فرادید؛ درروزهای گذشته پست اینستاگرامی هانیه توسلی، بازیگر سرشناس ایرانی درباره مرگ گربهاش در شبکههای اجتماعی واکنشهای بسیاری را بر انگیخت. واکنش ها از یک اموجی غمگین ساده شروع میشود از مسائل سیاسی و جنسیتی می گذرد و به تحلیل های تضاد طبقاتی و حیطه آزادی فردی اشخاص هم کشیده می شود.
تب تندی که بعد از انتشار این پست اینستاگرامی بوجود آمد ظاهرا زود به عرق نشست. اما این بزنگاهها نشان از اتفاقاتی دارد که در زیر لایه جامعه همواره جریان دارد. اختلافات و تضادهایی در جامعه وجود دارد که اگر لفظ واژههایش بوی مارکسیسم نمی داد شاید بیشتر و عمیق تر به آن پرداخته می شد.
انتخاب هر نوع سبک زندگی از جمله تعامل با حیوانات خانگی وقتی در حوزه عمومی نمایش داده شود قطعا با واکنش هایی مواجه خواهد شد از گلایههای آنطرفیها تا گلایههای این طرفیها. قطعا فضای مجازی و سوگلی ویترین آن یعنی اینستاگرام در نمود بیشتر این تضادها موثر بوده اند که بررسی ذات این پدیده خود بحث مفصلی است.
متین رمضانخواه، جامعهشناس و عضو گروه مردممدار انجمن جامعهشناسی ایران، پرسشهای خبرنگار فرادید در مورد مسائل مطرح شده پس از انتشار پست اینستاگرام هانیه توسلی را پاسخ میدهد:
در قضیه
انتشار تصویر و متنی از گربه خانم توسلی واکنشهای متفاوتی دیده شد. عدهای
در تقبیح و تمسخر آن و عدهای دیگر در تایید و حمایت. آیا این برخوردها
نشان از تضادهای حقیقی موجود در جامعه دارد یا صرفا از ذات شبکههای مجازی
اینچنینی سرچشمه میگیرد؟اتفاق میخواستم این پرسش را اینگونه
پاسخ بدهم که وقتی ما با یک اتفاقی مواجه میشویم اولین کار این است که یک
سطحی از آن فاصله بگیریم ببینیم چه بازی در جامعه دارد اتفاق میافتد. از
نظر من اتفاقات بوجود آمده در جامعه نشات گرفته از دو نکته اساسی است.
اولی تفاوت ارزشی است که دقیقا به تفاوت پایگاهای اقتصادی و پایگاههای اجتماعی افراد بر میگردد.
یعنی
همانطور که وقتی یک نفر ماشین چند میلیونی، چند صد میلیونی یا چند
میلیاردی اش را میگذارد در فضای عمومی گروههای مختلفی میآیند تحسینش
میکنند، از آن تمجید میکنند و یک سری علیه آن شروع به موضوع گیری
میکنند؛ همان اتفاق هم در مورد یک شخصی مثل خانم توسلی که سلبریتی است
اتفاق میافتد.
یعنی گروهی میآیند با آن همذات پنداری میکنند، چون خودشان را عضو آن میدانند و گروهی دیگر موضعگیری متفاوتی میکنند.
ببینید
ما با مفهومی مواجه هستیم در سادهترین امور زندگی روزمره خود به عنوان
هویت. یعنی شما میآیید میگویید که من مثلا خبرنگار هستم؛ شما خودتان را
با گفتن این حرف به عنوان خبرنگار متعلق میکنید به یک گروهی که مثلا من در
آن گروه قرار نمیگیرم.
این اتفاق در زندگی روزمره با نشانهها
میافتد یعنی مثلا من با همان سوار شدن ماشین خاصی یا نشستن و رفتن به
رستورانهای خاصی، گفتگو کردن با افراد خاصی و روابط اجتماعی خاصی تبدیل
میشوم به فردی که از دیگری مجزا هستم.
نگه داشتن حیوان خانگی هم یکی از آن عناصر و و اجزا است برای آن هویت سازی و هویت بخشی. حداقل برای جامعه فعلی ایران.
بخاطر
همین است که شما وارد اینستاگرام میشوید با دو گروه مواجه میشوید گروهی
که حس میکنند این هویت با ما پیوند دارد و جزوی از هویت ما با این گروه
ساخته میشود و گروه دیگری که احساس میکنند من از این گروه نیستم و ربطی
به این طرف ندارم.
بعد از آن چه ابزارهایی را در برابر هم قرار
میدهند؟ وقتی من هویت من رو رو از ما مشخص میکنم و من را تبدیل به ما
میکنم اولین کار حمایت از آن ما است.
بخاطر
اینکه آن طبقهای که احساس میکند برای اینکه بخواهم از طبقه خودم دفاع
کنم باید به ارزشهای طبقه مقابلم حمله کنم بخاطر همین است که شما وقتی
کامنتها را مشاهده میکنید که مثلا نوشته شده: بله دیگر دغدغه سلبریتیهای
ما این است که گربه نگه داری بکنند، یا مثلا بگویند مردم دارند از گشنگی
میمیرند و ایشان به فکر مرگ گربه اش است. در جامعه این همه تضاد و ...
این
افراد چه کاری میکنند؟ دارند آن ارزشها و در واقع آن خشمهای نهفته را
که در فضای عمومی و عینی هم میتوانید مشاهده کنید به فضای مجازی
میکشانند.
فرض کنید در فضای عینی دو تا ماشین باهم تصادف میکنند؛ پراید و بنز.
اولین
مواجه که اتفاق میافتد این نیست که من حالا تصادف کردم چه بد شد. اولین
مواجه این است که میگوید: بله تو که سوار فلان ماشین میشوی اصلا رانندگی
بلد نیستی چرا مینشینید پشت فرمان و طرف دیگر میگوید تو که غم نداری من
بدبخت شدم و شروع میکنند به گلاویز شدن.
این
تضادها از صحنه عمومی جامعه کشیده میشود به فضای مجازی. حالا در فضای
عمومی مثلا نماد آن صحنه تصادف ماشین است. در فضای مجازی مثلا اینجا، گربه
یا نگه داری از یک حیوان و سوگواری این چنینی برای یک حیوان تبدیل به مساله
میشود.
با ظهور فضای مجازی تضادها از صحنه عمومی جامعه کشیده میشود به فضای مجازی!
یک مساله دیگری که وجود دارد و در واقع علت دوم آن است مساله سبلریتی بودن است.
گروههای
اجتماعی مختلف سلبریتیهای مختلفی دارند. خانم توسلی به عنوان یک بازیگر
مثل سایر هنرمندان و ورزشکاران و حتی سیاسیون در واقع جزو سلبریتیهای حوزه
عمومی محسوب میشوند چنان که اگر یک استادی در دانشگاه یک کاری انجام بدهد
که شاید از نظر ارزشهای جامعه دانشگاهی کار متفاوتی باشد، مورد حمله قرار
میگیرد، سلبریتیهای عمومی هم در فضای عمومی دچار این مساله میشوند.
علی
رغم تضاد هایی که در فضای عمومی جامعه وجود دارد و چند گانگی و چند پارگی
نگرشهای اجتماعی که بوجود آمدهاست. یک مساله جدی است و آن ارزش هایی است
که هنوز ارزش عمومی پررنگ دارد و برای جامعه محترم است.
برای مثال
وقتی خانم بیات میگوید من شوهر خواهرم را در آغوش میکشم از نظر جامعه
هنوز یک امری است که همچنان بد است و باید با آن مقابله بشود چنان که مثلا
خانم رهنما عکس ازدواج مجددش را میگذارد و با واکنش رو به رو میشود.
نشان
دادن گربه و سوگواری در آن حد برای یک گربه برای خانم توسلی خود یا عکس
گرفتن با گربه توسط یکی از اعضای شورای شهر؛ این مسائل در واقع تفاوت پیدا
کردن و قرار گرفتن در مقابل هنجارهای پذیرفته شده جامعه است. یعنی نوعی
رفتار ضد هنجاری است که اشخاص انتظار دارند که در فضای عمومی جامعه ببینند.
تا
وقتی که من در حوزه خصوصی خودم هستم کسی از من انتظار ندارد کاری انجام
بدهم و هر کاری که انجام میدهم مربوط به خودم است، ولی وقتی که تبدیل شدم
به سلبریتی آن هم سلبریتی حوزه عمومی ارزشهای فردی آن شخص کاملا در زیر
ارزشهای جامعه له خواهد شد و از بین میرود.
به
عنوان مثال انتظار میرود که خانم توسلی به جای اینکه گربه نگه داری بکند
برود از یک بچه نگه داری بکند، البته این یک انتخاب است چنانکه شما
نمیبینید یک سیاستمداری با پیراهن آستین کوتاه عکس عمومی منتشر بکند.
در صورتیکه در فضای عمومی پیراهن آستین کوتاه برای یک آقای بازیگر و یا
یک خانم بازیگری که روسری اش عقب باشد و موهایش معلوم باشد اتفاقا هیچ
مسالهای وجود ندارد، اما برای سیاسیون یک خط قرمز است.
یعنی وقتی
فرد در مقامی قرار میگیرد که تبدیل به یک چهره اجتماعی میشود دیگر حق
انتخابهای شخصی آزاد ندارد بلکه باید آنها را کنترل کند. این مختص جامعه
ایران نیست شما در جامعه فرانسه هم که بروید همین اتفاق آنجا میافتد.
شما
دو نکته را در مورد تضاد هایی از جامعه که در مورد انتشار متن خانم توسلی
خود را نشان دادند ذکر کردید. یکی پایگاههای متفاوت اجتماعی و دیگری
سلبریتی بودن. حال جدا از نقش حکومت که میتواند خود را در قالب قانون
گذاری و یا عدالت اقتصادی نشان دهد، چه راهکاری را برای حل و هضم تضادها
در دل همین طبقات پیشنهاد میکنید؟
برای اینکه چنین اتفاقی
بیافتد ما ناگزیریم که به حوزه حکومت وارد بشویم یعنی برای اینکه ما
بخواهیم این تیپ از مسائل را کاهش بدهیم باید وارد سیاستهای سطح کلان
شویم. برای مثال تغییر دادن یک مجموعهای از نمایش هایی که در سطح
رسانههای عمومی مثل تلوزیون اتفاق میافتد.
اولین نکتهای که وجود دارد و میتواند موثر باشد قبل از فضای حکومتی پررنگ کردن نهادهای مدنی است.
نهادهای
مدنی به عنوان یک مهمترین گلوگاههای ما میتوانند این تنشها را کاهش
دهند و پلی باشند برای انتقال دادن مسائل و ترجیحات افراد از حوزه خرد به
حوزه کلان و حل کردن این مسائل.
مساله دومی که وجود دارد و میتواند به ما در حل این مساله کمک بکند همانطور که عرض کردم مساله رسانه و سیاستهای حاکم بر آن است.
چیزی
که رسانه از جامعه ما ارائه میدهد با آن چیزی که در حقیقت جامعه اتفاق
میافتد متفاوت است. زمانی که ما شروع بکنیم اتفاقا واقعیتهای یک فردی را
که یک سلبریتی است نمایش دادن، شروع بکنیم از حوزههای خصوصی این افراد
صحبت کردن و اجازه ندهیم که این افراد پشت رسانههای فضای مجازی، فضاهای
شخصی خوشان پنهان بشنوند و اجازه بدهیم اتفاقا تعامل اجتماعی در فضای عمومی
رسانهای شکل بگیرد، بسیاری از مسائل تلطیف میشود.
برای مثال یک
فردی مثل خانم توسلی بیاید و در یک برنامهای مثل برنامه دورهمی یا خندوانه
شرکت بکند. اینها برنامه هایی هستند که این فضا را ایجاد میکنند یعنی
شما با سلبریتیهای جامعه از نزدیک ملاقات میکنید، مردم را دعوت میکنید
در همان فضا قرار بگیرند سلبریتی میآید و شروع میکنند به تعامل.
دو
نفری که ممکن است ما احساس کنیم خیلی فاصله دارند، اما وقتی این افراد
نشان داده میشوند، در مورد حوزه شخصیشان صحبت میشود و از آنها سوالات
شخصی پرسیده میشود، این کم کم باعث میشود که این حوزه و فاصله فرو بریزد.
برنامه هایی با ماهیت دورهمی میتواند به تعامل سلبریتیها با مردم و کاهش تضادها کمک کند.
ضمن اینکه تعامل خود موجب این خواهد شد که از این طرف سلبریتیهای ما با
ارزشهای عمومی که که برای جامعه محترم و مهم است از نزدیک آشنا شوند.
این
یک واقعیتی است که خیلی از افرادی که در آن سمت قرار میگیرند (سلبریتی
ها) با مسائل این سمت یعنی مسائل جامعه عادی ما اصلا مواجهای نداشتهاند.
این برنامههای دورهمی در واقع حلال مشکلات و راهگشا خواهد بود برای اینکه
اتفاقا این تعامل شکل بگیرد و زمانی که این تعامل شکل میگیرد هم آن
سلبریتی متوجه میشود که خب من تا کجا نگرانی و حساسیت و دغدغه جامعه را
دارم؛ و از طرف دیگر جامعه متوجه خواهد شد که آنطرف پرده چه اتفاقی دارد
میافتد، یعنی فرد عادی جامعه میگوید خیلی خب با وجود اینکه ممکن است
سلبریتی حیوان خانگی نگه داری بکند، اما ممکن است خیلی از دغدغههای دیگر
من را داشته باشد و خیلی از جاهای دیگر زندگیاش شبیه من باشد که این به
همنشینی معیارهای اجتماعی کمک خواهد کرد.
به نظر شما در مورد تعامل انسان با حیوانات خانگی چیست؟ چه تاثیرات اجتماعی مثبت یا منفی میتواند داشته باشد؟
به صورت کلی اگر بخواهم به این پرسش پاسخ بدهم خیلی جنبه فردی پیدا میکند، اما اگر بخواهم از جنبه جامعه شناختی به این مساله پاسخ بدهم این یک واقعیت اجتماعی است که بخاطر سبکی که در فضای اجتماعی ایران ایجاد شده است حضور حیوان خانگی همراه خیلی از افراد وجود دارد. حالا خانم توسلی، چون جزو سلبریتیهای هنری ما هستند خیلی این مساله به صحنه عمومی کشیده شده است.
اما بصورت کلی انتخاب یکی از روشها و سبکهای زندگی است، ما میبینیم که در سطح عمومی خیلی از افراد حیوان نگه داری میکنند، حیوان خانگی دارند ارتباط نزدیکی هم با آن دارند؛ چه کسانی که تنها زندگی میکنند چه کسانی که ممکن است خانواده کاملی هم داشته باشند.
از این جهت پاسخ دادن به این مساله که نگه داری از حیوان خانگی امر خوب یا بدی است خیلی در ساحت جامعه شناختی قرار نمیگیرد. این یک سبک زندگی است. این سبک از زندگی قابل تحلیل است. ولی این که ما بخواهیم بگوییم خوب است یا بد خیلی امر شخصی است.
اینکه نگه داری از حیوانات خانگی در کشور ما افزایش پیدا کرده است چه چیزی را نشان میدهد؟ آیا لزوما به معنی کاهش روابط عاطفی بین افراد است یا این سبک زندگی را طبیعی میدانید؟ نکته خیلی مهمی وجود دارد و آن این است که شما یک پیش فرضی را در نظر گرفته اید و آن زیاد شدن نگه داری از حیوانات خانگی است.
حداقل من الان که با شما صحبت میکنم از اینکه تعداد افرادی که حیوان خانگی نگه داری میکنند چقدر است، اطلاعی ندارم. نمیتوانم بگویم چنین افزایشی صورت گرفته است.
تا چند سال پیش در فضای عمومی جامعه خیلی کم دیده میشد که کسی همراه با حیوان خانگی باشد و اگر هم بود خیلی در منظر عمومی مورد توجه قرار میگرفت، اما ظاهرا در حال حاضر دست کم در شهرهای بزرگ به امری عادی تبدیل شده است.اگر بخواهیم به مشاهدات عمومی افراد اعتنا و اکتفا بکنیم و چنین پیش فرضی را بپذیریم که حضور حیوانات خانگی در سطح عمومی افزایش پیدا کرده است. این را میشود در چند نکته دید.
یکی اینکه در واقع حضور حیوان خانگی به همراه افراد و زندگی کردن با افراد در سالهای گذشته با تغییرات ارزشی که در حوزههای مختلف اعم از امور اجتماعی و امور مذهبی اتفاق اقتاده است پررنگتر شده است. یعنی افراد گاها بیشتر میپذیرند که با حیوان تعامل داشته باشند.
مساله بعدی در واقع حضور پررنگ رسانهها و تبلیغ ارزشهای جدیدی مثل دوست داشتن حیوانات است. مثل فعالیت نهادها و کانون هایی که از حقوق حیوانات حمایت میکنند و اتفاقا تشویق افراد برای مراقبت از این حیوانات.
مساله بعدی ممکن است تغییر پیدا کردن اِعمال قانون در حوزه عمومی باشد. یک موقعی ما شاهد این بودیم که برای مثال نگهداری سگ درون ماشین یا آوردنش به معابر عمومی از لحاظ قانونی جرم محسوب میشد و جلوی آن گرفته میشد. امروز دست کم برخورد قضایی با این مساله بسیار کاهش پیدا کرده است.
مساله بعدی که وجود دارد تغییر سبک زندگی است. یک سبک زندگی که صرفا مبتنی بر رابطه اجتماعی افراد بود ممکن است به رابطه بین افراد و حیوانات تغییر پیدا کرده باشد.
در خصوص اینکه حالا این تغییر چرا قرار است اتفاق بیافتد و بخواهیم صحبت بکنیم که چه تغییر ارزشی در جامعه رخ داده است که افراد حاضر میشوند دست به یک چنین اقدامی بزنند باید بگویم قبلا خانواده یک چهارچوبهای مشخص تعریف شدهای داشت، افراد تا یک سنی با خانواده شان زندگی میکردند بعد وارد یک سنی که میشدند خودشان خانواده تشکیل میدادند و تعریف خانواده کاملا مشخص بود.
با پررنگ شدن مشکلات اقتصادی، با پررنگ شدن فضای آنلاین اجتماعی مجازی و با فاصله گرفتنهای فیزیکی افراد از همدیگر و از طرف دیگر تغییرات ارزشی تغییراتی بوجود آمده است.
ما ارتباط بین خانوادهها و افراد را خیلی روابط ساده تری میدانستیم. امروزه با پررنگتر شدن هویت فرد گرایانه تاکید بر انتخابهای فردی تاکید بر آزادیهای فردی - نه به معنی آن چیزی که ما به عنوان آزادی مثبت از آن یاد میکنیم و حق طبیعی شهروندی هر فرد است؛ بلکه به عنوان حقوق به نوعی فردگرایانه منفی- به نوعی رواج پیدا کرده است.
ما ارتباط بین خانوادهها و افراد را خیلی روابط ساده تری میدانستیم.
امروزه با پررنگتر شدن هویت فرد گرایانه تاکید بر انتخابهای فردی رواج پیدا کرده است
ما شاهد این هستیم که افراد شروع میکنند سبک زندگی خاص خودشان را انتخاب میکنند مثلا اگر شما به رویکردهای ارزشی که در دهه اخیر در کشور اتفاق افتاده است نگاه بکنید افراد کمتر مایل هستند که همراه خانواده و با آنها زندگی کنند. افراد کمتر مایل هستند که تعداد فرزندان بیشتری داشته باشند.
تا سال 82 در کشور ما حدود 30 درصد جامعه داشتن 6 یا 7 فرزند را اعلام میکنند در حالی که این عدد در سالهای اخیر به 2 یا 3 درصد رسیده است. یعنی کوچک شدن خانواده.
همچنین روابط اجتماعی و پررنگ شدن روابط مجازی به جای روابط واقعی. بوجود آمدن دغدغههای جدید و ارزشهای جدید در زندگی. همه اینها در کنار هم موجب شده است که ما شاهد باشیم که افراد بتوانند تعامل با حیوانات یا نوع دیگری از سبکهای زندگی را با سبکهای زندگی قبلی جایگزین بکنند.
ضمن اینکه یک مساله خیلی مهم، فضای مجازی است. ما در سالهای گذشته چنین چیزی نداشتیم. یعنی مثلا ما یک زمانی با "گودر " مواجه بودیم که افراد در آن مینوشتند و، چون فضا یک فضای خاصی بود برای یک افراد خاصی؛ متن هایی که آنجا رد و بدل میشد عموما متنهای تخصصی، متنهای جامعه شناختی، متنهای روانشناسی و از این دست از مطالب بود.
با فاصله گرفتن از آن مسائل ما با چیزی مواجه شدیم به عنوان "فیسبوک" که مجددا فیسبوک محیطی بود برای بیان نظرات و تبادل نظرات بین افراد یعنی مثلا من یک کامنتی میگذاشتم عموما در مورد مسائل سیاسی، مسائل اجتماعی، در مورد اتفاقات هنری و جامعه و همگروهان من در مورد این مساله نظر میدادند.
این مساله با آمدن "وایبر"، "واتساپ" و "تلگرام" کشیده شد به سمت گفتگوهای فردی. یعنی من به جای اینکه با شما تماس بگیرم باهم در تلگرام پیام رد و بدل میکنیم. تبدیل شد به مکالمات شخصی بین افراد که حتی تلفن که صدا بود کاهش پیدا کرد.
بعد اینستاگرام آمد که یک ارتباط بسیار جدی پیدا کرد با نمایش دادن حوزه خصوصی. یعنی من در اینستاگرام شروع میکنم از احوالات خصوصی خودم تصویر تهیه کردن ونشان دادن در حالی که ما قبلا برای مثال ما با مفهوم عکس با یک مفهوم عمومی طرف بودیم، با نمایش حوزه خصوصی با یک مفهوم عمومی طرف بودیم در مهمانیها، در جشنها، در دورهمیها و دید و بازدیدهای عمومی عکس میگرفتیم و عکسها را در یک آلبوم نگه میداشتیم و آلبوم را به عنوان یک حوزه شخصی و عموما خانوادگی نگه داری میکردیم.
اینستاگرام این فضا را ایجاد کرده است که من از خصوصیترین لحظههای زندگیام و اتفاقات زندگیام در آن واحد گزارش بدهم. یعنی ممکن است فرد در همان لحظه تصمیم بگیرد که عکس را منتشر بکند و ممکن است یک حال خاصی داشته باشد- خیلی خوشحال یا خیلی ناراحت -و شما اگر از او بپرسید ممکن است یک ساعت دیگر از آن کاری که کرده وحالی که داشته است فاصله گرفته باشد، اما اینستاگرام دیگر این امکان را از او میگیرد که چنین چیزی را حذف بکند.
البته نه به این معنی که این امکان وجود نداشته باشد چرا این امکان وجود دارد، اما تا قبلش دیده شده است آنچنان که در فضاهای سیاسی چند بار این اتفاق افتاده است. کسانی آمده اند یک موضع گیری کوچکی راجع به یک اتفاقی کرده اند به فاصله چند دقیقه آن پست را پاک کرده اند. اما تاثیر آن باقی مانده است.
این ماهیت نمایشی بودن اینستاگرام ممکن است ترویج کننده افراد برای رفتارهایی مثل نگه داری از حیوان خانگی باشد تا به این طریق خود را متمایز بکنند یا مورد تایید عدهای قرار بگیرند؟
جواب دادن به چنین سوالی نیازمند این است که ما یک تحقیق اجتماعی سنگین انجام بدهیم یعنی علتها را در بیاوریم. ممکن است نگه داشتن یک حیوان خانگی به معنی پرکردن اوقات تنهایی یک فرد باشد، ممکن است نگه داشتن یک حیوان خانگی حقیقتا به معنای حیواندوستی آن فرد باشد. ممکن است نگه داری حیوانان خانگی بخاطر این یاشد که آن فرد عضو NGO یا گروهی است که از حیوانات خانگی نگه داری میکنند.
ممکن است این فرد با نگه داشتن حیوان خانگی همانطور که شما میفرمایید دارد نمایش میدهد، اما نه نمایشی که در واقع بخواهد تظاهر کند بلکه اتفاقا به معنی نشان دادن یک الگو است برای مراقبت از حیوانات.
شاید هم یکی از جنبههایش این باشد که فردی بخواهد نشان بدهد بله من میتوانم چنین ارتباطی را با حیوان برقرار بکنم.