«یأَیهَا النَّاسُ. .. إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکمُ الْحَیوا ةُ الدُّنْیا وَلَا یغُرَّنَّکم بِاللَّهِ الْغَرُورُ»[1]
قلب حقایق توسط نفس انسانی
از موضوع های مهمی که هرمسلمانی باید بداند تا در دام شیطان نیفتد فرق میان غرور و رجاست چه بسا به خیال این که امید و رجاست، در غرور باشد که مورد نهی است، نفس آدمی او را در اشتباه می اندازد و نامش را رجا می گذارد، در حالی که در عین غرور است از شر نفس خودمان باید بترسیم و به خدا پناه ببریم «به درستی که نفس وادارنده به بدی است».[2] در دعای شریف کمیل ضمن شکایت هایی که به خداوند عرضه می دارد: «وَنَفْسی بِخِیانَتِها» پروردگارا به تو شکایت می کنم از خیانت نفس خودم به خودم و راستی هربیچارگی است از نفس خود انسان است گاهی او را در فکر عیوب دیگران می اندازد، تا از فکر خودش و پی بردن به عیب های خود و اصلاحش او را بازدارد، در ضمن دعا می خوانید «وَمِنْ شُرورِ انْفُسِنا» خداوندا! به تو پناه می بریم از شر نفس های خودمان.
و در روایت مشهور نبوی است که دشمن ترین دشمنان تو نفس خودت است [3] از جمله خیانت های نفس؛ وارونه جلوه دادن حقایق است مثلًا غروری که ناپسند و باید از آن دوری جست آن را به صورت رجا که واجب و عین ایمان است نشان می دهد.
فرق بین غرور و رجا
هدفی را که انسان در نظر داشت اگر برای رسیدن به آن تلاش و جنبش کرد مقدماتش را فراهم نمود معلوم می شود امید و رجا دارد چون امیدوار است آن را می طلبد و دنبال می کند «دَلیلُ الرَّجاءِ الطَّلَبُ» مثلًا زارع وقتی هدفش به دست آوردن گندم است اگر امید و رجای گندم دارد تخم می کارد شخم و آبیاری می کند مقدمات کار را فراهم می نماید.
یا مثلًا کسی که هدفش سوداگری و تجارت است برای منفعت بردن، زحمت می کشد از این شهر جنس می خرد به آن شهر می برد این نشانه امید و رجاست.
اما غرور دراین مثال ها، طمع بهره بردن و خرمن برداشتن است بدون این که تخم بکارد امید منفعت بردن بدون تجارت، از این بدتر عقب گرد نسبت به هدف به جای این که به سمت شرق برود به غرب می رود.
بنابراین غرور آن است که انسان هدفی را در نظر بگیرد و انتظار رسیدن به آن را داشته باشد بدون آن که برای رسیدن به آن تلاش کند.
امید به بهشت و راه جهنم
این معنی را نسبت به آخرت و بهشت و درجات بیاورید، اگر کسی راستی خواهان بهشت باشد، نمی شود جنبش نکند بدون ایمان وعمل صالح، خیال نفسانی است واشتباه کاری شیطان است که آدمی رااز عمل باز دارد.
بهشت و جهنم نقطه مقابل یکدیگرند، راه بهشت عبادت ها و ترک نفس ها و ترک شهوات است. کسی که در جاده بهشت افتاد باید از هوا و هوس ها بگذرد[4]. اما جاده جهنم گناهها و شهوات است. آنگاه اگر کسی در طریق جهنم افتاده راه دوزخ را پیش می گیرد و امید رفتن به بهشت داشته باشد آیا راست است چنین شخصی را می شود گفت امیدوار به بهشت؟
گریه بر امام حسین علیه السلام کردی، رو به بهشت آوردی [5]، ولی پس از آن اگر گناه کردی خودت را در جاده جهنم افکندی، دیگر توقع بهشت داشتن غرور است. کسی که دارد برعکس هدف حرکت می کند آن وقت توقع رسیدن به هدف را داشته باشد غرور است نه امید.
باب الحسین (ع) سبب رجا
وسایل حسین علیه السلام؛ از گریه بر حسین و اقامه عزا و سینه زنی و زیارت
قبر شریف و اطعام در راه او، تمام تقویت رجاست نه این که اسباب غرور باشد، مثلًا روایتی که می فرماید: «کسی که بر حسین علیه السلام گریه کند بهشت بر او واجب می شود، گناهانش آمرزیده می شود» یعنی عزادار حسین، درست است گناه کرده ای، اما ناامید مباش در راه حسین افتاده ای راه بهشت است.
به عین، مثل آیه توبه است که در سوره زمر می فرماید: «بگو ای بندگان من که برخود ستم کرده اید از رحمت خدا نومید مباشید هرآینه خداوند همه گناهان را می آمرزد (حالا که چنین است) پس رو بیاورید و بازگشت کنید به سوی پروردگارتان».[6]
توبه برای امید است نه غرور
ای گنهکاران از رحمت خدا مأیوس نباشید، در راه خدا بیایید نه این که معنایش چنین باشد که هرچه می خواهید گناه کنید که خدا می آمرزد، بلکه امید را نشان می دهد تا کسانی که غرق در گناهند مبادا از درگاه خدا ناامید گردند، بلکه آمرزش و وسعت رحمت خدا را بفهمند تا به سوی خدا بازگردند، لذا بعد بلافاصله می فرماید «وانیبُوا» توبه کنید، بازگردید به سوی پروردگارتان.
گریه بر حسین علیه السلام هم همین طور است موجب تقرب می گردد، در جاده بهشت افتاده ای پس از گناه و رها کردن راه طاعت به برکت حسین و گریه بر او، خدا تو را می پذیرد، این است معنی امید به وسایل حسینی علیه السلام نه این که از این به بعد هرغلطی خواستی مرتکب شوی که یک وقتی بر حسین علیه السلام گریه کرده ای.
هرگز امام علیه السلام امر به غرور نمی فرماید، نفس و شیطان است که آدمی را مغرور می نماید.
کلمات شوشتری در مقدمه خصایص
شیخ (علیه الرحمة) در مقدمه خصایص کلمات شیرینی دارد که قبلا هم اشاره نمودم می فرماید تنها امید و رجای من وسایل حسینی است نه غرور، بلکه امید حقیقی. شیخ که این سخن ها را می فرماید تقوا و ورعش مورد اتفاق همگی بوده است و در توسلاتش از بس در عزای حسین گریه کرده بود اشک در چشمش غالباً موجود بود.
می فرماید: حساب خودم را می کنم، عمرم از شصت گذشته به خودم می گویم ای تاجر ورشکسته سرمایه عمر برباد داده در این مدت تجارت چه ربحی برده ای؟ ای زارع در این مدت چه کاشتی؟ کشت ایمان و عمل صالح داری که می خواهی با خودت ببری؟ حالا که می خواهی بمیری آیا ایمان داری؟ ایمان نشانه دارد:
توکل، بیم و امید، رضا و صبر از لوازم ایمان
نشانه قطعی ایمان، توکل به خداست، قرآن مجید می فرماید: «برخدا توکل کنید اگر ایمان دارید».[7]
آیا پس از یک عمر تکیه ام به خدایم شده است یا نه؟ چنانچه از آثار ایمان خوف و رجاست، بیم و امید باید منحصراً به پروردگار باشد[8] همین طور که صبر از لوازم قطعی ایمان است و در قرآن مجید نزدیک هفتاد جا از آن یاد می فرماید و صریحاً دستور به صبر می فرماید.[9] از نشانه های قطعی ایمان تسلیم برای پروردگار است، اگر کسی خدا را شناخت و او را مولا و سرپرست خود دانست در برابر خواست او خواهی نخواهی تسلیم خواهد بود چون و چرا ندارد.[10] من پیرمرد آیا پس از یک عمر از رضا و تسلیم بهره ای برده ام؟ آیا بیم و امیدم فقط به خداست؟ شیخ می فرماید: «من که چیزی از خودم سراغ ندارم می خواهد مرا یأس بگیرد».
اخلاص شرط قبولی عمل
در باب عمل می بینم عباداتی انجام داده ام، ولی آیا شرایط قبول را دارا بوده است؟ با این نماز و روزه هایم چگونه می توانم اطمینان پیدا نمایم از کجا که خالص بوده است و موانع قبولی را نداشته باشد.
تا خواستم مأیوس شوم ندای رحمت «لا تَقْنِطُوا مِنْ رَحْمَةِاللَّهِ» از رحمت خدا نومید نشوید مرا بیدار کرد به خود گفتم هرچند از ایمان و مقامات مؤمنین در خودت نمی بینی، ولی امت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و شیعه علی علیه السلام و دوست اهل بیت که هستی.
ولی متوجه شدم شیعیان علی علیه السلام را صفاتی است که من در خودم نمی بینم. نشنیده اید، جماعتی نزد علی علیه السلام آمدند فرمود شما کیستید؟
گفتند شیعیان شما هستیم فرمود: «من که آثار شیعه را در سیمای شما نمی بینم پرسیدند نشانه های شیعیان شما چیست؟ فرمود از بیداری شب صورت هایشان زرد و چشمانشان از زیادتی گریه نمناک و پشت هایشان از ایستادن به درگاه خداوند خمیده شده است».[11] شیعیان علی علیه السلام شب زنده دار و روزها روزه اند بهترین معرف شیعیان علی علیه السلام خطبه همام نهج البلاغه می باشد چگونه می توانم دل را خوش کنم که شیعه علی هستم؟!
کشتی نجات حسین (ع)
باز یأس مرا گرفت ناامید ناله کردم، چه کنم؟ ناگهان بارقه رحمت جست، دلم را متوجه باب وسیعتری کرد که شرایطش کمتر است و امیدواریش بیشتر، می شود دلم را به آن خوش کنم باب الحسین علیه السلام زیرا حسین «مصباح الهدی وسفینة النجاة» است، یعنی چراغ هدایت و کشتی رستگاری است. مطابق روایات وارده از جد بزرگوارش هرچند همه اهل بیت چنین اند ولی باب حسین وسیعتر است.
شیعه علی علیه السلام شدن سخت است، راستی مقام شامخی است که خیلی رنج باید برد، اما عزادار حسین و گریان بر حسین شدن آسان است، شرط زیادی نمی خواهد، رقت قلب و شکستگی دل کافی است لذا از باب الحسین علیه السلام وارد شدم.
نشانه های ایمان در باب الحسین (ع)
شیخ شوشتری، بزرگ مردی است که در عالم روحانیت عمری را در تقوا و عمل گذرانیده است می گوید وقتی از شرایط و لوازم ایمان مأیوس می شوم یاد حسین می کنم امیدوار می گردم مرا مطمئن می کند- هرچند از صفات توکل، صبر، شکر، رضا، تسلیم، خوف و رجا که از لوازم ایمان است بهره ای در خود نمی بینم، اما شکر خدای را، از باب الحسین علیه السلام که وارد می شوم نشانه هایی سراغ می کنم که امیدوار می شوم ایمانی در من هست، یکی روایتی که از خود ابی عبداللَّه الحسین علیه السلام رسیده؛ «من کشته شده گریه ام نزد مؤمنی یاد نمی شوم مگر گریان می شود»[12] می بینم وقتی اسم حسین علیه السلام برده می شود دلم شکسته می شود اشکم روان می گردد، معلوم می شود بحمداللَّه ایمانی دارم.
دیگر روایتی که می فرماید: «شیعیان ما از زیادتی طینت ما آفریده شده اند به سبب حزن مااندوهناک وبه سبب شادی ماشادمان می گردند».[13] هلال محرم که پیدا می شود ایام حزن آل محمد می رسد می بینم من هم اندوهناک می گردم معلوم می شود ارتباط روحانیت که میان اهل بیت و شیعیانشان می باشد از آن بهره ای دارم.
مظالم و حقّ الناس بیچاره می کند
از جمله فرمایشاتش [شیخ شوشتری (ره)] این است که: در غصه رفتم اگر از جهت ایمان و عمل رد شوم با مظالم و حقّ الناس چه کنم؟ حقّ عرضی و مالی که راستی بعضی از ما خیلی بی خبریم برای نمونه بگویم:
در ضمن تفسیر آیه شریفه: «خدا دوست ندارد صدا را به بدی بلند کردن مگر نسبت به کسی که ستمدیده است».[14] در روایت ستمدیده «من ظلم» را مثال می زند مانند کسی که مهمان شود در خانه ای و صاحبخانه به او اهانت کند.
حقوق، منحصر به مال کسی خوردن نیست، چه حق هایی را ضایع کرده ایم و خبر هم نداریم، حقّ پدر و مادر، برادر، خواهر، همسایه، رفیق، استاد. ..
شیخ می فرماید: فکر مظالم مرا مأیوس کرد فردای قیامت که صاحبان حقوق می آیند از حسنات شخص برمی دارند به مقدار حقّ به طرف می دهند آن وقت من بدبخت مختصر حسناتی اگر داشته باشم مفلس می شوم.
لکن دلم شاد شد که در توسلات به حسین علیه السلام ثواب های عظیمی است که اگر صاحبان حقوق اطرافم را بگیرند و از من بردارند، از بس زیاد و پربرکت است چیزی هم برای خودم می ماند.
ثواب حج و عمره پیغمبر (ص) برای زایر حسین (ع)
مروی است که «خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله و سلم در خانه عایشه بود، حسین علیه السلام آمد عایشه خواست مانعش شود رسول خدا او را نهی فرمود تا حدیث به اینجا می رسد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جریان آتیه حسین و مقامات او و زایرش را ذکر می فرماید: «حسین در زمین کربلا کشته و مدفون می گردد، هرکس او را زیارت کند، ثواب یک حج و عمره من به او داده می شود».
عایشه تعجب کرد و گفت، ثواب حج و عمره شما؟ فرمود: بلی، ثواب دو حج و دوعمره من.
باز عایشه تعجب کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ثواب سه حج و سه عمره من، همین طور زیاد فرمود که در روایات چنین است ثواب نود حج و نود عمره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای زایر قبر حسین علیه السلام است».[15] البته از یک حج و عمره تا نود به اعتبار حال و معرفت و محبت زایر قبر حسین است با چه علاقه ای رو به قبر حسین علیه السلام رفته است.
چنین ثواب های عظیمی که برای زیارت کننده قبر حسین است موجب دل خوشی من گردید.
اثر زیارت حسین (ع) در زیادتی ایمان
زیارت قبر حسین علیه السلام در زیاد شدن ایمان نیز نهایت تأثیر را دارد، نوری نصیبش می شود که تا یک سال ایمانش ثابت می ماند چنانچه مضمون روایت رسیده است. لذا امر شده اقلًاّ سالی یک بار خودتان را به قبر حسین علیه السلام برسانید، شهرهای دور باید سه سالی یک بار، اگر بتوانند خودشان را به کربلا برسانند، تجدید عهد کنند ایمانشان را تقویت نمایند.
بعضی از علمای اخباری به ظاهر این روایات عمل کرده زیارت سالی یک بار یا سه سالی یک بار را واجب دانسته اند.
مقامات زایر حسین (ع) در قیامت
مروی است فردای قیامت به زایر حسین گویند برای ده نفر شفاعت کن و در روایت دیگر هرکس را می خواهی به بهشت داخل کن، البته همان طور که اشاره شد بسته به مراتب ایمان و دوستی و معرفت زیارت کنندگان است، بعضی تنها در ده نفر توانایی شفاعت دارند و برخی کارشان به اینجا می رسد که به آنان گویند: «ادْخِلْ فِی الْجَنَّةِ مَنْ شِئْتَ» هرکه را می خواهی به بهشت درآور.
شیخ می فرماید: «من که زایر حسین هستم اگر این مراتب برای من نباشد و نتوانم کسی را به بهشت ببرم، لااقل از برکت حسین علیه السلام جهنمی نمی شوم».
هم خوراکی با پیغمبر (ص)
در روایت دیگر چنین رسیده: «هرکس قبر حسین علیه السلام را زیارت کند، فردا در بهشت با پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم خوراک می باشد و بر سر یک سفره می نشیند».
شیخ می فرماید من کجا و مقام جلیل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، ولی اگر هم خوراک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نشوم و خوراک بهشتی به من نرسد اقلًا از زقّوم و حمیم جهنم به من نخورانند، این امید را دارم از برکت حسین علیه السلام.
پی نوشت ها
[1] لقمان/ 33 ..
[2] « ... إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَارَحِمَ رَبّى ...» ،( یوسف/ 53) ..
[3] « اعْدى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتى بَیْنَ جَنْبَیْکَ»،( بحارالأنوار، ج 70، ص 64، ح 1) ..
[4] « فَمَنِ اشْتاقَ الَى الْجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ»،( اصول کافى، ج 2، ص 50) ..
[5] « مَنْ بَکى عَلَى الْحُسَیْنِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»،( خصائص) ..
[6] « قُلْ یعِبَادِىَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ ا لْغَفُورُ الرَّحِیمُ* وَأَنِیبُواْ إِلَى رَبّکُمْ وَأَسْلِمُواْ لَهُ ... »،( زمر/ 53- 54) ..
[7] « ... وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِنْ کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»،\E( مائده/ 23) ..
[8] « ... وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ ...»\E،( اسراء/ 57) ..
[9] « یأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ ...»\E،( آل عمران/ 200) ..
[10] « فَلَا وَرَبّکَ لَایُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَایَجِدُواْ فِى أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلّمُواْ تَسْلِیمًا»\E،( نساء/ 65) ..
[11] « قال: فمالى لاأرى علیکم سیماءَ الشیعةِ؟ قالوا: وما سیماء الشیعة یا أَمیرالمؤمنین؟ فقال صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ، عُمْشُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکاءِ، حدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِیامِ ...»،( بحارالأنوار، ج 68، ص 151، ح 4) ..
[12] « انَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لایذکرنى مؤمن الَّا اسْتَعْبَرَ»،( بحارالانوار، ج 101، ص 356، ح 1) ..
[13] شجره طوبى، ص 2 ..
[14] « لَایُحِبُّ اللَّهُ ا لْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ ا لْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ ...»\E،( نساء/ 148) ..
[15] بحارالانوار، ج 101، ص 35، ح 42 ..