ماهان شبکه ایرانیان

بررسی فیلم «انزوا»: یک کلیشه متفاوت

البته همه بازی‌ها در «انزوا» روان و یکدست هستند

«انزوا» ساخته مرتضی علی عباس میرزایی، از آن فیلم اولی‌هایی است که می‌شود رویش حساب کرد و منتظر دومین کار فیلم‌سازش بود. وقتی به تماشای فیلم می‌نشینید، اولین چیزی که توجه شمارا جلب می‌کند موضوع فیلم است که تاکنون بارها به تصویر کشیده شده است. موضوعی که از بطن فیلم فارسی‌ها می‌آید و تا امروز بارها نمونه‌های مشابهش را دیده‌اید، حتی با سروشکلی بهتر. روایت مردی که از زندان آزادشده و در پی یافتن حقیقت شایعاتی است که در این مدت درباره همسرش شنیده است. مردی که سه روز فرصت دارد هم حقیقت را کشف کند و هم در پی مرگ ناگهانی همسرش که همه می‌گویند خودکشی بوده است، باید سرپناه و فرد قابل‌اطمینانی برای مراقبت از دو فرزند کوچکش پیدا کند. از همان ابتدای فیلم هم می‌دانید که پایان فیلم چه خواهد بود.
پس چرا «انزوا» را فیلمی قابل‌تأمل می‌نامم؟ زیرا در «انزوا» بیش از آنکه با روایتی متفاوت روبرو باشیم، با پرداختی متفاوت روبرو هستیم. «انزوا» از سبک و ساختاری بهره می‌برد که این روزها در سینمای ایران کمتر شاهدش هستیم. پرداخت میرزایی به موضوعی به این نخ نمایی چنان جسورانه است که حتی ممکن است در اوایل فیلم بیننده را پس بزند؛ اما اگر کمی تأمل‌کنید و با فیلم همراه شوید، «انزوا» شمارا با تک‌تک کاراکترهایش همراه می‌کند و همان‌قدر که در مسیر حل معمای همسر بدنام پرویز (امیرعلی دانایی) پیش می‌رود، سکانس به سکانس کاراکترهایی را معرفی می‌کند که پیچیده و حل نشدنی هستند، کاراکترهایی که خود معمایی برای بیننده می‌شوند و روایت‌هایشان، جای روایت اصلی را می‌گیرد.
«انزوا» فیلمی پر کاراکتر است که فیلم‌ساز به‌خوبی توانسته همه آن‌ها را در قالب روایت ساده و خطی‌اش بگنجاند و هرکدام در مسیر پیشبرد روایت و نزدیک شدن پرویز به معمای همسرش نقش اساسی دارند. هیچ شخصیتی در «انزوا» پیدا نمی‌کنید که با حذفش، لطمه‌ای به روایت نخورد و بتوان ادعا کرد حضورش بی‌مورد بوده است. همین موشکافی و توجه میرزایی به جزئیات در مورد سایر عناصر فیلمش هم دیده می‌شود. نشانه‌گذاری‌هایی که از ابتدای فیلم انجام می‌گیرد، هیچ‌کدام بی‌پاسخ نمی‌ماند و درنهایت همه سرنخ‌هایی که به بیننده داده است به گشایش نهایی منجر می‌شود.اما تنها این پرداخت جز به‌جز نیست که «انزوا» را اثری متفاوت می‌کند. آنچه بیش از هر چیزی «انزوا» را متمایز و درخور تحسین می‌کند، جسارت میرزایی در به‌کارگیری دکوپاژی است که این روزها چندان مرسوم نیست، به‌ویژه بین فعالین حوزه سینمای هنری و تجربی و آن استفاده از قطع‌های متداوم و تقسیم هر سکانس به تعداد زیادی پلان است. برخلاف رویه مرسوم که “پلان سکانس” ارجحیت دارد، «انزوا» پر است از نماهای متفاوت از یک پلان و لوکیشن ثابت. در ابتدای فیلم این قطعی‌ها و کات‌های مداوم و پی‌درپی شاید بیننده را گیج کند، اما هرچه پیش‌تر می‌رویم متوجه می‌شویم این رویکرد میرزایی در جهت ایجاد فاصله‌ای بین بیننده فیلمش و فضای داستانی‌اش است.
رویکردی که مانع غرق شدن بیننده در سیر روایت می‌شود و فرصت تحلیل و واکاوی جزئیاتی را که فیلم‌ساز با دقت و حوصله در اختیارش گذاشته است را به او می‌دهد و بار دیگر فرم بر روایت برتری می‌یابد. در همان اوایل فیلم وقتی پرویز برای جمع‌وجور کردن اسباب و اثاثیه باقیمانده زنش به خانه اجاره‌ای او می‌رود، در آستانه در متوقف می‌شود، به هر گوشه اتاق نگاه می‌کند، نقاشی‌های چسبانده شده به درودیوار را نگاه می‌کند، به دنبال رد و اثری از همسرش، زنی که می‌شناخته است، چیزی که به او نشان دهد اشتباه می‌کند، یا حداقل سرنخی باشد، می‌گردد. میرزایی این سکانس را به‌جای آنکه روی بازیگرش متمرکز شود و با دوربینش خط نگاه او را تعقیب کند، آن‌چنان‌که متداول و مرسوم است، هرکدام از این اجزا را با یک کات به‌صورت بازیگرش مرتبط می‌کند. سکانسی که آن‌چنان قطعه‌قطعه شده که در ابتدای فیلم، وقتی تماشاگر هنوز به این شیوه روایت عادت نکرده است ممکن است آزرده شود یا حتی از این عدم یکنواختی که به آن عادت ندارد تمرکزش را از دست بدهد.
اما همین نکته مهمی است که از ابتدای کار، فیلم‌ساز تکلیفش را با بیننده مشخص می‌کند و واضح به او می‌گوید که نباید درگیر روایت به‌ظاهر ساده فیلم شود. از همان دقایق اولیه فیلم هم هست که فیلم‌ساز با نشانه‌گذاری‌هایش و قطع‌های پی‌درپی، فضای پرتردید و پر از تعلیق «انزوا» را به‌خوبی پرورش می‌دهد. فیلم با سکانسی شروع می‌شود که همسر پرویز در حال خرید است، کمی سیب می‌خرد و راهی خانه‌اش می‌شود؛ اما همین سکانس افتتاحیه است که به لطف پرداخت میرزایی، پر از تعلیق ازکاردرآمده است و بیننده باوجوداینکه فقط شاهد اعمال روزمره کاراکتر است اما منتظر وقوع فاجعه‌ای است.
سکانسی که در حوالی پایان فیلم دوباره تکرار می‌شود اما این بار از یک نقطه دید دیگر و به‌جای تعلیقی که در ابتدا دیدیم، ناتوانی در صحبت کردن شخصیتی که نما را از زاویه دید او می‌بینیم، درماندگی‌اش برای فریاد کشیدن و حس شکست هردو کاراکتر است که جای تعلیق و دلهره اولیه را می‌گیرد و وقتی میرزایی کات می‌زند به شمایل مردی که با تمام وجود فریاد میزند اما صدایی از گلویش خارج نمی‌شود، بیننده عمق ناتوانی‌اش را حس می‌کند و فریادش را در گوشش به‌وضوح می‌شنود؛ همه این‌ها مرهون فضاسازی خوبی است که تا این لحظه انجام‌شده است و درست در همین‌جا به بار می‌نشیند.قبل‌تر گفتم که روایت «انزوا» از دل فیلمفارسی‌ها بیرون آمده است. با تماشای «انزوا» خیلی راحت می‌توانید تشخیص دهید با یک خوره فیلم طرف هستید. این روایتی که از فیلمفارسی آمده است، تنها ادای دین میرزایی به سینمای دوست‌داشتنی‌اش نیست. ارجاعات مستقیم و غیرمستقیم به «رفقای خوب» و «سینما پارادیزو» و فضاسازی که بی‌اندازه شبیه کارهای برتر اسکورسیزی است هم از دیگر عواملی است که هم به فضاسازی میرزایی کمک می‌کند و هم مهر شخصی او را پای اثرش میزند و «انزوا» را علیرغم همه ارجاعاتش اثری شاخص می‌کند.
اما ورای همه این‌ها، شمایل قهرمان پرویز است که به‌اندازه لوتی‌های فیلمفارسی با مرام است و به‌اندازه قهرمان‌های اسکورسیزی خاکستری و معلق میان خوب و بد، قهرمانی از جنس عصیان قهرمان‌های کیمیایی و رفاقت‌هایی که به خنجری از پشت منجر می‌شوند. شمایلی که بازی خوب امیرعلی دانایی هم در به حقیقت پیوستنش بی‌تأثیر نیست. اعتراف می‌کنم که انتظار چنین بازی خوبی از دانایی نداشتم. تصور اینکه وی بتواند ظاهر سوپراستار و لوکسش را کنار بگذارد و این‌چنین در قالب مردی درمانده ظاهر شود از دیگر غافلگیری‌های خوب «انزوا» است.

مرتضی علی عباس میرزایی در پشت صحنه فیلم انزوا

البته همه بازی‌ها در «انزوا» روان و یکدست هستند. از بهنوش بختیاری که کم‌کم دارد در نقش زنی از طبقه متوسط با النگوهای بی‌شمار جا می‌افتد تا نادر فلاح و تا دو کودکی که در کنار پرویز دو عنصر مهم پیشبرد داستان و روایت هستند، همه کاملاً در قالب نقششان فرو‌رفته‌اند؛ اما هیچ‌یک از این‌ها توان رقابت با جمشید هاشم‌پور را در تک سکانس کوتاهی که روی پرده حاضر می‌شود را ندارند. هاشم‌پور آن‌قدر در همین نقش کوتاه درخشان است که تا پایان فیلم منتظر بازگشتش هستید.
باری، «انزوا» به‌عنوان یک فیلم اولی کاملاً مستقل نمره قابل قبولی می‌گیرد و در هیاهوی فیلم‌های پرسروصدا و پر بازیگر این روزها نباید نادیده گرفته شود و سزاوار دیده شدن است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان