گروه سیاسی - رجانیوز، «ما میوه حمله نظامی به عراق را در سعدآباد چیدیم» این صحبت های جک استراو، وزیرخارجه انگلیس در زمان مذاکرات ایران با تروئیکای اروپایی است. صحبتی که اولین بار از شبکه BBC، رسانه وزارت خارجه همین کشور پخش شد.
جک استراو در این مصاحبه و با بیان این جمله معنادار، دستاورد مهم حمله نظامی به عراق را توافقنامه ای می داند که حسن روحانی در دولت اصلاحات با او بسته است؛ توافقنامه ای که به خاطر محل امضای آن به «سعدآباد» مشهور شد. آنگونه که از صحبت این مقام انگلیسی برمی آید طرف غربی با ایجاد واهمه پوشالی در مقامات ایران و ترساندن آنها از جنگ، بر دستگاه محاسباتی آنها تاثیر گذاشته و آنها را مجبور به عقب نشینی های تاریخی کرده است. این فضای رعب و وحشت که قبلا از طرف نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم نیز تئوریزه شده بود و خود را به صورت نامه جام زهر به رهبرانقلاب نشان داد توسط دشمنان خارجی کشور مدت ها سرمایه گذاری شده بود.
اروپایی ها که در سال های 82تا 84 با ایجاد ترس از دست دادن امنیت(به خاطر حمله بوش به ایران!) ایران را پای میز مذاکره کشانده و امتیازات فراوانی گرفتند، اینبار با ایجاد ترس از ترامپ و احتمال از بین رفتن برجام سعی دارند امتیازات دیگری در حوزه موشکی و منطقه ای از ایران گرفته و به بازیگری رام و مطیع در برابر رژیم صهیونیستی و آمریکا تبدیل کنند، به بیان دیگر غرب درصدد است تا میوه برجام در باغ موشکی چیده شود. تماس تلفنی «آنکلا مرکل»صدراعظم آلمان و «تزرا می» نخست وزیر بریتانیا و تکرار ادعای جلوگیری از فعالیت های موشکی و منطقه ای بی ثبات ساز(!) ایران نشان می دهد این پروژه بار دیگر در حال بروزرسانی است.
با توجه به اینکه اینبار نمایندگان مجلس ششمی وجود ندارند که هر روز هراس جنگ خیالی آمریکا علیه ایران را دامن بزنند و برای مردم نیز حمله آمریکا علیه ایران قابل باور نیست، توهم جنگ جای خود را به ترس از پایان برجام و بازگشت تحریم ها داده است تا اینبار میوه برجام را درباغ موشکی و منطقه ای ایران بچینند.
اینکه غربی ها توافق را برای توافق بعدی امضا می کنند نه برای امتیاز گرفتن و در مقابل امتیاز دادن، امروز آشکار شده است و در صحبت های اروپایی ها و آمریکایی ها در خصوص سپاه پاسداران و قدرت موشکی ایران به وضوح دیده می شود. این امر از دیرباز مورد انتقاد مقام معظم رهبری بوده است و از آن به عنوان «قرشمال بازی» غرب در قبال ایران یاد کردند. ایشان در سخنرانی خود در سال 1386 که در دانشگاه یزد انجام دادند فرایند عقب نشینی دولت اصلاحات و زیاده خواهی های طرف مقابل را اینگونه توضیح دادند:
« ...همین مسئلهى انرژى هستهاى را که باید پشتوانهى مستحکم اعتماد به نفس ما ملت ایران میشد، خواستند وسیلهاى بکنند براى اینکه اعتماد به نفس را از ما بگیرند. هى فشار آوردند که باید این را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید. رسیدند به کارخانهى یو.سى.اف اصفهان، گفتند: این را هم باید تعطیل کنید. آن مقدمات اوّلى است. بنده آن وقت به مسئولین گفتم که اگر این حرف را گوش کردید، فردا خواهند گفت باید معادن اورانیوم را هم که توى این کشور هست، کلاً یکجا جمع کنید بدهید به ما، تا خاطرجمع شویم که شما نمیخواهید بمب اتم بسازید! این فرایند عقبنشینى البته براى ما یک فایدهاى داشت - بىفایده نبود این عقبنشینىها - فایدهاش این بود که هم خودمان وعدهها و حرفهاى رقباى اروپائى و غربى را تجربه کردیم، هم افکار عمومى دنیا تجربه کرد. امروز هر کس به ما میگوید آقا تعلیق موقت بکنید، ما میگوئیم تعلیق موقت را که یک بار کردیم؛ دو سال! دو سال تعلیق موقت کردیم. فایدهاش چه شد؟ اول گفتند موقت تعلیق کنید، گفتند تعلیق داوطلبانه بکنید؛ ما هم به خیال موقت و به خیال داوطلبانه، تعلیق کردیم. بعد هر وقت اسم از برداشتن تعلیق آمد، یک قرشمال بازىاى در سطح دنیا درست کردند - در سطح مطبوعات و رسانهها و محافل سیاسى - واى، داد، داد، ایران میخواهد تعلیق را بشکند! تعلیق شد یک امر مقدس که ایران اصلاً حق ندارد نزدیکش برود! ما این را تجربه کردهایم؛ دیگر، تجربهى جدیدى نیست. آخرش هم گفتند: این تعلیق موقت کافى نیست؛ اصلاً باید بکلى بساط اتمى را جمع کنید. همین اروپائىها که میگفتند شش ماه تعلیق کنید، وقتى این کار را کردیم، گفتند بایستى جمع کنید! این فرایند عقبنشینى، این فایده را براى ما داشت؛ هم براى خود ما تجربه شد، هم براى افکار عمومى دنیا تجربه شد. لیکن عقبنشینى بود دیگر؛ عقبنشینى کردند.»
اینبار قرشمال بازی اروپایی ها در همصدایی با آمریکا نگرانی هایی را ایجاد کرده که مبادا دولتی ها دوباره فریب این جوسازی های سیاسی را بخورند و به بهانه اعتمادسازی و تنش زدایی سیب وگلابی های جدیدی به انها تقدیم کنند.
اما چه اتفاقی در مذاکرات دولت اصلاحات افتاد که جک استراو مدعی شد میوه جنگ عراق را در سعدآباد چیده است؟
ایران در سوم شهریور سال 1382 به صورت رسمی برای مذاکره با آژانس درباره پروتکل الحاقی اعلام آمادگی کرد که تنها 18 روز پس از اعلام آمادگی ایران برای پاسخ مثبت به پیشنهاد سه کشور اروپایی، نخستین قطعنامه شورای حکام علیه فعالیتهای هستهای کشورمان تصویب شد.
ماحصل مذاکرات سعدآباد در تیم مذاکره کننده تحت سرپرستی روحانی منجر به صدور توافقنامه مشترک میان 3 کشور اروپایی و ایران با محتوای کم سابقهای بود؛ توافقنامهای که حسن روحانی در هنگام قرائتش در حضور خبرنگاران مجبور شد بارها توقف کند تا صدای شعارهای اعتراضی انبوه دانشجویان از خارج از محوطه کاخ، مزاحم اطلاعرسانی وی نشود.
در این میان شاید مهمترین بخش توافقنامه مربوط به این قسمت بود "به منظور اعتماد بیشتر، ایران به طور داوطلبانه تصمیم گرفته است که برنامه تعلیق خود را ادامه و توسعه داده تا شامل تمام فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری و کلیه آزمایشها یا تولید در هر تأسیسات تبدیل اورانیوم شود، آژانس از این تعلیق مطلع خواهد شد و از آن دعوت خواهد شد که بر آن نظارت و آن را تأیید کند."
در ادامه این توافق عجیب با وزرای خارجه تروئیکا آمده بود: "تعلیق به موقع انجام خواهد شد به شکلی که آژانس بتواند قبل از اجلاس نوامبر شورای حکام اجرای آن را تأیید نماید. تعلیق زمانی که مذاکرات برای یک توافق مورد قبول دو طرف در خصوص ترتیبات درازمدت پیش می رود، ادامه خواهد یافت."
ماجرا اما قرار نبود به اینجا ختم شود. به طوری که سفیر آلمان 4 سال بعد در برنامه گفتگوی ویژه خبری پرده از هدف نهایی کشورهای مذکور از توافقنامه سعدآباد برداشت و گفت: «من نمی خواهم شمار را فریب بدهم! ما خواستار تعلیق همیشگی فعالیت های هسته ای ایران هستیم!»
این رفتار تیم مذاکره کننده در مسئله هسته ای البته شاید ترجمان دیپلماتیکی بود از آنچه چندماه قبل از آن برخی افراطیون عضو مجلس ششم در قالب نامه سرگشاده از رهبر انقلاب خواسته بودند.
مرداد 82 بود که 127 نماینده مجلس ششم طی نامهای به رهبر انقلاب با تحلیل فضای دیپلماتیک وقت از ایشان خواستند با نوشیدن "جام زهر" از طرف ملت ایران، قید دستیابی به انرژی هسته ای را بزنند: "اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود."
اگرچه شاید برخی متوجه منظور نگارندگان این نامه از "در مخاطره بودن استقلال و تمامیت ارضی" کشور نشدند، اما تاریخ انتشار این نامه که در تیرماه سال 82 و درست سه ماه پس از اشغال عراق از سوی نیروهای امریکایی و انگلیسی بود، علت نگرانی و دستپاچگی نویسندگان نامه را مشخص کرد.
اما این نگاه محدود به 127 نفر در مجلس ششم نبود، بلکه دولت وقت نیز در این زمینه تحرکات دیپلماتیک داشت که البته 3 سال بعد از آن ابتدا شبکه بیبیسی و سپس روزنامه واشنگتنپست جزئیاتی از این مسئله را منتشر کردند. به گفته و نوشته این دو رسانه، در همان سال 2003، صادق خرازی با نگارش نامهای تلاش کرد تا خواسته هم حزبی هایش در مجلس ششم از رهبر انقلاب را اجرا کند.
در این نامه که با وساطت سفارت سوئیس به امریکا رفت، نوشته شده بود در ازای "خروج نام ایران از محور شرارت" و "فروش قطعات هواپیما به ایران" از سوی امریکا، ایران هم متعهد میشود "فعالیتهای هستهای خود را شفاف کند" و "از خلع سلاح حماس و حزبالله حمایت کند".
این درخواست صادق خرازی البته با موافقت دولت بوش همراه نشد و همین مسئله باعث شد تا 3 سال بعد و در زمان مقاومت دولت نهم در برابر خواستههای دولت دوم بوش در این زمینه، برخی نمایندگان کنگره در امریکا این سند را "رو کنند" و از بوش در باره "رد" چنین "پیشنهاد خوبی" توضیح بخواهند.
اگرچه در سال 1385 و در پی افشای نگارش این نامه، کارگزاران دیپلماتیک دولت هشتم یکصدا آن را تکذیب کردند، اما، "دنیس راس" مشاور ارشد جرج بوش طی یادداشتی در مجله نیوزویک با اشاره به برنامه هسته ای ایران، همین نامه وزارت خارجه دولت اصلاحات را مورد استناد خود قرار داده و نوشت: "تاریخ نشان داده حکومت ایران در مقاطعی در قبال فشار سیاسی بینالمللی جواب دلخواه را داده است. برای مثال در سال 2003 پس از نابودی ارتش عراق توسط نیروهای امریکایی، دولت وقت از طریق سفیر سوئیس در ایران پیامی به واشنگتن ارسال کرد تا با این کار نگرانیهای امریکا را درباره برنامههای تسلیحاتی تهران و حمایت ایران از حزبالله و حماس تا حدی تخفیف دهد".
رادیو بیبیسی هم همان زمان در باره این نامه تحلیل جالبی ارائه داد و معنای دیگر نامه صادق خرازی را "کوتاه آمدن ایران" دانست و نوشت که این نامه به آن معنا بوده است که "ایران دیگر حرفهای پیشین را تکرار نمیکند و عضوی سلطهپذیر از جامعه جهانی خواهد بود."