چند قرن بود که بنی اسرائیل توسط فرعون و قبطیان به بردگی و بیگاری گرفته شده ،قبطیان فرزندان پسر آنان را می کشند و دختران شان را برای خدمتکاری و تولید نسل و...، زنده نگه می دارند:
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ؛ (1)
فرعون در زمین بزرگی طلبید و اهل زمین را متفرق کرد . گروهی را به استضعاف کشاند و پسران شان را می کشت . زنان شان را زنده نگه می داشت و او از فسادگران بود.
فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ؛(2)
قبطیان گفتند:آیا به این دو(موسی و هارون) ایمان آوریم ،در حالی که قوم آن دو بردگان مطیع ما هستند.
وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنی إِسْرائیلَ؛(3)
موسی گفت: این که بنی اسرائیل را به بردگی گرفته ای، نعمتی است که بدان بر من منت می گذاری؟
آیات بالا صراحت دارد که قبطیان ظالم و بنی اسرائیل مظلوم بودند که فرعون و فرعونیان آنان را به بردگی گرفته و از هیچ ستمی بر آنان دریغ نمی ورزند و...
حالا موسی که در کاخ بزرگ شده و به عنوان فرزند فرعون شناخته می شود ، روزی مخفیانه از قصر خارج شده و به شهر می آید . می بیند که مظلومی اسرائیلی با ظالمی قبطی دست به گریبان هستند . معلوم است که مظلوم اسرائیلی به ظلم اعتراض کرده و ظالم برای سرکوب او آمده و حالا دست به گریبان هستند .قبطی نه دشمن اسرائیلی درگیر، بلکه دشمن همه اسرائیلیان از جمله موسی است که اسرائیلی می باشد و هنوز نسبش مشخص نیست.
وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلی حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَی الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ (4)
فریاد کمک طلبی اسرائیلی مظلوم و توسری خور، بلند است. موسی چون جوانمرد است و نمی تواند ظلم را تحمل کند، با قبطی در گیر می شود و یک مشت به او می زند که قبطی می میرد.
موسی از اقدام خود چون عمل صالح و دفاع از مظلوم و دفع ظلم است، ناراحت نیست . ذات این عمل صالح و ارزشمند و جهاد با دشمنان خدا است اما عوارض ناخوشایندی در پی دارد . موسی با توجه به این عوارض اقدام به آن را تسویل شیطان می نامد ،زیرا می داند که با توجه به این اقدام باید آواره شود و از مصر فرار کند و بی پناه و بی یاور سر به بیابان نهد و در معرض تلف واقع شود . شیطان زمینه هایی پیش می آورد تا اولیای خدا را گرفتار سختی و گرفتاری سازد. شاید در این فتنه ها و سختی ها شکست بخورند.
او ترسان از برخوردی است که قبطیان با او خواهند کرد . از این رو به قصر باز نمی گردد. روز بعد دوباره همان اسرائیلی را با ظالمی دیگر دست به گریبان می بیند . موسی او را توبیخ می کند که بدون عده و یاور و بدون ایجاد زمینه ، با ظالمان در افتادن، کار غلطی است . بعد می خواهد با قبطی ظالم درگیر شود که فریاد او بلند شده و موسی و قتل دیروز را افشا می کند . در این بین مؤمن فرعونی از قصر دوان دوان می رسد و موسی را خبر می دهد که درباریان حکم اعدامش را ظالمانه و بدون محکمه و بدون شنیدن دفاع وی صادر کرده اند . او باید فرار کند . موسی هم فرار کرده و بدون این که از اقدامش که به قتل ظالمی قبطی منجر شده ،پشیمان باشد، به درگاه خدا رو کرده و از خدا می خواهد وی را از عواقب ناگوار این اقدام نجات دهد . خدا هم دعایش را اجابت می کند.
بنا بر این اقدام موسی دفاع از مظلوم و دفع ظلم بود که منجر به قتل شد . موسی هیچ وقت از این اقدام پشیمان نشد و آن را گناه ندانست که از آن توبه کند بلکه اعلام کرد :خدایا! به شکرانه قدرتی که به من داده ای ،قسم می خورم و با خود عهد می بندم که هیچ گاه پشتیبان ستمکاران نباشم.(5) خدا هم هیچ جا کار او را قتل انسان بی گناه و ظلم نشمرد.
بله او این زمینه و پیشامد را کار شیطان شمرد تا او را به رنج و سختی اندازد تا شاید او ببرد و از ادامه مسیر حق باز ماند.
اشاره در جمله ( هذا من عمل الشیطان ) دعوا و نزاع است، یعنی این دعوا و به جنگ یک انسان بی گناه آمدن از عمل شیطان است ،نه کشتن و فعل من .
پی نوشت ها:
1. قصص(28)آیه4.
2.مؤمنون(23)آیه47.
3.شعراء(26)آیه22.
4.قصص،آیه 15.
5.همان،آیه17.