چندی پیش رئیس جمهوری در مراسم آغاز سال تحصیلی جدید از محتوای کتب درسی انتقاد کرد. حسن روحانی گفت: «کتابهای درسی ما دانشآموز را به جای تربیت برای فردا، برای دیروز تربیت میکند. وقتی امروز کتابهای درسی را باز میکنیم غیر از عوض شدن جلد، فونت، عکس و تغییر بعضی عبارتها نسبت به زمانی که ما درس میخواندیم تغییر چندانی نکرده است.»
به گزارش ،ایران نوشت: روحانی همچنین به کمبودهای آموزشی وزارتخانه اشاره کرد: «اگر کسی که 12 سال درس خوانده و دیپلم گرفته را دو سال بعد از دیپلم با کسی که در یک کشور پیشرفته این کار را انجام داده مقایسه کنیم، میبینیم آن کسی که در کشور پیشرفته بوده داشتههایش بیشتر از دانشآموز ایرانی است. باید بپرسیم چرا؟ چون ما در کلاس خود البته در هنرستان کمتر و در دبیرستان بیشتر، بیشتر میخوانیم و حفظ میکنیم تا در امتحان نمره خوب بگیریم و چون حفظیم، حافظه با گذشت زمان مثل یخ در آب است و آب میشود. اما اگر به خلاقیت جوانها و نوجوانها تکیه کنیم و همان مطلب را به جای حفظ کردن به صورت سؤال مطرح کنیم تا با فکر خودشان جواب بدهند نتیجه را خواهیم دید. این مسأله باید باور نویسندگان کتب درسی شود که دانشآموزان میتوانند در بیان پاسخها از آنها بهتر باشند و با مقدمه، مطلب، بیان و جملات بهتری حرفشان را بیان کنند. باید بگذاریم بخش بزرگی از کتب درسی ما توسط دانشآموزان در سالهای آینده نوشته شود و روی خلاقیت و مهارت دانشآموزان تکیه کنیم». اینها انتقادات جدی رئیس جمهوری درباره محتوای کتابهای درسی بود. سخنانی که مورد توجه بسیاری از خانوادهها و کارشناسان تعلیم و تربیت هم قرار گرفت چرا که در این سالها، محتوای کتابهای درسی آنقدر سنگین و سخت شده که بسیاری از پدر و مادرها دیگر از پس این کتابها برنمیآیند و راه چاره را در معلم خصوصی گرفتن و فرستادن بچهها به کلاسهای تقویتی میجویند. تغییر کتب درسی و سختی دروس به کابوس دانشآموزان و خانوادهها و حتی معلمان تبدیل شده است؛ تا جایی که میشنویم گاه برخی از معلمان هم قادر به پاسخگویی نیازهای علمی دانشآموزان نیستند. بر همین اساس این پرسش را بین نویسندگان کودک و نوجوان مطرح کردیم که جای چه موضوعاتی در کتابهای درسی خالی است و اگر شما مؤلف کتابهای درسی بودید به چه موضوعاتی توجه میکردید؟
هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده کودک و نوجوان، در پاسخ به این سؤال میگوید: مؤلفان باید توجه کنند که در کتابهای درسی چه میخواهند بگویند و چگونه باید این موضوعات را بگویند. پرسشهای جدی که کمتر میبینیم مؤلفان در کتابهای درسی به آن پاسخ داده باشند؛ موضوع بسیار جدی در کتابهای علوم انسانی است. به نظر میرسد ما در این بخش مشکلات بسیاری داریم، نثر کتابهای علوم انسانی باید روان باشد. کتاب ادبیات باید آنقدر جذاب باشد تا دانشآموزان علاقهمند آن شوند، موضوعی که الان نمیبینیم. کتاب درسی باید به گونهای نوشته شود که دانشآموزان را علاقهمند به خواندن کتاب کند.
وی تأکید میکند: اگر دانشآموزی کتابش را با لذت بخواند، قصه و شعر را با لذت بخواند در ذهنش باقی میماند. هم اکنون از دانشآموزان دهه 50 و 60 بپرسید که کدام قصه و شعر در ذهنشان باقی مانده است؟ همه بدون استثنا به شعر «باز باران با ترانه» اشاره میکنند. حرفم این است که مسئولان آموزش و پرورش بدون توجه به تفکر و ایدئولوژی اجازه دهند تا افراد داستانها و شعرهای خوب و ماندگار را وارد کتابهای درسی کنند. اول کتاب هم بنویسند که قابل توجه معلمان محترم؛ ما با عقاید نویسنده کاری نداریم. آثار خوب را اجازه دهید دانشآموز بخواند.
مصطفی رحماندوست نویسنده کودک و نوجوان هم در گفتوگو با «ایران» تأکید میکند: اساساً کتابهای درسی در تمام دنیا برای این است که دانشآموزان لذت ببرند به ویژه در خیلی از کشورها کتابهای داستان و شعر برای دانشآموزان نوشته میشود تا آنها را به سوی ادبیات کشورشان جذب کنند اما نمیدانم این اتفاق در ایران میافتد یا خیر؟ من اگر جزو مؤلفان کتابهای درسی بودم بهترین قصهها و شعرها را در کتابهای درسی کودکان وارد میکردم تا دانشآموزان با ادبیات کشور بیشتر از قبل آشنا شوند. دانشآموزان باید از کتاب لذت ببرند اما این کتابهای فعلی آنچنان لذتی به دانشآموز نمیدهد.
به اعتقاد مصطفی رحماندوست، ما منابع خوبی برای دانشآموزان تولید نکردهایم برای همین الان دانشآموزان علاقهای به خواندن و دانستن ندارند. او میگوید: به نظرم اگر منابع و اطلاعات خوبی به دانشآموزان بدهیم و به معلمها بگوییم که چگونه با دانشآموزان درباره این موضوعات حرف بزنند دانشآموزان علاقهمند خواهند شد.
نویسنده متن آموزشی باید فلسفه ادراک بداند
شهرام شفیعی نویسنده هم با اشاره به اینکه ایکاش درباره این موضوع مؤلفان کتابهای درسی سراغ ما میآمدند میگوید: «البته ایکاش در طول همه سالهای سه دههای که من برای بچهها قلم میزنم، همین پرسش شما را متولیان تألیف کتابهای درسی از بنده میپرسیدند.البته در ادوار مختلف دولت پرسیدهاند اما کم حوصلگی نشان دادهاند. این مترادف نپرسیدن است. من خود به مدت هشت سال سردبیر پرتیراژترین مجله آموزش و پرورش بودهام و مدیران وقت را جوینده پرسشهای مهم و مشتاق پاسخهای نو یافته ام. اما کفاف کی دهد این بادهها به مستی ما؟!...از دست مدیران کارهایی برمیآید اما نه در حد معجزه. ما در بدنه کارشناسی، محتاج طراوت و پویندگی و از خود گذشتگی و عدم «خود میان انگاری» هستیم.»
وی تأکید میکند: در این مجال کوتاه، فقط میتوانم بگویم ما به چیزی احتیاج داریم که شاخهای از فلسفه آموزش است. یعنی فلسفه متن آموزشی یا فلسفه کتاب درسی. من تعبیر اول را بیشتر میپسندم. آموزش و پرورش ما باید بیشتر به این هشدار توجه کند که تخصص در یک علوم، الزاماً به معنای تخصص در نوشتن متن آموزشی در آن علم نیست. نویسنده متن آموزشی باید فلسفه ادراک بداند. ما باید طبقهبندی انواع تحلیل و ادراک را بدانیم و آن وقت با تکیه بر مخاطب شناسی، متن را به آن سمت ببریم.
شفیعی معتقد است: متن درسی در درجه اول متن است. پس باید روانی و روندگی درونی لازم برای خوانده شدن را داشته باشد. دیگر این که متن درسی باید در نخستین سطور خود مخاطب را دچار «تحمل ابهام» کند. یعنی همان فضای شیرین ندانستن که از دانستن هم شیرینتر است و آغاز علم است.
محتوای کسل کننده
آنچه رئیس جمهوری به عنوان واقعیتی جدی بدان اشاره داشت عدم تغییر کتابهای درسی در چند دهه اخیر بوده است. این بدان معناست که محتوای کتابها و روش ارائه آنها به گونهای بوده که دانشآموز نتوانسته با آن ارتباط برقرار و آن را وارد زندگی خود کند. موضوعی که عبدالجلیل کریم پور کارشناس تعلیم و تربیت به آن اشاره میکند و میگوید: ا اگر نگاهی به محتوای آنها بیندازیم حجم بالای مطالب و شاید عدم جذابیت آنها باعث شده تا فقط برای رفع تکلیف، آن را بکار برد. طبعاً اگر محتوا کسل کننده باشد و ذوق دانشآموز درنظر گرفته نشود و بیشتر مفاهیم به صورت خشک و بدون جذابیت ارائه شود نمیتواند ماندگاری طولانی را در پی داشته باشد.
وی میگوید: این واقعیت در مورد درسی است که دانشآموز حتی در جایگاههای مختلف زندگی با مفاهیم آن زندگی کرده است! او شعرهای محلی، ضرب المثلها، داستانها و افسانهها و خیلی مطالب دیگرمرتبط با ادبیات را که با زندگی اجتماعی او ارتباط دارد از افراد خانواده، اقوام و... میشنود و مبتنی با علاقه خود به خاطر میسپارد اما محتوای کتابها را نمیتواند و یا نمیخواهد ماندگار ذهنش گرداند. البته این وضعیت در مورد خیلی از دروس دیگر نیز صدق میکند و به جای این که دانشآموز با آنها ارتباط برقرارکند مفاهیم پیچیده کتاب که خارج از درک دانشآموز نیز هست او را دچار نوعی سرگردانی میکند در این مورد میتوانیم از کتابهای جامعه شناسی نام ببریم که درگیر این گونه مفاهیم هستند و اصلاً کاربردی نبوده و مصداقی برای زندگی اجتماعی دانشآموز نیست. دانشآموزی که چندین سال انگلیسی و عربی میخواند، حتی در حد پایین هم نمیتواند با خارجیهایی که بدان زبانها صحبت میکنند ارتباط برقرار کند.
کریم پور با اشاره به اینکه دانشآموز از همان ابتدا با روندی کلیشهای علوم مختلف را میآموزد تا فقط بتواند درس خودش را پاس کند اظهار میکند: این روند کلیشهای که چندین دهه است حاکم بر کتابهای درسی ماست دانشآموز را دچار نوعی بیرغبتی نسبت به مفاهیم درسی کرده است، برای همین به جای این که دانشآموز در ابتدای سال تحصیلی بعد از تعطیلات چند ماهه ذوق حضور داشته باشد بیشتر نگران یک نوع حضور اجباری میشود. کلیشهای بودن مطالب، حجم بالای آنها، استفاده از مفاهیم پیچیده و شاید از همه مهمتر عدم کاربردی بودن محتوا که همه ساله با یک روند تکراری ادامه مییابد باعث شده که کتابهای درسی نتوانند در این زمینه توفیقی حاصل کنند. زمانی طرح جلد و تصاویر و نوع فونت میتواند اثربخش باشد که ارتباط مطالب و تأثیرگذاری آنها مطلوب و مفاهیم دلچسب باشد.
موضوع محتوای کتابهای درسی را بررسی میکنیم
مدیرکل دفتر تألیف کتابهای درسی اما نظر دیگری دارد. محمود امانی تأکید میکند: «درباره صحبتهای رئیسجمهوری جلسات ویژهای را برگزار میکنیم تا بتوانیم به طور علمی این موضوع را تحلیل کنیم.» او میگوید: «در سالهای گذشته حجم کتابهای برخی پایهها بالا بود. مسئولان وزارتخانه این موضوع را بررسی کردند و در حال حاضر این کتابها اصلاح شده است. با این حال موضوعات مورد نظر رئیسجمهوری بررسی و اجرایی میشود.»