به گزارش خبرنگار مهر، رمان «شماس شامی» نوشته مجید قیصری از زاویهای متفاوت به اتفاقات بعد از عاشورا و همچنین کشته شدن نماینده دولت روم به دست یزید میپردازد و همین زاویه روایت متفاوت، آن را بدل به اثری متمایز در حوزه تولیدات عاشورایی کرده است. عصر دیروز، 18 مهرماه، این رمان با حضور نویسنده، قاسمعلی فراست و محمدرضا گودرزی در پنجاه و ششمین نشست «ترنم قلم» و در فرهنگسرای گلستان نقد شد.
در ابتدای این نشست، مجید قیصری گفت: خیلی دلم میخواست مطلبی درباره سیدالشهدا بنویسم. اما دلم میخواست داستان بنویسم؛ نه خطبه و موعظه به همین خاطر به مطالعه درباره آن دوره تاریخی پرداختم و به مقطعی رسیدم که «جالوت» به عنوان سفیر امپراطوری روم به شام و نزد یزید میآید و با بی احترامیبه سر بریده ای مواجه میشود که نوه بلافصل پیامبر اکرم(ص) است. از این رو سفیر روم به یزید میگوید من از نوادگان نوادگان داوود نبی هستم و مردم خاک کف پای مرا سرمه میکنند شما چگونه با نوه پیغمبر خود چنین میکنید و همین مساله موجب میشود که یزید، فرمان به قتل او دهد و «شماس «خومتکار جاوث به دنبال او راهی شام شود و باقی ماجراها که در داستن به آن اشاره شده است.
نویسنده رمان «شماس شامی» با اشاره به اینکه عاشورا تنها یک قرائت ندارد و هر روز مبارزه حق و باطل و آزمایش انسانها در این مبارزه تکرار واقعه عاشورا است گفت: عاشورا مانند گلوله آتش است که هر کسی نمیتواند به آن نزدیک شود و در هر زمان هم اینگونه است. مردم هرگاه درباره عاشورا فکر کردهاند آن را با وضعیت روز جامعهشان مقایسه کردهاند و همین امر باعث شده حکام در طول تاریخ از عاشورا بیم داشته باشند و همه اینها حساسیت موضوع را بیشتر میکند.
پس از آن قاسمعلی فراست به این که تعداد آثار درخوری که درباره عاشورا نوشته شده بسیار اندک است، اشاره و بیان کرد:یکی از دلایل مظلومیت امام حسین(ع) همین که ما کتاب درخوری که بتوان به آن اعتماد کرد نداریم؛ اما اثری چون «شماس شامی» جزو انگشت شمار کارهای خوب و جذاب درباره حواشی عاشوراست.
این نویسنده و منتقد ادبی، نویسنده و آثارشان را به چند دسته تقسیم کرد و گفت:نویسنده ای هست که داستانش را میخوانیم و میگوییم آفرین دمت گرم. بعد خود نویسنده را میبینیم و از خود میپرسیم، این بود، کسی که ان کتاب را نوشته بود؛ حالت عکس هموجود دارد یعنی خود نویسنده آدم خوب و شفافی است اکا کتابش، چنگی به دل نمیزند اما قیصری از جمله نویسندههایی است که هم خودش خوب است و هم نوشتههایش، مصداق این مصرع که «از کوزه همان برون تراود که در اوست»
به گفته فراست، اگر بتوانیم هم خواص را هم عامه مردم را جلب کنیم این خود یک هنر است و «شماس شامی» این گونه است. به این معنی که نویسنده در این کتاب، منظری را انتخاب کرده که به روایت مستقیم وقایع عاشورا نمیپردازد بلکه ماجرا را از زبان کسی روایت میکند که کاملا بی طرف است. از سوی دیگر خود نویسنده از پرداختن به ماجرا عاشورا و حواشی ان، نفعی نمیبرد و به مقام و منصبی نمیرسد، پس هر چه مینویسد، حرف دلش است.
این منتقد ادبی با اشاره به این که نویسندههای خوب غیر از نوشتن کتاب خوب، نویسنده ساز هم هستند گفت: یک نویسنده، ضمن این که داستان خوب مینویسند نویسنده هم تربیت میکند. قیصری از این جهت هم به ادبیات ما خدمت میکند. کتاب او، نثر پخته ای دارد. این در آثار دیگر قیصری هم به چشم میخورد. گرچه یک جاهایی، با این که کتاب ویراستار هم داشته اما غلطهای فاحشی وجود دارد. برای مثال نثری که نویسنده در «شماس شامی» انتخاب کرده، نثر بیهقی است اما در میانه این نثر به «در رابطه با» برمیخوریم که امروزی است و ربطی به آن دوره ندارد.
پس از آن محمدرضا گودرزی گفت: تاریخی نوشتن کار دشواری نیست. چون میتوان به تاریخ شک کرد یا درباره مواردی نوشت که در اسناد وجود ندارد اما وقتی داستان ما دینی میشود نمیتوان چیزی را اضافه یا کم کرد. در این کتاب، نویسنده به خود امر مقدس نپرداخته بلکه از منظری نگاه کرده که ارزش ادبی متن را بالا برده است. به عبارتی محدودیت در هنر، عامل رشد شده تا خواننده و راوی از شنیدهها به ناشنیدهها پی ببرند.