1 . « باسواد هیجانی» شوید. به جای اینکه افراد و موقعیتها را توصیف کنید، احساساتتان را نامگذاری کنید. مثلاً به جای « این موضوع، مسخرهآمیز است» بگویید «من احساس بیصبری میکنم» و به جای «تو یک آدم احمقِ بیعاطفه هستی» بگویید «من احساس آزردگی و ناراحتی میکنم» و به جای « تو مثل یک ابله زندگی میکنی» بگویید «من احساس ترس میکنم».
2 . بین افکار و احساسات تمایز قائل شوید.
در مورد تفکرات: «من میل دارم...» و «من گویی احساس میکنم ...» و « من احساس میکنم که ...» در مورد احساسات: «من احساسِ (یک کلمه احساسی)... دارم»
3 . در مورد احساساتتان مسئولیت بیشتری بپذیرید.
مثلاً « من احساس حسادت میکنم» به جای «تو حسادت مرا برمیانگیزی»
4 . از احساساتتان در کمک به تصمیمگیری استفاده کنید.
«اگر این کار را بکنم، چه احساسی خواهم داشت؟»
«اگر این کار را نکنم، چه احساسی خواهم داشت؟»
5 . به احساسات افراد دیگر احترام بگذارید.
بپرسید: «اگر من، این کار را انجام دهم، چه احساسی خواهی داشت؟»
«اگر من، این کار را انجام ندهم، چه احساسی خواهی داشت؟»
6 . احساس نیرومندی کنید نه خشم.
از چیزی که دیگران آن را "خشم" مینامند، برای کمک به احساس نیرومندی (قدرت) به منظور انجام عمل سودبخش، استفاده کنید.
7 . احساسات دیگران را ارزشمند بدانید (تأیید کنید)
در مقابل احساسات دیگران همدلی، درک و پذیرش نشان دهید.
8 . کسب ارزش مثبت از هیجانها را تمرین کنید.
از خودتان بپرسید: «چه احساسی دارم؟ و «چه چیزی کمکم میکند تا احساس بهتری داشته باشم؟»
از دیگران بپرسید: «چه احساسی دارید؟ و «چه چیزی کمکتان میکند تا احساس بهتری داشته باشید؟»
9 . به دیگران نصیحت نکنید، دستور ندهید، کنترل نکنید، از دیگران انتقاد نکنید، دربارة دیگران قضاوت نکنید و برایشان به صورت یکجانبه سخنرانی نکنید. در عوض فقط سعی کنید با همدلی و بدون قضاوت، گوش دهید.
10 . سعی کنید از کسانی که شما را بیارزش میکنند، دوری کنید.
در صورتی که این کار همیشه ممکن نیست، لااقل تلاش کنید اوقات کمتری را با آنها بگذارنید، یا تلاش کنید به آنها انرژی روانی بدهید.