خودتان را به هلاکت نیندازید
اگر کسی احتمال دهد که حسین علیه السلام در حرکت به کربلا نمی دانست کشته می شود غلط است، چون علاوه بر اخباری که از جد و پدرش داشت خودش از کشته شدن خود در موارد متعدد خبر داد. حالا شبهه ای که بعضی از علمای عامه مطرح کرده اند و در ذهن برخی از عوام هم ممکن است بیاید، این است که مگر نه این که در قرآن می فرماید: «... وَلا تُلْقُوا بِایدیکمْ الَی التَّهْلُکةِ. ..» به دست خود، خودتان را به هلاکت نیندازید. پس چطور حضرت با این که می دانست کشته می شود رو به سمت کربلا رفت؟
اولًا آیه 195 از سوره بقره این است «... وَانْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَلا تُلْقُوا بِایدیکمْ الَی التَّهْلُکةِ وَاحْسِنُوا انَّ اللَّه یحِبُّ الْمُحْسِنینَ» ترجمه آیه شریفه واضح است انفاق کنید در راه خدا و خود را به دست خود، به هلاکت نیندازید.
ترک جهاد مهلکه دنیوی و اخروی است
یعنی اگر انفاق نکردید در راه خدا از مالتان مضایقه کردید و در
مواردی که باید از جان خود دست بشویید از بذل جان دریغ کردید همین عمل اسباب دردسر و به مهلکه افتادن شماست در قیامت، این مال آتش می شود و بدن شما را به آن داغ می کنند[1]. اگر از جهاد فرار کردید کفّار بر شما مسلّط می شوند، عزّت بذل جان و شهادت در راه خدا را بپذیرید تا ذلّت اسیری کفّار را تحمّل نکنید.
پس معنی آیه این طور نیست که در افواه مشهور شده و ذهن به آن متوجه می شود. مهلکه دنیوی و اخروی ترک جهاد است.
پس اباعبداللَّه الحسین علیه السلام همیشه در حال انفاق بود و خود را به مهلکه نینداخت چه مهلکه ای بدتر از اسیری یزید، چه مهلکه ای بدتر از بیعت و همراهی با یزید؟[2]
باز هم حسین (ع) را می کشتند
اگر حسین بیعت کرده بود جانش در امان بود؟ آبرویش محفوظ بود؟ معاویه با این که رعایت ظاهر را تا اندازه ای می کرد حضرت مجتبی علیه السلام در مجلس بود خطیب را می فرستاد سبّ علی علیه السلام را بکند امام حسن مجتبی علیه السلام چاره ای نداشت موقعیت این طور اقتضا می کرد.
اما در مورد حضرت سیدالشهدا زمینه طور دیگری برایش فراهم شده بود اگر بیعت می کرد باید همپیاله یزید بشود. آن وقت مگر یزید دست برمی داشت؟ مگر امام حسن را راحت گذاشتند نه، عاقبت او را کشتند، یزید هم که محافظه کارتر از معاویه نبود، بلکه در بروز خیانت و شقاوت زیاده روی بیشتری می کرد.
پس بنابر این جواب امثال ابن تیمیه سنّی (که در کتاب منهاجش می نویسد چرا حسین با یزید صلح نکرد؟) واضح می شود. جناب شیخک مگر امام حسن با معاویه صلح نکرد؟ آیا معاویه شرایط صلح را رعایت کرد؟ آیا دست از فتنه و فساد برداشت؟ آیا غارت و کشتار شیعیان خاتمه یافت؟ در آخر امر آیا حسن را به زهر جفا نکشت؟ دیگر از یزید پلید چه انتظاری می توان داشت بر فرض که امام حسین هم بیعت می کرد آیا اگر یزید امان می داد به گفته اش اطمینان بود؟
صلحنامه و شیعه کشی معاویه
از جمله شرایط صلحنامه حضرت مجتبی علیه السلام با معاویه این بود که از این به بعد دوستان علی علیه السلام در امان باشند، اما معاویه به زیاد دستور داد که هر جا شیعه علی علیه السلام سراغ داری مهلتش مده فوراً او را بکش. بعد کار را رسانید به جایی که هر کس را که «احتمال» شیعه بودن می داد، می کشت عده زیادی را به همین بهانه از بین بُرد. اگر حسین هم بیعت می کرد آیا شما احتمال می دهید که ممکن بود یزید به شرایط حسین علیه السلام ترتیب اثر دهد؟
تقیه بر حسین (ع) حرام بود
از لحاظ اخروی هم اگر با یزید بیعت می کرد حرام واقعی مرتکب شده بود اینجا تقیه بر حسین علیه السلام حرام بود، زیرا وضع زمان طوری بود که اگر ابی عبداللَّه خلافت یزید را تصویب می فرمود اسلام از بین می رفت خودش فرمود که شنیدم از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود:
هر گاه سلطان جائری که هتک حکم خدا و سنّت پیغمبر می کند و حرمت عباد را می شکند هر کس با او اظهار مخالفت نکند- به قول یا به فعل- حق است بر خدا که او را با آن ظالم محشور فرماید.[3]
یعنی یزیدی که شرابخواری و زناکاری و قماربازی او علنی است، اگر من اظهار مخالفت نکنم به حکم خدا جایم با یزید یک جا است.
اگر بایزید بیعت می کرد تمام زحمات جدش از بین می رفت، این همان یزیدی است که صریحاً منکر پیغمبری و نزول وحی می شد «لعبت هاشم بالملک فلا- خبر جاء ولا وحی نزل» وقتی که مزاحمی نمی دید این عقیده را اعمال می کرد، زور است، به زور آثار رسالت را محو می کرد.
در بهره های روحانی یاد حسین (ع) کنید
لذا در زیارت جامعه می خوانید: «اشْهَدُ انَّک قَدْ اقَمْتَ الصَّلوةَ وآتَیتَ الزَّکوةَ وَامَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ» در کتاب «حقیقة الامر» این نکته را ذکر کرده که ماء معین در قرآن اشاره به امام است [4] و تأویل به علم و معرفت و محبّت شده است.
پس این شعر منسوب به حضرت «شیعَتی ما ان شَرِبْتُمْ عَذْبَ ماءٍ فَاذْکروُنی »[5] معنی ظاهرش آن است که هر وقت آب گوارایی نوشیدید یادی از لب تشنه حسین کنید و معنی تأویلش: هر گاه از علوم قرآن و اهل بیت بهره مند شدی بگو «صَلَّی اللَّهُ عَلَیک یا اباعَبْدِاللَّه» چون از برکت حسین است که این بهره های روحانی به تو رسید. اگر حسین نبود این مسجد و منبر کی بود؟ بنی امیه و بنی مروان کجا می گذاشتند دینی باقی بماند، اینها دشمن صاحب دین بودند، صریحاً گفت من از بنی احمد انتقام جنگ بدر را گرفتم. دیگر شنیده اید وقتی که سر حسین را به مجلس یزید آوردند این اشعار را خواند.
لیت اشیاخی ببدر شهدوا
جزع الخزرج من وقع الاسل
لیت اشیاخی ببدر شهدوا
ثم قالوا یا یزید لا تشل
قد قتلنا القرم من ساداتهم
وعدلناه ببدر فاعتدل
قد قتلنا القرم من ساداتهم
قد قتلنا القرم من ساداتهم
وعدلناه ببدر فاعتدل
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء ولا وحی نزل
لست من خندق ان لم انتقم
من بنی احمد ما کان فعل
«کاش ابوجهل ها و ابوسفیانها بودند و می دیدند که چگونه من تلافی از محمد و خاندانش کردم آن وقت به من می گفتند دست مریزاد خوب تلافی کردی».
موقعیت بی نظیر امام حسین (ع)
برای اینکه موقعیت امام حسین را در برابر یزید بهتر بفهمیم به کتب تواریخ که مراجعه می کنیم، می بینیم تمام توجه عالم اسلامی در آن وقت به حسین بود. ابن زبیر با آن نفوذ و طمطراق تحت الشعاع آقا بود وقتی که امام حسین می خواست حرکت کند گفت آقا کجا می روید؟ شما مطاع باشید من مطیع.
اگر امام حسین با یزید بیعت کرده بود دیگر کی می توانست مقابل یزید لا و نعم گوید؟ لذا از نفوذ معنوی و حسب و نسب بی نظیر حسین علیه السلام بیمناک بود که به والی مدینه نوشت اگر بیعت نکرد او را بکش.
وقتی که به مکه هجرت کرد هنگام مراسم حج که جمعیت از اطراف بلاد اسلامی جمع می شوند بیم این بود که اطراف حسین را بگیرند و سلطنت یزید در خطر بیفتد. لذا عمرو بن سعید بن العاص راکه والی مکه بودمأمورکردکه سی نفر درلباس احرام بروند و اسلحه ها را پنهان کنند و حسین را هر کجا هست هر چند در مسجد الحرام باشد، بکشند.
ابن عباس پس از واقعه کربلا در نامه ای که به یزید نوشت همین موضوع را ضمن سرزنش او تذکر داد که تو همان کسی هستی که عمرو بن سعید را با سی نفر مأمور قتل حسین کردی و حال آن که مکه حرم امن خداست.
سخنرانی آتشین ابی عبداللَّه (ع)
لذا امام حسین متوجه شد که ماندنش در مکه تهلکه است، یعنی خونش را می ریزند بدون اینکه اتمام حجّت شده باشد. لذا روز هشتم ایستاده خطبه غرّایی انشا کرد:
پس از حمد و سپاس الهی فرمود: «مرگ ملازم و همراه بنی آدم است (یعنی به هر حال مرگ هست) چه بهتر که انسان از عمرش بهره ببرد و مرگش در راه خدا باشد. چنانچه گردن بند زینت زن جوان است مرگ هم زینت مؤمن است، چقدر مشتاق ملاقات آبای عظامم هستم هر چه زودتر حسین مایل است که از این قفس نجات یابد، چنانچه یعقوب مشتاق ملاقات یوسف بود حسین هم مشتاق ملاقات مرگ است.
جایی که من باید بر زمین بیفتم برای من برگزیده شده و چاره ای از آن روزی که قضای الهی مقدر فرموده، نیست. ما اهل بیت از خود چیزی نداریم خوشنودی خداوند خوشنودی ماست. کسی که پیوندش از محمّد است از او دور نیست (یعنی من رگ و ریشه ام از پیغمبر است) خداوند مرا با جدم در حضیرة القدس جمع می فرماید».
سپس فرمود: «ای مردم هر کس در راه ما حاضر است جانش را بدهد و رحمت خدا را ملاقات کند فردا ما به سوی کربلا حرکت خواهیم کرد ان شاء اللَّه»[6].
کاروان به سوی کربلا
روز بعد امام حسین علیه السلام حرکت کرد، جاسوسهای یزید به والی مکه
خبر دادند، والی مکه لشکری به سرکردگی برادرش یحیی مأمور کرد که جلو حسین را بگیرند و نگذارند خارج شود هنوز دو فرسنگ نرفته بودند که لشکر به حسین و اصحابش رسیدند. گفتند چرا از مکه خارج شدید فرمود: خواستم خونم درمکه ریخته نشود، هتک حرمت خانه خدا نشود.
خواستند که امام حسین علیه السلام را نگهدارند که بنی هاشم دست به اسلحه بردند به قسمی رعب در قلوب این بدبختها وارد شد که یحیی امر کرد برگردید که اگر جنگ کنیم کسی از ما باقی نمی ماند. ابن عبدربّه می نویسد تمام این لشکر به سرکردگی یحیی به مکه برگشتند و حسین هم بدون مزاحمت به سوی کربلا رفت.
پی نوشت ها
[1] « یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْوَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَاکُنتُمْ تَکْنِزُونَ»\E( توبه/ 35).
[2] آن که مردن پیش چشمش تهلکه است
نهى لا تُلْقُوا بگیرد او به دست
وان که مردن شد مر او را فتح باب
سارِعُوا آمد مر او را در خطاب
[3] « مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلّاً لِحُرم اللَّهِ ناکِثاً لِعَهْدِاللَّهِ مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَسَلَّمَ یَعْمَل فى عِبادِ اللَّهِ بِالاثْمِ وَالْعُدوانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّر بِقَوْلٍ وَلا فِعْلٍ کانَ حَقیقاً عَلَى اللَّهِ انْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ ...»،( بحارالانوار، ج 44، ص 382).
[4] « قُل ارَایْتُمْ انْ اصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ» ( ملک/ 30)
[5] مقتل الحسین، مقرّم، ص 307.
[6] « الحمدللَّه وَما شاء اللَّه ولا قوّة إلّاباللَّه وصلّى اللَّه على رسوله، خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةَ عَلى جیدِ الْفَتاةِ وَما اوْلَهَنى الى اسْلافى اشْتِیاقَ یَعْقُوبَ الى یُوسُفَ وَخُیِّر لى مَصْرَعٌ انَا لاقیهِ ... لا مَحیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَم ... لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم لُحْمَتُهُ بل هِىَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فى حَضیرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّبِهِمْ عَیْنُهُ وَیُنْجَزُ بِهِمْ وَعْدُهُ الا وَمَنْ کانَ فینا باذِلًا مُهْجَتَهُ وَمُوِطّناً عَلى لِقاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرحَلْ مَعَنا فَانّى راحِلٌ مُصْبِحاً انشاء اللَّه تعالى»،( مقتل الحسین، مقرم، ص 166) ..