تفکر و اندیشه و تصمیمات هر انسانی نقش مهم و کلیدی در کارها و آینده ی وی دارد؛ به این صورت که هر کسی صاحب روشی خاص برای اندیشه و تصمیمات خودش هست که با دیگران تفاوت دارد. گاهی تصمیماتی که برای مسئله ای می گیرد ناشی از حالات گذرای روحی اوست و پس از مدتی شاید آن روش و تصمیم، او را به مقصدش نرساند و باید در آن هنگام، راه دیگری را انتخاب می کرد.
در این جاست که باید توقف کرد و با اندیشه ای استوار و اراده ای راسخ، بهترین راه را انتخاب کرد. یکی از مسائلی که باید برای پرهیز از این اشتباه، مد نظر قرار داد، تکروی نکردن ومشورت کردن با دیگران است. مشورت به معنای: رأی خواستن، تدبیر خواستن، استخراج رأی با مراجعه ی بعضی به بعضی است.
با مشورت می توان بر اندیشه و تصمیم های نادرست، غلبه کرد و بهترین روش را در کارها و مسیر زندگی انتخاب نمود. بعضی وقت ها کسانی را می بینیم که به دنبال چیزی می گردند و با این که در کنارشان هست، ولی از آن آگاه نیستند، در حالی که اطرافیان، آن وسیله را می بینند. در مشورت هم، مسائلی که برای تصمیم گیرنده، پنهان است به وضوح برایش آشکار می شود.
مشورت برای همه لازم است
اصل واساس این اندیشه، در قرآن مجید وجود دارد، آن جا که خداوند به رسول گرامی خود به صراحت فرمان می دهد که: «با مردم خود مشورت کن و از آنان نظر بخواه!».(1) و یا در جایی دیگر درباره ی صفات بندگان پاک خداوند می فرماید: «و آنان که دستور خدا را اطاعت می کنند و نماز را به پا می دارند و در حفظ دین و دنیای خود از شر فتنه ی کفار، کارشان را به مشورت با یکدیگر انجام می دهند.»(2)
اینها و دیگر بیانات بر این نکته گواهی می دهد که انسان، «اجتماعی» است و باید با اجتماع باشد، نه «منزوی و تکرو».
در جایی حضرت علی(ع) می فرماید که: «مشورت کردن، عین هدایت است.»(3) البته باید به شرایط کسی که از او راهنمایی خواسته می شود دقت کرد.
اگر کسی فکر می کند که بی نیاز از مشورت است، باید به این نکته توجه کند که افزودن اندیشه ی انسان خردمندی دیگر بر اندیشه ی خودش، او را در تصمیم و راهش استوارتر می کند(4) و به همین دلیل، فرد خردمند و عاقل هم نباید خود را بی نیاز از مشورت بداند.(5)
به عبارتی گویا باید به این نکته توجه کافی داشت که از دیدگاه و منظر دین، مشورت کردن (البته با شرایط ویژه ی آن)، برای هر کسی، حتی عاقل، ضروری است و او را در تصمیم ها و کارهایی که قصد انجام دادن آن را دارد، کمک می کند.
نباید تکروی کرد
عوارض ناشی از ترک مشاوره را می توان به موارد زیر تقسیم کرد. گاهی شخصی که به فکر خود وابسته است و تکروی می کند و از مشورت با دیگران امتناع می ورزد، ناگهان خود و زندگی اش را تباه می سازد(6) مانند کسانی که بنا بر حالات زودگذر و شهوانی خود، راه نادرست را در زندگی شان طی می کنند و ناگهان پس از خوشی زودگذر، به هلاکت کشانده می شوند.
گاهی فرد مستبد و تکرو، احساس ندامت و پشیمانی می کند. کسی که به نظرات و اندیشه های گوناگون درباره ی مسئله ای که نمی داند توجه نکند، پیشامدهای ناگوار و پشیمانی، او را به زانو در می آورد.(7)
می توان با توجه به این مثال به اهمیت مشورت و زیان ترک آن، بیشتر پی برد: اگر برای زندگی نقطه ی شروع و پایانی در نظر بگیریم؛ در میان این دو نقطه، چند راه وجود دارد که بعضی از آنها به پرتگاه منتهی می شود و بعضی دیگر، با مسیری طولانی که به نقطه ی پایان می رسند؛ ولی یک راه است که نزدیک ترین زمان را برای رسیدن به هدف به ما نشان می دهد و چون ما از راه ها آشنایی کاملی نداریم، می خواهیم تصمیم بگیریم که: کدام یک را انتخاب کنیم؟ راه پرخطر، راه طولانی و یا راه اصلی را برگزینیم؟ بهترین کار، این است که از افراد آگاه و اهالی همان منطقه بپرسیم که: راه اصلی کدام است؟ در زندگی روزمره و تصمیمات خودمان هم باید به همین صورت، عمل کنیم تا دچار سختی، تباهی، پشیمانی، سرزنش و........ نشویم.
با چه کسی مشورت کنیم؟
کسانی که با آنها به مشورت می پردازیم باید دارای خصوصیاتی باشند. «تخصص» داشتن فرد مورد مشورت، در موضوعی که با وی به مشورت پرداخته می شود، دارای اهمیت ویژه ای است. نباید با هر کسی مشورت کرد؛ چنین شخصی باید دارای تجربه های زیادی باشد.(8) افراد بی تخصص شاید انسان را به راه پرخطر و نادرست، راهنمایی کنند و پشیمانی را به ارمغان بیاورند.
«ایمان» و «تقوا» ی مشاور، بسیار مهم است. کسی که تعهدی به دین و اعتقادات و منش اخلاقی نداشته نباشد، شاید به کارهایی راهنمایی کند که حتی باعث خدشه و سستی در ایمان فرد شود. پس باید کسی را انتخاب کرد که از خدا بترسد.(9)
«رازداری» و «امانتداری» از دیگر صفات مشاورند. خیانت کردن شاید ضررش بیشتر از مشورت صحیحی است که باعث تباهی می شود. قلب عاقل یا مؤمن باید مثل صندوق، اسرار را در خودش نگهداری کند.(10)
نباید با کسانی که از لحاظ فردی و اجتماعی دچار «نارسایی عقلی» هستند، مشورت کرد. در کنارش نباید «ترسو» باشد.(11)
بنابراین برای رسیدن به نفع واقعی نباید در کارها تکروی کرد و باید از کسانی که اهل علم و عقل و تجربه و ایمان و کمالات دیگر هستند، به مشورت پرداخت تا از این طریق بتوان، بهترین مسیر را برای رسیدن به نقطه ی پایان و هدف واقعی، انتخاب کرد.
پی نوشت ها:
1. سوره ی آل عمران، آیه ی 159.
2. سوره ی شوری، آیه ی 38.
3. نهج البلاغه، تصحیح: فیض الاسلام، ص 1181.
4. غرر الحکم، ص 55.
5.میزان الحکمه، ج 5، ص 211.
6. تصنیف غررالحکم، ص 437.
7. تحف العقول، ص 9.
8. میزان الحکمه، ج 5، ص 215.
9. همان، ص 214.
10. نهج البلاغه، حکمت 6.
11. میزان الحکمه، ج 5، ص 213.
منبع: مجله ی حدیث زندگی/خ