظرات، اهمیت دارد، در حقیقت «اتمام حجت» و انجام وظیفه در این راه است، نه اینکه صرفا خواهیم توانست طرف گفت وگو را هم فکر خود سازیم . گرچه تلاش ما براین نکته است ولی اگر نتوانستیم تا این حد پیشرفت کنیم ، حداقل اتمام حجت کرده باشیم. وقتی انسان به دنبال چنین هدفی باشد، به هیچ وجه نباید در مناظره ها از حالت طبیعی خارج شود و با فشار و ابزار دیگری، برای هدایت و اتمام حجت اقدام نماید. ما در این راه، دلیل و برهان را ارائه می دهیم؛ یکی برای اینکه وظیفۀ خود را انجام داده باشیم و دیگر این که فردای قیامت، طرف مقابل ما نتواند بگوید اگر چنین برهان و استدلالی را شنیده بودم، ایمان می آوردم(جمالی، ١٣٨٦ش: ٩).
٣- منطق حاکم بر احتجاجات امام سجاد
منظور از منطق حاکم بر احتجاجات امام سجاد فنون، اسلوب، روش و محتوایی است که در احتجاجات ایشان با دستگاه بنیامیه و بعضی مردم کوفه و شام به کار رفته است؛ به نوعی که به اقناع یا اسکات خصم منجر شده و در نتیجه به رسوایی دستگاه بنیامیه و اثبات مظلومیت امام حسین و یارانش و تداوم نهضت عاشورا انجامیده است. در ادامه بدانها اشاره می نماییم:
١- ٣- پیش بردن بحث به صورت منظم
در تمامی خطبه ها و سخنرانیهای امام سجاد علاوه بر فصاحت و بلاغت که از صفات ائمه معصومین است، نظم و هماهنگی در بحث از ابتدا تا انتها مشهود است. در خطبه ای که در شام در مجلس یزید ایراد کردند، ابتدا صفات و ویژگیهای اهل بیت پیامبر و برتریهایی را که خداوند به آنان عنایت کرده، بیان فرمودند؛ سپس هویت شخصی خود را برای همگان روشن ساختند. چنان پیامبر ، حضرت علی و فاطمه زهرا را رسا و زیبا در بیانی منظم و پیوسته معرفی نمودند که همگان به هیجان آمده و برای هیچ فرد ناآشنایی بهانه ای برای شناسایی باقی نماند. بخش هایی از این خطبه چنین است:
أیها الناس أعطیناستا و فضلنا بسبع أعطینا العلم والحلم والسماحة والفصاحة و الشجاعة والمحبة فی قلوب المومنین و فضلنا بأن منا النبی المختار محمدا ومنا الصدیق ومنا الطیار ومنا أسدالله و أسد رسوله و مناسبطا هذه الأمة. . . أیها الناس أنا ابن مکة ومنی أنا ابن زمزم والصفا أنا ابن من حمل الرکن بأطراف الردا أنا ابن خیر من ائتزر و ارتدی أنا ابن خیر من انتعل و احتفی أنا ابن خیر من طاف وسعی أنا ابن خیر من حج و لبی أنا ابن من حمل علی البراق فی الهواء أنا ابن من أسری به من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی أنا ابن من بلغ به جبرئیل إلی سدرة المنتهی أنا ابن من دنا فتدلی فکان قاب قوسین أو أدنی. . . أنا ابن من ضرب بین یدی رسول الله بسیفین وطعن برمحین وهاجر الهجرتین وبایع البیعتین و قاتل ببدر و حنین و لم یکفر بالله طرفة عین أنا ابن صالح المومنین و وارث النبیین و قامع الملحدین و یعسوب المسلمین و نور المجاهدین و زین العابدین وتاج البکائین و أصبر الصابرین و أفضل القائمین من آل یاسین رسول رب العالمین أنا ابن المؤید بجبرئیل المنصور بمیکائیل. . . من العرب سیدها و من الوغی لیثها وارث المشعرین و أبو السبطین الحسن و الحسین ذاک جدی علی بن أبی طالب أنا ابن فاطمة الزهراء أنا ابن سیدة النساء...؛ (مجلسی، ١٤٠٣، ج ٤٥: ١٣٨)
ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را و ما را بر دیگران برتری داد به این که پیامبر بزرگ اسلام، صدیق [امیر المؤمنین علی]، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا [حمزه]، و امام حسن و امام حسین دو فرزند بزرگوار رسول اکرم را از ما قرار داد. . . . . ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجرالاسود را با ردای خود حمل و در ٨١ جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم، من فرزند بهترین حج کنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم که بر براق سوار شد، من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد، من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرة المنتهی برد و به مقام قرب ربوبی و نزدیکترین جایگاه مقام باری تعالی رسید. . . من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه میرزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر هستم، من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد. . . . او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند حسن و حسین است. آری او، همان او [که این صفات و ویژگیهای ارزنده مختص اوست ] جدم علی بن ابی طالب است. من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم.
حضرت سجاد آنقدر به این حماسه مفاخره آمیز ادامه داد تا این که صدای مردم به ضجه و گریه بلند شد.
٢- ٣- اقرار گرفتن از طرف مقابل و الزام او به نتایج آن اقرار
در مناظره و احتجاج گاهی برای اثبات عقیدٔە خود میتوان از مخاطب اقرار گرفت، سپس با استناد به همین اقرار، نظر خویش را اثبات و عقیدٔە او را رد نمود. این اقرار گرفتن میتواند از طریق پرسش گری باشد. امام سجاد در خطبه ای که برای مردم کوفه ایراد کردند، از این روش استفاده کردند و آنان را بر رفتار ناپسندی که با امام حسین داشتند، مؤاخذه نمودند:
هل تعلمون أنکم کتبتم إلی أبی وخدعتموه وأعطیتموه من أنفسکم العهد و المیثاق والبیعة ثم قاتلتموه وخاذلتموه...بأیة عین تنظرون إلی رسول الله یقول لکم قتلتم عترتی وانتهکتم حرمتی فلستم من أمتی؛ (طبرسی، ١٤٠٣، ج ٢: ٣٠٥ )
آیا در خاطر دارید به سوی پدر من نامه نوشتید و او را فریب دادید و پیمان و عهد و میثاق بستید و باز با او کارزار کردید و او را بی یاور گذاشتید؟!...به کدام چشم به روی پیغمبر نظر می افکنید، وقتی با شما گوید عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید؛ پس از امت من نیستید! ؟
همچنین در شهر شام هنگام خطبۀ امام سجاد در مجلس یزید، او به قصد پایان دادن به افشاگری های امام خواست با ترفندی سخنرانی حضرت را بر هم زند؛ از این رو دستور داد مؤذن اذان بگوید؛ وقتی به اشهد ان محمدا رسول الله رسید، امام که هنوز بر بالای منبر قرار داشت، خطاب به یزید فرمود:
یا یزیدهذا أبی أم أبوک؟ قال بل أبوک؛ (طبرسی، ١٤٠٣، ج ٢: ٣١١)
ای یزید! این محمد که هم اکنون نامش را مؤذن بر زبان آورد و به پیامبری او گواهی داد، جد توست یا جد من است؟ یزید گفت: بلکه پدر تو است.
گویا امام با این سؤال از یزید این گونه به او می گوید که اگر بگویی پیامبر جد توست ، دروغ گفته ای و کفر ورزیده ای و اگر باور داری که پیامبر جد من است، پس چرا و به چه جرمی خاندان او را کشتی؟ این گونه اقرار گرفتن از خصم موجب شد، تمامی تبلیغات گمراه کننده ای که امویان آن را ترویج کرده و بر این مدعا بودند که اسیران از خوارج هستند، خنثی گردد.
یزید در برابر این رسوایی در حضور دیگران مجبور شد تا از موضع جابرانه و ظالمانه خود دست بردارد و از آن چه نسبت به خاندان پیامبر انجام داده است، ظاهرا متأسف شده و مسؤولیت شهادت امام حسین و یارانش را به گردن فرماندار کوفه؛ یعنی، عبیدالله بن زیاد پسر مرجانه می اندازد و از امام سجاد می خواهد که اگر درخواست یا پیشنهادی دارد، بنویسد تا آن را انجام دهد(مجلسی، ١٤٠٣، ج٤٥: ١٣٩).
٣- ٣- تعریض و کنایه
یکی از روشهایی که مناظره کننده می تواند برای رساندن منظور و هدف خود به کار برد، بدون این که به آن تصریح کرده باشد، کنایه است. در شرایطی که تصریح به امر مورد نظر، خطراتی داشته باشد می توان از تعریض یا کنایه استفاده کرد.
سخنان امام سجاد در خطبه هایی که در ایام اسارت از کربلا تا مدینه ایراد فرمود، سرشار از یادآوری و اشاره و حتی در بسیاری موارد، کنایه بود که به مراتب از سخن آشکار، رساتر و تأثیرگذارتر است؛ مثلا، در کوفه برای مردم خطبه ای در چارچوب بیان وضعیت شخصی ایراد کرد و مردم را این گونه از شخصیت، سرگذشت و مصیبت های خویش آگاه ساخت، بدون این که به بیان معایب و رسوایی های امویان بپردازد و آتش خشم و کینۀ آنان را برانگیزد. در قسمتی از این خطبه چنین فرمود:
من عرفنی فقد عرفنی ومن لم یعرفنی فأناعلی بن الحسین المذبوح بشط الفرات من غیر ذحل و لا ترات أنا ابن من انتهک حریمه و سلب نعیمه و انتهب ماله و سبی عیاله أنا ابن من قتل صبرا فکفی بذلک فخرا؛ (طبرسی، ١٤٠٣، ج ٢: ٣٠٥ )
آنکه مرا می شناسد که می شناسد و هر کس نمی شناسد [بگویم ] من علی فرزند حسینم، که در کنار فرات او را کشتند، بی آنکه خونی طلبکار باشند و قصاصی خواهند، من پسر آن کسم که حرمت او بشکستند و مال او را تاراج کردند و عیال او را به اسیری گرفتند، منم پسر آنکه او را محاصره کردند و کشتند و این برای فخر کافی است!
همچنین بنا بر روایتی بعد از شهادت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین و بازگشت امام سجاد به شهر مدینه، ابراهیم فرزند طلحة بن عبیدالله حضرت را ملاقات کرد و از امام پرسید: چه کسی پیروز شد؟ امام سجاد فرمود:
اذا أردت أن تعلم من غلب ودخل وقت الصلاة فأذن ثم أقم؛ (مجلسی، ١٤٠٣، ج ٤٥: ١٧٧)
اگر خواستی بدانی چه کسی پیروز میدان بوده است، هنگام نماز اذان و سپس اقامه بگو.
در واقع میتوان سخن کوتاه و کوبندە امام را چنین تفسیر کرد که؛ قیام ما برای زنده ماندن پیام وحی و رسالت بود و تا زمانی که از ماذنه ها، ندای اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش می رسد و مسلمانان برای نماز خویش در اذان و اقامه، این شعارها را تکرار کنند، ما پیروزیم.
٤- ٣- بیدار کردن فطرت
در مناظره با بیدار نمودن فطرت طرف مقابل می توان او را به محاسبه و تفکر واداشت تا راه صواب و حقیقت بر او آشکار گشته و در برابر حق تسلیم شود.
خطبه امام سجاد در کوفه بر سرزنش کوفیان و توجه دادن آنان به زشتی و بزرگی گناهی که مرتکب شده بودند، استوار بود تا شاید وجدان های خفتۀ آنان بیدار شود.
بخشی از این خطبه چنین است:
أیها الناس ناشدتکم بالله هل تعلماون أنکم کتبتم إلی أبی وخادعتموه و أعطیتموه من أنفسکم العهد و المیثاق و البیعة ثم قاتلتموه و خاذلتموه فتبا لکام ما قدمتم لأنفسکم وسوء لرأیکم بأیة عین تنظرون إلی رسول الله یقول لکم قتلتم عترتی وانتهکتم حرمتی فلستم من أمتی؛ (طبرسی، ١٤٠٣، ج ٢: ٣٠٥ )
ای مردم، شما را بخدا سوگند آیا در خاطر دارید به سوی پدر من نامه نوشتید و او را فریب دادید و پیمان و عهد و میثاق بستید و باز با او کارزار کردید و او را بی یاور گذاشتید؟! پس هلاک باد شما را! چه توشه ای برای خود پیش فرستادید و زشت باد رأی شما! به کدام چشم به روی پیغمبر نظر می افکنید، وقتی با شما گوید عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید، پس از امت من نیستید!؟
در این هنگام صدای مردم به گریه بلند شد و به یک دیگر می گفتند هلاک شدید و نفهمیدید. امام در ادامه چنین فرمود:
...و رب الراقصات إلی منی فإن الجرح لما یندمل قتل أبی بالأمس و أهل بیته معه فلم ینسنی ثکل رسول الله ص و ثکل أبی و بنی أبی وجدی شق لهازمی و مرارته بین حناجری و حلقی وغصصه تجری فی فراش صدری ومسألتی أن لاتکونوا لنا و لا علینا؛ (طبرسی، ١٤٠٣، ج ٢: ٣٠٥)
...سوگند به پروردگار راقصاتی (شتران حاجیان) که به منی برند، آن زخم که دیروز از کشتن پدرم و اهل بیت وی بر دل من رسید هنوز بهتر نشده و التیام نیافته است، داغ پیغمبر فراموش نگشته و داغ پدرم و فرزندان پدر و جدم موی رخسار مرا سپید کرده است و تلخی آن میان حلقوم و حنجره من است و اندوه آن در سینه من مانده است و خواهش من این است نه با ما باشید و نه بر ما.
همچنین هنگامی که اهل بیت را با دست بسته به مجلس یزید بردند، امام سجاد وجدان و فطرت یزید را هدف گرفت و خطاب به یزید چنین فرمود:
أنشدک الله یا یزید ما ظنک برسول الله لو رآنا علی هذه الحالة؛ (مجلسی، ١٤٠٣، ج ٤٥: ١٣٢)
ای یزید! تو را به خدا سوگندمی دهم ؛ به گمان تو اگر پیامبر ما را به این هیأت دیدار نماید، چه می کند؟ یزید مجبور شد امر به باز کردن دستان اهل بیت کند.
در همین مجلس بود که یزید به خطیبی دستور داد که بالای منبر رفته و به امام حسین و پدرش دشنام دهد. خطیب اطاعت امر یزید کرد و بالای منبر رفت و از دشنام و بدگویی به ساحت مقدس علی و امام حسین کم نگذاشت . در این هنگام امام سجاد به خطیب چنین فرمود:
ویلک أیها الخاطب اشتریت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبوأ مقعدک من النار؛ (سید بن طاووس ، ١٣٩١: ٢٥٢؛ مجلسی، ١٤٠٣، ج ٤٥: ١٣٧ )
وای بر تو ای خطیب! آیا رضایت بندگان خدا را بر غضب و خشم آفریدگار به جان خریدی؟ پس جایگاه خود را در آتش مهیا کرده ای .
٥- ٣- نیفتادن در دام مغالطه
در مناطره علاوه بر علم ، آگاهی، فصاحت ، بلاغت و بسیاری ملزومات دیگر، مناظرهکننده باید همواره مراقب باشد تا در دام مغالطه خصم گرفتار نشود.
همانگونه که قبلا اشاره شد، امام سجاد در کاخ یزید، خطبه ای بسیار روشنگرانه ایراد کرد به گونه ای که با شنیدن کلام امام چنان جوش و خروشی از گریه و فغان در میان اهل شام بپا خاست که یزید ترسید فتنه ای بر پا شود. بر جان خود ترسید، مستأصل شد و دستور اقامه اذان داد. در واقع این عمل او نوعی مغالطه یا پارازیت بود. در این جا امام در دام مغالطۀ او نیفتاد و رشته کلام از دست ایشان خارج نشد، بلکه بهترین استفاده را از این موقعیت پیش آمده به عمل آورد؛ در شروع اذان چون به فراز «الله أکبر، الله أکبر» رسید، امام فرمود: «لا شیء أ کبر من الله» چیزی از خدا بزرگتر نیست و چون به فراز «أشهد أن لا إله إلا الله» رسید حضرت فرمود: «شهد بها شعری و بشری و لحمی و دمی» مو، پوست، گوشت و خون من به یگانگی خدا شهادت می دهند و چون به «أشهد أن محمدا رسول الله» رسید حضرت گریست و روی به یزید نمود و فرمود:
محمد هذا جدی أم جدک یا یزید فإن زعمت أنه جدک فقد کذبت وکفرت و إن زعمت أنه جدی فلم قتلت عترته؟ (مجلسی، ١٤٠٣، ج ٤٥: ١٣٩)
ای یزید! این پیغمبر، جد من است و یا جد تو؟ اگر گویی جد من است، همه میدانند که دروغ می گویی و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روی ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و اهل بیت او را به اسارت گرفتی؟!
این گونه امام علاوه بر خنثی کردن مغالطۀ یزید، در معرفی خود و دیگر اهل بیت که اکنون به ظاهر اسیر خاندان بنی امیه شده بودند و به مردمی که نمی دانستند حسین کیست و از جایگاه والای اهل بیت خبر نداشتند، گام دیگری برداشت .
٦- ٣- به کارگیری زبان انگیزشی و احساسی
از جمله روشهایی که برای تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب به کار می رود، برانگیختن شوق و انگیزٔە درونی مخاطب برای دریافت حقایق و واقعیات است. امام سجاد در جریان عاشورا از این روش استفاده کردند و حتی آن را با زبان شعر درآمیختند؛ درکوفه که به قصد پشیمان ساختن مردم از عدم وفای به عهدشان با امام حسین سخن
می گفتند، به مردم چنین فرمود:
فلا تفرحوا یا أهل کوفة بالذی/ أصیب حسین کان ذلک أعظما
قتیل بشط النهر نفسی فداؤه/ جزاء الذی أرداه نار جهنما
(طبرسی، ١٤٠٣، ج٢: ٣٠٥) ای اهل کوفه به این مصیبتی که به حسین رسیده خوشحال نباشید، هر چند بسیار عظیم است، کشته شده به شص فرات که جانم فدایش باد، جزای کسی که او را به شهادت رساند، آتش جهنم است .
همچنین امام سجاد پس از بازگشت از شام برای مردم مدینه خطبه ای خواندند و در آن ضمن افشاگری در جنایات امویان در جریان عاشورا، با بیانی مؤثر مردم را به برپایی عزا و ماتم فراخواندند. در بخشی از این خطبه امام فرمود:
أیها الناس فأی رجالات منکم یسرون بعد قتله أم أی فواد لایحزن من أجله أم أیة عین منکم تحبس دمعها و تضن عن انهمالها فلقد بکت السبع الشداد لقتله و بکت البحار بأمواجها و السماوات بأرکانها و الأرض بأرجائها و الأشجار بأغصانها و الحیتان و لجج البحار و الملائکة المقربون و أهل السماوات أجمعون یا أیها الناس أی قلب لا ینصدع لقتله أم أی فواد لایحن إلیه أم أی سمع یسمع هذه الثلمة التی ثلمات فی الإسلام ولا یصم؛ (سیدبن طاووس، ١٣٩١: ٢٧٢؛ مجلسی، ١٤٠٣، ج ٤٥: ١٤٨)
ای مردم کدامیک از مردان شما پس از این مصیبت میتواند شاد و خرم باشد؟ کدام قلبی است که مملو از غم آن حضرت نباشد؟ کدام دیده است که بتواند جلو ریزش اشک هایش را بگیرد؟ در حالیکه آسمانهای هفت گانه در مصیبت او گریستند و دریا با همۀ امواجش و آسمان با تمامی ارکانش و زمین تا عمق آن و درختان با همۀ شاخه هایش و ماهیان و امواج دریاها و ملایک مقرب الهی و آسمانیان، همه و همه در این مصیبت گریستند. ای مردم! کدامین دل است که در مصیبت آن حضرت خونین نگشت؟ کدامین قلب است که مملو از اندوه نگشت و کدامین گوش با شنیدن این مصیبت بزرگ کر نشده است؟
٧- ٣- پرسش گری
پرسش گری شیوه ای است که میتوان خصم را وادار به پاسخ گویی کرد تا باطل او آشکار گردد. در جریان عاشورا هنگامی که اسیران آل محمد را به شام آوردند، پیرمردی شامی نزد اهل بیت که به ظاهر اسیر امویان بودند، آمد و خدا بر هلاک آنان شکر گفت و از ناسزا گفتن به ایشان فروگذار نکرد. امام سجاد که متوجه غفلت او شد، خواستند او را با اهل بیت آشنا سازند، از روش پرسش گری استفاده کرد و به او فرمود:
أما قرأت کتاب الله عزوجل؟ قال نعم فقال له أما قرأت فی الآیة «قل لا أسئلکم علیه أجرا إلا المودة فی القربی» (شوری/٢٣)؟. نحن أولئک فهل تجد لنا فی سورة بنی إسرائیل حقا خاصة دون المسلمین؟ أما قرأت هذه الآیة «و آت ذا القربی حقه» (إسراء/٢٦)؟...فنحن أولئک الذین أمرالله نبیه أن یوتیهم حقهم . «نعم فهل قرأت هذه الآیة «واعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه وللرسول ولذی القربی» (انفال /٤١)؟...فنحن ذو القربی فهل تجد لنا فی سورة الأحزاب حقا خاصة دون المسلمین؟ ...أما قرأت هذه الآیة «إنما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا»(احزاب/٣٣)؛ (طبرسی، ١٤٠٣، ج ٢: ٣٠٧؛ سیدبن طاووس، (283: 1391
آیا قرآن خوانده ای؟. . . آیا تا به حال به این آیه برخورده ای: «ای پیامبر! به مردمان بگو من در برابر تلاشهایی که برای هدایت شما انجام داده ام، پاداشی نمیخواهم جز این که خویشان مرا دوست بدارید»؟. . . مائیم قربی و نزدیکان رسول که خواستار مودت به ایشان شده، آیا در سوره بنی اسرائیل به حقی که مخصوص ماست نه دیگر مسلمین برخورده ای؟. . . آیا تا حال این آیه را تلاوت نموده ای: «حق ایشان را بپرداز»؟ فرمود: مائیم آن گروهی که خداوند به رسولش امر فرموده که حق ایشان را بپرداز. پیرمرد شامی گفت: آیا واقعا شما همان افرادید؟! حضرت سجاد فرمود: بله. آیا این آیه را خوانده ای؟ بدانید هر چه به عنوان غنیمت و سود میبرید، خمس آن متعلق به خدا و رسول او و نزدیکان رسول خداست . ما ذو القربی هستیم، آیا در سوره احزاب حقی که فقص مخصوص ما نه دیگر مسلمین باشد یافته ای؟. . فرمود: مگر این آیه را نخوانده ای؟ همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی و گناه، از شما اهل بیت زدوده شود و شما را به گونه ای بیمانند پاک گرداند؟
در کتب تاریخی نقل شده است ، پیرمرد شامی دست خود به آسمان بلند کرد و سه بار گفت : خدایا به درگاهت توبه میکنم ! بار الها از عداوت به آل محمد توبه می کنم، و از قاتلین اهل بیت محمد اظهار بیزاری می جویم، تا حال قرآن تلاوت می کردم، ولی متوجه این مطالب نشده بودم(طبرسی، ١٤٠٣، ج٢: ٣٠٧).
همچنین هنگامی که اهل بیت را در شام به مجلس یزید بردند، در اولین گفتگویی که بین امام و یزید صورت گرفت، یزید سعی داشت شهادت امام حسین و یارانش را خواست خدا و جبر جلوه دهد؛ اما امام سجاد به گونه ای پاسخ دادند و پرسشی از او پرسیدند که نتوانست پاسخ دهد.
یزید گفت: خدا را سپاس که پدرت را کشت! ...حضرت فرمود: علی من قتل أبی لعنة الله أ فترانی لعنت الله عز و جل؟ (طبرسی، ١٤٠٣، ج٢: ٣١١). لعنت خدا بر قاتلین پدرم باد! ای یزید فکر می کنی من خدا را لعنت کردم!؟ یزید از پاسخ آن حضرت درمانده بود.
٨- ٣- مخاطب شناسی
شخص مناظره کننده علاوه بر تسلص علمی بر مسأله و بیان شیوا و رسا، باید مخاطب خود را بشناسد و شرایص او در آن موقعیت مکانی و زمانی را در نظر داشته باشد تا سخن خود را متناسب با مخاطب بیان کند و این نکته را امام سجاد در خطبه هایی که در کوفه، شام و مدینه ایراد کردند، کاملا در نظر داشتند. در کوفه با توجه به عمل کوفیان در دعوت و بیعت با امام حسین و سپس بیوفایی و پیمان شکنی آنان، خطبه امام سجاد بر سرزنش و توجه دادن آنان به زشتی و بزرگی گناهی که مرتکب شده بودند، تکیه داشت بلکه وجدان های خفتۀ آنان بیدار شود. اما شامیان، اهل بیت را نمی شناختند و با آنان بیگانه بودند. نمی دانستند حسین کیست و از جایگاه والای امیرالمؤمنین علی آگاهی نداشتند. بنابراین خطبه امام سجاد در شام بر انتسابشان به رسول خدا و فضایل امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا تکیه داشت تا مردم بفهمند این به ظاهر اسیران، خویشاوندان رسول خدایند و برترین مسلمانان نه خارجی و کشتن و اسیرکردن آنان هیچ دلیل موجهی نداشته است . اما مردم مدینه نیز مانند مردم کوفه به اندازٔە کافی با اهل بیت آشنا بودند، بنابراین نیازی به معرفی اهل بیت نبود و امام سجاد به بیان عمق فاجعه کربلا پرداخته و مردم را به برپایی عزا و ماتم فراخواند تا غم و اندوه آن فراموش نگردد. (طبرسی، ١٤٠٣، ج٢: ٣١١؛ سیدبن طاووس، ١٣٩١: ٢٧٢؛ مجلسی، ١٤٠٣، ج٤٥: ١٤٨).
٩- ٣- شجاعت، صراحت و قاطعیت
موضع گیریهایی که امام سجاد در مجلس ابن زیاد و یزید نشان دادند و خطبه هایی که در حضور بیان فرمودند، همه شاهد شجاعت امام و صراحت و قاطعیت بیان امام است.
وقتی حضرت سجاد از فرزندان امام حسین و خانواده اش را با کاروان اسرا بر یزید وارد کردند، یزید به آن حضرت گفت: «ای علی، خدا را سپاس که پدرت را کشت!»
حضرت فرمود: «قتل أبی الناس» مردم پدرم را کشتند. یزید گفت: «خدا را سپاس که با قتل او خیالم را آسوده ساخت!» حضرت فرمود: «علی من قتل أبی لعنة الله» لعنت خدا بر قاتلین پدرم باد! (طبرسی، ١٤٠٣، ج٢: ٣١١).
این برخورد و مناظره به گونۀ دیگری نیز نقل شده است؛ وقتی امام سجاد نام مبارکشان را فرمودند، یزید گفت مگر خدا علی بن حسین را نکشت؟ حضرت فرمود: «برادر بزرگ تری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند». ابن زیاد گفت «خدا او را کشت «.
امام فرمود: «الله یتوفی الأنفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها»(زمر/٤٢) از این
پاسخ شجاعانه و به موقع امام، ابن زیاد چنان خشمگین شد که گفت: «تو جرأت پاسخ دادن مرا داری و می توانی سخن مرا رد کنی؟ او را ببرید و گردنش را بزنید» (سیدبن طاووس، ١٣٩١: ٢٢٠؛ مجلسی، ١٤٠٣، ج٤٥: ١١٧). در این جا فقط حضرت زینب بود که توانست جان حضرت را نجات دهد. بی شک این موضع گیری به جا و شجاعانه از آدم ترسو برنمی آید.
١٠- ٣- استناد به مقبولات طرف مقابل
یکی از شروط موفقیت یک احتجاج و مناظره این است که احتجاج کننده به اموری استدلال کند که مورد قبول طرف مقابل باشد؛ چراکه بدون پذیرش مقبولات طرفینی مناظره و احتجاج عقیم و بی ثمر خواهد بود. در احتجاجات امام سجاد این امر کاملا مشهود است؛ مثلا، ایشان برای نشان دادن احوال اهل بیت در اسارت در پاسخ منهال، پیرمرد شامی که در این مورد از حضرت سؤال کرده بود، به اموری که مقبول او بود استناد کرده و فرمودند:
أَصْبَحْتُ فِی قَوْمِنَا بِمَنْزِلَةِ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی آلِ فِرْعَوْنَ یذَبِّحُونَ الْأَبْنَاءَ وَ یسْتَحْیونَ النِّسَاءَ وَ أَصْبَحَ خَیرُ الْبَرِیةِ بَعْدَ نَبِیهَا ص یلْعَنُ عَلَی الْمَنَابِرِ وَ یعْطَی الْفَضْلُ وَ الْأَمْوَالُ عَلَی شَتْمِهِ وَ أَصْبَحَ مَنْ یحِبُّنَا مَنْقُوصاً بِحَقِّهِ عَلَی حُبِّهِ إِیانَا
در حالی صبح کردیم که در میان قوم خود همچون بنی اسرائیلیم در میان خاندان فرعون. مردان را می کشند و زنان را زنده نگه میدارند و بهترین خلایق بعد از پیامبر بر فراز منبرها لعن می شود و برای دشنام دادن به او مال و منال می دهند. دوستان ما به خاطر محبتشان نسبت به ما از حق و مقامشان کاسته می شود.
سپس امام در ادامه سخنشان برتری اهل بیت را بر عرب و حتی قریش ثابت کردند:
یَا مِنْهَالُ أَمْسَتِ الْعَرَبُ تَفْتَخِرُ عَلَی الْعَجَمِ بِأَنَّ مُحَمَّداً عَرَبِی وَ أَمْسَتْ قُرَیشٌ تَفْتَخِرُ عَلَی سَائِرِ الْعَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّداً مِنْهَا وَ أَمْسَینَا مَعْشَرَ أَهْلِ بَیتِهِ وَ نَحْنُ مَغْصُوبُونَ مَقْتُولُونَ مُشَرَّدُونَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ مِمَّا أَمْسَینَا فِیهِ یا مِنْهَالُ (سید بن طاووس، ١٣٩١: ٢٦٠؛ مجلسی، ١٤٠٣، ج ٤٥: ١٤٣)
ای منهال! زمانی بود که عرب بر عجم فخر میورزید که محمد از اعراب است و زمانی بود که قریش بر همۀ عربها فخر میفروختند که محمد جزو قبیلۀ قریش است و روزگاری نیز بر ما سپری شد که حق ما را ظالمانه گرفتند ما را به قتل رسانیدند و در این مصیبت که بر ما وارد شد تنها میتوانیم «إنا لله و إنا إلیه راجعون» بگوییم این روزگاری است که ما در آن قرار داریم ای منهال.
گویا امام با این جملات، یک دلیل عقلی را بیان کردند که اگر قریش به دلیل انتساب به پیامبر ابراز برتری بر تمام عرب می کند و آنان نیز این برتری را می پذیرند، ما اهل بیت پیامبر به این ابراز برتری بر عرب و عجم سزاوارتریم؛ اما آنان حق ما را نادیده گرفتند و این جنایت ها را در حق آل رسول روا داشتند.
یکی دیگر از مصادیق استناد امام سجاد به امور مقبول، هنگامی بود که پس از بازگشت از اسارت یکی از خدام امام شاهد تضرع و سجده ایشان بود، وقتی امام سر از سجده برداشت، قطرات اشک از محاسن مبارکشان میچکید. خادم به آن حضرت عرض کرد: سرورم! هنگام آن نرسیده که غم و اندوه شما تمام شود و سرشک ماتم از چهره شما زدوده شود؟! امام با یک قیاس عقلی مسأله را برای او روشن نمود و فرمود:
وَیحَک إِنَّ یعْقُوبَ بْنَ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ع کانَ نَبِیاً ابْنَ نَبِی کانَ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَیبَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَشَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْحُزْنِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ مِنَ الْبُکاءِ وَ ابْنُهُ حَی فِی دَارِ الدُّنْیا وَ أَنَا فَقَدْتُ أَبِی وَ أَخِی وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی صَرْعَی مَقْتُولِینَ فَکیفَ ینْقَضِی حُزْنِی وَ یقِلُّ بُکائِی (مجلسی، ١٤٠٣، ج ٤٥: ١٤٩)(سیدبن طاووس، ١٣٩١: ٢٨٢)
چه می گویی؟! حضرت یعقوب با وجود این که پیامبر و پیامبرزاده بود و دوازده فرزند پسر داشت؛ خداوند یکی از فرزندانش را از نظر او غایب کرد، از غم جدایی او موی سرش سپید شد و پشتش خمید و در اثر گریه زیاد، فروغ دیدگانش را از دست داد و حال آنکه فرزندش در دنیا زنده بود. اما من پدر و هفده نفر از خاندانم را از دست دادهام و شهادت آنها را به چشم دیدهام، پس چگونه حزن و اندوهم پایان یابد و اشک دیدگانم خشک شود؟
١١- ٣- داشتن صبر و بردباری
در تمامی برخوردهایی که حضرت با مردم شهرهای کوفه و شام داشتند، برای انجام رسالت الهی خویش در پاسداری از خون شهدای کربلا و انجام رسالت الهی خویش با بردباری و سعه صدر رفتار کرده و نسبت به اموری که آنان دچار تردید و شبهه بودند، روشنگری نمودند. نمونه ای از این برخوردها هنگامی بود که اسیران آل محمد را به شام بردند و آنان را بر پلکان مسجد که همیشه جای اسیران بود جای دادند، در این هنگام پیرمردی شامی نزد ایشان آمد و گفت: سپاس خدای را که شما را کشت و هلاک ساخت و شاخ فتنه را برید!، و از ناسزا گفتن چیزی فرونگذارد. چون سخن او به آخر رسید، حضرت به او فرمود:
إِنِّی قَدْ أَنْصَتُّ لَک حَتَّی فَرَغْتَ مِنْ مَنْطِقِک وَ أَظْهَرْتَ مَا فِی نَفْسِک مِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءِ فَأَنْصِتْ لِی کمَا أَنْصَتُّ لَک (طبرسی، ١٤٠٣، ج ٣٠٧: ٢)
من سکوت کردم تا سخنت به پایان رسید و آنچه در دل از عداوت و کینه داشتی اظهار نمودی، پس تو نیز همچو من که برایت سکوت نمودم خاموش باش.
پیرمرد شامی گفت : بگو و امام با سخنان خود او را چنان آگاه و روشن نمودند که از رفتار و کردار خود به درگاه خدا توبه کرد. (همان)
نتیجه گیری
از تحلیل و بررسی مناظرات و احتجاجهای امام سجاد در جریان عاشورا روشن گردید که راه و روش امام سجاد ادامه راه پیامبراکرم و ائمه معصومین پیش از خود و راه حق و حقیقت بوده است. امام در موقعیت های مختلف با ایراد خطبه های روشنگرانه و نیز پاسخ هایی که در جواب خصم بیان میفرمودند، ضمن معرفی و شناساندن خود و نسبت و ارتباط خود و سایر اسرا به پیامبر و علی دستگاه حکومت امویان را به عوامفریبی افکار عمومی، انحراف از اسلام ناب و حق و حقیقت و متجاوز به حریم پاک اهل بیت پیامبر متهم کرده و چهره واقعی امویان را به عموم مردم نمایاندند و پیام اصلی قیام امام حسین را با یک منطق صحیح گفت وگو و احتجاج به گوش آنان رساندند.
امام سجاد با احتجاجاتی عالمانه و خردمندانه در کوفه وجدان افراد را بر زشتی عهدشکنی و بیوفایی که با امام حسین روا داشتند، مورد خطاب قرار داده و آنان را بر گناهی که مرتکب شده بودند، سرزنش کردند. خطای مردم شام را مبنی بر خارجی دانستن اسرا، برایشان نمایان ساخته و افکار جامعه را به سمت آگاهی از انحرافات و خطاهای دستگاه حاکم سوق دادند. در مدینه با برپایی مراسم عزا و ماتم سعی در زنده نگاه داشتن واقعه عاشورا و پیام قیام امام حسین داشتند.
باید از سیره و روش امام سجاد با منطق صحیح گفت وگو و مناظره در مبارزه علمی با ظلم و ستم و دفاع از مظلوم گام برداشت. زمانی که مردم بر اثر تبلیغات سوء دچار غفلت شده و تشخیص صواب از ناصواب سخت میگردد، نباید سکوت کرد، حتی در بدترین شرایص باید فریاد زد و مانع پایمال شدن حق و حقیقت گردید.
منابع
قآرن کریم.
حر عاملی، محمدبن حسن . (١٤٠٩). وسائل الشیعه، به تصحیح مؤسسة آل البیت، چاپ اول، قم، انتشارات مؤسسة آل البیت.
جمالی، نصرت الله. (١٣٨٦ش ). روش گفتمان یا مناظره، قم، مهدیه.
دهخدا، علی اکبر. (١٣٧٧). ل غات ناماه ، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
سیدبن طاووس، علی بن موسی. (١٣٩١). لهوف، ترجمه عباس عزیزی، چاپ پانزدهم، قم، انتشارات صلاه.
شریف قرشی، شیخ باقر. (١٣٨٠ش ). زندگانی حضرت امات حسین، چاپ اول، بنیاد معارف اسلامی، ج١
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (١٣٧٤ش ). ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، مترجم: غلامرضا خسروی، محقق / مصحح: غلامرضا خسروی حسینی، چاپ دوم، تهران، مرتضوی، ج٤.
دیلمی، حسن بن محمد. (١٣٧٧ش ). إرشاد القلوب، ترجمه رضایی، چاپ سوم، تهران، ج١
طبرسی، احمدبن علی. (١٤٠٣). الاحتجاج علی اهل اللجاج، به تصحیح محمد باقر خرسان، چاپ اول، مشهد، نشر مرتضی.
کلینی، محمدبن یعقوب. (١٤٠٧ ). الکافی(ط الإسلامیة)، به تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه .
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی. (١٤٠٣). بحار الأنوار(ط بیروت)، به تحقیق و تصحیح جمعی از محققان، چاپ دوم، بیروت، انتشارات دار إحیاء التراث العربی.
معین، محمد. (١٣٦٣). فرهنگ معین، چاپ ششم ، تهران، انتشارات امیر کبیر.