ایموجی را می شناسید؟ همان شکلک های زرد رنگ کوچکی که از زمان یاهو مسنجر با نام ایموآیکن با ما هستند و کلی با آن ها منظورمان را در لفافه و غیر مستقیم به این و آن رساندیم.در کمال ناباوری که در تقویم ما روزی به نام روز پسر نداریم ولی امروز روز جهانی ایموجی است! و تازه انیمیشنی اختصاصی تحت عنوان انیمیشن ایموجی نیز در راه است!
ایموجی ها حرف دل ما هستند وقتی که زبان (یا بهتر بگوییم دست.شما که با زبانتان تایپ نمی کنید؟با زبان فقط باید گاهی صفحه گوشی را تمیز کرد…بله البته با آن اسپری ها هم می شود.) از بیان آن قاصر است. یک ایموجی قلب میفرستیم با چشمانی پر از ذوق و عشق و مخ ها که نمیزدیم. محبوبیت استفاده از این کاراکترها به حدی زیاد شده که امروزه شاهد تولید انواع و اقسام وسایل و اقلام با طرح های آن ها در بازار هستیم. هر اپلیکیشنی در گوشی ایموجی های خودش را دارد ولی یک سری از این ایموجی ها ثابت هستند و در همه جا حضوری فعال دارند. اما این شکلک ها آیا داستانی دارند؟ قطعا خیر! ولی اگر به آن ها روح و جان بدمیم چی؟ اگر برایشان یک داستان و یک دنیا متصور شویم چه؟ بله میدانم که هنوز به آن مرحله بحرانی قحطی سوژه و داستان نرسیدیم ولی بحث محبوبیت این کاراکترها در دنیای امروزی بسیار داغ است و تا تنور داغه باید چسباند! (نان را عرض میکنم طبیعتا) حالا چطور شد که ایموجی سر از دنیای انیمیشن در آورده و انیمیشن ایموجی به اکران در آمده؟
انیمیشن ایموجی ،داستان اسباب بازی امروز
تونی لنودیس مثل من و خیلی از شما عزیزان عاشق انیمیشن داستان اسباب بازی استودیو پیکسار است. انیمیشنی که چشم و گوش خیلی از استودیوها و ما مردم نازنین را به دنیای جدیدی از صنعت انیمیشن باز کرد و فهمیدیم و فهمیدند که بابا اینجوری هم می شود انیمیشن ساخت انگار! تونی که در کارنامه حرفه ای خود آثاری چون لیلو و استیچ 2 و ایگور و خانه ای در مرتع به چشم می خورد (یعنی کمی تا قسمتی نخودسیاه به شمار می رفته تا قبل از ساخت ایموجی) به این فکر میکرده که اسباب بازی های امروز در این دنیای مدرن چه چیزی هستند؟ ربات ها؟ اما انیمیشنی تحت نام ربات ها داریم! پس نمی شود. شبیه سازها؟ حرف زدن شبیه سازها واقعا چیز زمختی می شود. او به دنبال یک وسیله سرگرمی جدید بود که تا کنون به صورت سوژه ای در هیچ اثر هنری از آن استفاده نشده باشد. در همین گیر و دار که مشغول این تفکر ای کیو سان طور بوده گویا به دوستانش پیام هایی در بستر شبکه های اجتماعی(حتی نوشتن این لغت با این لحن برایم طاقت فرسا بود) رد و بدل می کرده و همان جا بوده که جرقه یک ایده ناب به ذهنش رسیده! انیمیشن ایموجی! داستان زنده شدن ایموجی یا همان شکلک ها! این ریزه میزه های فسقلی در پشت صفحه گوشی امروزه بیشترین کاربرد در بین کوچیک و بزرگ در دنیای امروزی و ارتباطاتشان دارند. این فسقلی ها به نوعی ابزار و اسباب بازی کودکان امروزی به شمار می روند.
طرح داستانی اوایل انیمیشن ایموجی شبیه به آثاری چون اسمارف ها نوشته شده بود. ایموجی ها قرار بود از گوشی بیرون بیایند و با دنیای واقعی و آدم ها روبرو شوند. اما بعد از مذاکرات مختلف تهیه کننده و تونی آن ها به این نتیجه رسیدند که بهتر است داستان زندگی این شکلک ها در پشت قاب گوشی و دنیای نرم افزاری گوشی نیز به تصویر کشیده شود. تونی درزندگی شخص اش با مسایلی روبروست که باعث منزوی شدن او در سنین کودکی و نوجوانی شده بود. همین انزوا و گوشه گیری و متفاوت بودن با دیگران دستمایه داستان اصلی انیمیشن ایموجی شده است. به طوری که در آخرین مصاحبه اظهار داشته است که :انیمیشن ایموجی یک انیمیشن کاملا شخصی برای من است. سال 2015 در طی یک مزایده برای تصاحب این اثر انیمیشنی و یک رقابت سونی توانست استودیو برادران وارنر را شکست دهد و حق پخش و ساخت انیمیشن ایموجی را بر عهده بگیرد. در 17 جولای 2016٫ یعنی درست یک سال پیش تی جی میلر به عنوان صداپیشه اصلی انیمیشن معرفی شد.میلر یکی از محبوب ترین استند آپ کمدی های (همان خنداننده برت صدا و سیمای خودمان.کاش فرهنگستان زبان فارسی زودتر وارد عمل شود و معادل انسان گونه تری بسازد)این روزهای آمریکا را دارد و سابقه صدا پیشگی نیز در انیمیشن های معروفی چون 6 ابرقهرمان و چگونه اژدهای خود را تربیت کنید را نیز دارد. تی جی میلر بعد از شنیدن داستان کلی انیمیشن از زبان شخص کارگردان این وظیفه را قبول کرده بود ( مثلا انگار لطف کرده و منت گذاشته. مرد حسابی حقوقت را گرفتی کارت رو بکن. مثلا من که حقوق نگرفتم و کارم را می کنم منت میگذارم؟) عنوان اصلی فیلم از انیمیشن ایموجی:خودت را بساز! به عنوان ساده تر و معقولانه تری تغییر یافت. بعضی از عوامل فیلم در حین پروسه ساخت این عنوان که نزدیک دوسال طول کشیده عوض شدند ولی در نهایت قرار است در هفته آتی شاهد اکران این انیمیشن ایموجی طور عجیب و غریب باشیم. تونی لنودیس چه داستانی برای این شکلک ها در نظر گرفته و چه آشی برای آن ها پخته؟
ایموجی حال ندارم بابا!
ایموجی meh واقعا معادل فارسی ندارد. حتی تماس های مکرر من با فرهنگستان زبان و ادب پارسی هیچ نتیجه ای را حاصل نداشت و فقط با ذکر الفاظی از قبیل دیوانه و… با من استقبال شد. شاید بتوان برای آن معادل “حالا که چی” یا بی ادبانه تر “به جهنم خب” یا “برو بابا حال ندارم” و… را در نظر گرفت. خلاصه اینکه ایموجی meh یکی از محبوب ترین و باحال ترین این شکلک هاست. یعنی قشنگ میتوان با آن تمام ذوق و شوق و علاقه بی حد حصر یک فرد به یکموضوعی را با خاک یکسان کرد. می شود طرف را طوری با آن له کرد که ماموران شهرداری با کاردک او را زمین جمع کنند. خلاصه ایموجی است که هم مردم آزار است و هم بسیار گوگولی مگولی .با اینکه زمان کمی تا اکران انیمیشن باقیست ولی چیز زیادی از داستان آن به بیرون درز نکرده و سازندگان تنها یکی دو تریلر از آن منتشر کردند که با فضا و کلیت داستان آشنا بشویم. قصه انیمیشن ایموجی نیز درباره ایموجی meh است. جین نام یک ایموجی در حال تمرین است (برای اینکه بتواند به هدف والای خود یعنی ایموجی شدن در یک گوشی بشود.اوج رسالت و زندگی حرفه ای آن ها اینست که به درستی در یک چت مورد استفاده شوند) او دلش میخواهد تبدیل به یک ایموجی meh مثل پدر و مادر خود شود. (میبینید کار خلقت را؟لک لک ها بچه ها را تا توی گوشی هم می برند!)جین نگران است که آخر سر تبدیل به یک ایموجی درست و حسابی نشود و به درد نخور واقع شود.جین برعکس پدر و مادر خود احساسات دارد و به مسایل حس حال ندارم بابا گونه ندارد و خنده و شوخی را ترجیح میدهد. ولی این را میداند که اگر این زندگی اش ادامه پیدا کند قطعا به مشکل برمیخورد. پیام خودشناسی و به خود رسیدن نه آن چیزی که برایت از پیش مقدر کرده اند یا از تو می خواهند در روح داستان این اثر به چشم می خورد. به قولی این جمله معروف که دنیا مجسمه سازی نیست و مردم مجسمه ساز که تو را هرگونه که بخواهند بسازند یکی از قوی ترین پیام های اصلی انیمیشن است. شوخی با بازی های معروفی چون کندی کراش در انیمیشن ایموجی حال و هوای آن را موبایلی تر کرده است!
این روزها که همه موبایل به دست گرفته ایم (شاید الان دارید از صفحه گوشی تان این مطلب را می خوانید) و توی دنیای آن ها غرق شدیم شاید بهتر باشد بعد از اکران این اثر دو ساعتی را نیز با شوخی و هجویه این گوشی ها بخندیم و از آن ها بیرون بیاییم و مثل جین که قرار است خودش را پیدا کند، خودمان را در دنیای واقعی مان پیدا کنیم.