برترین ها: مارگاریتا کارمن کانسینو یا ریتا هیورث (Rita Hayworth)، زاده 17 اکتبر 1918 و درگذشته به تاریخ 14 مه 1987، بازیگر و رقصنده آمریکایی بود. در دهه چهل مشهور شد و یکی از ستاره های برتر آن دهه نام گرفت و در طول دوران 37 ساله بازیگری اش، 61 فیلم سینمایی بازی کرد. مطبوعات به او لقب «الهه عشق» داده بودند، زیرا وی بت سینمایی جذاب و شیک دهه چهل بود. شاید مشهورترین بازی اش در فیلم نوآر «گیلدا» محصول سال 1946 در مقابل گلن فورد باشد که در آن فیلم به عنوان اولین نقش دراماتیک مهمش، نقش زنی افسونگر را بازی کرد. فرد استیر که با او در دو فیلم همبازی بوده، وی را شریک رقص محبوبش نامیده بود. موفقیت بزرگ او در موزیکال رنگی «دختر مدل» (1944) با جین کلی بود. طبق نظرسنجی های موسسه فیلم آمریکا، او یکی از 25 ستاره سینمایی برتر تمام دوران ها است.
مارگاریتا در سال 1918 در محله بروکلین نیویورک به دنیا آمد و بزرگترین فرزند دو رقصنده بود. پدرش ادواردو کانسینو سینیور، اهل شهری نزدیک شهر سویا در اسپانیا بود. مادرش ولگا هیورث، یک آمریکایی از تبار ایرلندی-انگلیسی بود. این زوج در سال 1917 ازدواج کرده بودند و دو پسر نیز به نام های ادواردو کانسیون جونیور و ورنون کانسینو داشتند. پدر مارگاریتا می خواست او یک رقصنده حرفه ای شود، در حالیکه مادرش آرزو داشت وی هنرپیشه شود. آنتونیو کانسینو، پدربزرگ پدری اش، یک رقصنده اسپانیایی کلاسیک مشهور بود. وی رقص بولرو را محبوب کرد و مدرسه رقص او در مادرید در دنیا شهرت داشت. ریتا بعدها می گفت: «وقتی سه سال و نیمم شد... درست همان زمانی که می توانستم روی پاهایم بایستم، به من درس رقص داده می شد... خیلی آن را دوست نداشتم، ولی جرأت نداشتم این موضوع را به پدرم بگویم، بنابراین کلاس ها را شروع کردم و فقط تمرین می کردم و تمرین می کردم. دوران دختری ام به تمرین رقص گذشت.»
به مدت چند سال در مجتمع تالار کارنگی، هر روز در کلاس های رقص شرکت کرد، جایی که عمویش آنخل کانسینو به او درس می داد و در شش سالگی اجرای عمومی انجام داد. در سال 1926 در سن هشت سالگی در «لا فیستا» فیلم کوتاهی از وارنر برادرز ظاهر شد. در سال 1927 پدرش خانواده شان را به هالیوود برد. وی معتقد بود که رقص می تواند بخشی از فیلم های سینمایی شود و خانواده آنها می تواند بخشی از آن باشد. وی استودیوی رقص خود را تأسیس کرد، جایی که به ستاره هایی مانند جیمز کاگنی و جین هارلو درس داد. در دوران رکود بزرگ، تمام سرمایه اش به باد رفت، زیرا توجه اقتصادی به کلاس های رقص محو شد و از بین رفت.
در سال 1931 ادواردو کانسینو با دختر 12 ساله اش نمایشی به نام کانسینوهای رقصان راه انداختند. از آنجائیکه طبق قوانین کالیفرنیا، مارگاریتا خیلی جوان بود و نمی توانست کار کند، پدرش او را با خود به آن سوی مرز، یعنی تیهوانا در مکزیک برد. اوایل دهه سی بود که این شهر مکان توریستی محبوب مردمی شد که از لس آنجلس می آمدند. از آنجائیکه مارگاریتا همیشه در حال کار کردن بود هرگز دیپلم متوسطه اش را نگرفت، ولی کلاس نهم را در دبیرستان همیلتون در لس آنجلس تمام کرد.
در 16 سالگی نقش کوچکی در فیلم «کروز دیابلو» (1934) بازی کرد که باعث شد نقش کوچک دیگری در «این کالینته» (1935) بدست آورد و با دولورس دل ریو، هنرپیشه مکزیکی همبازی شود. او همراه با پدرش اجرا می کرد و وینفیلد شیهان، رئیس کمپانی فاکس فیلم او را در کالینته کلاب دید و خیلی زود یعنی حدود یک هفته بعد، تست بازی برای یک فیلم سینمایی برایش ترتیب داد. شیهان که تحت تأثیر شخصیت روی پرده او قرار گرفته بود، قراردادی کوتاه مدت با فاکس، تحت نام ریتا کانسینو، برایش امضا کرد. در مدتی که ریتا با فاکس همکاری می کرد، در نقش های غیرمهمی ظاهر می شد و بیشتر با نقش خارجی جذاب در فیلم ها دیده می شد. اواخر سال 1934، در 16 سالگی، در فیلم «جهنم دانته» با اسپنسر تریسی همبازی شد و در فوریه 1935 با او قرارداد بستند.
در فیلم «زیر نور ماه پامپاس» (1935) اولین نقش مصوت خود را اجرا کرد. در «چارلی چن در مصر» (1935) نقش یک دختر مصری را بازی کرد و در «اودی» (1935) نقش یک رقصنده روس را اجرا نمود. شیهان داشت او را برای نقش اصلی فیلم رنگی «رامونا» (1936) تربیت می کرد تا تبدیل به دولورس دل ریوی بعدی کمپانی فاکس فیلم شود. در پایان قرارداد شش ماهه اش، کمپانی فاکس ادغام شده و تبدیل به کمپانی قرن بیستمی فاکس شد و تهیه کننده اجرایی آن داریل اف. زانوک شد. زانوک که علاقه اش به ریتا به اندازه شیهان نبود، لورتا یانگ را به جایش برای فیلم «رامونا» انتخاب کرد و قرارداد ریتا را تمدید نکرد. ادوارد سی. جادسون که یک فروشنده و بنیانگذار بود، پتانسیل ریتا برای ستاره شدن را حس کرد و برایش کار آزاد در فیلم های استودیویی کوچک و یک نقش ناچیز در فیلم «با نرو وولف آشنا شو» (1936) از کلمبیا پیکچرز پیدا کرد. هری کوهن، رئیس این استودیو با ریتا قرارداد هفت ساله ای بست و او را در نقش های کوچک امتحان کرد.
کوهن نظرش این بود که چهره او زیادی مدیترانه ای است که این مانع از آن می شود که برای نقش های نامعمول که تعدادشان کم است انتخابش کنند. می گویند وی به ریتا می گفته که نام خانوادگی اش هم زیادی اسپانیایی است. جادسون به توصیه کوهن عمل کرد و ریتا کانسینو تبدیل به ریتا هیورث شد و علیرغم شوک پدرش از این کار، نام دختری مادرش را انتخاب کرد. حالا دیگر با نامی که بیشتر بر تبار بریتانیایی-آمریکایی اش تأکید داشت، مردم او را "آمریکایی" کلاسیک تری می دیدند. با تشویق کوهن و جادسون، هیورث رنگ موهایش را قرمز تیره کرد و با الکترولیز خط رویش موهایش را نیز بالا برد تا پیشانی اش بزرگتر شود.
هیورث در پنج فیلم کوچک کلمبیا پیکچرز و سه فیلم مستقل غیر مهم دیگر در سال 1937 بازی کرد. سال بعد در پنج فیلم کلمبیا پیکچرز ظاهر شد. در سال 1939 کوهن هاوارد هاکس را مجبور کرد که از هیورث برای نقش کوچک ولی مهمی در درام هوانوردی «فقط فرشته ها بال دارند» استفاده کند که در آن مقابل کری گرانت و جین آرتور نقش آفرینی نمود. با موفقیت این فیلم در گیشه، نامه های طرفداران به سوی اداره تبلیغات کلمبیا پیکچرز سرازیر شد. کوهن حالا دیگر هیورث را اولین و جدیدترین ستاره رسمی اش می دید. این استودیو هرگز قبلاً با ستاره هایش قرارداد نبسته بود بجز با جین آرتور که سعی داشت از آن جدا شود.
کوهن در سال 1940 هیورث را در فیلم های بلندی مانند «موزیک در قلب من»، «بانوی موردنظر» و «فرشته های برادوی» بازی داد. همان سال وی برای اولین بار تصویرش روی جلد مجله لایف رفت. کوهن هیورث را به کمپانی مترو-گلدوین-مایر قرض داد تا در فیلم «سوزان و خدا» در مقابل جوان کرافورد بازی کند. زمانی که هیورث به کمپانی وارنر برادرز قرض داده شده بود، در فیلم «بلوند توت فرنگی» برای دومین بار نقش اول را بازی کرد و کم کم محبوبیتش بیشتر شد و تبدیل به یکی از جذابترین هنرپیشه های زن هالیوود شد. وارنر برادرز آنقدر تحت تأثیر بازی او بود، که سعی کرد قراردادش را از کلمبیا بخرد، ولی کوهن اجازه این کار را نداد.
موفقیت هیورث باعث شد که نقش مکمل فیلم «خون و شن» (1941) را مقابل تایرون پاور و لیندا دارنل با کمپانی فاکس بدست آورد، استودیویی که شش سال پیش او را رها کرده بود. در یکی از مهمترین نقش های سینمایی اش، هیورث نقش دونا سول دس موئیر، را بازی کرد که یکی از اولین زنان جذاب و دلفریب سینما بود. سپس به کلمبیا پیکچرز بازگشت و در موزیکال «هرگز ثروتمند نخواهی شد» (1941) در مقابل فرد استیر قرار گرفت که یکی از پرهزینه ترین فیلم هایی بود که تا آن زمان کلمبیا ساخته بود. این فیلم بسیار موفق بود و این استودیو سال بعد فیلم دیگری با بازی استیر و هیورث ساخت که نامش «هرگز دوست داشتنی تر نبودی» بود. پیتر لوینسون، در زندگی نامه استیر می نویسد، ترکیب رقص استیر و هیورث «نیروی مغناطیسی مطلق روی پرده سینما» بود.
با آنکه استیر 10 فیلم با جینجر راجرز، دیگر شریک رقص اصلی اش، بازی کرده بود، ولی جذابیت هیورث از مهارت فنی جالب راجرز بیشتر بود و بر آن می چربید. لوینسون می گوید: «دلفریبی ریتا با بلوغ و جذابیت فرد کاملاً سازگار بود.» در ماه اوت 1941 هیورث در فتوشوت آیکونیک مجله لایف ظاهر شد.
هیورث در یکی از مشهورترین فیلم هایش در موزیکال رنگی «دختر مدل» بازی کرد که در سال 1944 اکران شد. این فیلم او را به عنوان ستاره برتر دهه چهل تثبیت کرد و او تبدیل به اولین زن از شش زنی شد که روی پرده سینما با جین کلی و فرد استیر حرکات موزون اجرا کردند. هیورث در سال 1970 در مصاحبه ای گفت: «فکر می کنم تنها جواهرات زندگی من، فیلم هایی هستند که با فرد استیر بازی کردم و فیلم «دختر مدل» هم همینطور.» از سال 1944 به مدت سه سال متوالی، هیورث یکی از جذابیت های باکس آفیس دنیا محسوب می شد. وی در رقص های باله، تپ، بال روم و روتین های اسپانیایی مهارت داشت. کوهن به نشان دادن استعدادهای او روی پرده سینما ادامه داد. کلمبیا وی را در فیلم های رنگی «امشب و هر شب» (1945) با لی بومن و «پائین روی زمین» (1947) با لری پارکس بازی داد.
جذابیت و زیبایی هیورث بیشتر در فیلم نوآر «گیلدا» (1946) ساخته چارلز ویدور در کنار گلن فورد مشهود است. نقشی که او برای آن پیراهن ساتن مشکی و دستکش پوشید و اجرای فوق العاده ای داشت که باعث شد به عنوان «زن افسونگر» تبدیل به یک آیکون فرهنگی شود. نقش آفرینی هیورث در فیلم «بانویی از شانگهای» (1947) ساخته اورسون ولز از سوی منتقدین تحسین شد. شکست فیلم در گیشه به کوتاه کردن موهای قرمز زیبای هیورث و بلوند شدنش برای این نقش نسبت داده شد. با کوهن در این باره مشورت نشده بود و از اینکه چهره هیورث را برای یک نقش تغییر داده بودند بینهایت خشمگین بود.
فیلم بعدی اش «عشق های کارمن» (1948) نام داشت که در آن با گلن فورد همبازی بود و اولین فیلم مشترک کلمبیا و کمپانی تولید فیلم هیورث به نام بکورث کورپوریشن بود. این فیلم پولسازترین فیلم کلمبیا در آن سال بود. وی درصدی از سود فروش این فیلم و همه فیلم های بعدی اش تا سال 1954 را کسب کرد و در نهایت کمپانی اش را منحل کرد تا بدهی هایش را بپردازد. در سال 1948 در اوج شهرتش، به کن سفر کرد و با شاهزاده علی خان آشنا شد. آنها یک سال نامزد بودند و در ماه مه 1949 ازدواج کردند. هیورث هالیوود را ترک کرد و به فرانسه رفت و قراردادش با کلمبیا را فسخ کرد. از آنجائیکه او یکی از سلبریتی های مشهور دنیا بود، مراسم عروسی و نامزدی اش در کل دنیا پوشش مطبوعاتی وسیعی دریافت کرد. چون هنوز رسماً همسر اورسون ولز بود، واکنش های منفی به نامزدی اش با شاهزاده علی خان دریافت کرد و بسیاری از طرفداران آمریکایی اش فیلم های او را بایکوت کردند.
وی اولین هنرپیشه زن هالیوودی بود که با ازدواج با علی خان تبدیل به یک پرنسس شد. در ماه دسامبر 1949 وی دختری به نام پرنسس یاسمین آقا خان به دنیا آورد. با آنکه هیورث از شروع یک زندگی جدید در خارج از کشورش و دور از هالیوود، احساس اضطراب و نگرانی می کرد، سبک زندگی بریز و بپاش علی خان و وظایف او برای هیورث دشوار بود. وی تقلا می کرد تا با دوستان همسرش کنار بیاید و در عین حال یاد گرفتن زبان فرانسه برایش سخت بود. علی خان در محافل به عنوان یک مرد زن باز بدنام شده بود و مشکوک بود به اینکه در طول دوران زناشویی به هیورث خیانت کرده است. در سال 1951، هیورث دو دخترش را برداشت و به نیویورک رفت. با آنکه این زوج برای مدت کوتاهی آشتی کردند، ولی در نهایت در سال 1953 رسماً طلاق گرفتند.
پس از طلاق از خان، ریتا هیورث مجبور شد به هالیوود بازگردد تا در فیلم «رابطه در ترینیداد» (1952) در کنار گلن فورد بازی کند. وینست شرمن، کارگردان فیلم می گفت که هیورث از بازگشت به هالیوود و بازی در یک فیلم دیگر ترسیده بود و دائماً با هری کوهن، رئیس کلمبیا مشاجره داشت. با این حال این فیلم که تبلیغات زیادی برایش شده بود، 1 میلیون دلار بیشتر از فیلم موفق قبلی هیورث، یعنی «گیلدا»، فروش کرد. وی به بازی در یک سری فیلم های موفق ادامه داد. در سال 1953 دو فیلم به نام های «سالومه» با چارلز لافتون و استوارت گرینجر و «دوشیزه سیدی تامپسون» با خوزه فرر و الدو ری داشت. بازی اش در فیلم دوم تحسین منتقدین را برانگیخت.
وی چهار سال روی پرده سینما ظاهر نشد که دلیلش ازدواج پر تلاطم با دیک هیمس (خواننده) بود. در دوران ازدواجش با هیمس، تبلیغات منفی علیه او شد که جذابیت و محبوبیش را کم کرد. زمانی که برای فیلم «آتش زیر عرشه» (1957) با رابرت میچام و جک لمون، به سینما بازگشت، کیم نواک تبدیل به ستاره برتر کلمبیا شده بود. آخرین موزیکالش «رفیق جوئی» (1957) با فرانک سیناترا و کیم نواک بود. بعد از این فیلم، هیورث برای همیشه کمپانی کلمبیا را ترک کرد.
برای بازی در فیلم «میزهای جداگانه» (1958) در کنار برت لنکستر و دیوید نیون و همچنین «داستان صفحه اول» (1960) با آنتونی فرانسیوسا از سوی منتقدین تحسین زیادی بدست آورد. وی با بازی در فیلم های دهه شصت ادامه داد و در سال 1962 تئاترش در برادوی به خاطر مسائل جسمی که هرگز فاش نشد، لغو شد. در «دام پولی» (1964) برای آخرین بار با دوست خوبش، گلن فورد، همبازی شد. وی تا اوایل دهه هفتاد به بازی در فیلم ها ادامه داد. در سال 1971 مهمان شوی کارول برنت شد که تبلیغات زیادی برایش شد. آخرین فیلمش، «خشم خدا» نام داشت که در سال 1972 اکران شد.
هیورث مجموعاً پنج بار ازدواج کرد و طلاق گرفت. وی می گفت: «من آدم خوب و نرمخویی هستم، ولی مجذوب شخصیت های بدجنس می شوم.» در سال 1937 در هجده سالگی با ادوارد جادسون ازدواج کرد که تقریباً دو برابر او سن داشت. جادسون نقش مهمی در بازیگر شدنش ایفا کرد. قبل از آنکه به او پیشنهاد ازدواج بدهد، مدیر برنامه هایش شد و به او کمک کرد تا حرفه بازیگری اش را ادامه دهد. ولی مدتی بعد او را مجبور کرد که مبلغ زیادی پول به او قرض دهد. هیورث تحت تهدیدهای آزار جسمانی، قول داد 12000 دلار به جادسون بدهد. در فوریه 1942 همراه با شکایتی وی تقاضای طلاق داد. وقتی هیورث از جادسون جدا شد تقریباً هیچ پولی نداشت و در منزل دوستش هرمس پن غذا می خورد.
در سپتامبر 1943 بود که او با اورسون ولز ازدواج کرد. هیچکدام از همکارانش تا روز قبل از عروسی از مراسم اطلاعی نداشتند و در روز عروسی ریتا یک کت و شلوار بژ با بلوز یقه حلزونی سفید و تور سر پوشید. چند ساعت پس از مراسم زن و شوهر به استودیو برگشتند تا کار کنند. ولز و هیورث صاحب دختری به نام ربهکا شدند که در دسامبر 1944 به دنیا آمد و در اکتبر 2004 در سن 59 سالگی از دنیا رفت. آنها در دوران زندگی مشترکشان مشکلاتی داشتند که هیورث علتش را عدم تمایل ولز به محدود شدن به قید و بند ازدواج می دانست. وی اورسون ولز را عشق بزرگ زندگی اش می خواند. در نوامبر 1947 از او جدا شد.
در سال 1948 هیورث بازیگری را ترک کرد تا با شاهزاده علی خان، پسر سلطان محمد شاه، آقا خان سوم، رهبر فرقه اسماعیلیه شیعه اسلامی ازدواج کند. آنها در ماه مه 1949 ازدواج کردند. لباس عروس هیورث تحت تأثیر کلکسیون سال 1947 دیور طراحی شده بود. علی خان و خاندانش به شدت درگیر مسابقات اسب دوانی، و خرید و فروش و مسابقه دادن اسب ها بودند و هیورث هیچ علاقه ای به این سرگرمی نداشت. در سال 1951 علی خان با جوان فونتین در یک کلوب شبانه دیده شد و هیورث تهدید کرد که او را طلاق خواهد داد. بدین منظور به نوادا نقل مکان کرد تا منزل رسمی برای تقاضای طلاق داشته باشد. در سپتامبر 1951 تقاضای طلاق داد و از علی خان جدا شد.
وقتی هیورث و دیک هیمس برای اولین بار با هم آشنا شدند، هیمس هنوز متأهل بود و حرفه خوانندگی اش رو به زوال رفته بود. وقتی هیورث در کلاب ها حضور می یافت، حضار بیشتری برای هیمس می آمدند. هیمس شدیداً به پول نیاز داشت، زیرا دو تا از همسران سابقش برای نفقه مراقبت از بچه ها پول او را تمام کرده بودند. وضعیت مالی او آنقدر وخیم بود که اگر به کالیفرنیا باز می گشت دستگیرش می کردند. در ماه جولای 1954 همسر سابقش درخواست بازداشت او را به خاطر بدهی 3800 دلاری نفقه داده بود. یک هفته قبلش هم دیگر همسر سابقش درخواست بازداشت هیمس به خاطر بدهی 4800 نفقه مراقبت از سه فرزندش را داده بود. در نهایت این هیورث بود که همه بدهی های هیمس را پرداخت کرد.
هیمس در آرژانتین به دنیا آمده بود و مدرک محکمی بر شهروند آمریکا بودن نداشت. مدت کوتاهی پس از ملاقات با هیورث، مقامات آمریکایی ترتیب دیپورت کردن او به آرژانتین را دادند. وی امیدوار بود که هیورث از شهرتش برای مجاب کردن آنها و نگه داشتنش در آمریکا استفاده کند. وقتی هیورث مسئولیت این کار را پذیرفت رابطه ای بین آنها شکل گرفت که به ازدواج انجامید. این دو در سپتامبر 1953 در لاس وگاس ازدواج کردند. مدتی بعد به علت بدهی های هیمس به سازمان مالیات آمریکا و بدهی به همسران سابقش و پول کم آوردن هیورث به علت عقب افتادن نفقه از علی خان، مشکلات این زوج بیشتر و بیشتر شد. پس از دو سال زندگی پر تلاطم، در سال 1955 در یک کلوب شبانه در لس آنجلس، هیمس در میان عموم مردم به هیورث سیلی زد. وی وسایلش را جمع کرد و از خانه رفت و دیگر هرگز برنگشت.
در سال 1958 بود که هیورث رابطه ای را با جیمز هیل (تهیه کننده فیلم) آغاز کرد و در فوریه آن سال با وی ازدواج کرد. هیل او را در یکی از مهمترین فیلم هایش یعنی «میزهای جداگانه» بازی داد. این فیلم محبوب شد و بسیار مورد تحسین قرار گرفت. در سپتامبر 1961 هیورث تقاضای طلاق داد و دلیلش را بی رحمی روانی شدید هیل عنوان کرد. هیل بعدها در زندگی نامه اش نوشت که دلیل جدایی آنها این بوده که هیل می خواست ریتا به بازیگری ادامه دهد، ولی ریتا دلش می خواسته که هر دویشان از هالیوود کناره گیری کنند.
ریتا در فوریه 1987 وارد حالت نیمه کما شد و سه ماه بعد، در ماه مه 1987 در سن 68 سالگی
به علت پیچیدگی های مربوط به بیماری آلزایمر در خانه اش در منهتن نیویورک از دنیا رفت.
حقایقی در مورد ریتا هیورث که شاید ندانید:
1. هیورث دختر شیک و جذاب دهه چهل بود و آیکون زیبایی برای زنان بود. وی با قد 1.68 و وزن 54 کیلو، شریک ایده آل رقص بازیگرانی همچون فرد استیر بود. وی هشت بار برای هشت فیلم رنگ موهایش را تغییر داد.
2. در سال 1949 لب های هیورث از سوی محفل هنرمندان آمریکا، زیباترین و بهترین لب های دنیا نامیده شد. وی قرارداد مدلینگ با مکس فاکتور داشت تا رژ لب های ترو کالر آن را تبلیغ کند.
3. وی برای بازی در فیلم «دنیای سیرک» (1964) نامزد جایزه گلدن گلوب بهترین هنرپیشه نقش اول زن در فیلم درام شد.
4. در سال 1999 بر اساس نظرسنجی موسسه فیلم آمریکا، وی یکی از 25 ستاره زن بزرگ سینمای کلاسیک هالیوود نامیده شد.
5. ریتا هیورث با موهای بلوند توت فرنگی و پیکر پر و صدای نرم و عمیق و جذابش شناخته می شد.
6. در سال 1999، گالای خیریه سالانه ریتا هیورث که توسط دخترش پرنسس یاسمین خان مدیریت می شد، حدود 1.8 میلیون دلار برای بنیاد آلزایمر جمع کرد.
7. وی چهار بار روی جلد مجله لایف رفت.
8. دوبله آواز خوانی او توسط نن وین، مارتا میرز، آنیتا الیس و جو آن گریر انجام می شد.
9. در سال 1995 از سوی مجله امپایر به عنوان یکی از 100 ستاره جذاب تاریخ سینما انتخاب شد و رتبه 54 را بدست آورد.
10. موهای قرمز معروفش رنگ اصلی و طبیعی نداشتند زیرا موهای طبیعی او مشکی بود. وقتی با استودیوی کلمبیا قرارداد بست، روسای این استودیو به این نتیجه رسیدند که پیشانی وی زیادی کوتاه است و با الکترولیز دردناکی طی چند سال، خط رویش مویش را بالا بردند.
11. در دعوایش با گلن فورد در فیلم «گیلدا» (1946) دو تا از دندان های فورد را شکست.
12. وی اولین انتخاب تهیه کنندگان فیلم «کازابلانکا» (1942) بود، ولی آنها نتوانستند ریتا را بگیرند و به اینگرید برگمن قانع شدند.
13. کاراکتر ماریا وارگاس (با بازی ایوا گاردنر) در فیلم «کنتس پابرهنه» ساخته جوزف ال. منکیویتس (1954) بر اساس شخصیت او ساخته شد.
14. وی اولین هنرپیشه جذابی بود که روی یکی از پوسترهای فیلم «رستگاری در شاشنک» (1994) ظاهر شد. دو هنرپیشه جذاب دیگر مرلین مونرو و راکل ولچ بودند.
15. وی یکی از ستاره های سینمایی است که در آهنگ Vogue با صدای مدونا از او نام برده شده است.
16. در فیلم «ریتا هیورث: الهه عشق» لیندا کارتر نقش او را بازی کرد.
17. وی دخترخاله جینجر راجرز و خواهرزاده وینتون هیورث است.
18. در فوریه 1960 ستاره ای در پیاده روی مشاهیر هالیوود در خیابان واین در هالیوود، کالیفرنیا به او اهدا شد.
19. وی در تمام طول عمرش لیبرال دمکرات بود.
20. او و آخرین همسرش، جیمز هیل، هر دو از پیچیدگی های ناشی از بیماری آلزایمر از دنیا رفتند.
21. او و چهار بازیگر دیگر یعنی ورونیکا لیک، جولی لاندن و لورن باکال، چهار منبع الهام برای خلق کاراکتر جسیکا ربیت بودند.
22. وی اولین چهره عمومی بیماری آلزایمر است. در دهه شصت وی کم کم دیالوگ هایش را از یاد می برد. اطرافیانش فکر می کردند که دلیلش مصرف الکل است، ولی حالا همه می دانند که آن زمان وی در مراحل اولیه بیماری آلزایمر بوده است.
23. لقب ریتا هیورث «الهه عشق» بود.
نقل قول های شخصی ریتا هیورث:
- «من هرگز به خودم به عنوان الهه عشق و زیبایی نگاه نکرده ام. من بیشتر کمدینی بوده ام که رقص بلد است.»
- «آنچه در طول زندگی ام مرا حیرت زده کرد، زندگی هایی نبوده اند که با شکست مواجه شده اند، بلکه ازدواج هایی بوده اند که موفق شده اند.»
- «جنبه جالب بازیگری این است که می توانید فرد دیگری باشید.»
- هر بازیگر، کارگردان و هر کسی به اسکار نیاز دارد. باید آن مجسمه کوچک هالیوودی را بدست آورید وگرنه هیچ چیز نیستید!»
- «من اصولاً آدم خوب و نرمخویی هستم، ولی مجذوب و شیفته شخصیت های بدجنس می شوم.»
- «هیچکس نمی تواند 24 ساعت شبانه روز گیلدا باشد.»
- «همه ما در چنگ سرنوشت خویش گرفتاریم و هیچ راهی برای گریز از آن نداریم.»
- «هر چه باشد دختر دختر است و حس خوشایندی است که به شما بگویند در دختر بودن موفقید.»
- «امروزه بیش از پیش بازیگران را از میان مدل های حرفه ای انتخاب می کنند و نتیجه اش این می شود که ستاره های امروزی خوب لباس می پوشند و از قبل آراسته ترند، ولی بعید می دانم هنرپیشه های بهتری باشند.»
- «من حقیقتاً رقصنده بسیار مجربی هستم. من هنرپیشه خوبی هستم و عمق دارم. حس دارم. ولی به اینها اهمیتی نمی دهند. همه آنچه می خواهند چهره است.»
- (در مورد سنین پیری): «سنی است که یک زن از ویتامین آ تا ای را می خورد و هنوز شبیه ویتامین کا است.»
- «فکر می کنم تنها جواهرات زندگی ام فیلم هایی هستند که با فرد استیر بازی کرده ام.»
- «فقط به این دلیل که همسر علی خان هستم، مردم فکر می کنند که ثروتمندم. ولی اینطور نیست. من هرگز یک شاهی هم از علی خان یا شوهرهای دیگرم نگرفتم.»
- «فیلم ها در زمانی که من آنها را بازی می کردم خیلی بهتر از فیلم های امروزی بودند.»