زیارت آستان مقدس بقیع، در کنار انجام مناسک حج و زیارت مرقد مطهر حضرت رسول(ص)، جایگاه مهمی نزد شیعیان داشته است. این زیارتگاه در دورههای مختلف تاریخی، با شرایط و مسائل گوناگونی روبهرو بوده است.
یکی از دورههایی که از زیارت بقیع در آن، گزارشهای زیادی داریم، دوره قاجار است. زیارت این مکان مقدس در این دوره ابعاد تاریخی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری دارد. این نوشتار، به بررسی دشواریهایی که در اثر ستیز آشکار با زیارت این آستان مقدس پدید آمده بود، میپردازد. متاسفانه ستیز با این زیارتگاه و زایران آن ابعاد مختلفی داشته است؛ از جمله: غربت و مهجور بودن مزارها، دشواریها و محدودیتهای زیارت، گرفتن ورودی و مالیاتهای ناعادلانه و ضرب و شتم زایران بقیع.
از نظر زایران، این ستیزها با هدف منصرف کردن آنان از زیارت مزارهای مقدس بقیع صورت میگرفته است. در برابر زایران شیعی این مزارها، مقاومتر و مصممتر میشدند. در پایان نیز به کرامتی که یکی از زایران از زیارت این آستان مقدس دیده، اشاره شده است.
نوشتار حاضر خلاصهای از کتابی در همین موضوع است که به زودی منتشر خواهد شد.
آستان مقدس بقیع همواره از دید ایرانیانی که زیارتگاههای امامان و حتی امامزادگان را در ایران با عظمت و شکوه دیده بودند، غربت خاصی دارد و همگی در یادداشتهای خود به این موضوع اشاره کردهاند. یکی از زایران ایرانی دوره قاجار درباره زیارت بقیع مینویسد: «امان! امان! از جور مخالفان. چه بقیعی؟ چه امانی؟ معنی غربت، بقیع است. امام و صدیقه طاهره در یک گنبد هستند. گنبد نقاشی و سه چهلچراغ هفت کاسه در سه طرف و یک لنترسبز وسط ضریح امامها آویزان است؛ ... . برای مظلومی این ائمه بسیار گریه کردم». زایری دیگر چنین نوشته است: «هر کس که وارد آن بقعه شود از حقارت بقعه و صندوق مبارک، بیاختیار اشک میریزد. روضه حرّبن ریاحی که در عراق عرب است، صد برابر از این بقعه مبارک مجللتر است»
و دیگری مینویسد: «اصل بقعه شریفه کوچک است. ضریح مبارک هم چوبی و ساده است و در اول قبرستان واقع شده، ایوان و سرایی ندارد و در غایت غربت و کربت است». نایبالصدر شیرازی، زایر ایرانی که در سال ١٣٠٥هـ. ق/ ١٢٦٦هـ. ش به حج رفته، بنای چهار امام واقع در بقیع را با مرقد خلفای نخستین مقایسه کرده و مینویسد: «بعد از زیارت ائمه بقیع و جناب عبدالله - سلامالله علیهم - بسیار متاسف و متالم بودم که صنمی قریش باید چراغ و بناهای رفیع داشته باشند، جناب بتول و سبط رسول و پدر بزرگوارش در شب چراغی نداشته باشند و آثار کهنه و بنای مختصری داشته باشند؛ افً لک یا دهر».زایران ایرانی همچنین از اینکه شبها برای گرامیداشت مزارهای بقیع، کسی اجازه چراغ روشن کردن در آنجا نداشت، گلهمند بودند. زایر ایرانی، میرزا محمدعلی بروجردی که در سال ١٢٦١هـ. ق/ ١٢٢٤هـ. ش، به زیارت بقیع مشرف شده بود، در اینباره مینویسد: «و شب جز نور الهی که به آن اجسام منور لامع است، ضوئی در آن مکان شریف ساطع نیست و ظاهر آن بقعه متبرکه، چون باطن تاجیک و عجم بیغیرت، تاریک و راه بیان مدعا بسی باریک».
زایری دیگر نیز اشاره میکند: «شبها هم درب حرم محترم مزبور بسته است، بساط و چراغی ندارد». همچنین زایر شیعه هندی نیز در این باره نوشته است: «به سبب عداوتی که با حضرات ائمه دارند، از حق احترام جناب سیده و حضرت عباس(ع) هم چشم پوشیده، شبها در آن قبه چراغی روشن نمیکنند مگر برای چند دقیقه. حتی وقتی بعضی از زایران شمع میبرند از آنها گرفته و خودشان روشن میکنند و در آن قبه میگذارند. همین که زایر دلسوخته از آنجا برمیگردد، شمع را خاموش میکنند. تنها یک غنچه کوچک
روبه روی مرقد جناب سیده و یک قندیل به موازات آرامگاه چهار امام(ع) و حضرت عباس(ع) آویختهاند.»
دشواریهای زیارت و محدودیتهازایران شیعه بقیع در دوران قاجار، برای زیارت آن آستان مقدس دشواریها و محدودیتهای بسیـاری داشتـند. ترس از حمله یا تحقیر یا عدم امکان زیارت ائمه(ع) به سبب بستن درب ورودی مرقد چهار امام در بقیع از جمله این دشواریها هستند. در گزارشی از سال ١٢٦١هـ. ق/ ١٢٢٤هـ. ش چنین آمده است: «پس از فتح باب مجال توقف محال و زبان از خواندن زیارت نامه مأثوره از شدت خوف ساکت، بلکه لال و به اعتقاد بعضی مرقد مطهر حضرت فاطمه سیدالنساء سلامالله علیها در آنجا است و کسی جز زایران غریب سعادت زیارتش را ندارند». زایران شیعه حتی پس از پرداخت ورودیهای ناعادلانه برای زیارت ائمه بقیع(ع) نیز نمیتوانستند به راحتی و با آرامش مشغول زیارت گردند و چنان که میرزاعبدالغفار نجمالملک منجم باشی بیان کرده، زایر شیعی «باید پنج قران بدهد و همین که مدتی اندک آن جا ماند زیارت نخوانده به او میگویند: «بیرون شو».
از سوی دیگر، بسته بودن متناوب درب مرقد چهار امام بقیع، برای زایران شیعی مشکل بزرگی بوده است. زایری ایرانی در این باره مینویسد: «وضع غربت و کربت طوری هست که روز مرخصی ما از مدینه طیبه، از صبح تا شام، این حرم مبارک مسدود بود و موقعی که برای وداع آمدیم اجازه مرخصی بگیریم، درب حرم مبارک بسته بود. امکان تشرف به حرم نبود و آن خادمان مزبور همه روزها حاضر نبودند. مردم و این بنده نیز از پشت درب حرم افتادیم و صورت به خاک آن آستان ملک پاسبان گذاشتیم، مرخصی خواسته، با دل دردناک و عقیده پاک از قبرستان بیرون آمده، روان شدیم». زایری دیگر هم اشاره میکند: «روزها تا ظهر، در بسته و خاطر زایران شکسته [است]». در گزارشی دیگر به سال ١٣٣١هـ. ق/١٢٩٢هـ. ش آمده است: «نزدیک غروب هم درب حرم را مسدود مینمایند». در گزارشی دیگر آمده است: «درب این حرم شبها تا صبح نیز بسته بوده است». بر اساس گزارش امینالدوله که سال ١٣١٦هـ. ق/١٢٧٧هـ. ش به حج رفته بود، این زیارتگاه همیشه بسته بوده است. زایران ایرانی هر قدر که اصرار به گشودن این دربها میکردند، امکان زیارت را نمییافتند؛ چنان که در گزارش زایری ایرانی چنین آمده است: «بعد از شام خوردن با چراغ، چند نفری آمدیم که به منزل برویم و آنها برگردند. به دروازهای که به بقیع ختم میشود، رسیدیم، بسته بود. در را زدند. پس از مدتی چند نفری سر از برج بیرون کردند، گفتند: در گشوده نمیشود، برگردید! برگشتیم.»
گرفتن ورودی و مالیاتهای ناعادلانه
زیارت مزارهای بقیع برای زایران شیعی همواره مستلزم پرداخت مبالغی گزاف و ناعادلانه به عنوان ورودی بوده است. در نوشتههای زایران ایرانی آمده است که پیش از ورود به بقیع یا مقبرههای مرتبط با ائمه اطهار(ع) در آن مکان مجبور به پرداخت این مبالغ میشدند. برای مثال، میرزاعلیاصغرخان اعتمادالسلطنه که سال ١٢٦٣هـ. ق/ ١٢٢٦هـ. ش به سفر حج رفته بود، مینویسد: علاوه بر حرم چهار امام(ع) بقیع، در زیارت بیتالاحزان نیز «خادمان ائمه بقیع، هزار دینار از هر نفری میگرفتند و اجازه زیارت میدادند». زایری دیگر نیز نوشته است: در ورودی بقعه چهار امام در بقیع «دو نفر عرب ایستاده... ... از هر کسی که میخواست وارد بشود، پنج قروش گرفته، یک لنگه در را وا میکردند تا اینکه حاجی وارد بقعه متبرکه میشد» و دیگری یادآور شده: « دم در روضه مبارکه، دو نفر ملعون نشستهاند که پس از گرفتن یک هزار دینار از هر نفر اجازه ورود میدهند. اگر کسی از روضه بیرون بیاید و بخواهد دوباره داخل شود باز هم باید یک هزاربدهد و این محدودیت هم برای کم شدن زایران است؛ حال آنکه نمیدانند... ... که مردم نه تنها یک هزاردینار بلکه صدهزار جان و سر هم در این راه میدهند. پس از پرداخت پولها وارد روضه مبارک شده و زیارت کردیم و برای همه دوستان هم دعا کردیم.»
در مواردی، علاوه بر مبلغ ورودی، از زایران اشیای باارزششان را هم طلب میکردهاند. برای نمونه، گزارش یعقوب میرزای تبریزی که سال ١٢٨٥هـ. ق/١٢٤٧هـ. ش بقیع را زیارت کرده در خور توجه و تکاندهنده است: «یکی از حاجیان خواست وارد روضه مبارک شود. در انگشتش نگین فیروزهای داشت و برای عربها چیزی عزیزتر از فیروزه نیست. همین که آن را در انگشت او دیدند، گرفتند. آن حاجی دستش را تکان داد و از دست او رهانید. همان لحظه عرب پدر... حمله ور شده و چند تپانچه محکم بر صورت حاجی بیچاره زده و از دهان و دماغش خون جاری شد. چند حاجی دیگر دور او جمع شده اما نتوانستند از ترس حرفی بزنند و آن حاجی کتک خورده هم دست بلند نکرده، همچون گنهکاران راست ایستاده و برای شستن صورت خونی خود از حرم بیرون رفت و دوباره موقع برگشت مجبور به پرداخت ورودی شد.» میرزا علی اصفهانی زایر ایرانی بقیع به سال ١٣٣١هـ. ق/ ١٢٩٢هـ. ش توضیح میدهد که حاضران در بقیع «یک بلیط میدهند و یک مجیدی میگیرند، اگر کسی نداشته باشد او را راه نمیدهند. » زایر ایرانی دیگر به نام حسامالسلطنه که سال ١٢٩٧هـ. ق/ ١٢٥٩هـ. ش به حج رفته، در این باره نوشته است: «روز عاشورا... بوابان بقعه مبارک، درب بقعه را بر حجاج میبستند و به ضرب و شتم پول گرفته و سپس در را بازمی کردند».
زایری دیگر نیز مینویسد: «خادمان آن جا که اهل سنتند، به شیعیان اجازه زیارت نمیدهند مگر اینکه پنج قروش از آنها بگیرند. بعضی حتی به ندرت به عربها و هندیان تهیدست اجازه زیارت میدهند. اما با عجم هاکه عرق مذهبیشان بیشتر است، دشمنی کلی دارند و بدون گرفتن پنج قروش هرگز ایشان را راه نمیدهند». میرزامحمدحسین فراهانی در سفرنامه حج خود به سال ١٣٠٢هـ. ق/ ١٢٦٣هـ. ش مساله دریافت مالیاتهای ناعادلانه از زایران را مورد توجه قرار داده و مینویسد: «اما حجاج شیعه هیچ یک را... نمیگذارند داخل بقعه شوند مگر آنکه هر دفعه که میخواهند به زیارت بروند و داخل بقعه شوند، تقریبا از یک قران تا پنج شاهی به خادمان بدهند. زایری دیگر در همین باره نوشته است: « درب حرم محترم متصل از صبح تا غروب، دو سه نفر از اهلسنت نشستهاند، یک درب حرم باز است و لنگه دیگر بسته، هر کس بخواهد مشرف شود، معمول است نفری یک صاحب قران میگیرند، اگر چه روزی ١٠ مرتبه باشد، این قران باید در هر دفعه داده شود، گاهی به ١٠ شاهی هم راضی بودند و منع نمیکردند.»
میرزا عبدالغفار نجمالملک منجم باشی، زایر ایرانی که سال ١٢٩٦هـ. ق/ ١٢٥٨هـ. ش به سفر حج رفته، با جزییات بیشتری به این موضوع اشاره کرده و مینویسد: «در قبرستان بقیع، بقعه ائمه طاهرین علیهم السلام، بوابی دارد کریه المنظر، چماق به دست، غضب آلود، هر نفر ایرانی که خواهد به قصد زیارت داخل شود، با سختگیری بسیار یک صاحبقران از او میگیرد و اگر آن شخص بخواهد روزی پنج مرتبه وارد شود، باید پنج قران بدهد و همین که مدتی اندک آن جا ماند زیارت نخوانده، گوید: «بیرون شو!». شخصی خواست روزی بانی یک مجلس روضه در قبه مطهر ائمه شود؛ بواب مانع شده، مبلغ دو روپیه(معادل شش هزار دینار) داد تا اجازه این کار به او داده شد». زایران شیعی آستان مقدس بقیع، موقع زیارت در معرض انواع تبعیضها نیز بودند. میرزامحمدحسین فراهانی اشاره میکند از زایران اهل سنت مالیاتی دریافت نمیشود و مانع زیارت آنها نمیشوند و منجمباشی میگوید: «همه این محدودیتها و سختگیریها برای عجم است و کسی با اعراب کاری ندارد.»
ضرب و شتم زایران بقیععلاوه بر پرداخت مالیات و ورودی ظالمانه، تبعیض در زیارت و تحقیر و توهین به زایران، گاه دربانان آنها را ضرب و شتم میکردند. این امر باعث ترس و وحشت زایران میشد. برای نمونه، میرزاعبدالحسین خان افشار که در سال ١٢٩٩هـ. ق/ ١٢٦١هـ. ش به سفر حج رفته، در ضمن گزارش زیارت بقیع مینویسد: «در برابر صندوق مبارک ایستاده، زیارت عاشورا را خوانده، اما اگر از عربها کسی میدید یا میفهمید که چه میخوانم، از کشتن بنده به هیچ روی دریغ نمیکردند». یعقوب میرزای تبریزی که در سال ١٢٨٥هـ. ق/ ١٢٤٧هـ. ش بقیع را زیارت کرده، مینویسد: «به دلیل ترس از عربها رفتن به زیارت بقیع برای همه حاجیان ممکن نیست». زایری دیگر نیز میگوید: « آن ساعت که ما مشغول زیارت بودیم، یکی از پدرسوختهها ما را مسخره میکرد و میخندید و یکی از حاجیان که نگین فیروزهای
بر انگشت داشت خواست وارد روضه مبارکه شود. برای عربها چیزی عزیزتر از فیروزه نیست. همین که فیروزه را در انگشت او دیدند آن را بیرون کشیدند. آن حاجی دستش را تکان داده و از دست او رهانید. همان لحظه عرب پدر... حمله ور شد و چند تپانچه محکم بر صورت حاجی بیچاره زد و خون از دهان و دماغ وی جاری شد. چند حاجیان دیگر دور او جمع شدند اما نتوانستند کاری کنند. آن حاجی کتک خورده، هم دست بلند نکرد و همچون گنهکاران راست ایستاد وی پس از شستن صورت خونی دوباره به حرم برگشت و مجبور بود باز هم یک هزار بپردازد تا وارد حرم شود.»
زایران شیعی بقیع بر آن بودند که این اقدامات هدفی مشخص دارد و آن منصرف کردن زایران شیعی از زیارت آستان مقدس بقیع است. برای نمونه، یعقوب میرزای تبریزی، پس از شرح یکی از اقدامات زیارتستیزانه که در بقیع صورت گرفته بود، مینویسد: «این مورد را هم برای آن گذاشتهاند تا مردم کمتر به زیارت بروند و لیکن نمیدانند... نه تنها یک هزار بلکه اگر صدهزار جان و سر هم بخواهند، دریغ نخواهند کرد». وی همچنین میگوید: «بلی، این عربهای مدینه منوره، این بلاها را بر سر حاجیان عجم میآورند. همه این اذیتها به دلیل زیارت ائمه بقیع است تا شاید بسیار اذیت شده و کمتر به زیارت بروند. شکر خدا حاجیان هم با عزم و ارادهتر شده و برای مثال، اگر روزی یک دفعه به زیارت رسولالله میروند، در مقابل سه مرتبه ائمه بقیع را زیارت میکنند و ابایی از اذیت عربها ندارند.»
توجه به این نکته ضروری است مقاومت برای زیارت آستان مقدس بقیع، در کنار اعتقادات راستین زایران، ریشه در پیوند قلبی با ائمه معصوم(ع) دارد. گزارشهای موجود از زایران بقیع نشاندهنده ارتباط روحانی آنان با ائمه مدفون، لذت معنوی فراوان از زیارت آن امامان و نیز کراماتی که در جریان زیارت ایشان رخ داده، است. در پایان به یادداشتهای فرهادمیرزای معتمدالدوله، زایر ایرانی سال ١٢٩٢هـ. ق/ ١٢٥٤هـ. ش اشاره میکنیم.
فرهاد میرزا در این یادداشت، به زیارت خود از مرقد چهار امام مدفون در بقیع و طلب شفای خود از امام حسن مجتبی(ع) پرداخته و مینویسد: «در کنار مقبره امام حسن(ع) بیاختیار با حالت عجز، پای خود را به صندوق دراز کرده، عرض کردم: «یا ابن رسولالله! یا معدن الجود و السخا. انشدک بحق امک الطاهره الصدیقه» که من از تهران به قصد زیارت آستان جد بزرگوار تو و مادر صدیقه تو آمدهام. پای من مشکل دارد. تو را به حق مادرت قسم میدهم اگر در اجل مهلتی است، پای مرا شفا بده تا با این پا به وطن مألوف نروم» وی همچنین میگوید: «آن جمع بر اشک ریختن من حسرت میخوردند، بل بر اشک من رشک میبردند و من ضریح را به صریح در بغل داشته، شفا میطلبیدم. الحمدلله که شفای عاجل عطا فرموده و در حق این ذلیل ترحم نموده، الم و ورم تا در مدینه بودم تمام شد و حرکت بیادبانه این بنده ذلیل، در آن آستان همایون به مغفرت مقرون گردید.»
مبنع: روزنامه اعتماد