مخالفت با ولایتعهدی یزید
از جمله صفاتی که لازمه مقام نبوت و امامت است حمیت و غیرت است. حفظ هر چیزی که به حکم عقل لازم و واجب باشد غیرت است در درجه اول دین، بعد ناموس بعد اولاد و غیره. صاحب غیرت وقتی می بیند دینش در خطر است نمی تواند ساکت بنشیند اگر ببیند یکی از شعایر دینی اش پامال می شود ناراحت می شود. هر یک از شما مسلمانان اگر ببینید یک نفر خارجی یا یک بچه ای مثلًا قرآن را خدای نکرده پاره می کند چطور می شوید؟ غیرت دینی شما به جوش می آید، وقتی می بینید مغازه ای علناً شراب می فروشد، یا اینکه زن بی حیایی علناً بی حجاب در خیابانها می گردد غیرت، شما را ناراحت می کند چون حجاب حکم ضروری اسلام است این حال شما است که یک نفر از اهل ایمانید. حالا قیاس کنید به امام خود یعنی ابی عبداللَّه الحسین علیه السلام آن وقت پی ببرید که چقدر دل حسین علیه السلام به درد آمد وقتی که معاویه یزید را به ولایتعهدی انتخاب کرد. حسین علیه السلام نتوانست از اظهار مخالفت خودداری کند علناً فرمود ای معاویه! مسلمانان را با این عملی که می خواهی انجام دهی رسوا می کنی، کسی که علناً شهوترانی می کند مجلس قمار و شراب علنی دارد چطور او را بر مسلمانان مسلط می کنی همین غیرت بود که بالأخره حسین علیه السلام را وادار به قیام کرد و خونش را داد «الْموتُ اولی مِن رکوبِ العار».[1]
روایتی در نظرم آمد یکی از مشرکین، مهدورالدم بود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می خواست امر به کشتنش بدهد جبرئیل نازل شد که خدای تعالی می فرماید این شخص را نکشید چون چند صفت از انبیا در اوست از آن جمله، غیرت است چون غیور است مورد ترحّم واقع شد و عاقبت هم موفّق به اسلام گردید.
غیرت ابراهیم خلیل (ع)
حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام جلو دروازه شام وقتی که جلو کجاوه زنش (ساره) را گرفتند و خواستند روپوش او را عقب بزنند تا او را ببینند تا مأمور دولتی خواست دستش را دراز کند و روپوش را عقب بزند، ابراهیم طاقت نیاورد و عرض کرد پروردگارا! تو او را بگیر. فوراً دستش خشک شد. به خود ابراهیم ملتجی شد و توبه کرد. حضرت خلیل هم دعا فرمود که دستش خوب شد. لکن دو مرتبه بی حیایی کرد و همین طور ابراهیم نفرین کردتا مرتبه سوم که دیگر گفتند به زن او کاری نداشته باشید بگذارید برود. اجمالًا هر کس به خدا قربش بیشتر است، غیرتش بیشتر است.
بردباری حسین (ع) با مرد شامی
دیگر از صفات کمالیه ابی عبداللَّه علیه السلام که لازمه مقام نبوت و امامت است «حلم» است. اگر اینها حلیم نباشند چطور می توانند ناملایمات را تحمّل کنند. نمونه ای از حلم حضرت را ذکر کنم:
از جمله قضیه های مشهور که در کتب تواریخ و همچنین مقاتل مشهور است داستان یک نفر شامی به نام عصام بن مصطلق است که گفت وقتی که به مدینه رفتم خدمت اباعبداللَّه الحسین رسیدم، پرسیدم آیا تو پسر ابوترابی؟ فرمود بلی تا شناختم، آنچه توانستم ناسزا گفتم. آقا هم همین طور گوش می کرد وقتی که خوب فحش هایم را دادم فرمود: «اعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعرِضْ عَنِ الْجاهلِینَ»»[2] دستور قرآن مجید است که اگر کسی به شما بدی کرد عفو کنید بهتر است. اگر سر بسر جاهل گذاشتید اسباب زحمت و دردسر خودتان بیشتر می شود از فیوضات و خیرات هم بی بهره یا کم بهره می شوید مثلًا اگر با فلان شخص دعوا کردید، موقع نماز دیگر حضور قلب ندارید تا چند ساعت مشوّش هستید.
اجمالًا حسین علیه السلام پس از خواندن این آیه شریفه فرمود: ای مرد آسان بگیر به خودت یعنی این قدر شور نزن، این قدر که سبّ (فحش) می کنی به خودت لطمه می زنی آن وقت برای خودش و او از خدا طلب مغفرت کرد «پروردگارا! مرا و این مرد را بیامرز». سپس فرمود اهل کجایی؟ گفت: از اهل شام هستم فرمود بلی اهل شام عادتشان شده است که به آل علی جسارت کنند. در هر حال اگر احتیاجی به کمک داشته باشی من حاضرم کمکت کنم، اگر پول می خواهی پولت می دهم، اگر منزل نداری منزلت می دهم، اگر طالب ارشادی هدایتت می کنم. آن قدر حضرت گفت که خود شامی گوید: من آرزو کردم زمین مرا ببلعد خودم را عقب عقب در جمعیت پنهان می کردم تا حسین علیه السلام مرا نبیند. گوید از خدمتش رفتم در حالی که عزیزترین اشخاص نزد من بود. این است نمونه ای از حلم ابی عبداللَّه الحسین.
داستانی از حیا و کرم حسین (ع)
از حیا و کرم ابی عبداللَّه هم حکایتی عرض کنم: کم و بیش شنیده اید راجع به آن. اعرابی که در مسجد نزد حضرت آمد و عرض کرد:
بدهکارم و از کریم ترین اشخاص پرسیدم، تو را نشانم دادند و اشعاری خواند که مضمون یکی از آنها این است که: آی حسین! کسی که رو به خانه تو آورد ناامید نشد.
حضرت به منزل آمد و عرب را هم همراه خود آورد چهار هزار دینار موجود بود، عبا را پهن کرد و همه را در آن بست عبا و پول را از پشت در به آن عرب مرحمت فرمود امام حسین علیه السلام حیا کرد که شاید این عرب خجالت بکشد رو نشان نداد که مبادا چشمش به چشم آقا بیفتد.
عرب به گریه افتاد. حسین علیه السلام فرمود مگر عطای ما کم بود عرض کرد نه یا حسین، گریه ام برای این است که چطور این دستها زیر خاک می رود؟!
جود و کرم ابی عبداللَّه در جزیرة العرب مشهور بود: هر کس گرفتار می شد، رو به حسین علیه السلام می آورد. عرب دیگری آمده بود و هزار درهم برای بدهی اش مطالبه می کرد وقتی که پولها را گرفت و می شمرد، خوب و بد می کرد. خادم ابی عبداللَّه به او گفت مگر طلبی داری که خوب و بد می کنی؟ گفت بلی من آبرو ریخته ام. حضرت فرمود: هزار درهم به او بده برای قرضش و هزار درهم بده برای اینکه آبرو ریخته و هزار درهم بده برای اینکه نزد ما آمده و جای دیگری نرفته چنانچه خدا دوست می دارد که در خانه او بیایند و جای دیگر نروند حسین هم که مظهر جمیع صفات الهیه است همین طور است.
ترحّم به حیوان و کافر
از جمله صفات بارز ابی عبداللَّه علیه السلام رقّت قلب یعنی دل نازکی است.
این صفت کمالیه مراتب دارد. یک وقت هست که انسان اگر مبتلائی ببیند، دلش منکسر می گردد، ناراحت می شود تا می رسد به جایی که شخص نمی تواند قدم از قدم بردارد برای اینکه درد او را علاج کند، اگر بتواند خودش عمل می کند اگر نتواند، از دیگران کمک می طلبد، به جایی می رسد که اختصاص به مسلمان ندارد، نمی تواند زحمت کافری را ببیند نمی تواند ناراحتی حیوانی را ببیند.
شنیده اید روز عاشورا وقتی که امام حسین علیه السلام همّت گماشت تا خود را به شریعه فرات رسانید مشاهده کرد که اسبش از تشنگی بی طاقت شده است کف آب را خودش نخورد و جلوی دهان اسب گرفت. البته مورّخین نوشته اند که در همان حال تیری پرتاب کردند که نگذارند حسین علیه السلام به اسب آب بدهد و خودش هم نتوانست بخورد.
بدهی اسامه را می پردازد
«اسامة بن زید» که از مسلمین مشهور صدر اسلام است و پیغمبر اکرم در غزوه تبوک او را رئیس لشکر قرار داد به شرحی که در محلش ذکر شده. در مرض موتش حضرت ابی عبداللَّه الحسین به عیادتش آمدند.
اسامه یک مرتبه گریه کرد. (مریضی خودش موجب رقّت قلب است به خصوص که در مرض موت هم باشد به ویژه که گریان هم باشد). آقا طاقت نیاورد فرمود اسامه چرا گریانی؟ عرض کرد: آقا شصت هزار درهم مدیونم. حضرت فرمودقرضت به عهده من. خودم ادا خواهم کرد. بازآرام نگرفت. فرمود دیگر چرا گریه می کنی؟ عرض کرد می ترسم زودتر از ادای دین مرگم برسد در همان مجلس حضرت برای ادای دین اسامه اقدام فرمود به قدری رقیق القلب است که چشم گریان اسامه را نتوانست ببیند.
شیخ شوشتری رحمةاللَّه علیه می فرماید: از عجایب حسین علیه السلام جمع بین حالات متضاده است، با اینکه اجتماع ضدّین محال است لکن در حسین جمع شده. می فرماید از صفات امام حسین رقّت قلب است به قسمی که گریه یک نفر مسلمان را نتوانست تحمّل کند در عین حال همین حسین از اوّل آفتاب تا بعد از ظهر عاشورا تمام، چشمش به جنازه های جوانان و انصار و یاورانش بود چقدر ناله های بچّه ها و زنان در گوشش بود مع الوصف چطور تحمّل می کرد شیخ این را تعبیر به وقار و ثبات و اطمینان می کند به هر حال «لَقَدْ عَجَبَتْ مِنْ صَبْرِک مَلائِکةُ السَّماءِ» این صبر و تحمّل تو، ملائکه را به شگفتی آورد. یا للعجب!
پی نوشت ها
[1] مقتل الحسین، مقرّم، ص 274 ..
[2] اعراف/ 199 ..